شخصيت ادبي رهبر فرزانه انقلاب اسلامي (2)

نويسنده: محسن مؤمني شريف




در اقيانوس شعر

هر چه قدر كه شوق نخستين رماني خواني در سيد علي جوان رو به كاستي گذاشت، اما شور شعر خواني در دل و جانش فزوني يافت. كه در اين رابطه نيز مي فرمايند :
«مطالعه رمان مربوط به اوایل طلبگي ام بود، اما تدريجاً اين گونه مطالعاتم وقتي كه به فقه و اصول و اينها رسيده بودم كم شد البته باز هم قطع نشده بود و ديگر به شعر و دواوين شعرا و كتابهايي كه در زمينه تاريخ ادبيات بود، كتابهايي كه در زمينه سبك شعر بحث مي كرد، به تدريج نزديك و آشنا مي شد تا وقتي كه قم رفتم».
در كتاب بحارالانوار مرحوم مجلسي، در جلد 79، آمده است:
«گويند پدر انسان، حضرت آدم عليه السلام نخستين كسي بودكه شعر سرود، و اين اتفاق بزرگ هنگامي افتاد كه او از ملكوت بهشت به ملك زمين تبعيد گشته بود ودر هجران آن مقام نخستين شعر از زبانش جاري شد.»
با اعتنا به اين واقعيت وبا كمي اغماض مي توان گفت كه رمان و شعر دو روي يك سكه اند. رمان امروزين، به ويژه رماني كه محصول آن سوي آبهاست، معرف وجه زميني انسان است وشعر، معرف وجه ملكوتي و آرماني اوست.
بنابراين، اين منظور در كتاب لسان العرب، ج 4، ص 42 مي گويد:
«شعر، فقط زيباترين كلام مخلوق نيست، بلكه در بردارنده اسراري است كه در سخنان ديگري يافت نمي شود».
لذا عالمان اسرار، گاهي آن را از جنس وحي دانسته و مقام شاعران را بعد از انبياء شمرده اند و حتي در ارتباط آن با ملكوت سخنها گفته اند، كه همانا شعر و شرع و عرش از هم خاستند و سبب آرايش دو عالم شده اند .البته اين همه، هنگامي اتفاق مي افتد كه شاعر مفتخر به گوهر ايمان و سعادتمند به كردار شايسته باشد.
به هر تقدير، در طول تاريخ، شعر در حوزه هاي علميه و درميان فقيهان شيعه از ارجمندي زيادي برخوردار بوده، و كم نيستند عالماني كه سروده هايشان از پس پرده برون افتاد و امروز زمزمه خلوت بندگان خدا گشته است. حوزه علميه مشهد نيز خالي از فاضلان شاعر وطلاب صاحب ذوق نبود. به خلاف رمان و داستان كه در ميان آنان معمول نبود، اما رايحه شعر در حاشيه درس و بحث همواره به استشمام مي رسيد.
طلبه جواني مانند سيد علي آقا نيز كه داراي ذوق سليم و طبع لطيف بود، نكته هاي ظريف را به تيزهوشي در مي يافت، در بحر شعر، خاصه شعر كهن فارسي ـ كه سرشار ازمعارف اسلامي است ـ چنان غوطه ور شد، كه شبي نبود كه او با شعر از حافظ سر بر بالين نگذارد. در دفترچه اي كه داشت، غزليات ممتاز و حتي تك بيتهاي درخشان را براي خود نگه مي داشت، كه خود آقا مي فرمايند :
«تا مدتي، من هر شب قبل از خواب، مقداري از ديوان حافظ را مطالعه مي كردم».
با آشنايي با بعضي از شاعران و جلسات تخصصي، رابطه با شعر نيز از شوريدگي و علاقمندي، به نگاه تخصصي بدل شد، كه يكي از آن شاعران، غلامرضا قدسي شاعر نامدار خراسان بود.
علامه اميني به مشهد آمده بود وقراربود در مدرسه نواب سخنراني كند. در ميان كساني كه مدرسه را براي اين مراسم مي آراستند، قدسي شاعر نيز ديده مي شود علامه اميني او را ديد وپيش رفت و بيتي را كه از او در آستانه نوجواني و هنگام شعر خواني او در ميتنيك هايي كه به مناسبت دفاع از نهضت ملي شدن صنعت نفت ديده و شنيده بود، برايش خواند.
شب با گل است و روز شود محو آفتاب / خوشتر ز زندگاني شبنم نديده ام
و اين گونه شدكه درخت دوستي و من آنها ريشه گرفت و سالها بعد با آغاز مبارزات سياسي و قرار گرفتن در جبهه طرفداران امام خميني (ره) به اين دوستي استحكام بيشتري داد.
