پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها

نويسنده : فاستر دبليو کلاين و جیم فی
ترجمه : میترا خطیبی



با فرا رسيدن فصل تابستان،تعطيلات تابستاني نيز شروع مي شود،اين تعطيلات فرصتي است تا اعضاي خانواده يعني پدربزرگ، مادربزرگ، پدر و مادر و بچّه ها دور هم جمع شوند.در اين جمع خانوادگي،اغلب لحظات خوب و خاطره انگيزي ميان پدربزرگ و مادربزرگ و نوه هاي شان به وجود مي آيد،هم چنين ميان بچّه هاي بزرگ تر(پدر و مادر)، با والدين شان(پدربزرگ و مادربزرگ).
امّا متأسفانه بيشتر مواقع هنگامي که فرزندان ما، به طور هم زمان نزد ما و والدين ما هستند، رفتارشان به گونه اي است که بر روي روابط متقابل والدين-فرزند تأثير مي گذارد.معمولاً بچّه ها تنها زماني خوب هستند،و رفتار درستي دارند،که تنها با يکي يا ديگري باشند.(يعني يا با پدر و مادر و يا با پدربزرگ و مادربزرگ) حال اگر سه نسل را در يک جا و کنار هم بگذاريد،اين جمع به خودي خود مي تواند انفجاري به معناي واقعي باشد.
علّت امر اين است که ما اغلب فرزندان خود را با روشي متفاوت، از آن چه والدين مان،ما را تربيت کرده اند،تربيت مي کنيم و پرورش مي دهيم،به خصوص اگر شيوه ي تربيتي والدين ما،کاملاً متفاوت با شيوه ي تربيتي عشق و منطق باشد.
شايد درک آن چه بين ما و فرزندان مان مي گذرد، براي پدربزرگ و مادربزرگ ها سخت باشد.واکنش ما نسبت به اشتباهات فرزندان مان،به جاي عصبانيّت، احساس همدلي و دلسوزي است.ما به جاي محافظت و حمايت از فرزندان خود به آنها محبّت مي کنيم،ما به آنها علاقه داريم،ولي اين علاقه باعث نگراني ما نمي شود.ما معمولاً به فرزندان خوداجازه ي شکست و پذيرش مسئوليت مي دهيم-ما مي دانيم که براي اين شسکت ها بهاي سنگيني نمي پردازيم و استطاعت جبران آن را داريم، و در آخر اين کودکان درس هاي بزرگي از تجربه هاي خود کسب مي کنند.
در اغلب موارد، والدين ما شيوه و نحوه تربيتي کاملاً متفاوتي با ما دارند.پدربزرگ ها و مادربزرگ ها،که راه کارها و شيوه هاي تربيتي ما را درک نمي کنند، شايد از روش تربيتي ما انتقاد و اظهار نارضايتي کنند.به طور مثال مي گويند:«چه طور توانستي اجازه بدهي،که چنين مسئله اي براي بچّه اتفاق بيفتد؟»با چنين اظهارنظرهايي از طرف آنها، تنش در روابط خانوادگي ايجاد مي شود.
قبل از آن که رويکردي داشته باشيم،به راه کارهايي که اين تنش را در روابط خانوادگي برطرف مي کند،اوّل،بايد اين نکته را مدّنظر داشته باشيم،که در آينده اي نزديک زماني که فرزندان ما به بزرگسالي مي رسند،همان الگوي رفتاري و نوع برخوردي که ما با والدين خود داريم،آنها نيز همان رفتار و برخورد را با ما خواهند داشت.ما به هر شکلي که با والدين خود رفتار کنيم،مطمئناً به همان شکل نيز فرزندان مان، با ما رفتار خواهند کرد.(پشت تان لرزيد؟آيا ترسيديد؟)
دوّم، به خاطر داشته باشيد،متأسفانه در بعضي موارد والدين و فرزندان رابطه اي کاملاً مسموم و بدي دارند.فرزندان،زماني که بزرگ مي شوند،و به طرف والدين کشيده و جذب مي شوند،درست مانند پروانه اي که جذب نور شمع مي شود-امّا هميشه شمع پروانه را مي سوزاند،ولي پروانه دوباره باز مي گردد تا بسوزد- اين فرزندان،همواره در آرزوي داشتن رابطه اي نزديک با والدين خود هستند،که هرگز نيز اين رابطه صميمي به وجود نمي آيد.حال برخوردها و تنش هايي که بر سر پرورش وتربيت نوه ها به وجود مي آيد،در حقيقت نشانه هايي از مشکلات و مسائلي است که درازمدّت و ريشه اي مي باشند.
به استثناءبرخي افراد سعادتمند و خوشبخت،اغلب ما مي خواهيم به اين نکته پي ببريم که چرا در طول زندگي هيچ گاه از سوي والدين خود کاملاً پذيرفته نمي شويم،و مورد تأييد و مهر و محبت بي قيد و شرط آنها قرار نمي گيريم،و تمام انرژي که صرف تلاش براي درک اين نياز مهمّ مي کنيم،در نهايت بي نتيجه و بي ثمر مي ماند.
