ارتباط زن ها با زمان، ارتباطي مقدس است
ارتباط زن ها با زمان، ارتباطي مقدس است
ارتباط زن ها با زمان، ارتباطي مقدس است
نويسنده : باربارادي آنجليس
به منظور شناخت کامل طبيعت زن نخست بايد رابطه او را با زمان درک کنيم. درک زن از زمان، افکار و همچنين تصميم گيري هاي او درباره ي زمان در واقع گوياي رازهايي درباره ي ذهن، فکر و قلب زن ها است. احتمالاً پيش از اين هيچ گاه به اين موضوع فکر نکرده بوديد .راستش خودم نيز قبلاَ هيچ گاه به اين موضوع نيانديشيده بودم مگرهنگامي که تحقيقات خود را به منظور نگاشتن اين مقاله آغاز کردم. در حين مصاحبه با زن ها و جمع آوري پرسش نامه هايي که آنها در اين باره پر کرده بودند، به تدريج الگويي برايم روشن شد. به کرات ديده مي شد که آنچه زن ها از مردها مي خواستند همواره به نوعي به زمان مربوط مي شد.
هر چه بيشتر به آن انديشيدم بيشتر متوجه شدم که درواقع مسائل وموضوعات مربوط به زمان همواره در مرکزيت زندگي عشقي قرار دارند.چنانچه مخالفت ها، برخوردها، درگيري ها و نواحي تنش زاي روابط صميمي خود را معاينه و بررسي کنيد خواهيد ديد که همگي به نوعي به زمان مربوط مي شوند. در زير نمونه هايي در اين باره آورده شده است.
*اختلاف بر سر اين موضوع که چه مقدار صرف زمان به منظور نزديکي و صميمت کافي و چه مقدار از آن اضافي است.
*اختلاف بر سر مقدار زماني که با يکديگر تماس داريد، تماس هاي جنسي، اطلاع دادن ها و...
*اختلاف بر سر مقدار زماني که مي خواهيد جدا و تنها باشيد.
*اختلاف بر سر عدم درک اهميت گذران زمان خاص و ويژه با يکديگر.
*اختلاف بر سر قول ها و تعهد هاي شما به ديگران، درست در هنگامي که بايد وقت خود را نخست به نامزد/همسرتان اختصاص بدهيد.
*نپرسيدن درباره ي اوقات و مناسبت ها يمهم و خاص نظير:ويزيت دکتر يا جلسه ي اوليا و مربيان در مدرسه ي فرزندان.
*خبر ندادن چيزي مهم که برنامه ريزي ها آينده را مختل مي کند يا تحت تأثير قرار مي دهد. نظير سفر به بيرون از شهر براي تعطيلات آخر هفته و حضور نيافتن درمراسم مذهبي.
*پشت گوش انداختن انجام کارهايي که قول انجامشان را داده بوديد.
*مهم نشمردن حادثه يا رويدادي که براي زنتان مهم است.
اختلافات مربوط به برنامه ريزي و مديريت زمان:
*به تعويق انداختن برنامه ريزي تا آخرين لحظه.
*انتقاد از نامزد/همسرتان به اين دليل که همواره از قبل براي هر چيز برنامه ريزي مي کند.
*اختلاف بر سر اين که چيزي مناسبتي ويژه محسوب مي شود و چه چيزي نه.
*فراموش کردن تولد ها، سالگردها و...
آيا شما نيز مانند من از خواندن فهرست هاي بالا تعجب کرديد؟ ياهرگز فکر آن را هم نکرده بوديد که چه ميزان از درگير ها و اختلافات زناشويي مربوط به زمان است؟ هنگامي که به گذشته و روابط قبلي خود فکر مي کنم، در مي يابم که در واقع منبع و منشأ بسياري از اختلافات مان مسائل مربوط به وقت و زمان است. نقطه نظرات مشابه از جانب ديگر
زن ها نيز موجب شد تصميم بگيرم که در همين ابتدا درباره زمان صحبت کنيم.
مردها و زن ها، نقطه نظرات و احساسات بسيار متفاوتي نسبت به زمان دارند که اين خود منشأ بسياري از سوءتفاهمات هميشگي ميان آنها بوده است.
براي زن ها، زمان چيزي نيست که تنها جريان دارد يا ملاک اندازه گيري تجربه ي زندگي ما باشد. زن ها بسيار با زمان صميمي اند و آن را محترم و حتي مقدس مي شمارند.
چرا زن ها اين گونه هستند؟ اين چيزي نيست که به ما آموزش داده شده باشد. ما زن ها حتي خود نيز از اين موضوع آگاه نيستيم. درست مانند عشق به عنوان اولويت اول زن ها، رابطه ي مقدس با زمان نيز بخشي طبيعي و ذاتي از ماهيت و هويت ما زن هاست.
ارتباط صميمي و نزديک زن ها با زمان در ساختار زيستي آن ها برنامه ريزي شده است. در اين اساسي ترين سطح از موجوديت زنانه، زن ها همواره به گونه اي متفاوت از مردها با زمان ارتباط برقرار مي کنند.
چرا که بدن ما از ريتمي ماهانه تبعيت مي کند. از همان ابتداي بلوغ که عادت ماهانه دختران جوان آغاز مي گردد، ما زن ها گذر هر يک روز و هر يک هفته را به طرزي خودآگاه حس مي کنيم. و منتظر آنيم تا دوره ي بعد آغاز گردد. از همين جاست که ما زن ها عادت شمارش خود را مي آموزيم و هرگز آن را متوقف نمي کنيم. شمارش و «پاييدن» زمان در چرخه هاي ديگر زندگي ما نيز جريان دارد.براي نمونه هنگامي که حامله هستيم، روزها و ماهها را مي شماريم تا کودکمان متولد شود، هنگامي که بچه داريم ساعت ها را مي شماريم تا به بچه شير بدهيم. سپس بعدها نيز فواصل ميان دکتر رفتن ها، وعده هاي غذايي و استحمام نوزاد.
حال بياييد به بعضي جلوه ها و نمودهاي ويژه ي رفتار ما در ارتباط با زمان و نيز سوءتفاهمات و سوءبرداشت هاي مردها از اين گونه رفتارها نگاهي بياندازيم:
مردها هميشه از اين توانايي ما حيرت زده اند و بيشتر به اين دليل از دست ما ناراحت مي شوند. به ويژه هنگامي که اشتباهات آن ها را تصحيح مي کنيم!
براي نمونه زني به همسرش مي گويد:«مدت هاست به سينما نرفته ايم. دوست داريم اين جمعه شب بچه را پيش کسي بگذاريم تا به سينما برويم.»
«منظورت چيه؟ همين چند هفته پيش سينما رفتيم!»
زن با اطمينان تمام پاسخ مي دهد:«نه، چند هفته پيش نبود، بلکه دو ماه پيش بود! دقيقاً يادمه کي بود. درست بعد از شبي بود که پدر و مادرم براي عروسي دخترخاله ام اومده بودند.»
با غرغر مي گويد:«چه مي دونم، هر وقت که بود»حال از اين که بر او محرز شده است درست مي گوييد، جام زهر را مي نوشد. اما هنوز از اين که همسرش آن هم با آن درجه از دقت همه چيز را به ياد دارد، ناراحت است. دقت، و حساسيت بالاي زن ها نسبت به گذر زمان از راه هاي گوناگون خود را ظاهر مي سازد.
*زن ها حساب کارهايي را با دقت نگه مي دارند که مردها دوست ندارند به آن ها در اين باره يادآوري شود.
«سه هفته است به مادرت زنگ نزده اي»
«از آخرين باري که چمن ها را کوتاه کردي يک ماه گذشته است»
«پنج روز پيش قرار بود اين جعبه رو براي برادرت ببري.»
*زن ها هميشه حساب دقيق قول هاي همسرشان را دارند.
مثال:«گفته بودي اين هفته درباره گل و گل کاري حياط با هم صحبت مي کنيم. جعبه هم تموم شد اما هنوز هيچ حرفي درباره اش نزده ايم.»
«چرا اين قدر دير کردي. گفته بودي ساعت شش مي آيي خونه تا قبل از رفتن به تئاتر شاممون رو بخوريم. الآن تقريباً ديگه ساعت هفت شده!»
«گفته بودي تا برسي زنگ مي زني. اما تا دير وقت هم زنگ نزدي.»
*زن ها حساب زمان ها و مناسبت هاي رمانتيک را هميشه دارند.
«از آخرين باري که درباره ي رابطه و همچنين تعهدات مون در قبال يکديگر براي آينده صحبت کرديم، ماه ها مي گذرد.»
«پنج هفته است که يک بار هم با هم مهرورزي نکرده ايم.»
«تنها وقتي که يک کارت رمانتيک به من مي دهي سالي يکبار، اونم روز سالگرد ازدواجمون!»
*زن ها نسبت به ريتم ها و الگوهاي گذشت زمان خودآگاه هستند
مشاهده کرده ام از آن جا که زن ها در کل توجه بيشتري به زمان از خود نشان مي دهند ، لذا ريتم ها و الگوهايي را تشخيص مي دهند که به طور معمول مردها از آن غافل هستند. ما زن ها رفتارها يا تجربيات و رويدادهايي را که تکرار مي شوند، مي بينيم. اين در حالي است که مردها اغلب نمي توانند اين وقايع و رويدادها را از نظر زمان به هم ربط دهند.
جمعه شب است و شوهرتان رابرت، بعد از ظهر را با هم اتاقي قديم زمان دانشگاه خود، فرانک مي گذراند. از ماه ها قبل از چنين شبي مي ترسيديد.زيرا ظاهراً هر بار که رابرت و فرانک، يکديگر را مي بينند، بعد از آن فوراً دعوايي بين شما و رابرت درمي گيرد. اين حادثه بارها و بارها اتفاق افتاده است و امشب اميدواريد تا بلکه معجزه اي جلو آن را بگيرد.
ساعت تقريباً دو بعد از نيمه شب است که رابرت به خانه مي رسد. همين که وارد اتاق خواب مي شود به او مي گوييد: «سلام عزيزم حتماً بهتون خوش گذشته که تا اين وقت بيرون بوديد، نه؟»
رابرت جواب مي دهد: «تا همين الان داشتي به ساعت نگاه مي کردي؟»
پيش خودتان مي گوييد: «بفرما، شروع شد.» سعي مي کنيد با دوستانه ترين لحن ممکن پاسخ دهيد: «نه، اصلاً به ساعت نگاه نمي کردم. فقط در باره زمان صحبتي کردم.»
رابرت از کوره در مي رود: «مثل اين که بزرگ شده ام و مي دانم که چگونه از خودم مراقبت کنم.»
