آنان که کوفه را می‌شناسند می‌دانند که سابقه پیمان شکنی‌اش بیش از سابقه وفاداری است و هر پیمانی که کوفیان بسته‌اند روزگاری و در پای منفعتی آن را شکسته‌اند؛ اما حالا 12 هزار نامه به امامی رسیده است که هرچند سابقه کوفه را می‌داند اما موظف است تا برای هدایت آن‌ها و نیز احیای دین جدش گامی بردارد و به همین دلیل سفیری را به سمت مردم کوفه فرستاد تا اوضاع کوفه را بسنجد و به امام گزارش دهد.[1]

مسلم بن عقیل در نیمه رمضان سال 60 هجری از مکه خارج شد[2] و پس از مراجعت به مدینه به همراه بلدچیانی از بی‌راهه به سمت کوفه حرکت کرد تا از چشم مأموران حکومتی در امان باشد؛ اما به دلیل گم شدن در مسیر زمان رسیدن او به کوفه کمی طولانی شد و بالاخره در پنجم شوال همان سال به کوفه رسید و در خانه مختار سکونت کرد.[3]

مسلم پس از استقرار در کوفه دعوت خود را شروع کرد و طبق بعضی از نقل‌ها 18000 نفر[4] با او بیعت کردند و متعهد شدند تا برای دعوت به کتاب خدا، سنت رسول الله، جهاد با ظالمین، دفاع از مستضعفین، کمک به محرومین و تقسیم عادلانه بیت المال به یاری پسر پیغمبر خدا بشتابند.[5]

اما این پیمان کوفیان نیز چون سایر پیمان‌هایی که با اهل‌بیت(ع) بسته بودند دوام زیادی نیاورد و کار به جایی رسید که مسلم بن عقیل سفیر و فرستاده امامی که با 12000 نامه از او برای هجرت به کوفه دعوت کرده بودند، به تنهایی در کوچه های کوفه سرگردان شد و دری جز در خانه طوعه، زنی که تنها مرد کوفه بود به روی او گشوده نشد. و بالاخره بعد از جنگ فراوان در روز عرفه سال 60 هجری مسلم به دست عمال ابن زیاد در کوفه به شهادت رسید.[6]
 
عوامل پیمان شکنی کوفیان
اما نکته اساسی این است که چه عواملی باعث شد تا مردمی که در ظاهر اینگونه محکم و استوار به استقبال مسلم رفتنه بودند به یک باره دست از مسلم بکشند و به فاصله یک نماز مغرب و عشاء نظرشان در مورد مسلم و بعیت با او عوض شود.

با نگاه به بافت کسانی که با مسلم بیعت کرده بودند به این نتیجه می‌رسیم که سه عامل اصلی در کوفه وجود داشت که باعث شد تا کوفیان نتوانند بر پیمان‌های خود استوار بمانند؛ که البته این سه عامل مختص به کوفه نبوده و در همه جوامع ممکن است این عوامل منجر به آن چیزی شود که در نهم ذی الحجه سال 60 هجری در کوفه رخداد و مقدمه حادثه عظیم عاشورا گردید.
 
ترس
اولین عاملی که باعث شد تا بسیاری از بیعت کنندگان دست از مسلم بکشند و به خانه هایشان بروند ترسی بود که در دل بخشی از بیعت کنندگان با مسلم وجود داشت. در زمانی که مسلم وارد کوفه شد نعمان بن بشیر حاکم آن سامان بود او که در میان مورخین به نرمخویی مشهور است.[7] او چون اقبال مردمی را به مسلم دید به منبر رفت و مردم را از تفرقه منع نمود ولی در پایان اعلام کرد که تا کسی دست به شمشیر نشده است من با او وارد جنگ نمی‌شوم.[8] این نرم‌خویی در مقابل مسلم طرفداران یزید را سخت بر آشفته ساخت تا آنجا که عمر بن سعد و محمد بن اشعث کندی در نامه‌ای به یزید از ضعف او در مقابل فرستاده حسین شکایت کردند و همین امر باعث شد تا یزید به فکر نصب حاکمی خشن و سخت‌گیر برای کوفه بیفتد و به همین دلیل ابن زیاد را که در خشونت زبان‌زد مردم بود و کوفیان قبلا ضرب شصت او را چشیده بودند به حکومت کوفه منصوب کرد.[9]

با پیچیدن خبر ورود ابن زیاد به کوفه بسیاری از کسانی که با مسلم بیعت کرده بودند و سابقه خشونت‌های بی حد و حصر ابن زیاد را می‌دانستند از مسلم دست کشیدند و به خانه‌هایشان رفتند و اینگونه بخشی از بیعت‌کنندگان بیعت خود را شکستند و انشقاق در لشکر مسلم بن عقیل به وجود آمد. این عامل باعث جدائی عوام و بدنه اجتماعی ضعیف، از مسلم گردید.[10]

ارعاب ترفندی است که بسیاری از حکومت‌های استعماری دنیا برای پیش‌برد اهداف خود از آن استفاده می‌کنند و مختص به کوفه و یا زمان خاصی نیست؛ به عنوان مثال ایالات متحده امریکا در صد سال اخیر بیش ازآن‌که با سلاح به اهداف خود رسیده باشد از طریق ایجاد رعب در میان ملت‌های دنیا به خواسته‌هایش رسیده است؛ تا جایی که اتحادیه اروپا که با تشکیل ائتلاف ناتو به یک قدرت برتر نظامی در دنیا تبدیل شده است ترجیح می‌دهد از ایجاد تنش با قدرتی که توان نظامی افسار گسیخته‌ای در اختیار دارد بپرهیزد.

