جزیره خضرا

نویسنده:خلیل منتظر قائم



 
یکی از موضوع‏های مرتبط با زندگی و شخصیت امام مهدی(علیه السلام) که در مجامع مختلف دربارة آن پرسش می‏شود، موضوع «جزیرة خضرا» است. بسیاری می‏پرسند، آیا واقعاً امام زمان(علیه السلام) در این جزیرة دوردست در اقیانوس اطلس زندگی می‏کند؟ آیا چنان‏که برخی می‏گویند: یاران و فرزندان آن حضرت نیز در این جزیره‏اند؟ و... . در پاسخ این پرسش‏ها باید گفت که موضوع «جزیره خضرا» به عنوان محلّ اقامت و زندگانی حضرت ولیّ‏عصر(علیه السلام) در عصر غیبت کبرا، برگرفته از حکایتی است که عالمان شیعه، درباره استناد آن، اتفاق‏نظر ندارند. گروهی آن را پذیرفته و در نتیجه معتقد به وجود جزیره خضرا هستند و جمعی، آن را بی‏اعتبار دانسته و اساساً وجود چنین جزیره‏ای را رد می‏کنند. در اینجا برای روشن‏تر شدن موضوع، به بررسی این دیدگاه‏ها و مهم‏ترین دلایل دو گروه می‏پردازیم.

الف) دیدگاه موافقان

این گروه از عالمان شیعه، حکایت جزیره خضرا را این‏گونه نقل می‏کنند:
شخصی به نام زین‏الدین علی بن فضل مازندرانی، در سال 690 ق. از سرزمین «بربر»، طیّ سفری به اقیانوس اطلس، سه روز با کشتی در دل آب حرکت می‏کند تا به جزایر روافض (شیعیان) می‏رسد. در آنجا مطلع می‏شود که جزیره‏ای به نام جزیره خضرا وجود دارد که فرزندان حضرت ولیّ‏عصر(علیه السلام) در آنجا زندگی می‏کنند. وی مدت چهل روز در همان محل اسکانش می‏ماند. پس از چهل روز، هفت کشتی حامل مواد غذایی، از جزیرة خضرا به این جزیره می‏آید. ناخدای کشتی، او را با نام و نام پدرش صدا می‏زند و می‏گوید: «مشخصات تو را به من گفته‏اند و اجازه داده‏اند که تو را به جزیره خضرا ببرم.» آن‏گاه او را به آنجا می‏برد. پس از شانزده روز دریانوردی، سرانجام به آب‏های سفیدی می‏رسند و ناخدا توضیح می‏دهد که این آب‏ها، مانند «سور بلد» (دیوار شهر)، جزیره را در بر گرفته است و کشتی‏های دشمنان هرگز نمی‏توانند از آنها بگذرند و به برکت وجود حضرت ولی‏عصر(علیه السلام)، در آن غرق می‏شوند.
سپس به جزیره خضرا می‏رسد. در آنجا جمعیت انبوهی را با بهترین لباس‏ها و نیکوترین وضع مشاهده می‏کند و شهری بسیار آباد با درختانی سرسبز و انواع میوه‏ها و بازارهای بسیار و ساختمان‏های مجلل از سنگ‏های شفاف رخام می‏بیند. شخص بزرگواری به نام سیّد شمس‏الدّین که او را نوه پنجم امام زمان(علیه السلام) معرفی می‏کنند، مسئول تعلیم، تربیت و اداره جزیره خضرا و نایب خاص حضرت(علیه السلام) در آن جزیره است. او مستقیماً از امام(علیه السلام) فرمان می‏گیرد، ولی آن حضرت را نمی‏بیند و تنها هر صبح جمعه نامه‏ای به خط امام(علیه السلام) در نقطه معینی گذاشته می‏شود که در آن، اوامر آن حضرت و آنچه تا یک هفته مورد نیاز خواهد بود، نوشته شده است.
علی بن فاضل، مدت هجده روز در آن جزیره اقامت و از محضر سیّد شمس‏الدّین استفاده می‏کند و پس از آن، به او دستور می‏رسد که به وطنش باز گردد.
علی بن فاضل، آن چه را از سخنان سیّد شمس‏الدّین استفاده می‏کند، در کتابی به نام «الفوائد الشّمسیّه» گرد می‏آورد و ماجرای تشرف خود را به تنی چند از عالمان معاصر خویش بازگو می‏کند.
فضل بن یحیی طیبی، نویسنده قرن هفتم هجری قمری، در 11 شوال 669 ق. این حکایت را از زبان علی بن فاضل در شهر حلّه می‏شنود و آن را در کتابی با نام «جزیرة الخضراء» گرد می‏آورد.1
این کتاب از سوی عالمان زیر مورد توجه واقع شده است:
ـ شهید اول آن را به خط خود نوشته است که خطّ او در خزانة امیرمؤمنان(علیه السلام) پیدا شده است.
ـ محقق کرکی آن را به فارسی برگردانده است.
ـ علامه محمدباقر مجلسی آن را در «بحار الأنوار» نقل کرده است.
ـ شیخ حر عاملی آن را در کتاب «إثبات الهداة» درج نموده است.
ـ وحید بهبهانی به مضمون آن فتوا داده است.
ـ بحرالعلوم در کتاب« رجال» خویش، آن را مورد استناد قرار داده است.
ـ قاضی نورالله شوشتری، محافظت بر آن را بر هر مؤمنی لازم دانسته است.
ـ میرزا عبدالله اصفهانی (افندی) آن را در کتاب «ریاض العلماء» نقل کرده است.
ـ میرزای نوری آن را در کتاب «جنةالمأوی» و « نجم الثاقب» آورده است.2
بر اساس حکایت علی بن فاضل، امام مهدی(علیه السلام) و فرزندان ایشان، در جزیره خضرا، واقع در اقیانوس اطلس سکونت دارند و همه ساله، در موسم حج، حج می‏گزارند و پس از زیارت پدران و اجداد طاهرینشان‏(علیه السلام) در حجاز، عراق و طوس، مجدداً به این جزیره باز می‏گردند. آن حضرت(علیه السلام) غالباً در این جزیره اقامت دارد.3
گفتنی است حکایتی نیز درباره محل اقامت امام مهدی(علیه السلام) از سوی شخصی به نام انباری نقل شده است، ولی به دلیل آن که وی، آن را از شخصی مجهول نقل کرده است، به همان حکایت پیشین بسنده می‏کنیم.4