«مي دوني رابرت، مجبور نيستي اينجوري با من حرف بزني. چرا دعوا داري؟ هر وقت که با فرانک بيرون مي ري. اينجوري مي آيي خونه و با دنيا سر دعوا داري»
رابرت با تأکيد مي گويد: «نه اصلاً هم اين جوري نيست. تو از اين ناراحتي که من تا ديروقت بيرون بودم.»
جواب مي دهيد: نه، از اين که دير کردي ناراحت نيستم. از اين ناراحتم که هر وقت فرانک را مي بيني روزها بداخلاق و اخمويي. اگه دقيق ترش را بخواهيد، چهار بار آخري که با فرانک بودي، هر چهار بار وقتي رسيدي خونه دعوا کرديم.»
رابرت با عصبانيت مي گويد: «توديگه کي هستي. CIA؟»
ديناميسم فوق را با تفاوت هايي جزئي بارها و بارها از زن و مردها شنيده ام. هنگامي که زن ها روابطي علي ـ معلولي و تکرار شونده را تشخيص مي دهند، اغلب مردها آن را قبول ندارند. براي نمونه:
*پدرها معمولاً متوجه نمي شوند که هر وقت مثلاً پسر کوچکشان به خانه ي يکي از دوستانش مي رود، عصباني و پرخاشگر به خانه برمي گردد و هنگامي که مادر اين موضوع را با شوهرش در ميان مي گذارد مرد در پاسخ مي گويد: «پسرها اينجوري اند ديگه!» و از زن به اين دليل که بيش از حد پسرشان را «تيتيش ماماني» بار مي آورد انتقاد مي کنند.
*مردي قبول ندارد که هربار با فرا رسيدن سالگرد فوت پدرش افسرده مي شود و در خود فرو مي رود.هنگامي که زن احتمال مي دهد که ممکن است رابطه اي ميان اين دو حادثه وجود داشته باشد، مرد آن را نمي پذيرد. و زن را متهم مي کند که بيش از حد مسائل را به هم ربط مي دهد و از کاه کوه مي سازد.
زن ها از اين برخورد عکس العمل مردها مي رنجند و احساس مي کنند نيت آن ها را بد تعبير کرده اند.در اين گونه مواقع ما پيش خودمان فکر مي کنيم: «من فقط مي خواستم کمک کرده باشم» و حقيقت نيز همين است:مردان عزيز»به ياد داشته باشيد که ما اصلاً سعي در کنترل شما نداريم و نمي خواهيم در حق شما «مادري» کنيم، گرچه ممکن است ظاهراً چنين برداشت شود. اما ما فقط فکر مي کنيم که انجام وظيفه کرده ايم. درست به همان طريق که حساب غذاخوردن بچه، يا زمان شستشوي لباس هاي چرک يا پرداخت قسط ها را داريم به همان اندازه نيز به شما دقت و توجه داريم.
به عبارت ديگر زن ها تنها به اين دليل به زمان توجه دارند که ساختارشان اين گونه است و گرنه به زمان حتي فکر هم نمي کنند.
«اين همه مدت کجا بودي؟»
پاسخ مي دهند:«منظورت چيه؟»
با صدايي ناراحت مي گوييد:«يک بار هم به من زنگي نزدي»
با حالتي تدافعي جواب مي دهد، «همين جمعه پيش با هم حرف زديم»
«من هم همينو مي گم.سه روز کامله با هم يک بار هم حرف نزديم.»
مي گويد:«نمي فهمم.آره، فقط سه روزه مگه اشکالي داره؟»
*ساعت يک بعد از ظهر جمعه شوهرتان براي انجام چند کار کوچک بيرون مي رود.ساعت ها مي گذرند اما از او خبري نمي شود. وقت شام مي رسد و او هنوز به خانه نيامده است. بالاخره ساعت هفت سروکله اش پيدا مي شود.
از او مي پرسيد:«مي دوني ساعت چند است؟ شش ساعت است که رفتي!»
جواب مي دهد:«اُه، خداي من، اصلاً متوجه نشدم. خيلي کار داشتم.»
«اما تو گفتي فقط چند کار کوچک داري. فکر کردم حتماً هوا تاريک نشده برمي گردي.»
مثل فراموشکارها جواب مي دهد: «فکر کنم متوجه گذشت زمان نشده بودم. اصلاً به نظر نمي آمد شش ساعت گذشته باشد.»
«داري ماست مالي مي کني. چرا حداقل به ام زنگ نزدي؟»
در حالي که گيج شده است مي پرسد: «چرا بايد زنگ مي زدم؟ بالاخره که مي اومدم خونه!»
هر دوي اين مثال ها يک چيز را به تصوير مي کشند، تجربه و ادراک زن ها از گذشت زمان با مردها متفاوت است. بعد از گذشت ساليان و تجارب شخصي بسيار، به اين نظريه رسيده ام که زن ها هر واحد زماني را طولاني تر از مردها احساس مي کنند. درست مانند سال هاي زندگي سگ و سال هاي زندگي ما انسان ها.
طبق نظر دامپزشکان يک «سال سگي» هفت برابر بيشتر از يک سال انساني است! درست به طرز مشابهي من نيز عقيده دارم که زمان مؤنث بسيار طولاني تر از زمان مذکر است. من و يکي از دوستانم تقريبي محاسبه کرده ايم که البته اين محاسبه مان پايه و اساسي علمي و رياضي ندارد!... يک ساعت مردانه معادل ده ساعت زنانه و از آنجا نيز يک روز مردانه معادل ده روز زنانه مي باشد.همين طور الي آخر.
آيا اين واقعيت بيان کننده ي پديده اي نيست که به کرات در روابط خود شاهد آن بوده ايم؟ اين حقيقت که در بسياري از موارد، مردها احساس مي کنند که هيچ زماني نگذشته است، اما احساس زن ها اين است که زمان نسبتاً زيادي گذشته است. به عقيده من دليل اين واقعيت آن است که:
زمان براي مردها آب مي رود در حالي که براي زنها کش مي آيد!
نمونه هاي پيش نمونه هايي مطلوب محسوب مي شوند. ـ زني احساس مي کرد که سه روز بدون صحبت کردن با نامزدش يک عمر گذشته است در حالي که از ديد مرد فقط سه روز گذشته بود. براي زن، زمان خاصيت کشساني داشته و طولاني تر شده بود. در حالي که براي مرد، برعکس بود. در نمونه ي مربوط به مردي که براي انجام کارهايي بيرون رفته بود، شش ساعت واقعاً سريع گذشته بود، درحالي که همين زمان براي همسرش بسيار طولاني تر مي آمد.
شايد اين بدان دليل بوده که زن انتظار داشته است همسرش زودتر برگردد. اين در حالي بود که براي شوهرش مدت زيادي نگذشته بود.
بعضي کلمات و واژه هايي که مردها به کار مي برند به خوبي مؤيد نوع ادراک آب رفته ي آنها از زمان مي باشد. براي نمونه عبارت:«همين چند وقت پييش» در لغتنامه ي مردها مي تواند لحظه اي پيش، چند دقيقه پيش يا چند سال پيش معنا شود، به عنوان مثال:
«همين چند وقت پيش يه فرش نو نخريديم؟» (پنچ سال پيش)
«مادرت همين چند وقت پيش نبود که به ديدنمون آمد؟» (سه ماه پيش)
«فکر مي کنم همين چند وقت پيش بود که درباره اش حرف زديم» (شش هفته پيش)
«همين چند وقت پيش نبود که اوقات رمانتيک و صميمي اي را با هم گذرانديم؟» (سه هفته پيش)
کلمه ي «زياد»درلغتنامه مردها براي توصيف مقاديري بين «قابل ملاحظه و چشمگير» و «قابل چشم پوشي و صرفنظر» به کار مي رود. به عنوان مثال:
«فکر مي کنم اين اواخر وقت زيادي را صرف کار بر روي روابطمان کرديم.» (يک جلسه مشاوره نزد روانکاو و يک نشست طولاني بين خودمان در طي سه ماه گذشته)
«فکر مي کنم در تعريف و تحسين تو پيشرفت زيادي کرده ام، اين طور نيست؟» (دوبار تحسين در طي دو هفته)
«چرا اينقدر شکايت مي کني. من که هر وقت به مسافرت مي رم خيلي به تو زنگ مي زنم» (روزي يک بار. تازه آن هم اگه زن خيلي خوشبختي باشد)
چرا ادراک مردها و زن ها نسبت به زمان تا بدين حد متفاوت است؟
ظاهراً چنين به نظر مي رسد که مردها بيشتر از زن ها در لحظه ي اکنون حضور داشته باشند. در حالي که زن ها بيشتر خود را در امتداد آينده بسط مي دهند.
ارتباط مرد با عشق و زمان فوري تر يا لحظه اي تر و آني تر است.
ارتباط زن با عشق و زمان بسط داده شده تر و تعميم يافته تر است.
البته اين اصل و قاعده درباره ي تمامي جنبه هاي ديگر زندگي ما مردها و زنها صدق نمي کند. واضح است که مردها ديد و نگرش بسط داده شده تر و تعميم يافته تري نسبت به شغل و حرفه ي خود دارند. اما در خصوص عشق، صميميت و موضوعات مشابه توصيف هاي قبل، دقيق و معتبر به نظر مي رسند.
نتيجه و حاصل اين دو رويکرد و نگرش متفاوت و گوناگون نسبت به زمان سوءتفاهمات و احساسات منفي است که در روابط خود تجريه مي کنيم.
طبيعي است سهل انگاري و عدم توجه و دقت کافي از ناحيه ي مردان نسبت به زمان، توسط زنان عدم توجه يا فقدان تعهد معنا شود. جملات زير گفته هاي زنان است که پيش از نگاشتن اين مقاله با آنها مصاحبه کرده ام:
«چطوري مي تونست سه روز پياپي به من زنگ نزند، اگه واقعاً منو دوست داشت؟»
«چرا يادش نبود که به من زنگ بزنه و بگه که رسيده وقتي مي دونه که من اين قدر نگران مي شم؟ آيا معنايش اين نيست که اصلاً به فکر من نيست؟»
«هفته ها از آخرين باري که با هم رمانتيک بوديم گذشته، اما اون مي گه که هنوز خيلي زوده دوباره اين کار رو بکنيم. شايد اصلاً نمي خواد به من نزديک باشه.»
