معلّم و مشکلات و مسائل مدرسه
معلّم و مشکلات و مسائل مدرسه
معلّم و مشکلات و مسائل مدرسه
نويسنده : فاستر دبليو کلاين و جیم فی
ترجمه : میترا خطیبی
ترجمه : میترا خطیبی
معمولاً نقش ما،در امور و مسائل مدرسه ي فرزندان مان-در زمينه ي نمرات درسي و نحوه ي رفتار آنها در مدرسه-متمرکز بر تشويق و الگودهي مناسب است.ما برقراري نظم و انضباط را به معلّمان و کادر اجرايي مدرسه واگذار مي کنيم،و اجازه مي دهيم تا فرزندان مان،خود به مشکلات و مسائلي که در مدرسه براي آنها پيش مي آيد،رسيدگي نمايند.امّا ممکن است،گاهي اوقات مجبور به دخالت در امور مدرسه شويم و با معلم کودک،در زمينه هاي مختلف گفتگو کنيم.نوع برخورد ما با معلّم فرزندمان بسيار مهمّ،و شايد در عين حال به نوعي به صورت مشکلي براي ما باشد،زيرا اغلب اين مسئله يادآور احساس ترس و ارعابي است که شايد خود ما در دوراني که به مدرسه مي رفتيم،با معلّمان خود تجربه کرده ايم.
هنگامي که با معلّم فرزند خود به گفتگو مي نشينيم، بايد اين نگرش را داشته باشيم که اين معلّم مجموعه اي از اطلاعات را در مورد فرزند ما دارد،بنابراين بايد در مورد فرزندمان نحوه ي تفکّر او را نيز مدّنظر داشته باشيم و خواهان شنيدن نقطه نظرات او باشيم، به جاي آن که با خشم و عصبانيّت وارد دفتر معلّم شويم و راه حلّ هاي خود را به او ارائه يا تحميل کنيم.در حقيقت در برخورد و مواجهه با معلّم فرزندمان،ما والدين مي توانيم سه اشتباه رايج و مشترک را مرتکب شويم.
اشتباه اوّل:اين که به معلّم بگوييم که چه کار بکند يا نکند،زماني که مي گوييم:«مي خواهم بچّه ام از آن کلاس بيرون بيايد.»در واقع به معلّم مي گوييم:«تو آن قدر نمي فهمي و باهوش نيستي که بداني چه کار بايد بکني،بنابراين من به تو کمک مي کنم.»
اشتباه دوّم:با حربه ي زور و تهديد وارد مدرسه مي شويم و گفتن:«اگر کاري را که مي خواهم، انجام نشود،پيش مدير مدرسه مي روم.»، نه تنها مشکلات را حلّ نمي کند،بلکه حتي به مشکلات بيشتري نيز دامن مي زند.مشکلاتي که تا قبل از ورود ما به مدرسه وجود نداشت.
اشتباه سوّم:ما لشکري از والدين هم فکر و هم عقيده با خود را،براي تهديد و حمله ي دسته جمعي، به معلّم فرا مي خوانيم.امّا بايد بدانيم،هر پيروزي که در اين نوع برخورد و مواجهه بدست مي آوريم،دوام زيادي نخواهد داشت.زيرا معلّم هم براي بقاء و ابقاي خودش خواهد جنگيد و آرام نخواهد نشست.او طرف ديگر اين جنگ است، بنابراين جلو مي آيد و با استدلالي درست به ما مي گويد:«من کسي نيستم،که با اين کارها آشفته و مضطرب بشوم.شايد خيلي ها اين طور باشند،و ميدان را خالي کنند،اما من کسي هستم که با قدرت ايستاده ام و آماده ام تا با شما صحبت کنم.»
تمامي اين راه کارهاي گفته شده،اشتباهات جدّي هستند که از ناحيه ي ما ناشي مي شوند.شايد در بدو امر،تنها به خاطر يک مشکل وارد مدرسه شويم،امّا با استفاده از چنين ترفندهايي،زماني که مدرسه را ترک مي کنيم،نه تنها مشکل قبلي به قوّت خود باقي است،بلکه يک دشمن نيز خواهيم داشت.اغلب مردم،و هم چنين معلّمان هنگامي که در موضع تدافعي قرار مي گيرند،تلاش مي کنند تا راه حلّي منطقي براي حلّ مشکلات خود پيدا کنند.
