مقدمه

در کارهایی که باید از آنها اجتناب شود اگر کار مادی باشد و خطر آن ذکر شود از آن پرهیز می کند و اگر از امور معنوی باشد و مثلاً به او گفته شود که زشتی دروغ به حدی است که "(همه) پلیدیها در یک خانه نهاده شده و کلید آن، دروغ قرار داده شده است"، "جُعِلَتِ الخَبائثُ فی بَیتٍ وجُعِلَ مِفتاحُهُ الکذبَ"[1]، چه مقدار از دروغ اجتناب خواهد کرد؟

اکنون سوال این است که چه چیزی عامل سرعت و سبقت به سوی امور مادی و حسّی است و چه چیزی مانع از سرعت و سبقت گرفتن به سوی نیکی ها و امور معنوی است؟

جواب این است که گرایش و عدم گرایش نسبت به امور مادی و معنوی بر محور "باور" شکل می گیرد. در امور مادی چون انسان با حواس پنجگانه خود نفع و ضرر اشیاء و چیزهای مادی را اجمالاً تجربه می کند، آثار آنها را باور کرده ترتیب اثر می دهد.

در امور معنوی چون آثار اعمال خوب و بد مانند امور مادی محسوس و ملموس نیست شخص ممکن است مثل امور مادی به امور معنوی توجه نکند، لذا باید "باور" خود را متناسب با امور معنوی اصلاح و تقویت کند.


خلط بین تکوین و تشریع

گاهی قیاس کردن بین امور مادی و امور معنوی باعث خلط بین عالم تکوین و عالم تشریع می شود. در مادیات انسان چون بوسیله چشم و گوش و... به باور می رسد، ممکن است در معنویات نیز برای خود معیار را همین ابزار مادی قرار دهد و فکر کند که درباره امر معنوی نیز باید از طریق همین اعضای بدن به باور برسد، لذا در پذیرش آموزه های معنوی غفلت می کند، درحالیکه این خلط بین مادیت و معنویت است، زیرا هر چیزی راهکار خودش را می طلبد و باید از راه متناسب با آن وارد شد. حتی خود حواس پنجگانه به گونه ای هستند که نوع کار هیچکدام با دیگری به یک نحو نیست و کاملاً با یکدیگر تفاوت اساسی دارند، بلکه هیچ شباهتی به همدیگر ندارند. پس نمی توان گفت که مثلاً اگر این صدای زیبایی است باید آن را ببینم تا قبول کنم، صدا دیدنی نیست، شنیدنی است و از وظایف گوش است نه چشم، یا مثلاً هنگام مشاهده منظره زیبا نمی توان گفت که اگر این منظره زیباست باید آن را بشنوم، چون درک زیبایی منظره باید از طریق چشم انجام شود نه از راه قوه شنوایی.

بدین ترتیب درباره آموزه های معنوی نمی توان گفت که من متقاعد نشدم! البته از راه همین حواس است که انسان می تواند آیات الهی را ببیند و بشنود و سپس آموزه های دینی را درک کند، اما مستقیماً با حواس پنجگانه نمی توان به حکمت، مصلحت و فلسفه آموزه های معنوی دست یافت و نیز تعلیمات وحیانی و آموزه های آسمانی به گونه ای نیستند که شخص ابتدا باید علت و فلسفه آن را بفهمد و سپس به آن عمل کند، بلکه باید به غیب ایمان بیاورد، البته این بدین معنا نیست که بی دلیل و بی منطق ایمان بیاورد، خیر! بدون وجود دلیل و خلاف عقل و منطق معتقد شدن نادرست است و معمولاً از نشانه های فرقه های انحرافی و شیطانی این است که خلاف عقل و منطق و با استفاده از تطمیع مادی مردم را گمراه می کنند.

اما آموزه های قرآن کریم و فرمایشات پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و اهل بیت (علیهم السلام) بر دلیل، برهان، منطق و عقل استوار است و فطرت سلیم انسانی گواه بر حقانیت آن است. خداوند متعال به نبی اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) دستور می دهد: "ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ"، "با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر می‌داند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایت‌یافتگان داناتر است".[2]


اکتسابی بودن ایمان و باور

مشکل انسان ها به خاطر نداشتن ایمان به غیب است. در امور معنوی اگر انسان ایمان به غیب داشته باشد می تواند مسیر را ادامه دهد، در آیات آغازین سوره مبارکه بقره قبل از اینکه نماز و انفاق را ذکر کند، ایمان به غیب را از ویژگی های متقین معرفی می کند: "الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ"، "(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند".[3]

انسان می پندارد که همانگونه که هر چیز مادی را با چشم و گوش و سایر اعضای بدن حسّ می کند و به باور می رسد، در مورد امور معنوی نیز باید از اول باور داشته باشد، درحالیکه این دو راه از این جهت قابل مقایسه با یکدیگر نیستند. به این معنا که چشم و گوش و دیگر اعضای بدن از طرف خدا به انسان بدون اینکه انسان زحمت و رنجی را متحمل شود، عطا شده است، اما در امور معنوی رسیدن به باور "اکتسابی" است و شخص باید تلاش و کوشش کند تا به آن برسد، نه آنکه باور را باید از قبل داشته باشد و پس از آن نماز، روزه و سایر اعمال عبادی را انجام دهد، اگر اینگونه باشد صورت مسئله پاک می شود. چون در صورت اکتسابی بودن باور و ایمان، برخی از مردم براساس ایمان و باوری که نسبت به آموزه های دین اسلام کسب کرده اند، اعمال عبادی را انجام می دهند و برخی از افراد چون ایمان و باور را کسب نکرده اند، اعمال عبادی را انجام نمی دهند و با بهانه های مختلف از دستورات الهی سرپیچی می کنند.

اگر باور و ایمان اکتسابی نبود همه مردم آدم های خوبی بودند، اما دیگر امتحان نمی شدند و آدم خوب بودن بدون امتحان و آزمایش ارزشی ندارد.

"وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّـهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ"، "و اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرارمی‌داد؛ ولی خدا می‌خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید؛ (و استعدادهای مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوی خداست؛ سپس از آنچه در آن اختلاف می‌کردید؛ به شما خبر خواهد داد".[4]



پی نوشت ها:

[1] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۷۲، ص۲۶۳، ط مؤسسةالوفاء.
[2] سوره نحل، آیه ۱۲۵.
[3] سوره بقره، آیه ۳.
[4] سوره مائده، آیه ۴۸.