«هميشه دوست دارم هر وقت که ممکن باشه با نامزدم باشم. اما او روزها مي زاره مي ره دنبال شغل و کارش و اصلاً يادش نمي ياد که چند روز گذشته. احساس مي کنم براي او مهم نيستم»
مردان عزيز، در اين جا هرگز قصدم اين نسبت که بگويم ما زن ها براي شما مهم نيستيم.زيرا مي دانم که هستيم! اما فقط ممکن است متوجه نباشيد که برخورد غير جدي و «شانسي» شما نسبت به زمان، چه احساس بدي به ما زن ها مي دهد. قانون ده به يک را همواره به ياد داشته باشيد. چنانچه يک روز به ما زنگ نزده باشيد بر ما ده روز گذشته است. چنانچه دو هفته بدون بچه ها و مزاحمت هاي ديگر با هم، تنها و رمانتيک نبوده باشم، بر ما بيست هفته گذشته است. البته اين قانون از طرف ديگر نيز همچنان صادق است. بدين معنا که چنانچه فقط يک ماه است که با زني ملاقات کرده ايد، ممکن است طوري رفتار کنيد که گويي ده ماه است با او آشنا شده ايد و از اين که اين قدر سريع همه چيز را جدي گرفته است تعجب کنيد!
شخصاً فکر نمي کنم مردها و زن ها اين نگرش خود نسبت به زمان را هرگز تغيير بدهند، گرچه چنانچه مايليد زن خود را خوشحال کنيد، مي توانيد توصيه هاي زير را بيازماييد:
2-به ياد داشته باشيد بسيار دوست داريم گاهي اوقات نيز کارها را زودتر از آنچه هميشه انجام مي داديد، انجام دهيد. کارهايي از قبيل:
*زودتر و بيشتر از آنچه ضروري مي دانيد به ما زنگ بزنيد.
*قبل از انقضاء مهلت اعتبار اوقات خاص و ويژه نسبت به تجديد آنها اقدام کنيد!
*دفعات بيشتري در روز از ما تعريف کنيد و بگوييد که ما را دوست داريد.
*سعي کنيد زمان بيشتري از آنچه به طور معمول لازم مي بينيد صرف صميميت و نزديکي به ما بکنيد.
*يک راه ساده براي اجراي اين مهم آن استکه هر گونه ابراز عشق و صميميت را تقريباً دو برابر حد معمول و قبلي انجام دهيد. اين بدان معناست که دو برابر مقادير قبلي زنگ بزنيد، قرار ملاقات ترتيب دهيد، تعريف و تحسين کنيد، صميمي باشيد و... براي نمونه: چنانچه روزي يک بار به نامزدتان زنگ مي زديد، از اين به بعد روزي دو بار اين کار را انجام دهيد. چنانچه به طور معمول و ماهي يک بار با همسرتان غروبي شاعرانه و رمانتيک ترتيب مي هيد آن را ماهي دو بار تکرار کنيد.
البته هيچ اشکالي ندارد حتي اگر بيش از آنچه درباره آن صحبت کردم از خود مايه بگذاريد. مطمئن باشيد نامزد/همسرتان را با اين کار عصباني نخواهيد کرد، بلکه از اين که چگونه اين سرمايه گذاري کوچک از وقت و تلاش بيشتر موجبات رضايت خاطر و خوشحالي و خوش اخلاقي بيشتر نامزد/همسرتان را فراهم خواهد آورد، تعجب خواهيد کرد!
3-زن ها چرخه هاي زمان را با جشن گرفتن مناسبت هاي ويژه گرامي مي دارند.
باربارداي آنجليس :از زماني که خود را مي شناسم، مادرم هميشه يک دفترچه ي کوچک همراه داشت که تاريخ مناسبت هاي ويژه را در آن يادداشت کرده بود. تولدها و سالگردهاي مهم دوستان و اعضاي خانواده خودمان. هفته اي نبود که مادرم کارت تبريکي نفرستد. بيشتر اين کارت ها را به کساني فرستاده مي شدند که مادرم مدت ها آن ها را نديده بود.اما با اين حال با فرستادن کارت و ابراز عشق خود به آن ها چرخه زمان را برايشان جشن مي گرفت.
مطمئنم بسياري از شما مادرهايي داريد که اين گونه هستند. زن ها همه همين طورند. من نيز اين چيز را از مادر خود آموخته ام و همواره جعبه هاي زيادي پر از کارت تبريک ويژه مناسبت هاي مختلف آماده دارم تا اين مناسبت ها را گرامي بدارم. از خود بپرسيد: کداميک از شما پدرهايي داريد که اين گونه باشند. کدام يک از شما مردها که الان در حال مطالعه ي اين مقاله هستيد تولدها و سالگرد ازدواج دوستان و آشنايان را به ياد داريد و آنها را نيز جشن مي گيريد؟
به ياد داشته باشيد زن ها هميشه حساب زمان را دارند و به طور معمول نسبت به چرخه هاي زماني خود آگاه تر هستند. زن ها ارتباط مقدس خود با زمان را با بزرگداشت وگرامي داشتن اين چرخه ها و با جشن گرفتن آن ها ابراز مي دارند. زن ها اين کار را با خوشحالي و هيجان تمام انجام مي دهند درحالي که حتي با احساس ترين مردها نيز نمي توانند درک کنند که چرا ما زن ها مناسبت هاي ويژه را تا بدين حد گرامي مي داريم.
براي نمونه: جوليا و اَدم را در نظر بگيريد. اين دو در يک کلاس يوگا براي اولين بار يکديگر را ملاقات کردند و فوراً به هم علاقه مند شدند. جوليا از ديدن اَدم به وجد آمده بود و اميدوار بود يک روز با هم ازدواج کنند. يک ماه گذشت. يک شب هنگامي که اَدم به دنبال جوليا آمده بود تا براي شام بيرون بروند، جوليا کارتي را به اَدم داد.
اَدم با لبخندي پرسيد: اين چيست؟»
جوليا در حالي که بازوي اَدم را فشار مي داد گفت:«باز کن تا بفهمي»
اَدم پاکت را باز کرد و کارتي را در آن ديد که روي آن نوشته شده بود، «ماه گرد آشنايي مان مبارک» اَدم البته کمي گيج شده بود، اما جوليا فوراً توضيح داد: «درست يک ماه پيش در چنين روزي يعني دوازدهم مارس يکديگر را در کلاس يوگا براي اولين بار ملاقات کرديم!!»
اَدم با خنده گفت: «تو واقعاً خيلي رمانتيک هستي.»
ماه ها گذشت و اَدم و جوليا به يکديگر نزديک و نزديک تر مي شدند. دوازدهم هر ماه جوليا کارت يا هديه ي کوچکي به اَدم مي داد. به زودي سالگرد آشنايي شان را نيز جشن گرفتند.
چهار هفته بعد جوليا کارتي را با خنده به اَدم نشان داد که روي آن نوشته شده بود: «آشنايي مان مبارک!» اَدم گفت:«عزيزم، متشکرم. اما همين يک ماه پيش نبود که سالگرد آشنايي مان را جشن گرفتيم؟»
جوليا پاسخ داد: «بله همين طور است. اما هنوز هم مي توانيم ماه گرد ازدواجمان را نيز جشن بگيريم. اين طور نيست؟»
اَدم در حالي که کاملاً گيج و نااميد شده بود گفت: «فکر مي کنم بعد از اينکه سالگرد آشنايي مان را جشن گرفتيم ديگر نيازي نيست ماه گردها را هم جشن بگيريم».
هنگامي که اين داستان را در سمينارهايم با مردان و زنان شرکت کننده در ميان مي گذارم، عکس العمل هاي متفاوتي از آنان سر مي زند. زن ها همگي جوليا را خوب درک مي کردند. مي گفتند: «فکر مي کنم جوليا خيلي شيرين و مهربان و با احساس است که هر ماه روز آشنايي شان را به ياد دارد» همگي متفق القول بودند که اَدم کمي بي احساس بوده که فکر مي کرده ديگر مجبور نيستند ماه گردها را هم به ياد داشته باشند، گويي يک کار يا وظيفه است. گرچه مردها نظر ديگري داشتند. مي گفتند: «حق با اَدم است. يکبار در سال کافي است.»
سالي يک بار کافي است؟ اين فکر براي اکثر زن ها قابل قبول نبود. ما زن ها همه جا به دنبال فرصت هايي مي گرديم تا مناسبت هاي خاص را جشن بگيرم. مثال هاي زير تنها نمونه هاي کوچکي هستند:
«شش هفته پيش در چنين روزي براي اولين بار گفتيم يکديگر را دوست داريم.»
«سه ماه پيش براي اولين بار به خانه ما آمديد»
«يک ماه پيش درست در همين روز ازدواج کرديم.»
هنگامي که لحظه اي مي ايستم و ياد و خاطره ي زماني را در ذهن خود زنده مي کنم که کسي را براي اولين بار ملاقات کرده يا به مرد زندگي ام عشق ورزيده ام يا سفري معنوي را آغاز کرده ام يا عادت بدي را ترک کرده ام در واقع زمان را گرامي نداشته ام، بلکه خود و رشد خود را گرامي داشته ام.
هنگامي که جوليا ماه گردهاي آشنايي اش با اَدم را گرامي مي دارد، در واقع رشد عشق ميان خود و اَدم را گرامي داشته است. هنگامي که زني مي خواهد لحظات ويژه اي را براي سالگرد ازدواج خود با شوهرش ترتيب دهد، در واقع مي خواهد بگويد، «دوست دارم تلاشي بي وقفه اي را که براي با هم بودن و با هم ماندن کرده ايم، گرامي بداريم.مي خواهم عشقمان را جشن بگيريم.»
سوءتعبير مردها:در مصاحبه هايم با زن ها جملاتي نظير جملات زير را از آنان شنيدم:
«نامزدم فکر مي کند، من احمق هستم که اين قدر به فکر مناسبت هاي خاص هستم.به من مي گويد اين عادتم موجب مي شود در نظر او يک دختربچه ي کوچک جلوه کنم که اين قدر به ياد جشن تولدها، تعطيلات و سالگردها هستم و اين واقعاً دلم را مي شکند»
«احساس مي کنم شوهرم اين عادت مرا فقط تحمل مي کند و از آن لذتي نمي برد. او مرد خوبي است و هميشه مي گذارد اين کارها را انجام دهيم، زيرا مي داند براي من مهم است.اما مي دانم تمام مدت ثانيه شماري مي کند تا همه چيز تمام شود. کاشکي درک مي کرد که براي ثبات عشق ميان ما اين چيزها تا چه حد اهميت دارد.»
«شوهرم فکر مي کند الکي همه چيز را بزرگ مي کنم. به او توضيح مي دهم که وقت سالگرد ازدواجمان را جشن مي گيريم، در واقع تعهدمان به يکديگر را تجديد کرده ايم و اين براستي مهم است.»
«هنگامي که نامزدم مناسبتي را فراموش مي کند، احساس مي کنم برايم اهميتي قائل نيست. او هميشه چيزهاي مهم را در حافظه ي خود ثبت مي کند. پس وقتي چيزي را به ياد نمي آورد به اين معناست که برايش مهم نيست.»