نکته اساسی این‌جاست که ملت‌های مظلوم هر زمانی که مرعوب این هیاهو‌ها و هیمنه‌ تسلیحاتی ابرقدرت‌ها شده‌اند داشته‌هایشان را به یک باره باخته‌اند اما آنان که به پیروی از سیدالشهدا(ع) به مقاومت همت گمارده‌اند نه تنها چیزی را از دست نداده‌اند بلکه به یاری خدا بینی بزرگ‌ترین قدرت‌های جهان را بر زمین مالیده‌اند.
 
تطمیع
دومین عاملی که توانست بزرگان کوفه را از دور مسلم متفرق کند وعده‌هایی بود که ابن زیاد در بدو ورود و حتی قبل از آن به واسطه فرستادگانی به بزرگان کوفه داده بود. در میان نگارندگان نامه به امام کسانی مثل شبث بن ربعی، حجار بن أبجر و قیس بن الأشعث وجود دارند که جزءبیعت کنندگان با مسلم هستند؛ اما از آنجا که توان ایستادگی در مقابل وعده‌های چرب ابن زیاد را نداشتند حاضر شدند به طمع پول و پست‌های دولتی به قول و قرار‌ها با مسلم پشت پا زده و پا روی بیعت خود بگذارند. طمع نیز به عنوان یکی از اصلی‌ترین عوامل بیعت شکنی کوفیان باعث جدایی خواص و بزرگان کوفه از مسلم شد و باعث شد تا شیرازه لشکر مسلم بن عقیل از هم بپاشد.

تطمیع در همه ادوار تاریخ از ابزاری بوده است که برای استثمار و به بند کشیدن خواص از آن استفاده می‌شود کما اینکه اعطای تابعیت و مناصب علمی و دولتی در کشورهای ابرقدرت در حال حاضر باعث تطمیع بسیاری از سردمداران در بلاد مختلف از جمله ایران شده است تا جایی که بسیاری از آن‌ها به شوق بهشت شداد منافع ملی کشورهای خود را نادیده گرفته و در راستای اهداف استعماری ابرقدرت‌ها قدم برمی‌دارند.
 
تشکیک
سومین عاملی که باعث شد قسمت آخر از یاران مسلم از او جدا شوند تشکیک در اصل یاری امام و فرستاده او بود؛ در کوفه کسانی بودند که در بزنگاه‌های حساس دچار شک و تردید می‌شدند و از قضا صاحب جایگاه اجتماعی در کوفه نیز بودند؛ یکی از این افراد سلیمان بن صرد خزاعی است که از ترس افتادن در فتنه برادر کشی در اوج ماجرای کربلا از امام(ع) جدا شده و به عبادت مشغول شد.[11] تشکیک در صحیح بودن حرکت سیدالشهدا(ع) باعث شد بخش سوم و تاثیر‌گذاری به نام مقدسین و متدینین از لشگر مسلم جدا شوند و به این صورت تمام لشکر مسلم از هم کسست و او یکه و تنها در میان کوچه های کوفه به شبگردی رسید.

آیت الله مجتهدی در بیان شیرینی در مورد این گروه می‌فرمودند: در کربلا داش مشتی‌ها رفتن به یاری امام حسین(ع) و شهید شدند، مقدس ها استخاره کردند، استخاره شان بد آمد.

امام خمینی(ره) در منشور روحانیت به این مسئله اشاره می‌کند و می‌فرماید:

 در شروع مبارزات اسلامی اگر می‌خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب می‌شنیدی که شاه شیعه است! عده‌ای مقدس‌نمای واپسگرا همه چیز را حرام می‌دانستند و هیچ‌کس قدرت این را نداشت که در مقابل آن‌ها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران نخورده است.[12]

خلاصه آنکه
در جامعه‌ای که عوامش ترسو، خواصش طماع و مقدسینش بی بصیرت باشند مسلم به دار کشیده می‌شود و سر امامش بر نی خواهد رفت.
تاریخ تکرار شدنی است.
 

منابع:
[1] الأخبار الطوال دینوری ، ص۲۳۰؛ تاریخ الأمم و الملوک طبری، ، ج۵، ص۳۵۳؛ الارشاد مفید ، ص۲۹۵-۲۹۷.
[2] مروج الذهب مسعودی ، ج۳، ص۶۴.
[3]  أنساب الأشراف بلاذری، ج۲، ۷۷
[4] طبقه خامسه ابن سعد، ، ج۱، ص۶۵.
[5] الشهید مسلم بن عقیل عبدالرزاق المقرم، ص۱۰۴.
[6] الارشاد مفید، ص۵۳-۶۳.
[7] تاریخ الأمم و الملوک طبری، ج۵، ص۳۵۵.
[8]الأخبار الطوال دینوری، ص۲۳۳
[9] تاریخ الأمم و الملوک طبری ،ج۴، ص۲۶۵
[10] الفتوح ابن اعثم ، ج۵، ص۶۸.
[11] الطبقات الکبری ابن سعد، ج۶، ص۲۵
[12] منشور روحانیت امام خمینی