ب) دیدگاه مخالفان

جمعی از عالمان شیعه حکایت یاد شده را که بر وجود جزیرة خضرا به عنوان محل اقامت غالب حضرت امام زمان(علیه السلام) دلالت می‏کند، دارای اشکال می‏دانند و از آنجا که دلیل دیگری در دست نیست، وجود چنان جزیره‏ای را نمی‏پذیرند.
پیش از نقل اشکال‏های وارد بر این حکایت، لازم است اشاره‏ای به سند آن داشته باشیم. علّامه مجلسی در کتاب خود می‏نویسد:
رساله‏ای مشهور به داستان جزیره خضرا واقع در دریای سفید یافتم. چون این رساله دربردارنده یاد کسانی است که آن حضرت را دیده‏اند و همچنین در آن مطالب شگفت‏انگیزی وجود دارد، دوست دارم آن را در اینجا بیاورم. از آن‏جا که این رساله را در اصول (کتاب‏های روایی) معتبر نیافتم، برای آن بابی مستقل گشودم و آن را آن‏گونه که یافتم، نقل می‏کنم.5
وی آن‏گاه به نقل حکایت می‏پردازد. در آغاز حکایت پس از خطبة آغازین چنین آمده است:
در خزانة امیر مؤمنان و سرور اوصیا و حجت پروردگار جهانیان و امام پرهیزکاران، علی بن ابی طالب ـ درود خدا بر او باد ـ متنی به خط شیخ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی ـ قدس الله روحه ـ یافتم که در آن چنین آمده بود: «... این بنده نیازمند به بخشش خداوند سبحان متعال، فضل بن یحیی بن علی طیبی امامی کوفی که خدای او را ببخشاید، چنین می‏گویم: ...».
فضل بن یحیی در ادامه رساله به واسطه شیخ شمس‏الدّین بن نجیح حلّی و شیخ جلال‏الدین عبدالله بن حرام حلی، حکایت جزیره خضرا را از زین‏الدّین علی بن فاضل مازندرانی نقل می‏کند.6
علامه سید جعفر مرتضی عاملی، به بررسی سند این حکایت پرداخته و اشکال‏ها و پرسش‏های متعددی را متوجه آن دانسته است که در اینجا به مهم‏ترین آنها اشاره می‏کنیم:
1. نخستین پرسش ما درباره فردی است که در ابتدای روایت می‏گوید: «در خزانه امیرمؤمنان... علی بن ابی طالب ـ درود خدا بر او باد ـ متنی به خط شیخِ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی طیبی یافتم».
این شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و نسب و خصوصیات دیگر او کاملاً مجهول است. با یک نظر اجمالی به ابتدای روایت می‏فهمیم که او به طور قطع مجلسی(رحمت الله علیه) نیست؛ زیرا ایشان با صراحت فرمودند: «این داستان را از یک رساله دیگر نقل می‏کنم».
همان‏گونه که سیّد هاشم بحرانی(رحمت الله علیه) (از معاصران مجلسی) در نقل داستان می‏گوید: «بعضی از بزرگان فرموده‏اند که این حدیث را به خط شیخ فاضل... یافته‏ایم»،7 این جمله هم مانند عبارت مجلسی دلالت ندارد که بحرانی مستقیماً از راوی شنیده باشد. بر فرض این که بپذیریم بحرانی مستقیماً از راوی شنیده است این پرسش مطرح می‏شود که چگونه بحرانی او را دیده و داستان را بدون واسطه از او شنیده، ولی مجلسی او را ندیده است با این که بحرانی و مجلسی هر دو در یک زمان می‏زیسته‏اند. دیگر این که به چه علت مجلسی به نقل از یک رساله متداول بسنده کرده و راجع به نویسنده و صاحب آن، تحقیق نکرده است تا حقیقت داستان را از او شفاهاً سؤال کند.
2. پرسش دوم این که چگونه این شخصِ «مجهول»، خط طیبی را شناخت و اطمینان یافت که آن چه را در آن رساله یافته، خطّ طیبی است. آیا خطّ طیبی آن‏چنان مشهور و معروف بوده که حتی این فرد مجهول‏الحال هم آن را شناخته است؟
شاید واقع مطلب بر این شخص مشتبه شده باشد. به این جهت که مثلاً وقتی که دیده طیّبی این داستان را روایت می‏کند، فکر کرده لابد کاتب آن هم اوست؛ در صورتی که بین این دو امر، ملازمه‏ای نیست.