آنچه زن ها مي خواهند در اين باره به مردها بگويند اين است:
آن گونه که ما زن ها وقايع و مناسبت هاي مهم را به خاطر مي سپاريم درست شبيه اين عادت مردهاست که هميشه موجودي حساب جاري خود را بررسي مي کنند. يا قد پسرشان را هميشه روي ديوار نشان مي کنند تا رشد او را اندازه بگيرند يا جمع آوري ته بليط هاي مسابقات فوتبالي که تماشا کرده اند.
اين ها همگي روش هايي هستند که مردها توسط آن حساب چيزهايي را که برايشان ارزشمند هستند پيش خودشان نگه مي دارند. به طرز مشابهي زن ها نيز هميشه حساب عشق و صميميت را دارند، زيرا اين ها همان چيزهايي هستند که براي ما مهم ترند.
*دوست داريم شما نيز مناسبت هاي ويژه را به خاطر داشته باشيد و براي گراميداشت و جشن گرفتن آنها برنامه ريزي کنيد. به خود اجازه دهيد تا خلاق باشيد و ببينيد که تنها بر تمرکز به عشق و بزرگداشت آن احساس عشق بيشتري در خود خواهيد کرد. اين رازي است که زن ها همواره در طول تاريخ از آن آگاه بوده اند. مطمئن باشيد نامزد/همسرتان از اين که شما نيز شروع کننده باشيد به وجد خواهد آمد و امتياز زيادي را براي شما منظور خواهد کرد!
4-زن ها تقدس زمان را با جشن گرفتن چرخه هاي روزانه نيز جشن مي گيرند.
به تازگي به يکي از دوستانم زنگ زدم که بيش از هفتاد سال سن داشت و بيش از پنجاه سال است که ازدواج کرده است. هنگامي که گوشي را برداشت، سريعاً حس کردم که اتفاقي افتاده است.
از او پرسيدم: «لويس، صدات خيلي گرفته و ناراحته. چه اتفاقي افتاده؟»
پاسخ داد:«هربرت»
«اوه، خداي من، مريض شده!»
با صدايي به مراتب بدتر پاسخ داد: «نه مريض نشده»
«خب، پس چي شده؟»
«رفته بيرون چند تا کار انجام بده اما يادش رفت از من خداحافظي کنه!»
در حين اين که داشتم به صحبت هاي او گوش مي دادم. پيش خودم فکر مي کردم: «مهم نيست چند ساله هستيم. اما هميشه همان موضوعات و مسائل هميشگي را با مردها داريم! کاملاً درک مي کردم لويس چه احساسي دار. صدها بار خودم هم مانند بسياري از زن هاي ديگر چنين احساساتي را تجربه کرده بودم. تفاوتي نمي کند خداحافظي نکردن باشد يا صبح به خير نگفتن. هر دوي اينها اين احساس را به زن مي دهند که براي شوهرشان عادي شده اند.
مردان عزيز: «لازم است بدانيد درباره ي اين موضوع در پرسشنامه هايي که زن ها پر کرده بودند، بيش از هر چيز ديگري صحبت شده بود. شايد در تمامي آن ها قيد کرده بودند که اهميت دادن به اين چرخه هاي روزانه نيز تا چه حد برايشان مهم است و هنگامي که مردها توجهي به چنين چرخه هايي ندارند تا چه حد مي رنجند.
داستان زني را که شوهرش به مسافرت شغلي رفته و فراموش کرده بود که شب، پيش از خواب يا صبح پس از بيدار شدن به او زنگ بزند، هنوز به ياد داريد؟ اين داستان را براي بسياري از مردها تعريف کردم و پاسخ هايي نظير پاسخ هاي زير را شنيدم:
«نمي تونم بفهمم، مگر چه اهميتي دارد. بالاخره که به او زنگ زده است. اين طور نيست؟»
«اگه اشتباه نکنم مثل اين که اون مرد يک غل و زنجير با يک گوي سنگين به پاش بسته شده!»
«چه تفاوتي مي کنه که صبح اول وقت زنگ زده باشه يا يه خورده بعدش. واقعاً نمي فهمم.»
تمامي زن هايي که داستان فوق را خوانده بودند، مصرانه از من خواهش مي کردند که حتماً آن را توضيح دهم زيرا حاوي نکته اي بسيار مهم درباره ي زنهاست که دوست داند مردها حتماً بدانند.
زن ها به عنوان زمان سنج و به پا دارنده ي احترام چرخه ها، همواره با چرخش و گذر ايام در ارتباط و نسبت به آن بسيار خودآگاه اند. به همين دليل است که سلام ها، خداحافظي ها، صبح به خيرها و شب بخيرها براي ما اهميتي اساسي دارند. هنگامي که ما زن ها روي چنين لحظه هايي تمرکز مي کنيم، به دنبال مهرطلبي يا جلب محبت و اطمينان خاطر نيستيم بلکه صرفاً مي
هنگامي که صبح در بستر از خواب بيدار مي شويد، به همسرتان صبح به خير بگوييد، او را در آغوش بگيريد و سپس ببوسيد. اين کارها را با شتاب و براي «از سر بازکردن» نکنيد، بلکه از آن لذت ببريد. گويي مي گوييد «اين روز نو را با هم آغاز مي کنيم. من حضور تو را درک مي کنم و از اين که هر روز صبح تورا در بستر خود مي يابم متشکر و ممنونم. از اين که در زندگي من حضور داري از تو ممنونم. اين تعهدي دوباره به رابطه مان است. هر روز با عشق تو مقدس مي شود.
خداحافظي کنيد:
به هنگام خداحافظي براي لحظه اي کوتاه هم که شده باشد، مثلاً ده ثانيه، توي در بايستيد، همسرتان را در آغوش بگيريد يا ببوسيد (نه يک روبوسي خشک و خالي و با شتاب) و سپس بگوييد:«عزيزم، روز خوبي داشته باشي» اين راهي است براي
خواهيم روز جديدي را که با مرد زندگي مان آغاز کرده ايم گرامي بداريم و حضور يکديگر را در زندگي همديگر قدر بدانيم.
ابراز عشقتان به او و روانه کردن او براي شروع روزي جديد از زندگي اش آن هم با توشه اي از عشق شما و در ضمن برداشتن توشه اي از عشق او براي خودتان به هنگام خروج از منزل و ورود به دنياي خارج.
شب به خير بگوييد:
هنگامي که رو به او مي کنيد تا شب به خير بگوييد خواب خوبي را براي او آرزو کنيد و به او بگوييد که دوستش داريد. مدتي به چشمان او نگاه کنيد و لبخند بزنيد تا به او بفهمانيد از اين که روز را به پايان برده ايد، خوشحاليد. با اين کار تمامي زحمت هاي آن روز زن را برايش شيرين خواهيد کرد.
اين کار چه احساسي به زن ها مي دهد:
يک شب به خير خوب و شيرين معناي زيادي براي يک زن دارد. اين که دوستمان دارند و از اين که در کنار ما مي خوابند،
خوشحالند. همچنين اين که در کنار ما مراقب ما هستند. گفته هاي شما به ما احساس خوشحالي و امنيت مي دهند.
به راستي هر روز از زندگاني هديه اي گرانبها و گرانقدر و زماني را که با ديگران مي گذرانيم براستي ارزشمند است. چنانچه به زن زندگي تان اجازه دهيد به شما کمک خواهد کرد تا شيريني و زيبايي موهبت وقت و زمان را با آفرينش لحظات خاص و جشن گرفتن آن ها بچشيد و حس کنيد و روزمره گي را به اعجازي بي مثال تبديل کنيد.
بارباراي عزيز:
همسرم تمامي کتاب هاي شما را خوانده است و سعي مي کند نيازها و خواسته هاي خودش را با من در ميان بگذارد. اما ليست هاي او خيلي طولاني و پايان ناپذير هستند. احساس مي کنم غيرممکن است بتوانم او را خوشحال و راضي کنم. او اصرار مي ورزد که اشتباه مي کنم و معتقد است که نيازهاي او هرگز پيچيده و ارضاءناپذير نيستند. تنها با کمي تلاش، من مي توانم شوهر بهتري باشم. او به من پيشنهاد داد به شما نامه بنويسم و نظر شما را هم جويا شوم.
راستش را بخواهيد از راهنمايي ها و دستورالعمل هاي پيچيده و مشکل، زياد خوشم نمي آيد. تنها اگر بتوانيد تمامي نيازهاي او را در سه چيز خلاصه کنيد کار را برايم خيلي ساده کرده ايد. شايد اين طوري بتوانم آن ها را به خاطر بسپارم و انجام دهم.
با تشکر
استيون تي.
از خواندن اين نامه خنده ام گرفت. نه به اين جهت که خنده دار يا مضحک باشد بلکه به اين دليل که خيلي صادقانه و رک و راست بود. استيون سعي نداشت با اين خواسته که تمامي نيازهاي زن ها را در سه چيز خلاصه کنم تا بتواند راحت تر آن ها را به خاطر بسپرد، خوشمزگي کرده باشد. او به راستي مي خواست همسرش را درک کند. لذا از من خواسته بود ديدي کلي از زن ها به او بدهم تا به خاطر سپردن و به کار بردن آن ساده باشد. نامه ي او موجب شد براي اولين بار به طرزي جدي به اين موضوع فکر کنم. آيا راهي وجود داردـ همان گونه که او درخواست کرده بودـ تا بتوان تمامي نيازهاي زن ها را تنها در سه نياز اساسي و عمده خلاصه کرد؟
بعد از بررسي اطلاعات حاصله از سمينارها، مصاحبه ها، پرسش نامه ها، مشاوره ها و نامه ها، به اين نتيجه رسيدم که پاسخ اين سؤال مثبت است. هنگامي که به نيازهاي زن ها در رابطه با عشق و روابط دقت مي کنيم سه نياز اساسي زير را مي توانيم از لابه لاي آن ها استخراج کنيم.
2-زن ها نياز دارند احساس پيوند و ارتباط کنند.
3-زن ها نياز دارند به آن ها احترام گذاشته شود.
مقالات آتي، در باره ي همين سه نياز پنهان هستند. من اين نيازها را پنهان مي نامم. نه از آن رو که اسرارآميز و رازگونه هستند، بلکه از آن رو که بيشتر خود ما زن ها نيز آگاه نيستيم که اين نيازها را داريم. لذا از مردها نيز نمي توان انتظار داشت که آن را بشناسند و برآورده سازند.
چنانچه يک زن هستيد، اين نيازها را مطالعه کنيد تا به عنوان يک زن، خود و احساسات و واکنش هاي خود را نيز بهتر بشناسيد. چنانچه يک مرد هستيد، مطالعه ي اين مقالات به شما کمک خواهد کرد تا نامزد/همسر خود را هر چه بيشتر و بهتر درک کنيد و دوست داشته باشيد.
