ناسزا و بد زبانی
ناسزا و بد زبانی
ناسزا و بد زبانی
نويسنده : فاستر دبليو کلاين و جیم فی
ترجمه : میترا خطیبی
ترجمه : میترا خطیبی
شوک وارده از اين رفتار کودکان، مانند ريختن آب سردي روي سر ما والدين است. ما با خود مي انديشيم آن بچّه ي کوچولو و بي گناهي که روزي او را روي زانوي خود مي نشانديم، و نوازشش مي کرديم، و دامنه ي لغات اش تنها منحصر به دَدَر و قاقا مي شد، امروز بزرگ شده است و يک روز از خانه بيرون مي رود، و بعد هنگامي که باز مي گردد، يک رشته کلمات و الفاظ زشتي را بر زبان مي آورد که حتّي فردي امي و بي سواد نيز از شنيدن چنين سخناني خجالت زده و شرمنده مي شود.
گاهي فرزندان ما،از هم کلاسي هاي خود تقليد مي کنند و ياد مي گيرند.و گاهي نيز به نظر مي رسد که فقط براي جلب توجّه و مشاهده ي حيرت و شگفتي ما،لب به اين سخنان و الفاظ زشت باز مي کنند.
امّا اين بدزباني به هر دليلي که هست،مي تواند مقوله اي دردسرساز براي ما باشد.امّا در اغلب موارد،اين بدزباني،صرفاً جواز عبور از مرحله اي به مرحله ي ديگر است،مرحله اي که کودکان در طي سفر خود از دوران کودکي به دوران بالندگي و بزرگسالي،از آن مي گذرند.کودکان ناسزا و الفاظ زشت را از بچّه هاي بزرگ تر از خود مي شنوند و يادمي گيرند،چون مي خواهند مانند آنها بزرگ شوند، آن کلمات را به کار مي برند و روز به روز دامنه ي لغات و کلمات خود را،با کلمات و الفاظ زشت و عاميانه اي که مورد استفاده ي افراد سطح پايين و بي فرهنگ است،بسط و توسعه مي دهند،به جاي آن که افراد با فرهنگ و سطح بالاي جامعه را الگوي خويش قرار دهند.
ما در برخورد با اين مسئله دو راه پيش روي داريم:واکنش ما مي تواند انتقادي تلخ به اين مسئله باشد:«تو نبايد توي اين خانه اين طوري حرف بزني!چندبار به تو گفتيم که دهان ات را با اين الفاظ و کلمات آلوده نکن.»و يا اين که مي توانيم به خاطر اين مسئله،سرب داغ در دهان شان بريزيم.امّا بايد بدانيم که بعد از برخورد تند ما،آنها تنها مصمّم تر مي شوند،تا استقلال خود را اعمال کنند.بنابراين تنها پاسخ و واکنش متقابل ما،بايد دور نمودن و انتقال اين معضل از تيررس گوش ما باشد.بدون هيچ گونه عصبانيّتي به کودک بگوييد: «خوشحال مي شوم،با تو حرف بزنم، امّا تنها وقتي که بتواني مؤدبانه حرف بزني،و از کلمات خوب و مناسب استفاده کني.»هنگامي که آرامش ميان هر دو طرف،يعني ما فرزندان مان برقرار است،بايد با هم در مورد اين مشکل صحبت کنيم.در چنين موقعيتي يک رويکرد تربيتي اين است که ارزش احساسي کودک را مخاطب قرار دهيم.«لئون،من فکر مي کنم افرادي از اين نوع الفاظ و نحوه ي حرف زدن استفاده مي کنند،که هيچ احساس خوبي در مورد خود ندارند،درواقع خويشتن خويش را باور ندارند.»و يا شايد ما بخواهيم يک خط مشي عقلي را اتخاذ نماييم:«مي داني لئون،افرادي که از اين نوع طرز بيان و الفاظ زشت استفاده مي کنند،درواقع دامنه ي لغات بسيار محدودي دارند.آنها لغات و کلمات زيادي نمي دانند.بنابراين اين الفاظ و سخنان را به کار مي گيرند.هيچ فرد باشعور و بافرهنگي در فرهنگ لغات به دنبال اين کلمات نمي گردد و آنها را پيدا نمي کند.چنين لغاتي بسيار پيش پا افتاده و بي ارزش هستند،و دقيقاً به همين دليل است که بعضي از مردم بي فرهنگ ازآنها استفاده مي کنند.»
