مصلحت در فقه امام خمینی(ره) و آیت الله بروجردی(ره)
مصلحت یکی از مولفه های اساسی در پویایی فقه شیعه می باشد که در آراء و اندیشه های فقها، پیشینه ای قابل ملاحظه دارد؛ یکی از ضرورت های مهم در باب مصلحت، واکاوی شیوه ها و رویکردهای فقها بخصوص فقهای معاصر در تحقق مصلحت برای جامعه اسلامی بوده است که این پژوهش، بحث از این ضرورت را وجهه همت خود قرار می دهد.
مقدمه
یکی از مولفه های اساسی در هر مکتب و شریعت، پویایی آن مکتب می باشد؛ چرا که با توجه به شرایط زمان و مکان، در هر برهه از زمان، ضرورت ها و اقتضاآت خاصی به وجود می آید که انعطاف و پویایی، شرط حیات و بقا می باشد. در اندیشه اسلامی و بخصوص مذهب تشیع نیز شاهد وجود چنین مکانیزم هایی هستیم که نقش و کارکرد آنها، تلاش برای تحقق شرایطی است که انعطاف هر چه بیشتر شریعت را فراهم آورد. اجتهاد یکی از این مولفه ها می باشد؛ چرا که وجود عنصری فعال که در حال حاضر به استنباط و اکتشاف شریعت بپردازد، تاثیر قابل ملاحظه ای در کارآمد بودن آموزه ها دارد؛ وجود نصوص، آیات و روایات فراوان نیز این قابلیت را فراهم می آورد که مستقیم یا غیر مستقیم، در مورد موضوعات و مسائل مستحدثه، نص شرعی و آموزه ای دینی داشته باشیم که بتوان پاسخ کارآمد را از آن استخراج کرد.یکی دیگر از مولفه های اساسی در پویای شریعت، لحاظ مولفه ای اساسی به نام مصلحت می باشد؛ مصلحت از ماده صلح، به معنای منفعت و ضد فساد است و گاه بر سبب کاری که به منفعت و سود بیانجامد نیز گفته می شود[1] [2] که در لغت به معنای خیر، صلاح و صواب می باشد، در اصطلاح به معنای سبب رسیدن به مقصود شارع و به دست آوردن آن می باشد که چه مربوط به عبادات باشد( که بازگشت آن به حق خود شارع است) و یا عادت باشد (که برای نفع بندگان و انتظام معاش و احوال ایشان می باشد.)[3] [4]؛ لذا مصلحت را هم می توان عنصری اصلاح کننده برای فرد و افراد دانست و همچنین مولفه ای دانست که قریب به صواب را در امور شرعی و عبادی محقق می کند.
در این بین، رویکردها و روش فقها در اتخاذ مبانی و روش های گوناگون در تحقق مصلحت در جامعه اسلامی متمایز بوده است و هر یک از فقها، با توجه به شرایط سیاسی اجتماعی دوران خود، رویکرد متمایزی را اتخاذ کرده اند که در بین فقهای معاصر، دو فقیه نامدار که هر یک تاثیر قابل ملاحظه ای هم در فقه امامیه داشته اند و هم تحولات اجتماعی را مدیریت نموده اند، بیش از سایرین به چشم می خوردند که یک فقیه، حضرت امام خمینی(ره) می باشند که بنیانگذار جمهوری اسلامی هستند و دیگری، حضرت آیت الله بروجردی(ره) می باشند که هر چند در تاسیس حکومت اسلامی موفق نشدند لکن، با طرح ریزی مقدمات آن، نقش قابل ملاحظه ای در تحقق اهداف عالیه حضرت امام(ره) داشتند که در ادامه رویکرد هر یک از این دو شخصیت را در تحقق مصلحت اسلامی با توجه به شرایط سیاسی اجتماعی حاکم در آن دوران، تبیین می نماییم.