منبع: رازهايي درباره زنان
/س
هر چه بيشتر به آن انديشيدم بيشتر متوجه شدم که درواقع مسائل وموضوعات مربوط به زمان همواره در مرکزيت زندگي عشقي قرار دارند.چنانچه مخالفت ها، برخوردها، درگيري ها و نواحي تنش زاي روابط صميمي خود را معاينه و بررسي کنيد خواهيد ديد که همگي به نوعي به زمان مربوط مي شوند. در زير نمونه هايي در اين باره آورده شده است.
اختلاف مربوط به «دادن» زمان:
*اختلاف بر سر اين موضوع که چه مقدار صرف زمان به منظور نزديکي و صميمت کافي و چه مقدار از آن اضافي است.
*اختلاف بر سر مقدار زماني که با يکديگر تماس داريد، تماس هاي جنسي، اطلاع دادن ها و...
*اختلاف بر سر مقدار زماني که مي خواهيد جدا و تنها باشيد.
*اختلاف بر سر عدم درک اهميت گذران زمان خاص و ويژه با يکديگر.
*اختلاف بر سر قول ها و تعهد هاي شما به ديگران، درست در هنگامي که بايد وقت خود را نخست به نامزد/همسرتان اختصاص بدهيد.
اختلاف مربوط به فراموش نکردن زمان:
*نپرسيدن درباره ي اوقات و مناسبت ها يمهم و خاص نظير:ويزيت دکتر يا جلسه ي اوليا و مربيان در مدرسه ي فرزندان.
*خبر ندادن چيزي مهم که برنامه ريزي ها آينده را مختل مي کند يا تحت تأثير قرار مي دهد. نظير سفر به بيرون از شهر براي تعطيلات آخر هفته و حضور نيافتن درمراسم مذهبي.
اختلاف بر سر مقدم نشمردن زمان:
*پشت گوش انداختن انجام کارهايي که قول انجامشان را داده بوديد.
*مهم نشمردن حادثه يا رويدادي که براي زنتان مهم است.
اختلافات مربوط به برنامه ريزي و مديريت زمان:
*به تعويق انداختن برنامه ريزي تا آخرين لحظه.
*انتقاد از نامزد/همسرتان به اين دليل که همواره از قبل براي هر چيز برنامه ريزي مي کند.
اختلاف بر سر بزرگداشت و جشن گرفتن زمان:
*اختلاف بر سر اين که چيزي مناسبتي ويژه محسوب مي شود و چه چيزي نه.
*فراموش کردن تولد ها، سالگردها و...
آيا شما نيز مانند من از خواندن فهرست هاي بالا تعجب کرديد؟ ياهرگز فکر آن را هم نکرده بوديد که چه ميزان از درگير ها و اختلافات زناشويي مربوط به زمان است؟ هنگامي که به گذشته و روابط قبلي خود فکر مي کنم، در مي يابم که در واقع منبع و منشأ بسياري از اختلافات مان مسائل مربوط به وقت و زمان است. نقطه نظرات مشابه از جانب ديگر
زن ها نيز موجب شد تصميم بگيرم که در همين ابتدا درباره زمان صحبت کنيم.
مردها و زن ها، نقطه نظرات و احساسات بسيار متفاوتي نسبت به زمان دارند که اين خود منشأ بسياري از سوءتفاهمات هميشگي ميان آنها بوده است.
براي زن ها، زمان چيزي نيست که تنها جريان دارد يا ملاک اندازه گيري تجربه ي زندگي ما باشد. زن ها بسيار با زمان صميمي اند و آن را محترم و حتي مقدس مي شمارند.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
چرا زن ها اين گونه هستند؟ اين چيزي نيست که به ما آموزش داده شده باشد. ما زن ها حتي خود نيز از اين موضوع آگاه نيستيم. درست مانند عشق به عنوان اولويت اول زن ها، رابطه ي مقدس با زمان نيز بخشي طبيعي و ذاتي از ماهيت و هويت ما زن هاست.
ارتباط صميمي و نزديک زن ها با زمان در ساختار زيستي آن ها برنامه ريزي شده است. در اين اساسي ترين سطح از موجوديت زنانه، زن ها همواره به گونه اي متفاوت از مردها با زمان ارتباط برقرار مي کنند.
چرا که بدن ما از ريتمي ماهانه تبعيت مي کند. از همان ابتداي بلوغ که عادت ماهانه دختران جوان آغاز مي گردد، ما زن ها گذر هر يک روز و هر يک هفته را به طرزي خودآگاه حس مي کنيم. و منتظر آنيم تا دوره ي بعد آغاز گردد. از همين جاست که ما زن ها عادت شمارش خود را مي آموزيم و هرگز آن را متوقف نمي کنيم. شمارش و «پاييدن» زمان در چرخه هاي ديگر زندگي ما نيز جريان دارد.براي نمونه هنگامي که حامله هستيم، روزها و ماهها را مي شماريم تا کودکمان متولد شود، هنگامي که بچه داريم ساعت ها را مي شماريم تا به بچه شير بدهيم. سپس بعدها نيز فواصل ميان دکتر رفتن ها، وعده هاي غذايي و استحمام نوزاد.
حال بياييد به بعضي جلوه ها و نمودهاي ويژه ي رفتار ما در ارتباط با زمان و نيز سوءتفاهمات و سوءبرداشت هاي مردها از اين گونه رفتارها نگاهي بياندازيم:
1-زن ها به طرزي طبيعي زمان سنج هستند.
مردها هميشه از اين توانايي ما حيرت زده اند و بيشتر به اين دليل از دست ما ناراحت مي شوند. به ويژه هنگامي که اشتباهات آن ها را تصحيح مي کنيم!
براي نمونه زني به همسرش مي گويد:«مدت هاست به سينما نرفته ايم. دوست داريم اين جمعه شب بچه را پيش کسي بگذاريم تا به سينما برويم.»
«منظورت چيه؟ همين چند هفته پيش سينما رفتيم!»
زن با اطمينان تمام پاسخ مي دهد:«نه، چند هفته پيش نبود، بلکه دو ماه پيش بود! دقيقاً يادمه کي بود. درست بعد از شبي بود که پدر و مادرم براي عروسي دخترخاله ام اومده بودند.»
با غرغر مي گويد:«چه مي دونم، هر وقت که بود»حال از اين که بر او محرز شده است درست مي گوييد، جام زهر را مي نوشد. اما هنوز از اين که همسرش آن هم با آن درجه از دقت همه چيز را به ياد دارد، ناراحت است. دقت، و حساسيت بالاي زن ها نسبت به گذر زمان از راه هاي گوناگون خود را ظاهر مي سازد.
*زن ها حساب کارهايي را با دقت نگه مي دارند که مردها دوست ندارند به آن ها در اين باره يادآوري شود.
«سه هفته است به مادرت زنگ نزده اي»
«از آخرين باري که چمن ها را کوتاه کردي يک ماه گذشته است»
«پنج روز پيش قرار بود اين جعبه رو براي برادرت ببري.»
*زن ها هميشه حساب دقيق قول هاي همسرشان را دارند.
مثال:«گفته بودي اين هفته درباره گل و گل کاري حياط با هم صحبت مي کنيم. جعبه هم تموم شد اما هنوز هيچ حرفي درباره اش نزده ايم.»
«چرا اين قدر دير کردي. گفته بودي ساعت شش مي آيي خونه تا قبل از رفتن به تئاتر شاممون رو بخوريم. الآن تقريباً ديگه ساعت هفت شده!»
«گفته بودي تا برسي زنگ مي زني. اما تا دير وقت هم زنگ نزدي.»
*زن ها حساب زمان ها و مناسبت هاي رمانتيک را هميشه دارند.
«از آخرين باري که درباره ي رابطه و همچنين تعهدات مون در قبال يکديگر براي آينده صحبت کرديم، ماه ها مي گذرد.»
«پنج هفته است که يک بار هم با هم مهرورزي نکرده ايم.»
«تنها وقتي که يک کارت رمانتيک به من مي دهي سالي يکبار، اونم روز سالگرد ازدواجمون!»
*زن ها نسبت به ريتم ها و الگوهاي گذشت زمان خودآگاه هستند
مشاهده کرده ام از آن جا که زن ها در کل توجه بيشتري به زمان از خود نشان مي دهند ، لذا ريتم ها و الگوهايي را تشخيص مي دهند که به طور معمول مردها از آن غافل هستند. ما زن ها رفتارها يا تجربيات و رويدادهايي را که تکرار مي شوند، مي بينيم. اين در حالي است که مردها اغلب نمي توانند اين وقايع و رويدادها را از نظر زمان به هم ربط دهند.
جمعه شب است و شوهرتان رابرت، بعد از ظهر را با هم اتاقي قديم زمان دانشگاه خود، فرانک مي گذراند. از ماه ها قبل از چنين شبي مي ترسيديد.زيرا ظاهراً هر بار که رابرت و فرانک، يکديگر را مي بينند، بعد از آن فوراً دعوايي بين شما و رابرت درمي گيرد. اين حادثه بارها و بارها اتفاق افتاده است و امشب اميدواريد تا بلکه معجزه اي جلو آن را بگيرد.
ساعت تقريباً دو بعد از نيمه شب است که رابرت به خانه مي رسد. همين که وارد اتاق خواب مي شود به او مي گوييد: «سلام عزيزم حتماً بهتون خوش گذشته که تا اين وقت بيرون بوديد، نه؟»
رابرت جواب مي دهد: «تا همين الان داشتي به ساعت نگاه مي کردي؟»
پيش خودتان مي گوييد: «بفرما، شروع شد.» سعي مي کنيد با دوستانه ترين لحن ممکن پاسخ دهيد: «نه، اصلاً به ساعت نگاه نمي کردم. فقط در باره زمان صحبتي کردم.»
رابرت از کوره در مي رود: «مثل اين که بزرگ شده ام و مي دانم که چگونه از خودم مراقبت کنم.»
«مي دوني رابرت، مجبور نيستي اينجوري با من حرف بزني. چرا دعوا داري؟ هر وقت که با فرانک بيرون مي ري. اينجوري مي آيي خونه و با دنيا سر دعوا داري»
رابرت با تأکيد مي گويد: «نه اصلاً هم اين جوري نيست. تو از اين ناراحتي که من تا ديروقت بيرون بودم.»
جواب مي دهيد: نه، از اين که دير کردي ناراحت نيستم. از اين ناراحتم که هر وقت فرانک را مي بيني روزها بداخلاق و اخمويي. اگه دقيق ترش را بخواهيد، چهار بار آخري که با فرانک بودي، هر چهار بار وقتي رسيدي خونه دعوا کرديم.»