هنگامي که بحث از چهار قانون کلي زير در مورد روابط متقابل پدر و مادر-پدربزرگ و مادربزرگ به ميان مي آيد،يادآوري نکات گفته شده در بالا،بسيار مهمّ است.
قانون اوّل:زماني که ما با والدين خود هستيم،بايد تصميم بگيريم،که چه کسي مي خواهد کنترل و نظارت کودک را بر عهده بگيرد.معمولاً اين کار به عهده ي والدين خود کودک است.حال اگر پدربزرگ و يا مادربزرگ احساس کند که نياز به بحث،در مورد رفتار کودک است،بايد از آنها خواهش کنيم،زماني که کودک بدرفتاري نمي کند و يا حضور ندارد،با ما به بحث و گفتگو بپردازند.يک شيوه ي مناسب،براي آن که پدربزرگ يا مادربزرگ،افکار و نظرات خود را ارائه دهد،اين است که به طور مثال بگويد:«روابط من با تو واقعاً مهمّ است، و من نمي خواهم، که هيچ مسئله اي به اين رابطه خدشه وارد کند.من متوجّه چند نکته در مورد نوه هايم شدم.حالا دوست داري اين نکات را بداني؟»فقط در صورتي که پاسخ ما مثبت باشد،پدربزرگ يا مادربزرگ بايد به بحث خود ادامه دهد.
قانون دوّم:بهترين نحوه و شيوه ي برخورد ما،در برابر آن چه پدربزرگ يا مادربزرگ مي گويد،اين است که به جريان و عملکرد مسائلي که بايد در نظر گرفته شود،نگاهي مؤثر و کارآمد داشته باشيم.به طور مثال شايد به مادر خود بگوييم:«مادر،قبل از اين که شما نظرتان را بگوييد،يا بخواهيد با من در مورد نحوه ي تربيت بچه ها صحبت کنيد،اميدوارم که ابتدا،نسبت به اين مسئله ي تربيتي ديدگاه مثبتي داشته باشيد.بعد از من سؤال کنيد، که چرا اين روش تربيتي را انتخاب کردم.آيا حالا اين استدلال براي شما قابل قبول و عقلاني است؟»
قانون سوّم:بگذاريد تا پدربزرگ و مادربزرگ بدانند،که چرا ما در کنار آنها هستيم.آيا اين حضور ما به خاطر احساس قصور و کوتاهي در قبال والدين مان است،يا احساس تعهد و منّت نسبت به ايشان؟و يا حتّي براي وقت گذراني و تفريح است که به ديدن آنها مي رويم؟گاهي اوقات لازم است که به والدينخود بگوييم:«پدر،مادر،اعضاي يک خانواده در تعطيلات يا از روي احساس تعهّد و يا احساس قصور و کوتاهي و يا به خاطر تفريح و وقت گذراني دور هم جمع مي شوند.امّا من خوشحال مي شوم اگر شما به اين با هم بودن هاي مان به عنوان تفريح و لذّت بردن از حضور همديگر نگاه کنيد.حال اگر از نظر شما اين طور نيست،نظر خودتان را براي بهبود و حلّ اين مسئله بيان کنيد.چون من نمي خواهم که شما فکر کنيد،ارتباط ما صرفاً به خاطر حس تعهّد و يا کوتاهي و قصور من در قبال شما است.»
قانون چهارم:انتظارات و توقعات اساسي و ضروري را براي پدربزرگ و مادربزرگ شرح دهيد.بسيار مهمّ است که بعضي از مسائل براي دو طرف روشن شود.ما بايد از والدين خود بخواهيم، که در حضور کودکان در مورد راه کارها و روش هاي تربيتي ما،اظهارنظر منفي نکنند.
موضوع ديگري که بايد توضيح داده شود،اين است که اگر پدربزرگ و مادربزرگ،قصد تربيت و تأديب نوه هاي خود را دارند،ابتدا بايد ما را در جريان بگذارند.دربعضي موارد،پدربزرگ ها و مادربزرگ ها هم حق دخالت در تربيت وتأديب بچّه ها را دارند.به طور مثال،اگر بچّه ها شيطنتهاي بد و بي جايي مي کنند،پدربزرگ و مادربزرگ حق دارند تا از ما بخواهند،به مسئله رسيدگي کنيم،و يا اجازه دهيم تا آنها خود به موضوع رسيدگي کنند.آنها هم چنين اين حق را دارند،تا از ما بخواهند از نزدشان برويم.
اگر روش ها و راه کارهاي تربيتي ما،کاملاً متفاوت با روش هاي تربيتي پدران و مادران مان مي باشد،عاقلانه است که قبل از ديدن پدربزرگ و مادربزرگ ابتدا،اصول تربيتي عشق و منطق را براي شان توضيح دهيم،تا اين که زماني که به اتفاق بچّه ها نزد آنها هستيم،مشکلي پيش نيايد.
به طور خلاصه،خط مشي و نحوه ي برخورد با پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها،براساس احترام و رعايت حقوق والدين است،و بسيار مهم است که بدانيم فرزندان ما،از رفتار و برخورد ما با والدين مان الگوبرداري مي کنند.پس مراقب رفتار خود،با پدر و مادرتان باشيد.
منبع:کتاب تربيت با عشق و منطق