به تشويق دوستان، ايشان هم به انجمن ادبي فردوسي پيوست، كه هر چند عده آنها اندك بود، اما تبحرشان در نقد وحلاجي شعر بي مانند بود. جلسات انجمن هفته اي يك شب وآن هم در منزل عبدالعلي نگارنده، برگزار مي شد. شاعران اين انجمن عمدتاً مسحور صائب تبريزي بودند و اشعار شاعران مكتب عراقي ـ سبك رايج روزگارـ برايشان حلاوتي نداشت. سيد علي آقا نيز تحت تاثير مضمون پردازيها و نازك انديشي هاي سبك هندي قرارگرفت و از آن حظ وبهره بيشتري برد.همين شيفتگي موجب شد تا اميري فيروز كوهي ـ بزرگترين شاعر اين سبك در ايران ـ را در تهران، پيدا كند و دوستي دير پايي بين شان صورت گيرد. اميري فيروزكوهي هميشه از هوش آقاي خامنه اي در دريافت پيچيدگي و ظرايف و طرائف شعر ـ خاصه شعر سبك هندي ـ با تحسين توام با حيرت ياد مي كرد وبارها به غلامرضا قدسي گفته بود: «ايشان بزرگترين شعر شناس ايران است».
آقاي خامنه اي، خيلي زود، جايگاه خود را در انجمن فردوسي يافت؛ آن قدركه حتي بعضي از شاعران خراساني ،پيش از نظر او سروده شان را در جايي مطرح نمي كردند .
مقام معظم رهبري در رابطه با همين جلسات درگفت و گو با جمعي از نويسندگان فرمودند:
«در آن جلسه ادبي مشهد كه اشعار، نقد و بررسي ميشد، گمان نمي كنم كه من نظري داده باشم و مقبول واقع نشده باشد. در مورد اشكال مضموني شعرها و عيوب زباني آنها، من، غالباً اظهار نظر مي كردم».
اشتياق ايشان به انجمن و دوستان انجمني در حدي بود ،كه وقتي چند سال بعد براي پيگيري درس هايش به قم هجرت كرد، برنامه برگشت به مشهد را طوري تنظيم كرده بود كه يك يا دو جلسه اي را از انجمن دريابد. از اعضاي آن انجمن مي توان به افرادي چون كمال پور، باقر زاده ،محمد رضا شفيعي كد كني، نعمت مير زاده، قهرمان، محمد رضا حكيمي، ذبيح الله صاحب كار و بعدها مهرداد اوستا اشاره كرد.
مقام رهبري در ادامه مي فرمايند:
«من در جلسات ادبي ديگر، آن قدر شركت نكرده ام كه بتوانم تشخيص بدهم. اما گمان نمي كنم هيچ جا، اين جور نقادي شعري كه در انجمن ادبي اي كه من مي رفتم بود، وجود داشته باشد. در انجمن، نقدهاي منصفانه (نقد در لفظ، در معنا، در ريخت كلي شعر) صورت مي گرفت. يعني گاهي مثلاً گفته مي شدكه اين ريخت كلي، درست نيست. مثلاً در بيت اول ،اين دو مصرع بايد جا به جا شوند و...
گاهي، بخصوص در قصيده؛كه ريخت طولي آن، چيز مهمي است، اين جوري بود .چون بيتهاي قصيده ،مثل زنجير به هم وصل است، و بايد با هم تناسب داشته باشد. از جايي شروع مي شود وبه جايي ختم مي شود اگر وسطش اين تناسب رعايت نشود، سؤال و احساس خلا ايجاد مي كند، و مستمع خوشش نمي آيد. حتي اين چيزها گفته مي شد؛ كه مثلاً اينجا، بين اين دو بيت، يك بيت كم است. يا اين بيت، جايش اينجا نيست.»
يكي ديگر از انجمن هايي كه آقاي خامنه اي پيش از ورود به قم، گاهي در آن شركت مي كرد «انجمن فرخ» بود. در آن انجمن كه صبحهاي جمعه در منزل سيد محمود فرخ برگزار مي شد، اساتيد ادبيات و تاريخ دانشگاه مشهد، مانند دكترعلي اكبر فياض، غلامحسين يوسفي، دكتر رجايي خراساني و... در اين جلسه شركت مي كردند و در حاشيه شعر خواني شاعران، به افاضه مي پرداختند، بويژه وسعت اطلاعات ادبي و تاريخي دكتر فياض و تواضع اش در برابر جوانان صاحب ذوق و معلومات براي سيد علي آقاي جوان ستودني بود.
