امام مهدی(ع) در شعر شاعران






پیداتری ز خورشید

پیداتری ز خورشید اي ماه بي‌نشانم
تا از تو می‌سرایم، گل می‌كند دهانم
با ابرها بگویید دست مرا بگیرند
از دودمان آبم، ماندن نمی‌توانم
بیرون شو ای همایون از پشت پرده غیب
تا در سه­گاه مستى، شوریده‌تر بخوانم[1]

*******
امام زمان(عج)

منی كه آدم این عصرم و تمام زمان
همیشه گم شد‌ه‌ام لای ازدحام زمان
مدار دائمی من دوازده عدد است
كه دوره كرده مرا در خودش به نام زمان
اسیر آن همه «تاك»م‌، اسیر این همه «تیك»
تمام زندگی‌ام مانده توی دام زمان
ولی به طالع آن صبح بی‌دریغ خوشم
اگرچه لِهْ شده باشم به زیر گام زمان
اگر هنوز مرا فرصت تغزّل هست
به شوق آمدن توست یا امام زمان![2]

*******
تعجیل

چه مي‌شد اندكي در آمدن تعجیل مي‌كردي
هوای مهرباني را شبي تعديل مي‌كردى
و آن شب چون نسیم صبحگاهی بر سر راهت
بهار خنده‌هايت را نثار ايل مي‌كردى
اگر می‌آمدی با آن بیان روشن چشمت
برايم عاشقي را بي‌گمان تحليل مي‌كردى
به پاس اشكمان یا دست‌كم دلگرمی باران
از اين چشمان خيس منتظر تجليل مي‌كردى
خدا رحمت كند این آرزوها را، نمی‌مردند
اگر تو اندكي در آمدن تعجیل مي‌كردي [3]

*******
مشرق فردا

دل­تنگی مرا به تماشا گذاشته است
اشكی كه روی گونه من پا گذاشته است
همزاد با تمامی تنهایی من است
مردی كه سر به دامن صحرا گذاشته است
این كیست اینكه غربت چشمان خویش را
در كوله‌بار خستگی‌ام جا گذاشته است
این كیست اینكه این همه دل‌های تشنه را
در خشك­سال عاطفه تنها گذاشته است
خورشید چشم اوست كه هر روز هفته را
چشم انتظار مشرق فردا گذاشته است [4]

*******
مرد حجازى

مثل باران، باسخاوت؛ مثل دریا، بي‌نيازى
وه چه زيبا مي‌شود با چشم تو آيينه­بازى
طالع پیشانی‌ات سِحر سَحر را می‌شكافد
مثل روح كهكشان‌ها ساده و لبريز رازى
ناله‌ها را مي‌سرايى، اشك‌ها را مي‌نويسى
با سرانگشتت تمام‌ِ زخم‌ها را مي‌نوازى
عاقبت ما را به اوج شعله‌هايت مي‌كشانى
عاقبت ما را ميان چشم‌هايت مي‌گدازى
زمزمی در چشم‌ما خشكید از گرمای هجرت
قبله‌اي در سينه‌ها برپا كن اي مرد حجازى! [5]

*******
باز جمعه‌ای گذشت

باز هم بگیر! ایدل غم­آشنا بگیر!
آسمان! ببار و جانب دل مرا بگیر!
بی‌تو كنج این خرابه‌ها غریب مانده‌ایم
باز هم بیا سراغ از این غریبه‌ها بگیر!
دشنه‌زار بی‌نهایتی است دشت روبه­رو
زیر بازوان دوستان كور را بگیر!
ای كه رام دست­های توست آب و باد و رعد!
دست از آستین بر‌آر و راه بر بلا بگیر!
خون لاله روی دست باد لخته می‌شود
اي امید باغ، انتقام لاله را بگیر!
باز جمعه‌ای گذشت و حاجتم روا نشد
ای دل، ای دل امیدوار من، عزا بگیر![6]

