ﻣﻔﻬﻮم اﺧﻼق و اقتصاد

 اﺧﻼق ﺟﻤﻊ «ﺧُﻠُﻖ»و  «ﺧُﻠﻖ» می ﺑﺎﺷﺪ، اﯾﻦ دو واژه در اﺻﻞ ﺑﻪ ﯾﮏ رﯾﺸﻪ در کتاب مفردات راغب آمده اند.  ﺧُﻠﻖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﻫﯿﺌﺖ و ﺷﮑﻞ و ﺻﻮرﺗﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ اﻧﺴﺎن ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ و ﺧُﻠُﻖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﻗﻮا و ﺳﺠﺎﯾﺎ و ﺻﻔﺎت دروﻧﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ دل ﻣﯽ بیند[1]. اخلاق دو شاخه دارد، اخلاق نفسانی و اخلاق رفتاری [2] که تاکید ما در این پژوهش بیشتر قسم دوم از اخلاق می باشد. علاوه بر این، از جهتی دیگر، اخلاق را می توان به نظری، تطبیقی و عملی [3] نیز تقسیم نمود که در این تقسیم نیز تاکید بیشتر در این پژوهش در اخلاق عملی می باشد. بنا بر این مراد ما از اخلاق اقتصادی و مولفه های اخلاقی اقتصادی در این پژوهش، صفات، ویژگی ها و دستورهایی است که اسلام برای بهتر انجام شدن و اصلاح روابط اقتصادی جامعه در نظر گرفته است.

در پایان می توان به تعریف جامعی که  حضرت استاد مهدوی کنی (ره)  در باب اقتصاد داشته اند اشاره کرد که ایشان در این مورد می فرمایند: واژه اقتصاد در لغت مشتق از کلمه ق ص د و بر وزن افتعال است. قصد در لغت به معنای توجه به یک هدف است بدین سان که توجه به هدف مستقیمی را میان قاصد و هدف ترسیم می کند، زیرا انسان معمولا هدف را روبروی خود قرار می دهد و هدف گیری می کند؛ لذا به این اعتبار در کلمه قصد، معنای استقامت ملحوظ شده است. استقامت نیز به معنای درست و راست بودن است، از این رو واژه قصد با میانه رو بودن، به بیراهه نرفتن و در نتیجه نزدیکترین راه را انتخاب کردن و به سمت تعادل رفتن است.
 

اصول اخلاق اقتصادی اسلام

  اخلاق اقتصادی در اسلام مبتنی بر دو مولفه مهم و اساسی می باشد و شاکله اقتصاد مطلوبی که مد نظر اسلام و اندیشه اسلامی می باشد متشکل از این دو مولفه است. اگر این دو عنصر اساسی در اقتصاد و نظام اقتصادی جامعه نهادینه شده باشد و افراد یک جامعه به سمت آن پیش روند و این مولفه ها  در افراد جامعه نهادینه شده باشد، می توان امید این را داشت که این نظام اقتصادی به سمت نظام مطلوب پیش می رود. فعالیت اقتصادی و تولیدی، عملی بسیار شایسته و خوب است ولی باید دقت شود که این عمل به نحوی باشد که از نوع اعمال شایسته ی پایدار باشد[4].

عناصر اساسی در اقتصاد مطلوب اسلامی را می توان در دو مولفه و عنصر اساسی خلاصه کرد و تمام  مولفه ها و آموزه های دیگر را به این دو عنصر بازگرداند و به نوعی نشات گرفته از این دو مولفه دانست؛ این دو مولفه یکی وسیله بودن اقتصاد(در مقابل هدف نبودن) و دیگری عنصر عدالت است. در این مرحله به نحو مختصر جایگاه این دو مولفه تبیین و در ادامه تبیین تفصیلی آن ها خواهد امد.

  مولفه اول که ذکر شد ، یک عنصر کاملا بینشی و اندیشه ای می باشد ، به این معنا که بیشتر ناظر به نوع نگرش و جایگاه اقتصاد در جهان بینی اسلامی است و جامعه انسانی و اجتماع را به این سمت رهنمود می شود  که اقتصاد را مبنا و هدف اصلی و غایی خود قرار ندهند.

مولفه دوم بیشتر یک عنصر عملیاتی و کارکردی می باشد و ناظر به این است که شکل و ساختار کلی یک اقتصاد باید به چه نحوی باشد،  تا اقتصادی مطلوب ومبتنی بر اصول اخلاقی صحیح باشد،  این مقصود دوم عدالت است. یک نظام مطلوب اقتصادی باید در صدد تحقق کامل عدالت در جامعه باشد و این عدالت اشکال گوناگون دارد که باید در تمام سطوح و در تمام اقشار، عدالت اجتماعی نهادینه شود.
 