رابرت با عصبانيت مي گويد: «توديگه کي هستي. CIA؟»
ديناميسم فوق را با تفاوت هايي جزئي بارها و بارها از زن و مردها شنيده ام. هنگامي که زن ها روابطي علي ـ معلولي و تکرار شونده را تشخيص مي دهند، اغلب مردها آن را قبول ندارند. براي نمونه:
*پدرها معمولاً متوجه نمي شوند که هر وقت مثلاً پسر کوچکشان به خانه ي يکي از دوستانش مي رود، عصباني و پرخاشگر به خانه برمي گردد و هنگامي که مادر اين موضوع را با شوهرش در ميان مي گذارد مرد در پاسخ مي گويد: «پسرها اينجوري اند ديگه!» و از زن به اين دليل که بيش از حد پسرشان را «تيتيش ماماني» بار مي آورد انتقاد مي کنند.
*مردي قبول ندارد که هربار با فرا رسيدن سالگرد فوت پدرش افسرده مي شود و در خود فرو مي رود.هنگامي که زن احتمال مي دهد که ممکن است رابطه اي ميان اين دو حادثه وجود داشته باشد، مرد آن را نمي پذيرد. و زن را متهم مي کند که بيش از حد مسائل را به هم ربط مي دهد و از کاه کوه مي سازد.
سوءبرداشت مردها
زن ها از اين برخورد عکس العمل مردها مي رنجند و احساس مي کنند نيت آن ها را بد تعبير کرده اند.در اين گونه مواقع ما پيش خودمان فکر مي کنيم: «من فقط مي خواستم کمک کرده باشم» و حقيقت نيز همين است:مردان عزيز»به ياد داشته باشيد که ما اصلاً سعي در کنترل شما نداريم و نمي خواهيم در حق شما «مادري» کنيم، گرچه ممکن است ظاهراً چنين برداشت شود. اما ما فقط فکر مي کنيم که انجام وظيفه کرده ايم. درست به همان طريق که حساب غذاخوردن بچه، يا زمان شستشوي لباس هاي چرک يا پرداخت قسط ها را داريم به همان اندازه نيز به شما دقت و توجه داريم.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
به عبارت ديگر زن ها تنها به اين دليل به زمان توجه دارند که ساختارشان اين گونه است و گرنه به زمان حتي فکر هم نمي کنند.
2-احساس و ادراک زن ها از زمان با مردها متفاوت است.
«اين همه مدت کجا بودي؟»
پاسخ مي دهند:«منظورت چيه؟»
با صدايي ناراحت مي گوييد:«يک بار هم به من زنگي نزدي»
با حالتي تدافعي جواب مي دهد، «همين جمعه پيش با هم حرف زديم»
«من هم همينو مي گم.سه روز کامله با هم يک بار هم حرف نزديم.»
مي گويد:«نمي فهمم.آره، فقط سه روزه مگه اشکالي داره؟»
*ساعت يک بعد از ظهر جمعه شوهرتان براي انجام چند کار کوچک بيرون مي رود.ساعت ها مي گذرند اما از او خبري نمي شود. وقت شام مي رسد و او هنوز به خانه نيامده است. بالاخره ساعت هفت سروکله اش پيدا مي شود.
از او مي پرسيد:«مي دوني ساعت چند است؟ شش ساعت است که رفتي!»
جواب مي دهد:«اُه، خداي من، اصلاً متوجه نشدم. خيلي کار داشتم.»
«اما تو گفتي فقط چند کار کوچک داري. فکر کردم حتماً هوا تاريک نشده برمي گردي.»
مثل فراموشکارها جواب مي دهد: «فکر کنم متوجه گذشت زمان نشده بودم. اصلاً به نظر نمي آمد شش ساعت گذشته باشد.»
«داري ماست مالي مي کني. چرا حداقل به ام زنگ نزدي؟»
در حالي که گيج شده است مي پرسد: «چرا بايد زنگ مي زدم؟ بالاخره که مي اومدم خونه!»
هر دوي اين مثال ها يک چيز را به تصوير مي کشند، تجربه و ادراک زن ها از گذشت زمان با مردها متفاوت است. بعد از گذشت ساليان و تجارب شخصي بسيار، به اين نظريه رسيده ام که زن ها هر واحد زماني را طولاني تر از مردها احساس مي کنند. درست مانند سال هاي زندگي سگ و سال هاي زندگي ما انسان ها.
طبق نظر دامپزشکان يک «سال سگي» هفت برابر بيشتر از يک سال انساني است! درست به طرز مشابهي من نيز عقيده دارم که زمان مؤنث بسيار طولاني تر از زمان مذکر است. من و يکي از دوستانم تقريبي محاسبه کرده ايم که البته اين محاسبه مان پايه و اساسي علمي و رياضي ندارد!... يک ساعت مردانه معادل ده ساعت زنانه و از آنجا نيز يک روز مردانه معادل ده روز زنانه مي باشد.همين طور الي آخر.
آيا اين واقعيت بيان کننده ي پديده اي نيست که به کرات در روابط خود شاهد آن بوده ايم؟ اين حقيقت که در بسياري از موارد، مردها احساس مي کنند که هيچ زماني نگذشته است، اما احساس زن ها اين است که زمان نسبتاً زيادي گذشته است. به عقيده من دليل اين واقعيت آن است که:
زمان براي مردها آب مي رود در حالي که براي زنها کش مي آيد!
نمونه هاي پيش نمونه هايي مطلوب محسوب مي شوند. ـ زني احساس مي کرد که سه روز بدون صحبت کردن با نامزدش يک عمر گذشته است در حالي که از ديد مرد فقط سه روز گذشته بود. براي زن، زمان خاصيت کشساني داشته و طولاني تر شده بود. در حالي که براي مرد، برعکس بود. در نمونه ي مربوط به مردي که براي انجام کارهايي بيرون رفته بود، شش ساعت واقعاً سريع گذشته بود، درحالي که همين زمان براي همسرش بسيار طولاني تر مي آمد.
شايد اين بدان دليل بوده که زن انتظار داشته است همسرش زودتر برگردد. اين در حالي بود که براي شوهرش مدت زيادي نگذشته بود.
بعضي کلمات و واژه هايي که مردها به کار مي برند به خوبي مؤيد نوع ادراک آب رفته ي آنها از زمان مي باشد. براي نمونه عبارت:«همين چند وقت پييش» در لغتنامه ي مردها مي تواند لحظه اي پيش، چند دقيقه پيش يا چند سال پيش معنا شود، به عنوان مثال:
«همين چند وقت پيش يه فرش نو نخريديم؟» (پنچ سال پيش)
«مادرت همين چند وقت پيش نبود که به ديدنمون آمد؟» (سه ماه پيش)
«فکر مي کنم همين چند وقت پيش بود که درباره اش حرف زديم» (شش هفته پيش)
«همين چند وقت پيش نبود که اوقات رمانتيک و صميمي اي را با هم گذرانديم؟» (سه هفته پيش)
کلمه ي «زياد»درلغتنامه مردها براي توصيف مقاديري بين «قابل ملاحظه و چشمگير» و «قابل چشم پوشي و صرفنظر» به کار مي رود. به عنوان مثال:
«فکر مي کنم اين اواخر وقت زيادي را صرف کار بر روي روابطمان کرديم.» (يک جلسه مشاوره نزد روانکاو و يک نشست طولاني بين خودمان در طي سه ماه گذشته)
«فکر مي کنم در تعريف و تحسين تو پيشرفت زيادي کرده ام، اين طور نيست؟» (دوبار تحسين در طي دو هفته)
«چرا اينقدر شکايت مي کني. من که هر وقت به مسافرت مي رم خيلي به تو زنگ مي زنم» (روزي يک بار. تازه آن هم اگه زن خيلي خوشبختي باشد)
چرا ادراک مردها و زن ها نسبت به زمان تا بدين حد متفاوت است؟
ظاهراً چنين به نظر مي رسد که مردها بيشتر از زن ها در لحظه ي اکنون حضور داشته باشند. در حالي که زن ها بيشتر خود را در امتداد آينده بسط مي دهند.
ارتباط مرد با عشق و زمان فوري تر يا لحظه اي تر و آني تر است.
ارتباط زن با عشق و زمان بسط داده شده تر و تعميم يافته تر است.
البته اين اصل و قاعده درباره ي تمامي جنبه هاي ديگر زندگي ما مردها و زنها صدق نمي کند. واضح است که مردها ديد و نگرش بسط داده شده تر و تعميم يافته تري نسبت به شغل و حرفه ي خود دارند. اما در خصوص عشق، صميميت و موضوعات مشابه توصيف هاي قبل، دقيق و معتبر به نظر مي رسند.
نتيجه و حاصل اين دو رويکرد و نگرش متفاوت و گوناگون نسبت به زمان سوءتفاهمات و احساسات منفي است که در روابط خود تجريه مي کنيم.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
طبيعي است سهل انگاري و عدم توجه و دقت کافي از ناحيه ي مردان نسبت به زمان، توسط زنان عدم توجه يا فقدان تعهد معنا شود. جملات زير گفته هاي زنان است که پيش از نگاشتن اين مقاله با آنها مصاحبه کرده ام:
«چطوري مي تونست سه روز پياپي به من زنگ نزند، اگه واقعاً منو دوست داشت؟»
«چرا يادش نبود که به من زنگ بزنه و بگه که رسيده وقتي مي دونه که من اين قدر نگران مي شم؟ آيا معنايش اين نيست که اصلاً به فکر من نيست؟»
«هفته ها از آخرين باري که با هم رمانتيک بوديم گذشته، اما اون مي گه که هنوز خيلي زوده دوباره اين کار رو بکنيم. شايد اصلاً نمي خواد به من نزديک باشه.»
«هميشه دوست دارم هر وقت که ممکن باشه با نامزدم باشم. اما او روزها مي زاره مي ره دنبال شغل و کارش و اصلاً يادش نمي ياد که چند روز گذشته. احساس مي کنم براي او مهم نيستم»
مردان عزيز، در اين جا هرگز قصدم اين نسبت که بگويم ما زن ها براي شما مهم نيستيم.زيرا مي دانم که هستيم! اما فقط ممکن است متوجه نباشيد که برخورد غير جدي و «شانسي» شما نسبت به زمان، چه احساس بدي به ما زن ها مي دهد. قانون ده به يک را همواره به ياد داشته باشيد. چنانچه يک روز به ما زنگ نزده باشيد بر ما ده روز گذشته است. چنانچه دو هفته بدون بچه ها و مزاحمت هاي ديگر با هم، تنها و رمانتيک نبوده باشم، بر ما بيست هفته گذشته است. البته اين قانون از طرف ديگر نيز همچنان صادق است. بدين معنا که چنانچه فقط يک ماه است که با زني ملاقات کرده ايد، ممکن است طوري رفتار کنيد که گويي ده ماه است با او آشنا شده ايد و از اين که اين قدر سريع همه چيز را جدي گرفته است تعجب کنيد!