حضرت آیت الله بروجردی
بارزترین اندیشه و رویکرد آیت الله بروجردی در تحقق مصلحت را می توان در گفتمان تقریب بین مذاهب مشاهده کرد؛ ایشان که در دوران حکومت پهلوی زیست می کردند و در عین حال، هرچند بحث های حکومت اسلامی و آزادی خواهانه رشد کرده بود، لکن به درجه این نرسیده بود که بتواند خفقان پهلوی را بشکند و با ساختار شکنی خود، حکومت اسلامی را طرح ریزی کند، لذا با طرح و بسط اندیشه ی تقریب بین مذاهب اسلامی درصدد بود که حداقل های ممکن برای جامعه اسلامی را فراهم آورند و پیوستگی و انضمام موجود در جامعه اسلامی را بیش از پیش، ساختارمند و نظام مند نمایند.در دوران ایشان، یکی از جمعیت های اصلی که برای تقریب بین مذاهب طراحی شده بود « دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیة» بود که آیت الله بروجردی از اهداف و مرام این جمعیت حمایت های مالی و معنوی می نمودند[5] [6] چنان که مناسبات دوستانه و مکاتبات آیت الله بروجردی و شیخ شلتوت، به صدور فتوای تاریخی شلتوت مبنی بر به رسمیت شناختن مذهب شیعه ختم شد [7] [8] و همین ثمره مهم، اگر تنها ثمره تاکید آیت الله بروجردی بر اندیشه تقریب بوده باشد، بر صحت و ضرورت امر کفایت می کند. لذا مهمترین و اساسی ترین رویکرد در اندیشه و گفتمان آیت الله بروجردی برای تحقق مصلحت، گفتمان تقریب بین مذاهب اسلامی بوده است و بعید نیست که اگر امروزه شاهد جنبش های اسلام گرایانه و اسلام خواهانه می باشیم، بر آمده از اندیشه ها و تلاش های ایشان بوده باشد.
امام خمینی(ره)
در باب گفتمان مصلحت در اندیشه امام خمینی(ره) باید بر جوهره اندیشه ایشان تمرکز کرد که آن، چیزی جز حکومت اسلامی نمی باشد؛ ایشان مصلحت اساسی برای جامعه اسلامی را در گرو تحقق حکومت اسلامی می دانند و تاکید دارند که حکومت اسلامی، بستر و سازمانی است که سایر مصالح و خیرات جامعه اسلامی را محقق می کند و از این طریق است که می توان به امور مسلمین اهتمام داشت و سایر ضرورت های اجتماعی را محقق نمود؛ چرا که با تحقق یک بستر اسلامی، زمینه های مختلف در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تربیتی را می توان در راستای اهداف اسلامی ریل گذاری کرد و لذا بزرگترین مصلحت برای جامعه اسلامی، از رهگذر حکومت اسلامی می باشد؛ حضرت امام خمینی(ره) نیز در دوران حکومت پهلوی زیست می کردند ولی با توجه به فراهم آمدن ضرورت های اجتماعی و همچنین بیداری عمومی که در میان مردم ضروری بود، ریشه ها و شعبه های اولیه تاسیس حکومت اسلامی محقق شده و ایشان با تبعیدها و ملامت ها و مرارت های فراوان به تاسیس حکومت اسلامی دست زدند، لکن شرایط در دوران آیت الله بروجردی به نحوی بود که ضرورت ها و لوازم اولیه تحقق حکومت اسلامی محقق نشده بود؛ لذا ایشان با حداقل های ممکن برای تحقق مصلحت جامعه اسلامی که گفتمان و اندیشه تقریب بین مذاهب بود، به این مهم دست زدند.پی نوشت ها:
[1] فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین، قم، انتشارات اسوه، 1414 ق، چاپ اول، ج 3، ص 1001
[2] خوری شرتوتی، سعید؛ اقرب الموارد، بیروت، مکتبة اللبنان، 1992م، چاپ دوم، ج 1، ص 565
[5] عبدالکبیر علوی مدغری، التقریب بین الفرق الاسلامیة، ۴: «قضایا ینبغی الحسم فیها»، «خطا فی المنهج»، مغرب ۱۹۹۲.
[6] محمدتقی قمی، «رجال صدقوا»، رسالة الاسلام، سال ۱۴، ش ۵۵ ـ ۵۶ (محرّم ۱۳۸۴).
[7] محمدمحیط طباطبائی، سیدجمال الدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین، به کوشش هادی خسروشاهی، تهران ۱۳۷۰ ش.
[8] محمدمحیط طباطبائی، «سیدجمال الدین و وحدت اسلامی»، تاریخ و فرهنگ معاصر، سال ۵، ش ۳ ـ ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۵).
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}