وسیله بودن اقتصاد

مهمترین و مبنایی ترین تفکر اسلام در مورد اقتصاد را می توان در این مولفه  و ویژگی اول که اشاره شده است مشاهده کرد. مهمترین تفاوت نظام اخلاق اقتصادی اسلام را می توان در نوع نگرش به اقتصاد مشاهده کرد. اخلاق اقتصادی اسلام از آن جهت که هدف نهایی انسان را رشد و سعادت می داند، به مولفه های دیگر که در مسیر انسان قرار می گیرد اصالت نمی دهد و به آن ها صرفا به دید یک وسیله در مسیر سعادت انسان نگاه می کند.یکی از این وسیله ها اقتصاد است.

آیت الله مهدوی کنی (ره ) در مورد وسیله بودن اقتصاد و اهداف اصلی زندگی می فرمایند: « نکته دیگر آن که زندگی را به این چند روزه دنیا و مسائل شخصی محدود ندانید که این دلیل بی همتی یا کم همتی شما خواهد بود. بلکه خود را وقف خدا و در خدمت جامعه ، اسلام و امام زمان (عج) قرار دهید... گرچه پول از نیازهای ضروری زندگی دنیا است، ولی رکن اصلی زندگی چیز دیگری است. همیشه به قله بیندیشید، و از تاثر نفس ها غافل نشوید . انفاس قدسیه شما ارواح ملکوتی و قدسی پرورش می دهد، چنان که نفس های آلوده نیز الواح پلید می سازد[5].

 بنابر این اقتصاد وسیله‌ است‌، نـه‌ هـدف؛ و در تـحکیم بنیادهای اقتصادی، اصل، رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل اوسـت، و همچون‌ دیگر‌ نظام‌های اقتصادی تمرکز و تکاثر ثروت و سودجویی نمی باشد؛ زیرا که در مکاتب مادی، اقتصاد‌ خود‌ هدف است و بـدین جـهت، در مـراحل رشد، اقتصاد عامل تخریب و فساد و تباهی می‌شود؛ ولی در اسلام‌، اقتصاد‌ وسیله اسـت و از وسـیله انتظاری جز کارآیی بهتر در راه وصول به‌ هدف‌ نمی‌توان داشت. با این دیدگاه، برنامه اقتصاد‌ اسلامی‌ فـراهم‌ کـردن زمـینه مناسب برای بروز خلّاقیت‌های متفاوت‌ انسانی‌ است و بدین جهت، تأمین امکانات مـساوی و مـتناسب و ایـجاد کار برای همه افراد و رفع‌ نیازهای‌ ضروری جهت استمرار حرکت تکاملی‌ او‌، بر عهده‌ حـکومت‌ اسـلامی‌ اسـت»[6].

پس مهمترین ثمره این نوع نگرش اخلاقی به اقتصاد را می توان در تلاش برای تحقق این هدف دانست ،حال اگر مبنا و هدف اقتصاد نباشد ،فعالان و کارگزاران اقتصادی تمام تلاش های خود را بر بیشینه کردن و افزایش سود اقتصادی قرار نمی دهند و در مسیر تحقق اهداف اقتصادی از هر وسیله نامشروعی استفاده نمی کنند.
 
پی نوشت ها: 
[1] ‏رسولی‌شربیانی و مرید‌سادات، «بررسی نقش اخلاق در بازاریابی از دیدگاه فرهنگ ایرانی اسلامی.»
[2] ‏محمدرضا مهدوی‌ کنی‌، بیست‌ گفتار در اخلاق‌ عملی‌، دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی‌ (تهران‌: دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۳۷۹)، ص219.
[3] ‏محمد رضا مهدوی کنی، البدایه فی الاخلاق العملیه، ج 1 (لبنان- بیروت: دار الهادی، ۱۴۲۳)، ص8.
[4] ‏محمدرضا مهدوی‌ کنی‌، دوازده گفتار مجموعه بیانات آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی و دانشگاه امام صادق(ع) (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۰)، ص18.
[5] ‏محمدرضا مهدوی‌ کنی‌، علم و عمل ایمانی ( بیست و دو گفتار در شناخت ابعاد کاربردی دین)، دانشگاه امام صادق(ع) (تهران: دانشگاه امام صادق( ع)، ۱۳۹۰)، ص276.
[6] ‏‌محمد‌جواد محقق، «نظام اقتصادی از منظر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، معرفت 89، ش. 14 (۱۳۸۴): ص90-104.