شخصاً فکر نمي کنم مردها و زن ها اين نگرش خود نسبت به زمان را هرگز تغيير بدهند، گرچه چنانچه مايليد زن خود را خوشحال کنيد، مي توانيد توصيه هاي زير را بيازماييد:
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
2-به ياد داشته باشيد بسيار دوست داريم گاهي اوقات نيز کارها را زودتر از آنچه هميشه انجام مي داديد، انجام دهيد. کارهايي از قبيل:
*زودتر و بيشتر از آنچه ضروري مي دانيد به ما زنگ بزنيد.
*قبل از انقضاء مهلت اعتبار اوقات خاص و ويژه نسبت به تجديد آنها اقدام کنيد!
*دفعات بيشتري در روز از ما تعريف کنيد و بگوييد که ما را دوست داريد.
*سعي کنيد زمان بيشتري از آنچه به طور معمول لازم مي بينيد صرف صميميت و نزديکي به ما بکنيد.
*يک راه ساده براي اجراي اين مهم آن استکه هر گونه ابراز عشق و صميميت را تقريباً دو برابر حد معمول و قبلي انجام دهيد. اين بدان معناست که دو برابر مقادير قبلي زنگ بزنيد، قرار ملاقات ترتيب دهيد، تعريف و تحسين کنيد، صميمي باشيد و... براي نمونه: چنانچه روزي يک بار به نامزدتان زنگ مي زديد، از اين به بعد روزي دو بار اين کار را انجام دهيد. چنانچه به طور معمول و ماهي يک بار با همسرتان غروبي شاعرانه و رمانتيک ترتيب مي هيد آن را ماهي دو بار تکرار کنيد.
البته هيچ اشکالي ندارد حتي اگر بيش از آنچه درباره آن صحبت کردم از خود مايه بگذاريد. مطمئن باشيد نامزد/همسرتان را با اين کار عصباني نخواهيد کرد، بلکه از اين که چگونه اين سرمايه گذاري کوچک از وقت و تلاش بيشتر موجبات رضايت خاطر و خوشحالي و خوش اخلاقي بيشتر نامزد/همسرتان را فراهم خواهد آورد، تعجب خواهيد کرد!
3-زن ها چرخه هاي زمان را با جشن گرفتن مناسبت هاي ويژه گرامي مي دارند.
باربارداي آنجليس :از زماني که خود را مي شناسم، مادرم هميشه يک دفترچه ي کوچک همراه داشت که تاريخ مناسبت هاي ويژه را در آن يادداشت کرده بود. تولدها و سالگردهاي مهم دوستان و اعضاي خانواده خودمان. هفته اي نبود که مادرم کارت تبريکي نفرستد. بيشتر اين کارت ها را به کساني فرستاده مي شدند که مادرم مدت ها آن ها را نديده بود.اما با اين حال با فرستادن کارت و ابراز عشق خود به آن ها چرخه زمان را برايشان جشن مي گرفت.
مطمئنم بسياري از شما مادرهايي داريد که اين گونه هستند. زن ها همه همين طورند. من نيز اين چيز را از مادر خود آموخته ام و همواره جعبه هاي زيادي پر از کارت تبريک ويژه مناسبت هاي مختلف آماده دارم تا اين مناسبت ها را گرامي بدارم. از خود بپرسيد: کداميک از شما پدرهايي داريد که اين گونه باشند. کدام يک از شما مردها که الان در حال مطالعه ي اين مقاله هستيد تولدها و سالگرد ازدواج دوستان و آشنايان را به ياد داريد و آنها را نيز جشن مي گيريد؟
به ياد داشته باشيد زن ها هميشه حساب زمان را دارند و به طور معمول نسبت به چرخه هاي زماني خود آگاه تر هستند. زن ها ارتباط مقدس خود با زمان را با بزرگداشت وگرامي داشتن اين چرخه ها و با جشن گرفتن آن ها ابراز مي دارند. زن ها اين کار را با خوشحالي و هيجان تمام انجام مي دهند درحالي که حتي با احساس ترين مردها نيز نمي توانند درک کنند که چرا ما زن ها مناسبت هاي ويژه را تا بدين حد گرامي مي داريم.
براي نمونه: جوليا و اَدم را در نظر بگيريد. اين دو در يک کلاس يوگا براي اولين بار يکديگر را ملاقات کردند و فوراً به هم علاقه مند شدند. جوليا از ديدن اَدم به وجد آمده بود و اميدوار بود يک روز با هم ازدواج کنند. يک ماه گذشت. يک شب هنگامي که اَدم به دنبال جوليا آمده بود تا براي شام بيرون بروند، جوليا کارتي را به اَدم داد.
اَدم با لبخندي پرسيد: اين چيست؟»
جوليا در حالي که بازوي اَدم را فشار مي داد گفت:«باز کن تا بفهمي»
اَدم پاکت را باز کرد و کارتي را در آن ديد که روي آن نوشته شده بود، «ماه گرد آشنايي مان مبارک» اَدم البته کمي گيج شده بود، اما جوليا فوراً توضيح داد: «درست يک ماه پيش در چنين روزي يعني دوازدهم مارس يکديگر را در کلاس يوگا براي اولين بار ملاقات کرديم!!»
اَدم با خنده گفت: «تو واقعاً خيلي رمانتيک هستي.»
ماه ها گذشت و اَدم و جوليا به يکديگر نزديک و نزديک تر مي شدند. دوازدهم هر ماه جوليا کارت يا هديه ي کوچکي به اَدم مي داد. به زودي سالگرد آشنايي شان را نيز جشن گرفتند.
چهار هفته بعد جوليا کارتي را با خنده به اَدم نشان داد که روي آن نوشته شده بود: «آشنايي مان مبارک!» اَدم گفت:«عزيزم، متشکرم. اما همين يک ماه پيش نبود که سالگرد آشنايي مان را جشن گرفتيم؟»
جوليا پاسخ داد: «بله همين طور است. اما هنوز هم مي توانيم ماه گرد ازدواجمان را نيز جشن بگيريم. اين طور نيست؟»
اَدم در حالي که کاملاً گيج و نااميد شده بود گفت: «فکر مي کنم بعد از اينکه سالگرد آشنايي مان را جشن گرفتيم ديگر نيازي نيست ماه گردها را هم جشن بگيريم».
هنگامي که اين داستان را در سمينارهايم با مردان و زنان شرکت کننده در ميان مي گذارم، عکس العمل هاي متفاوتي از آنان سر مي زند. زن ها همگي جوليا را خوب درک مي کردند. مي گفتند: «فکر مي کنم جوليا خيلي شيرين و مهربان و با احساس است که هر ماه روز آشنايي شان را به ياد دارد» همگي متفق القول بودند که اَدم کمي بي احساس بوده که فکر مي کرده ديگر مجبور نيستند ماه گردها را هم به ياد داشته باشند، گويي يک کار يا وظيفه است. گرچه مردها نظر ديگري داشتند. مي گفتند: «حق با اَدم است. يکبار در سال کافي است.»
سالي يک بار کافي است؟ اين فکر براي اکثر زن ها قابل قبول نبود. ما زن ها همه جا به دنبال فرصت هايي مي گرديم تا مناسبت هاي خاص را جشن بگيرم. مثال هاي زير تنها نمونه هاي کوچکي هستند:
«شش هفته پيش در چنين روزي براي اولين بار گفتيم يکديگر را دوست داريم.»
«سه ماه پيش براي اولين بار به خانه ما آمديد»
«يک ماه پيش درست در همين روز ازدواج کرديم.»
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
هنگامي که لحظه اي مي ايستم و ياد و خاطره ي زماني را در ذهن خود زنده مي کنم که کسي را براي اولين بار ملاقات کرده يا به مرد زندگي ام عشق ورزيده ام يا سفري معنوي را آغاز کرده ام يا عادت بدي را ترک کرده ام در واقع زمان را گرامي نداشته ام، بلکه خود و رشد خود را گرامي داشته ام.
هنگامي که جوليا ماه گردهاي آشنايي اش با اَدم را گرامي مي دارد، در واقع رشد عشق ميان خود و اَدم را گرامي داشته است. هنگامي که زني مي خواهد لحظات ويژه اي را براي سالگرد ازدواج خود با شوهرش ترتيب دهد، در واقع مي خواهد بگويد، «دوست دارم تلاشي بي وقفه اي را که براي با هم بودن و با هم ماندن کرده ايم، گرامي بداريم.مي خواهم عشقمان را جشن بگيريم.»
سوءتعبير مردها:در مصاحبه هايم با زن ها جملاتي نظير جملات زير را از آنان شنيدم:
«نامزدم فکر مي کند، من احمق هستم که اين قدر به فکر مناسبت هاي خاص هستم.به من مي گويد اين عادتم موجب مي شود در نظر او يک دختربچه ي کوچک جلوه کنم که اين قدر به ياد جشن تولدها، تعطيلات و سالگردها هستم و اين واقعاً دلم را مي شکند»
«احساس مي کنم شوهرم اين عادت مرا فقط تحمل مي کند و از آن لذتي نمي برد. او مرد خوبي است و هميشه مي گذارد اين کارها را انجام دهيم، زيرا مي داند براي من مهم است.اما مي دانم تمام مدت ثانيه شماري مي کند تا همه چيز تمام شود. کاشکي درک مي کرد که براي ثبات عشق ميان ما اين چيزها تا چه حد اهميت دارد.»
«شوهرم فکر مي کند الکي همه چيز را بزرگ مي کنم. به او توضيح مي دهم که وقت سالگرد ازدواجمان را جشن مي گيريم، در واقع تعهدمان به يکديگر را تجديد کرده ايم و اين براستي مهم است.»
«هنگامي که نامزدم مناسبتي را فراموش مي کند، احساس مي کنم برايم اهميتي قائل نيست. او هميشه چيزهاي مهم را در حافظه ي خود ثبت مي کند. پس وقتي چيزي را به ياد نمي آورد به اين معناست که برايش مهم نيست.»
آنچه زن ها مي خواهند در اين باره به مردها بگويند اين است:
آن گونه که ما زن ها وقايع و مناسبت هاي مهم را به خاطر مي سپاريم درست شبيه اين عادت مردهاست که هميشه موجودي حساب جاري خود را بررسي مي کنند. يا قد پسرشان را هميشه روي ديوار نشان مي کنند تا رشد او را اندازه بگيرند يا جمع آوري ته بليط هاي مسابقات فوتبالي که تماشا کرده اند.