3. با توجه به این نکته، ما مشاهده می‏کنیم که «علی بن فاضل» (کسی که در روایت به عنوان «مازندرانی» توصیف می‏شود و بعد خودش را در متن همین روایت، «عراقی» معرفی می‏کند) تلاش زیادی برای اثبات برخی از فضایل به نفع خودش دارد و این نکته از متن گفتارش با سیّد شمس‏الدّین، آنجا که از ملاقات با امام سخن می‏گوید، به روشنی معلوم می‏شود:
ای سرورم، من یکی از بندگان مخلص آن حضرت هستم؛ با این همه امام را ندیده‏ام. بعد سیّد شمس‏الدّین به من فرمود: چرا، تو او را دو مرتبه دیده‏ای... .8
و آن دو مرتبه را برایش توضیح می‏دهد.
علاوه بر این، همه روایت درصدد اثبات یک فضیلت بی‏نظیر برای اوست و آن، این که او خدمت کسی رسیده که دیگران نرسیده‏اند و هم چنین درصدد اثبات عنایت و توجه امام به اوست.
پس وقتی ما این نکات را مورد توجه قرار می‏دهیم و بر آن، این حقیقت را بیفزاییم که هیچ یک از معاصران علی بن فاضل، او را توثیق نکرده و مورد اعتماد ندانسته‏اند و فقط کسانی او را قابل اعتماد دانسته‏اند که صدها سال پس از او زیسته‏اند و جالب اینکه، دلیل و مستند آنها در اعتماد به او، ظاهراً خود روایت جزیره خضرا است، نتیجه می‏گیریم: اطمینان به صحت آنچه او برای ما نقل می‏کند، امکان ندارد؛ چون احتمال می‏دهیم اصل قضیه و ریشه داستان، از بافته‏های ذهن اوست که برای رسیدن به شهرت یا برای نایل شدن به اهداف دیگری، آن را ساخته است، هم چنان‏که در طول تاریخ، نمونه‏های آن را مشاهده کرده‏ایم.
4. از جمله نکاتی که شک و بدگمانی ما را در خصوص این راوی و داستانش افزایش می‏دهد این است که معاصران او مانند علامه حلی(رحمت الله علیه) و ابن‌داوود که در سال 707 ق. از تألیف کتاب رجالی خود فراغت یافته بود و هم چنین علمای دیگر، به طور کلی او را نادیده گرفته و هیچ کدام از آنها حتی یک کلمه درباره او سخن نگفته‏اند. با این که داستان گران‏بها و بی‏نظیر او، باید آنها را تشویق و تحریک می‏کرد که به داستان و راوی آن اشاره کنند؛ راوی و داستانش را بستایند و چنین داستانی را به عنوان یکی از دلایل امام و امامت قرار دهند و آن را شایسته نقل در کتاب‏های خود بدانند. وقتی می‏بینیم دانشمندان اسلامی، مطالب و داستان‏های کم‏اهمیت‏تری را در نوشته‏هایشان آورده‏اند، ولی این داستان را نادیده انگاشته‏اند، پی می‏بریم که شاید آن را دروغ و باطل به حساب آورده‏اند یا آن را نشنیده‏اند یا اساساً چنین داستانی در زمان آنها ساخته نشده بود!
همه این احتمالات وجود دارد و همه آنها، ما را به شک در این داستان و راوی آن فرا می‏خواند. شاید کسی بگوید که شخصیت‏های برجسته دیگری هم وجود دارند که نویسندگان معاصر آنها، نامشان را در کتاب‏های رجالی خود نیاورده‏اند و شاید نسبت به این راوی نیز همین مسأله اتفاق افتاده باشد، ولی ما با دقت متوجه می‏شویم که این پاسخ در حقیقت تلاش بیهوده‏ای است؛ زیرا این چنین شخصیت‏هایی اگر چه در بعضی از کتاب‏های رجالی مطرح نشده‏اند، ولی در کتاب‏های دیگری که در همان زمان تألیف گردیده، به قلم آمده و مطرح شده‏اند. یا این که حداقل، مورد اعتماد بودن آنها با قراین و شواهدی غیر از آنچه خود آنها راجع به خودشان گفته‏اند، ثابت شده است و برخلاف علی بن فاضل، یک داستان منحصر به فرد نداشته‏اند که کتاب‏های معتبر تاریخ، مانند آن را ثبت و ضبط نکرده باشند.
آری، همین که معاصران علی بن فاضل، داستان او را نادیده انگاشته‏اند و هیچ‏گونه خبری از آن نداده‏اند باعث برانگیخته شدن شک و بدگمانی جدّی ما نسبت به او می‏شود.