در اين ميان،والديني بهترين نتيجه را با معلّمان مي گيرند که،از جادوي کلمات براي توصيف مشکلات خود استفاده مي کنند.از اين لحاظ به آن جادوي کلمات مي گوييم،چون زماني که از اين شيوه استفاده مي کنيم،هيچ توهيني به معلّم نمي کينم.ما تنها،براي او مشکل را توصيف و شرح مي دهيم:«ميل دارم موضوعي را براي شما بازگو کنم،و بعد تعبير خودم را از آن به شما بگويم.»ما مي توانيم از جادوي کلمات استفاده بيشتري کنيم:«مايل به هم فکري بيشتر شما در اين زمينه هستم.»با ذکر اين جمله،در حقيقت به معلّم مي گوييم،که ما به اين نکته اذعان داريم،که او مي تواند براي خود فکر کند و قدرت انديشه دارد.در اين جا رويکرد و نگرش مثبت ديگري نيز وجود دارد و آن ذکر اين جمله است:«به نظر شما،براي حلّ مشکلي اين چنيني چه نوع گزينه هايي وجود دارد.»سپس به آرامي مي نشينيم، و به معلّم اجازه مي دهيم تا کمي فکر کند.همواره به ياد داشته باشيد که ما تصور مي کنيم،که فرزند خود را خوبي مي شناسيم،امّا شايد ندانيم که او در محيط مدرسه چه واکنش و رفتاري دارد.اغلب کودکان در مدرسه به مراتب متفاوت تر از خانه هستند.به طور مثال زماني که کودکي در محيط خانه هست،چون تمام توجّه و رسيدگي ما معطوف به او مي شود،به راحتي کار مي کند و عملکرد خوبي از خود نشان مي دهد،امّا همين کودک،هنگامي که در محيط مدرسه و در کلاسي بيست و پنج نفره قرار مي گيرد،چون نمي تواند تمام توجّه و رسيدگي معلّم اش را نسبت به خود داشته باشد،تنها 1/25 توجّه معلّم به او اختصاص مي يابد، بنابراين شايد در انجام تکاليف و وظايف اش، به نوعي دچار عجز و ناتواني و يا سرکشي و تمرّد شود.در چنين موقعيتي،استنباط معلّم از وضعيت کودک بسيار سودمند است.
حال اگر ما،با معلّم به توافق نرسيم،و نتوانيم رضايت و نظر او را جلب کنيم،ولي در عين حال خواستار حلّ مشکل هم باشيم،بايد به معلّم بگويم:«ممکن است با من بياييد،تا ببينيم،آيا مدير راه حلّي براي حلّ اين مشکل دارد؟»اين جمله به مراتب بهتر از گفتن :«اگر من کاري را که مي خواهم،انجام نشود،پيش مدير مي روم.»
هدف عمده و مهمّ ما از گفتگو و تماس با معلم فرزندمان اين است که در مورد مشکل آنها بحث و گفتگو کنيم،و اين که آيا مي توانيم راه حلّي براي آن پيدا کنيم.بايد بدانيم گفتن به اندازه ي شنيدن خوب است.در نهايت بايد بگوييم که ارتباط با افراد و احترام به آنها، به مراتب تأثيرگذارتر از تحکّم و تهديد آنهاست.
منبع:کتاب تربيت با عشق و منطق
/س
هنگامي که با معلّم فرزند خود به گفتگو مي نشينيم، بايد اين نگرش را داشته باشيم که اين معلّم مجموعه اي از اطلاعات را در مورد فرزند ما دارد،بنابراين بايد در مورد فرزندمان نحوه ي تفکّر او را نيز مدّنظر داشته باشيم و خواهان شنيدن نقطه نظرات او باشيم، به جاي آن که با خشم و عصبانيّت وارد دفتر معلّم شويم و راه حلّ هاي خود را به او ارائه يا تحميل کنيم.در حقيقت در برخورد و مواجهه با معلّم فرزندمان،ما والدين مي توانيم سه اشتباه رايج و مشترک را مرتکب شويم.
اشتباه اوّل:اين که به معلّم بگوييم که چه کار بکند يا نکند،زماني که مي گوييم:«مي خواهم بچّه ام از آن کلاس بيرون بيايد.»در واقع به معلّم مي گوييم:«تو آن قدر نمي فهمي و باهوش نيستي که بداني چه کار بايد بکني،بنابراين من به تو کمک مي کنم.»
اشتباه دوّم:با حربه ي زور و تهديد وارد مدرسه مي شويم و گفتن:«اگر کاري را که مي خواهم، انجام نشود،پيش مدير مدرسه مي روم.»، نه تنها مشکلات را حلّ نمي کند،بلکه حتي به مشکلات بيشتري نيز دامن مي زند.مشکلاتي که تا قبل از ورود ما به مدرسه وجود نداشت.