اين ها همگي روش هايي هستند که مردها توسط آن حساب چيزهايي را که برايشان ارزشمند هستند پيش خودشان نگه مي دارند. به طرز مشابهي زن ها نيز هميشه حساب عشق و صميميت را دارند، زيرا اين ها همان چيزهايي هستند که براي ما مهم ترند.
آنچه زن ها دوست دارند مردها انجام دهند:
*دوست داريم شما نيز مناسبت هاي ويژه را به خاطر داشته باشيد و براي گراميداشت و جشن گرفتن آنها برنامه ريزي کنيد. به خود اجازه دهيد تا خلاق باشيد و ببينيد که تنها بر تمرکز به عشق و بزرگداشت آن احساس عشق بيشتري در خود خواهيد کرد. اين رازي است که زن ها همواره در طول تاريخ از آن آگاه بوده اند. مطمئن باشيد نامزد/همسرتان از اين که شما نيز شروع کننده باشيد به وجد خواهد آمد و امتياز زيادي را براي شما منظور خواهد کرد!
4-زن ها تقدس زمان را با جشن گرفتن چرخه هاي روزانه نيز جشن مي گيرند.
به تازگي به يکي از دوستانم زنگ زدم که بيش از هفتاد سال سن داشت و بيش از پنجاه سال است که ازدواج کرده است. هنگامي که گوشي را برداشت، سريعاً حس کردم که اتفاقي افتاده است.
از او پرسيدم: «لويس، صدات خيلي گرفته و ناراحته. چه اتفاقي افتاده؟»
پاسخ داد:«هربرت»
«اوه، خداي من، مريض شده!»
با صدايي به مراتب بدتر پاسخ داد: «نه مريض نشده»
«خب، پس چي شده؟»
«رفته بيرون چند تا کار انجام بده اما يادش رفت از من خداحافظي کنه!»
در حين اين که داشتم به صحبت هاي او گوش مي دادم. پيش خودم فکر مي کردم: «مهم نيست چند ساله هستيم. اما هميشه همان موضوعات و مسائل هميشگي را با مردها داريم! کاملاً درک مي کردم لويس چه احساسي دار. صدها بار خودم هم مانند بسياري از زن هاي ديگر چنين احساساتي را تجربه کرده بودم. تفاوتي نمي کند خداحافظي نکردن باشد يا صبح به خير نگفتن. هر دوي اينها اين احساس را به زن مي دهند که براي شوهرشان عادي شده اند.
مردان عزيز: «لازم است بدانيد درباره ي اين موضوع در پرسشنامه هايي که زن ها پر کرده بودند، بيش از هر چيز ديگري صحبت شده بود. شايد در تمامي آن ها قيد کرده بودند که اهميت دادن به اين چرخه هاي روزانه نيز تا چه حد برايشان مهم است و هنگامي که مردها توجهي به چنين چرخه هايي ندارند تا چه حد مي رنجند.
داستان زني را که شوهرش به مسافرت شغلي رفته و فراموش کرده بود که شب، پيش از خواب يا صبح پس از بيدار شدن به او زنگ بزند، هنوز به ياد داريد؟ اين داستان را براي بسياري از مردها تعريف کردم و پاسخ هايي نظير پاسخ هاي زير را شنيدم:
«نمي تونم بفهمم، مگر چه اهميتي دارد. بالاخره که به او زنگ زده است. اين طور نيست؟»
«اگه اشتباه نکنم مثل اين که اون مرد يک غل و زنجير با يک گوي سنگين به پاش بسته شده!»
«چه تفاوتي مي کنه که صبح اول وقت زنگ زده باشه يا يه خورده بعدش. واقعاً نمي فهمم.»
تمامي زن هايي که داستان فوق را خوانده بودند، مصرانه از من خواهش مي کردند که حتماً آن را توضيح دهم زيرا حاوي نکته اي بسيار مهم درباره ي زنهاست که دوست داند مردها حتماً بدانند.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
زن ها به عنوان زمان سنج و به پا دارنده ي احترام چرخه ها، همواره با چرخش و گذر ايام در ارتباط و نسبت به آن بسيار خودآگاه اند. به همين دليل است که سلام ها، خداحافظي ها، صبح به خيرها و شب بخيرها براي ما اهميتي اساسي دارند. هنگامي که ما زن ها روي چنين لحظه هايي تمرکز مي کنيم، به دنبال مهرطلبي يا جلب محبت و اطمينان خاطر نيستيم بلکه صرفاً مي
آنچه زن ها دوست دارند مردها انجام دهند:
هنگامي که صبح در بستر از خواب بيدار مي شويد، به همسرتان صبح به خير بگوييد، او را در آغوش بگيريد و سپس ببوسيد. اين کارها را با شتاب و براي «از سر بازکردن» نکنيد، بلکه از آن لذت ببريد. گويي مي گوييد «اين روز نو را با هم آغاز مي کنيم. من حضور تو را درک مي کنم و از اين که هر روز صبح تورا در بستر خود مي يابم متشکر و ممنونم. از اين که در زندگي من حضور داري از تو ممنونم. اين تعهدي دوباره به رابطه مان است. هر روز با عشق تو مقدس مي شود.
اين چيز چه احساسي به زن ها مي دهد:
خداحافظي کنيد:
به هنگام خداحافظي براي لحظه اي کوتاه هم که شده باشد، مثلاً ده ثانيه، توي در بايستيد، همسرتان را در آغوش بگيريد يا ببوسيد (نه يک روبوسي خشک و خالي و با شتاب) و سپس بگوييد:«عزيزم، روز خوبي داشته باشي» اين راهي است براي
خواهيم روز جديدي را که با مرد زندگي مان آغاز کرده ايم گرامي بداريم و حضور يکديگر را در زندگي همديگر قدر بدانيم.
ابراز عشقتان به او و روانه کردن او براي شروع روزي جديد از زندگي اش آن هم با توشه اي از عشق شما و در ضمن برداشتن توشه اي از عشق او براي خودتان به هنگام خروج از منزل و ورود به دنياي خارج.
اين کار چه احساسي به زن ها مي دهد:
شب به خير بگوييد:
هنگامي که رو به او مي کنيد تا شب به خير بگوييد خواب خوبي را براي او آرزو کنيد و به او بگوييد که دوستش داريد. مدتي به چشمان او نگاه کنيد و لبخند بزنيد تا به او بفهمانيد از اين که روز را به پايان برده ايد، خوشحاليد. با اين کار تمامي زحمت هاي آن روز زن را برايش شيرين خواهيد کرد.
اين کار چه احساسي به زن ها مي دهد:
يک شب به خير خوب و شيرين معناي زيادي براي يک زن دارد. اين که دوستمان دارند و از اين که در کنار ما مي خوابند،
خوشحالند. همچنين اين که در کنار ما مراقب ما هستند. گفته هاي شما به ما احساس خوشحالي و امنيت مي دهند.
به راستي هر روز از زندگاني هديه اي گرانبها و گرانقدر و زماني را که با ديگران مي گذرانيم براستي ارزشمند است. چنانچه به زن زندگي تان اجازه دهيد به شما کمک خواهد کرد تا شيريني و زيبايي موهبت وقت و زمان را با آفرينش لحظات خاص و جشن گرفتن آن ها بچشيد و حس کنيد و روزمره گي را به اعجازي بي مثال تبديل کنيد.
سه نياز پنهان زن
بارباراي عزيز:
همسرم تمامي کتاب هاي شما را خوانده است و سعي مي کند نيازها و خواسته هاي خودش را با من در ميان بگذارد. اما ليست هاي او خيلي طولاني و پايان ناپذير هستند. احساس مي کنم غيرممکن است بتوانم او را خوشحال و راضي کنم. او اصرار مي ورزد که اشتباه مي کنم و معتقد است که نيازهاي او هرگز پيچيده و ارضاءناپذير نيستند. تنها با کمي تلاش، من مي توانم شوهر بهتري باشم. او به من پيشنهاد داد به شما نامه بنويسم و نظر شما را هم جويا شوم.
راستش را بخواهيد از راهنمايي ها و دستورالعمل هاي پيچيده و مشکل، زياد خوشم نمي آيد. تنها اگر بتوانيد تمامي نيازهاي او را در سه چيز خلاصه کنيد کار را برايم خيلي ساده کرده ايد. شايد اين طوري بتوانم آن ها را به خاطر بسپارم و انجام دهم.
با تشکر
استيون تي.
از خواندن اين نامه خنده ام گرفت. نه به اين جهت که خنده دار يا مضحک باشد بلکه به اين دليل که خيلي صادقانه و رک و راست بود. استيون سعي نداشت با اين خواسته که تمامي نيازهاي زن ها را در سه چيز خلاصه کنم تا بتواند راحت تر آن ها را به خاطر بسپرد، خوشمزگي کرده باشد. او به راستي مي خواست همسرش را درک کند. لذا از من خواسته بود ديدي کلي از زن ها به او بدهم تا به خاطر سپردن و به کار بردن آن ساده باشد. نامه ي او موجب شد براي اولين بار به طرزي جدي به اين موضوع فکر کنم. آيا راهي وجود داردـ همان گونه که او درخواست کرده بودـ تا بتوان تمامي نيازهاي زن ها را تنها در سه نياز اساسي و عمده خلاصه کرد؟
بعد از بررسي اطلاعات حاصله از سمينارها، مصاحبه ها، پرسش نامه ها، مشاوره ها و نامه ها، به اين نتيجه رسيدم که پاسخ اين سؤال مثبت است. هنگامي که به نيازهاي زن ها در رابطه با عشق و روابط دقت مي کنيم سه نياز اساسي زير را مي توانيم از لابه لاي آن ها استخراج کنيم.
سه نياز پنهان زن ها:
2-زن ها نياز دارند احساس پيوند و ارتباط کنند.
3-زن ها نياز دارند به آن ها احترام گذاشته شود.
مقالات آتي، در باره ي همين سه نياز پنهان هستند. من اين نيازها را پنهان مي نامم. نه از آن رو که اسرارآميز و رازگونه هستند، بلکه از آن رو که بيشتر خود ما زن ها نيز آگاه نيستيم که اين نيازها را داريم. لذا از مردها نيز نمي توان انتظار داشت که آن را بشناسند و برآورده سازند.
چنانچه يک زن هستيد، اين نيازها را مطالعه کنيد تا به عنوان يک زن، خود و احساسات و واکنش هاي خود را نيز بهتر بشناسيد. چنانچه يک مرد هستيد، مطالعه ي اين مقالات به شما کمک خواهد کرد تا نامزد/همسر خود را هر چه بيشتر و بهتر درک کنيد و دوست داشته باشيد.
منبع: رازهايي درباره زنان
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}