5. از جمله نکات جالب توجه این که در خود روایت به صراحت آمده است: علی بن فاضل، داستان را از شروع تا پایان، در حضور طیبی و گروهی از علمای حلّه و اطراف آن که برای زیارت شیخ آمده بودند، توضیح می‏دهد، حال اینکه ما هیچ فردی از این عدّه را پیدا نکردیم که داستان را بی‏واسطه یا دست‏کم با واسطه نقل کند؛ در صورتی که از آنها انتظار می‏رود تا آن را در شهرها و در بین مردم منتشر ساخته باشند و این داستان جالب را نُقل مجالس و محافل کنند؛ زیرا در این حکایت، جایگاه وجود امام زمان(علیه السلام) و فرزندانش در یک موضع استثنایی و پیچیده تعیین شده است.
هم چنین ما انتظار داشتیم مردم گروه گروه به زیارت قهرمان این کشف عجیب نایل شوند و به او تبرک جویند و تلاش کنند داستان را مستقیماً از خودش بشنوند و در کتاب‏های دیگر ثبت کنند و دانشمندان هم با آوردن نام او و داستانش در کتاب‏های رجالی و غیررجالی خود، تبرک بجویند، ولی هیچیک از این حوادث رخ نداد و تنها فردی که آن را نقل کرده، «طیبی کوفی» است. البته این نقل هم توسط فرد ناشناس، در بین اوراقی در میان گنجینه‏ای از کتاب‏ها کشف شده است و عجیب اینکه نویسندة ناشناس داستان هم، به خاطر خطّ معروف و مشهورش، توسط این مرد ناشناس، شناخته و کشف شده است.9
گفتنی است، پرسش‏ها و اشکال‏های یادشده از سوی کسانی دیگر نیز مطرح شده است.10
چنان‏که ملاحظه شد، مهم‏ترین پرسش و اشکالی که علامه سیدجعفر مرتضی عاملی دربارة سند حکایت جزیرة خضرا مطرح می‏کند، مربوط به شخصی است که رسالة مشهور به «داستان جزیره خضرا» را در خزانه امیرمؤمنان علی(علیه السلام) یافته است. ایشان تصریح می‏کند که «این شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و نسب و خصوصیات دیگر او کاملاً مجهول است». در پاسخ این پرسش و اشکال باید گفت که شیخ شهید قاضی نورالله شوشتری (شهید 1019 ق.) در کتاب «مجالس المؤمنین» تصریح کرده است که یابندة این رساله شهید اول بوده است و این جمله آغاز حکایت که «متنی به خطّ شیخ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی یافتم» از آن شهید بزرگوار است.11
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی پس از بیان مطلب یاد شده، در پاسخ کسانی که به سند حکایت جزیرة خضرا اشکال می‏کنند، می‏نویسد:
بعد از آن که دانستیم یابنده رساله در خزانه [امیرمؤمنان] و کسی که از آن نسخه‏برداری کرده، شهید اول بوده است که خود نزدیک به زمان فضل بن یحیی و آشنا به خط او بوده و او را به فضل و علم و عمل توصیف کرده است. و بعد از آن که [دانستیم] فضل بن یحیی، شیخ زین‏الدین علی بن فاضل را به پرهیزکاری و صلاح توصیف کرده است و این خبر را به واسطة دو عالم فاضل شنیده است، قول به جعلی بودن این خبر و استناد آن به دشمنان و... سخنی بدون علم است.12
با توجه به مطالب یاد شده، اظهارنظر صریح و قطعی در مورد درستی یا نادرستی حکایت جزیرة خضرا مشکل به نظر می‏رسد و بهتر است به جای مخالفت یا موافقت بی‏چون و چرا با این حکایت، علم آن را به خدا بسپاریم و چنان‏که پیش از این یادآور شده‏ایم، بیشتر به دنبال شناخت وظایف قطعی خود در برابر امام زمان(علیه السلام) و عمل به آنها باشیم؛ زیرا دانستن یا ندانستن محل اقامت امام عصر(علیه السلام) و وجود داشتن یا وجود نداشتن محلی به نام جزیرة خضرا، هیچ تأثیری در معرفت ما نسبت به امام زمان و نزدیکی با آن حضرت ندارد.13