*******
ای مهربان

ای مهربان كه نام تو را يار گفته‌اند
چشم تو را فروغ شب تار گفته‌اند
از دست‌های مهر تو اعجاز چیده‌اند
از گام‌های سبز تو بسیار گفته‌اند
ما با در و دریچه و روزن غریبه‌ایم
با ما سخن همیشه ز دیوار گفته‌اند
وا كن ز نور، پنجره‌ای رو به روی ما
كز ابرهای تیره به تكرار گفته‌اند
برخيز و پرده بركش از آن روى،‌تا كه ما
باور كنیم آنچه ز دیدار گفته‌اند [7]

*******
انتظار

بیا كه دیده‌ام از انتظار لبریز است
كویر سینه تفتیده‌ام عطش­خیز است
شكوه رويش سُكرآور بهارانى
كه بی‌طراوت رویت، بهار، پاییز است
به باغ عاطفه، عطر نگاه تو جاری‌است
مشام جان ز شمیم تو عطرآمیز است
همیشه خاطر ما آشیان یاد تو باد
كه در هوای تو پرواز، خاطرانگیز است
بخوان كه نغمه تو معجز مسیحایی است
نوای گرم تو شورآور و شكربیز است
ز كوچه­سار دیار دلم عبور نكرد
به غیر دوست كه این كوچه كوی پرهیز است
بیا و بر دل آلوده‌ام نگاهی كن
كه پیش عفو تو كوه گناه ناچیز است [8]

*******
تا ابروی تو قبله عشاق شده

چشم و دل ما خیره به آفاق شده
ما طاقت دوری‌ات نداریم، بیا
آقا! به خدا طاقت ما طاق شده
ای باغ شكفته، یاس نرگس پیوند!
ای همت رود و لطف خورشید بلند
ما را ز خزان غربت و غم برهان
ای خوب! به آبروی زهرا سوگند [9]

*******
خاطره خورشيدى

این نسیمی كه آغشته به عطر پیراهن توست
از كدامین سوی می‌آید؟
كه ما،
بی‌خواب­تر از پلك‌های شكسته پنجره‌ای در باد
بیداریم
و خسوف خوفناك ستاره‌ها را می‌شماریم
بیا!
با ترانه‌ای كه طراوت بهار را
بر گونه‌های پر ترك خاك می‌نشاند
با دستانی پر جوانه‌تر از شاخه‌های سیب
و عقربه‌های عاجل را
از مدار بسته ساعت‌ها
آزاد كن!
به مهماني من بیا!
من از فراخنای جهان
سهمى، به اندازه یك بوریا دارم
و خانه خاموشم
تنها، با خاطره خورشيدى توست
اگر چنین
روشن است. [10]

پي‌نوشت‌ها:

[1]. شاعر : علی‌رضا قزوه ؛ برگرفته از روزنامه جمهوري اسلامى، ‌چهارشنبه 11/8/1379، ص 11.
[2]. شاعر : مهدي فرجى ؛ مهر مهربان(مجموعه شعرهای برگزیده انتظار)، به كوشش: نيره سادات هاشمى، تهران، انتشارات سوره مهر، 1383، چ 1، ص 89.
[3]. شاعر : سيد اكبر ميرجعفرى ؛ گزيده ادبیات معاصر (مجموعه شعر) 61، تهران، نیستان، ص 81.
[4]. شاعر : سعيد بیابانكى ؛آخرين سپيده (مجموعه شعر در ستايش حضرت مهدی(عج))، به كوشش: امیرمسعود طاهریان، مشهد انتشارات آستان قدس رضوى، 1383، چ 2، ص 36.
[5]. شاعر : محمد قاسمى ؛ مهر مهربان (مجموعه شعرهای برگزیده انتظار)، ص 97.
[6]. شاعر : حميدرضا شكارسرى ؛ باز جمعه‌ای گذشت، تهران، انتشارات حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامى، 1375، چ 1، ص 9.
[7]. شاعر : الهام امین ؛ همان، ص 15.
[8]. شاعر : عباس براتی‌پور ؛ گزيده ادبیات معاصر، ‌مجموعه شعر 24، ‌صص 7 و 8.
[9]. شاعر : حبیب‌الله بخشوده ؛ مهر مهربان (مجموعه شعرهای برگزیده انتظار)، ص 18.
[10]. شاعر : تیمور ترنج؛ گزيده ادبیات معاصر، مجموعه شعر 50، صص 39 و 40.

منبع: گلبرگ شماره 110