هر چند نشست و برخاست در آن جلسه ـ به خلاف انجمن فرودسي ـ آداب و ترتيبي خاص داشت كه به گمان جوان آن روز، بر محور نظام طبقاتي ميگشت، اما براي طلبه جواني مثل او كه در فضاي آزاد حوزه پرورش يافته بود، اين قيودات خوشايند نبود و لذااو بي توجه به چنين قانون نانوشته و ناگفته اي، در صدر مجلس، در كنار بزرگان مي نشست و هنگامي كه لازم مي ديد تا چيزي بگويد،بدون هيچ ملاحظه اي نظرش را بيان مي كرد كه عمدتاً هم مورد تشويق دكتر فياض قرار مي گرفت.
ايشان در ادامه اين نشست مي فرمايند :
«تالار پذيرايي او (مرحوم فرخ)، كتابخانه اش بود؛ كتابخانه اي بسيار نفيس و چشم نواز، كه واقعاً امثال من،كه به كتاب علاقه داريم، واردآن كه مي شديم، دلمان از لذت پرواز مي كرد. يك تالار بزرگ، به شكل«L» و تمام قفسه هاي اطراف، پر از كتاب. شايد پنج ـ شش هزارجلد كتاب با ارزش، در تاريخ، ادبيات، و رشته هاي ديگر داشت .در همين زمينه ادبيات ،هر كتابي را كه آدم به نظرش مي رسيد كه كتاب خوبي است، داشت» .
روزنامه نگاري كه از لبنان آمده بود، روزي گذرش به آن انجمن افتاد. وقتي برگشت، در گزارش سفر خود از ايران در مجله «العرفان» باچاپ عكسي از آن مجلس نوشته بود: «القي سيد علي خامنئي كاملاً في الفرق بين الباءو الباء».
اين نخستين بار بود كه عكسي و مطلبي از ايشان در جريده اي چاپ مي شد. در سال 1337، هنگامي كه نوزده ساله بود، عزم را جزم كرد تا عازم حوزه علميه قم شود. هر چند استادش آيت الله ميلاني و دوستانش، با اين تصميم مخالف بودند و براي انصرافش كوششها كردند، (حتي سيد جلال آشتياني كه به تازگي از نجف برگشته بود و در دانشگاه مشهد از ارج و مقامي برخوردار بود، از سختيهاي زندگي طلبگي در غربت گفت و حتي براي انصراف او قول داد در دانشگاه مي تواند برايش تدريس بگيرد). هر چه كه از حكايتهاي توفان شنيد، پيش چشمش كمتر از قطره اي آمد و رهسپار سفر شد!
در حوزه علميه قم، حال تشنه اي را داشت كه بر سر چشمه اي رسيده باشد. درسهاي متعددي از استادان مختلف گرفت و با آدمهاي گوناگون به مباحثه پرداخت، تا اينكه حساب شب و روز از دستش خارج شد. مشهدي اكبر، پير مرد سرايدار مدرسه حجت ـ كه در خاطرات طلبه هاي آن روز جايگاه ويژه اي دارد و براي خودش حكمراني داشت و همه امور طلاب را زير نظر مي گرفت ـ به شكايت گفته بود: تنها دو حجره است كه هر وقت از خواب بيدار شدم، چراغشان را روشن ديدم: يكي از آن دو متعلق به سيد جوان خراساني است.
پيداست كه با غرق شدن در بحر فقه و اصول، فرصتي براي ادبيات باقي نماند، مگر در اوقات فراغتي چون پنج شنبه و جمعه.
آقاي دكتر ابراهيمي ديناني ازطلاب آن روز مدرسه حجت، از جلسه شعري نام مي برد كه به طور خصوصي برگزار مي شده وچند نفراز دوستان، از جمله آقاي خامنه اي اعضاي آن را تشكيل مي داده اند.
ايشان با تخلص نسيم شعر مي سروده است. آقاي ابراهيمي در رباعي زير، تخلص اعضاي آن جلسه را چنين آورده است:
نسيم آمد و از نكهت هم خبر آورد / زباغ طبع دل آرا، شعرتر آورد.
هر آنچه ناقد مسكين، به عمر خويش سرود / تمام، رسته به يك بيت، مختصر آورد.
مرحوم آيت الله محمد حسين بهجتي، متخلص به شفق نيز در گفت وگو با نگارنده از جلساتي ياد مي كرد كه در ايام فراغت، در يكي از حجرهها برگزار مي شده و در آن، طلاب، شعرهاي تازه سروده اشان را مي خواندند وآقاي خامنه اي نقد مي كرده است .
هم چنين حجت الاسلام محمد جواد كرماني نيز از جلسه ديگري نام مي بردكه آقاي خامنه اي در آن ديوان حافظ مي خوانده است.
البته به نظرمي رسد كه موضوع آن جلسه ادبيات نبوده، بلكه به علت حضور سالك دلسوخته سيد كمال شيرازي، تعدادي از دوستان اهل معرفت و معنا با غزلهاي حافظ سير روحاني مي كرده اند.
