اصلاح الگوی مصرف از منظرسید شهیدان اهل قلم






سیدشهیدان اهل قلم، شهید سيد مرتضي آويني در ميان نوشته‌هاي فراوان خود، اثر ارزشمندي به يادگار گذاشته است به نام "توسعه و مباني تمدن غرب".
البته وجه اشتراک مجموعه نوشته‌هاي آويني اين است که همه در راستاي تبيين مباني انقلاب اسلامي در حوزه‌هاي مختلف است، (البته تا جايي که مجال پيدا کرد)اما توسعه و مباني تمدن غرب از آن جهت براي اين مقاله برگزيده شد،که به طور مفصل در آن به بررسي و ريشه يابي پديده مصرف گرايي و تب تند مدرنيزه شدن در جوامع عصر حاضر پرداخته است.
آويني کتابش را در سال‌هايي مي‌نويسد، که تازه شعارهاي توسعه اقتصادي و مدرنيزه شدن در فضاي عمومي جامعه مطرح شده است.او با بينشي عميق از وضعيت جوامع عصر خود و به ويژه شناخت دقيق از دين اسلام و آداب و رسوم مردم کشورش ناهمخواني و عدم تطابق ملزومات توسعه غربي را با دين و فرهنگ مردم خود تشخيص داده بود.اينگونه بود که احساس خطر مي‌کرد و اين احساس را با ضميمه عقل و منطق به رشته تحرير در مي‌آورد،تا گرچه به مذاق برخي خوش نمي‌آيد،اما شايد تلنگري باشد.
قسمت‌هاي کوتاهي از مقاله "تمدن اسراف و تبذير" کتاب توسعه و مباني غرب او در ادامه مي‌آيد:
«آرمان توسعه‌يافتگي از اصالت دادن به رشد اقتصادي و غلبه‌ي اقتصاد بر ساير وجوه حيات بشر زاييده شده و آنچه باعث شده تا بشر براي اقتصاد اينچنين مقام و اهميتي قايل باشد ماده‌گرايي و نسيان حق است.
نگرشي که انسان امروز نسبت به خود و جهان يافته است اينچنين اقتضا دارد که او خود و نيازهاي ماديش را اصل بينگارد و همه‌ي عزم و همت خويش را در جهت برآورده ساختن اين نيازها متمرکز کند، و از آنجا که بشر، مادام که در محدوده‌ي حيواني وجود خويشتن توقف دارد و بر عادات خود غلبه نکرده است، تنها حوايج مادي است که او را به جانب خود مي‌کشد، اين توهم رخ نموده که نيازهاي مادي بشر داراي اصالت است، حال آنکه اينچنين نيست.
مهم‌ترين علتي که جامعه‌ي غرب را به اتراف و اسراف و تبذير کشانده است همين است که اراده‌ي او را در جهت ارضاي شهوات و تبعيت از غرايز و اهواي خويش هيچ چيز جز قراردادهاي اجتماع محدود نمي‌کند.
چه علتي باعث شده است تا بشر غربي اعمالي اينچنين را براي خود مجاز بشمارد؟ وقتي اراده‌ي بشر را در جهت ارضاي شهوات و اهواي خويش هيچ چيز محدود نکند، انسان در مسير تمتع از لذايذ دنيايي به آنچنان زياده‌طلبي و تکاثري دچار مي‌شود که از آن بايد به خدا پناه برد. بشر غربي از آنجا که براي وجود انسان قايل به حقيقتي غايي نيست و به حيوانيت بشر اصالت مي‌دهد، براي اهوا و تمايلات حيواني خود نيز هيچ محدوديتي جز قراردادهاي اجتماعي نمي‌شناسد و قراردادهاي اجتماعي را نيز صرفا به منافع فردي باز مي‌گرداند.
در تمدن غرب قراردادهاي اجتماعي ـ و به تعبير خودشان قانون ـ جانشين اخلاق شده است و سعي بشر غربي در اين است که با اصالت دادن به قوانين مدني و مقررات اجتماعي از اخلاق مذهبي و شريعت بي‌نياز شود؛ يعني به عبارت بهتر، جامعه‌اي بسازد که در آن هيچ کس نيازي به خوب‌بودن نداشته باشد، و در عين حال که هيچ کس التزام اخلاقي در برابر وجدان خويش ندارد، همه بتوانند بدون تجاوز به حقوق يکديگر از حداکثر آزادي و ولنگاري براي ارضاي شهوات حيواني و تمتع از لذايذ مادي برخوردار باشند ـ و الحق بهترين نظام سياسي که مي‌تواند اهداف مذکور را تأمين کند، سيستم دموکراسي است.»
راهش پر رهرو باد .
منبع: سايت برنا