اشتباه سوّم:ما لشکري از والدين هم فکر و هم عقيده با خود را،براي تهديد و حمله ي دسته جمعي، به معلّم فرا مي خوانيم.امّا بايد بدانيم،هر پيروزي که در اين نوع برخورد و مواجهه بدست مي آوريم،دوام زيادي نخواهد داشت.زيرا معلّم هم براي بقاء و ابقاي خودش خواهد جنگيد و آرام نخواهد نشست.او طرف ديگر اين جنگ است، بنابراين جلو مي آيد و با استدلالي درست به ما مي گويد:«من کسي نيستم،که با اين کارها آشفته و مضطرب بشوم.شايد خيلي ها اين طور باشند،و ميدان را خالي کنند،اما من کسي هستم که با قدرت ايستاده ام و آماده ام تا با شما صحبت کنم.»
تمامي اين راه کارهاي گفته شده،اشتباهات جدّي هستند که از ناحيه ي ما ناشي مي شوند.شايد در بدو امر،تنها به خاطر يک مشکل وارد مدرسه شويم،امّا با استفاده از چنين ترفندهايي،زماني که مدرسه را ترک مي کنيم،نه تنها مشکل قبلي به قوّت خود باقي است،بلکه يک دشمن نيز خواهيم داشت.اغلب مردم،و هم چنين معلّمان هنگامي که در موضع تدافعي قرار مي گيرند،تلاش مي کنند تا راه حلّي منطقي براي حلّ مشکلات خود پيدا کنند.
در اين ميان،والديني بهترين نتيجه را با معلّمان مي گيرند که،از جادوي کلمات براي توصيف مشکلات خود استفاده مي کنند.از اين لحاظ به آن جادوي کلمات مي گوييم،چون زماني که از اين شيوه استفاده مي کنيم،هيچ توهيني به معلّم نمي کينم.ما تنها،براي او مشکل را توصيف و شرح مي دهيم:«ميل دارم موضوعي را براي شما بازگو کنم،و بعد تعبير خودم را از آن به شما بگويم.»ما مي توانيم از جادوي کلمات استفاده بيشتري کنيم:«مايل به هم فکري بيشتر شما در اين زمينه هستم.»با ذکر اين جمله،در حقيقت به معلّم مي گوييم،که ما به اين نکته اذعان داريم،که او مي تواند براي خود فکر کند و قدرت انديشه دارد.در اين جا رويکرد و نگرش مثبت ديگري نيز وجود دارد و آن ذکر اين جمله است:«به نظر شما،براي حلّ مشکلي اين چنيني چه نوع گزينه هايي وجود دارد.»سپس به آرامي مي نشينيم، و به معلّم اجازه مي دهيم تا کمي فکر کند.همواره به ياد داشته باشيد که ما تصور مي کنيم،که فرزند خود را خوبي مي شناسيم،امّا شايد ندانيم که او در محيط مدرسه چه واکنش و رفتاري دارد.اغلب کودکان در مدرسه به مراتب متفاوت تر از خانه هستند.به طور مثال زماني که کودکي در محيط خانه هست،چون تمام توجّه و رسيدگي ما معطوف به او مي شود،به راحتي کار مي کند و عملکرد خوبي از خود نشان مي دهد،امّا همين کودک،هنگامي که در محيط مدرسه و در کلاسي بيست و پنج نفره قرار مي گيرد،چون نمي تواند تمام توجّه و رسيدگي معلّم اش را نسبت به خود داشته باشد،تنها 1/25 توجّه معلّم به او اختصاص مي يابد، بنابراين شايد در انجام تکاليف و وظايف اش، به نوعي دچار عجز و ناتواني و يا سرکشي و تمرّد شود.در چنين موقعيتي،استنباط معلّم از وضعيت کودک بسيار سودمند است.
حال اگر ما،با معلّم به توافق نرسيم،و نتوانيم رضايت و نظر او را جلب کنيم،ولي در عين حال خواستار حلّ مشکل هم باشيم،بايد به معلّم بگويم:«ممکن است با من بياييد،تا ببينيم،آيا مدير راه حلّي براي حلّ اين مشکل دارد؟»اين جمله به مراتب بهتر از گفتن :«اگر من کاري را که مي خواهم،انجام نشود،پيش مدير مي روم.»
هدف عمده و مهمّ ما از گفتگو و تماس با معلم فرزندمان اين است که در مورد مشکل آنها بحث و گفتگو کنيم،و اين که آيا مي توانيم راه حلّي براي آن پيدا کنيم.بايد بدانيم گفتن به اندازه ي شنيدن خوب است.در نهايت بايد بگوييم که ارتباط با افراد و احترام به آنها، به مراتب تأثيرگذارتر از تحکّم و تهديد آنهاست.
منبع:کتاب تربيت با عشق و منطق
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}