مقام رهبري در جمع نويسندگان و در همين رابطه فرمودند:
«آقا سيد كمال شيرازي رفيق خوب ما بود در قم، ايشان اهل سلوك و عرفان و اهل معنا بود. جمع رفقاي ما به ايشان يك ارادتي داشتيم؛... از لحاظ سطح درسي و حوزه اي از ما پايينتر بود، او سطح مي خواند، سنش از من بيشتر بود، حالا شايد از رفقاي ديگر ما كمتر بود، اما از من سنش چهارـ پنج سال بزرگتر بود، سطح درسي اش هم پايينتر بود، اما از جهت معنوي وسلوكي يك آدم سالك و اهل معنايي بود. ما به او ارادت داشتيم .ايشان هم به من خيلي اظهار محبت و لطف فراوان داشت».
در اين ايام شعر و ادبيات و فرآورده هاي ذوقي، جامع رفقاي ايشان از گروه ها و دسته هاي مختلف است. چه دانشجوياني مانندبرادران حائري (استاد عبدالحسين و دكتر عبدالهادي) و چه اساتيد دانشگاه تهران (مانند دكتر رياضي يزدي) و طلاب استان هاي مختلف ،در سفرهايي هم كه در آن روزها با دوستانش به شهرستانهاي مختلف داشتند،ديدن شاعران برجسته و يا شركت در جلسات شعري از جمله برنامه هايشان بود.در يكي از همين سفرها كه به اصفهان رفته بودند، در جلسه شعر «صغير اصفهاني» شركت كردند. به اصرار او و اعضاي جلسه، ايشان براي نخستين بار شعري را از سروده هاي خود خواندند كه سخت مورد توجه قرار گرفت. اما اين تنها يك استثنا بود؛ زيرا ايشان از آن روز تا الان از خواندن شعر خود در جلسات پرهيز مي كنند. حتي در سالهاي اخير هم كه بعضي از سروده هايشان از پرده برون افتاد و مورد توجه سخن شناسان قرار گرفت، به انتشار و ترويج آنها روي خوش نشان ندادند، همچنان كه ايشان در قرائت قرآن از نوجواني تبحر داشتند و در شناساندن قاريان برجسته مصري به قاريان ايراني نقش نخست را ايفا كردند و... ولي در هيچ مجلسي به تلاوت قرآن به آن شيوه (تحقيق) نپرداخته اند و حتي در فن سخنوري و منبركه در همان جواني مورد توجه خواص و دوستان قرار گرفتند، در شهر خود مشهد جز دو مورد وآن هم در سالهاي نزديك به انقلاب هرگز به منبر نرفتند و كوشيدند تا اين هنر را پنهان بدارند.

در وادي ترجمه

طلاب از بدو ورود به حوزه علميه تا چند سال پيا پي وقتشان به آموختن ادبيات عرب مي گذرد و ساختار زبان عربي و صرف ونحو تلاشهاي بسيار زيادي مي كنند. بخصوص دقت هايي كه در شناخت ريشه كلمه ها و نقشهاي متفاوت آن در جمله مي كنند، بسيار ظريف و چه بسا بي نظير است؛ اما با وجود اين، الفاظ و لغاتي كه در طول اين سالها فرا مي گيرند بسيار اندك است و عمدتاً در محدوده اصطلاحات فقه و اصول مي گردد.البته آقاي خامنه اي كه آرزوهايي به وسعت جهان اسلام داشت، به اين اكتفا نكرد و تصميم گرفت تا عربي روز و نگارش آنرا نيز بياموزد. اتفاقاً در ميان طلاب خوزستاني اديب فاضلي بود به نام «كرمي» كه در ادبيات عرب معاصر دستي داشت. به درخواست آقاي خامنه اي و دوستانش او صبح روزهاي پنج شنبه و جمعه، جلسه اي را براي اين منظور برقرار مي كرد و به شكل كارگاهي بعضي از كتابهاي پر مخاطب و روز جهان عرب را موضوع بحث قرار مي داد، كه حاصل اين جلسات براي آقاي خامنه اي، ترجمه كتابي شد ـ از نويسنده و شاعر نامدار لبناني، جبران خليل جبران ـ به نام «اشك و لبخند» از كتاب «دمعه و لا بتسامه» . هر چند پيش از اين كه او اقدام به چاپ كند، اين كتاب توسط مترجم ديگري منتشر شد، اما اين نخستين گام او در حوزه ترجمه و نويسندگي بود. ترجمه هاي بعدي ايشان در حوزه دين و تفكر بود كه انتشار نخستين آن برايش حكم زندان را به ارمغان آورد!
به نقل ازسايت لوح (با اصلاحات و تلخيص مختصر)
منبع: http://www.pegahhowzeh.com