پی‌نوشت‌ها:

1. به نقل از: ناجی النجار، جزیره خضراء و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه و تحقیق: علی‏اکبر مهدی‏پور، صص 52 و 53.
2. ر.ک: همان، صص 53 و 54.
3. همان.
4. همان، ص54.
5. بحار الأنوار، ج 52، ص 159.
6. همان.
7. سید هاشم بحرانی، تبصرة الولی، ص 243.
8. بحار الأنوار، ج 52، ص 172.
9. دراسة فی علامات الظهور و الجزیرة الخضراء، صص 198 ـ 195، ترجمه به نقل از: ابوالفضل طریقه‏دار، جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟!، صص 119 ـ 115.
10. ر.ک: محمدتقی شوشتری، الأخبار الدخیله، تصحیح: علی‏اکبر غفاری، ج 1، ص 146.
11. سید نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج 1، صص 78 و 79.
12. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر(علیه السلام)، ج 3، ص 426.
13. برای مطالعه بیشتر در موضوع جزیره خضرا، ر.ک: بحار الأنوار، ج 52، صص 174 ـ 159؛ نجم‏الثاقب، صص 410 ـ 391؛ منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشرعلیه السلام، ج 3، صص431 ـ 422؛ جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا؛ جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟!؛ غلامرضا نظری، جزیره خضرا تحریفی در تاریخ شیعه.

منبع: ماهنامه موعود شماره 93