بعد از چنين گفتگويي بايد موضوع را رها کنيم،و بحث را خاتمه دهيم.کودکان ما،سرانجام از زبان و الفاظي استفاده مي کنند که خود خواهان استفاده از آنند.عصبانيّت بيش از اندازه ي ما،در واکنش به بدزباني و بددهاني کودک،تنها موجب تأخير در شناخت و درک او،نسبت به اين مسئله مي شود،که فقط افراد بي خرد و بي فرهنگ جامعه از چنين الفاظ و سخناني استفاده مي کنند.
منبع: کتاب تربيت با عشق و منطق
/س
گاهي فرزندان ما،از هم کلاسي هاي خود تقليد مي کنند و ياد مي گيرند.و گاهي نيز به نظر مي رسد که فقط براي جلب توجّه و مشاهده ي حيرت و شگفتي ما،لب به اين سخنان و الفاظ زشت باز مي کنند.
امّا اين بدزباني به هر دليلي که هست،مي تواند مقوله اي دردسرساز براي ما باشد.امّا در اغلب موارد،اين بدزباني،صرفاً جواز عبور از مرحله اي به مرحله ي ديگر است،مرحله اي که کودکان در طي سفر خود از دوران کودکي به دوران بالندگي و بزرگسالي،از آن مي گذرند.کودکان ناسزا و الفاظ زشت را از بچّه هاي بزرگ تر از خود مي شنوند و يادمي گيرند،چون مي خواهند مانند آنها بزرگ شوند، آن کلمات را به کار مي برند و روز به روز دامنه ي لغات و کلمات خود را،با کلمات و الفاظ زشت و عاميانه اي که مورد استفاده ي افراد سطح پايين و بي فرهنگ است،بسط و توسعه مي دهند،به جاي آن که افراد با فرهنگ و سطح بالاي جامعه را الگوي خويش قرار دهند.
ما در برخورد با اين مسئله دو راه پيش روي داريم:واکنش ما مي تواند انتقادي تلخ به اين مسئله باشد:«تو نبايد توي اين خانه اين طوري حرف بزني!چندبار به تو گفتيم که دهان ات را با اين الفاظ و کلمات آلوده نکن.»و يا اين که مي توانيم به خاطر اين مسئله،سرب داغ در دهان شان بريزيم.امّا بايد بدانيم که بعد از برخورد تند ما،آنها تنها مصمّم تر مي شوند،تا استقلال خود را اعمال کنند.بنابراين تنها پاسخ و واکنش متقابل ما،بايد دور نمودن و انتقال اين معضل از تيررس گوش ما باشد.بدون هيچ گونه عصبانيّتي به کودک بگوييد: «خوشحال مي شوم،با تو حرف بزنم، امّا تنها وقتي که بتواني مؤدبانه حرف بزني،و از کلمات خوب و مناسب استفاده کني.»هنگامي که آرامش ميان هر دو طرف،يعني ما فرزندان مان برقرار است،بايد با هم در مورد اين مشکل صحبت کنيم.در چنين موقعيتي يک رويکرد تربيتي اين است که ارزش احساسي کودک را مخاطب قرار دهيم.«لئون،من فکر مي کنم افرادي از اين نوع الفاظ و نحوه ي حرف زدن استفاده مي کنند،که هيچ احساس خوبي در مورد خود ندارند،درواقع خويشتن خويش را باور ندارند.»و يا شايد ما بخواهيم يک خط مشي عقلي را اتخاذ نماييم:«مي داني لئون،افرادي که از اين نوع طرز بيان و الفاظ زشت استفاده مي کنند،درواقع دامنه ي لغات بسيار محدودي دارند.آنها لغات و کلمات زيادي نمي دانند.بنابراين اين الفاظ و سخنان را به کار مي گيرند.هيچ فرد باشعور و بافرهنگي در فرهنگ لغات به دنبال اين کلمات نمي گردد و آنها را پيدا نمي کند.چنين لغاتي بسيار پيش پا افتاده و بي ارزش هستند،و دقيقاً به همين دليل است که بعضي از مردم بي فرهنگ ازآنها استفاده مي کنند.»
بعد از چنين گفتگويي بايد موضوع را رها کنيم،و بحث را خاتمه دهيم.کودکان ما،سرانجام از زبان و الفاظي استفاده مي کنند که خود خواهان استفاده از آنند.عصبانيّت بيش از اندازه ي ما،در واکنش به بدزباني و بددهاني کودک،تنها موجب تأخير در شناخت و درک او،نسبت به اين مسئله مي شود،که فقط افراد بي خرد و بي فرهنگ جامعه از چنين الفاظ و سخناني استفاده مي کنند.
منبع: کتاب تربيت با عشق و منطق
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}