ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (2)
ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (2)
ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (2)
نويسنده:باربارادي آنجليس
آقاي نامرئي
هنگامي که نظرشان را درباره چيزي مي پرسيد، مي گويند نظري ندارند. هنگامي که متوجه مي شويد از چيزي ناراحت يا گرفته هستند و ازايشان مي پرسيد چه اتفاقي افتاده است به گونه اي رفتار مي کنند که گويي حرف شمارا نشنيده اند و پاسخي ندارند.
چه بلاهايي که آقايان نامرئي بر سر زن ها نياورده اند!؟ آقايان نامرئي اغلب به تلاش هاي زن به منظور برقراري ارتباط با سکوت پاسخ مي دهند. صحبت کردن با چنين مردهايي مثل انداختن سنگريزه در چاهي است که ژرفاي آن بي انتهاست.منتظريد صدايي از کف چاه بشنويد، اما خبري نمي شود. اين دقيقاً همان اتفاقي است که به هنگام تلاش براي گفت و گو با آقاي نامرئي مي افتد.بدين معنا که فقط «غيبش مي زند»!
گاهي اوقات رابطه داشتن با آقاي نامرئي اين احساس را به انسان مي دهد که با اشباح رابطه دارد.او هم با شماست و هم نيست! او را مي بينيد، اما احساس اش نمي کنيد.او به گونه اي رفتار مي کند که گويي حضور دارد، اما چيزي نمي گويد.
با ماشين و به همراه نامزدتان به طرف رستوراني مي رويد تا شام بخوريد. ظاهراً اوقاتش تلخ است.مي پرسيد:«عزيزم، آيا از چيزي ناراحت هستي؟»سکوت. همين طور به رانندگي ادامه مي دهد.
سر ميز صبحانه به شوهرتان مي گوييد:«فکر مي کردم به زودي مي تونيم از تعطيلاتمون استفاده کنيم.»سکوت.روزنامه اش را مي خواند.چيزي نمي گويد.
به نامزدتان مي گوييد:«از اينکه وقت زيادي را به مکالمه ي تلفني با نامزد قبلي اش مي گذراند، ناراحت هستيد.» او به شما گوش مي دهد بدون آن که کلمه اي بگويد از او مي پرسيد:«آيا چيزي هست که بخواهي در اين باره به من بگويي؟» سرش را به علامت «نه» تکان مي دهد.سکوت.
در اين برخوردها چه چيزي در سر آقاي نامرئي مي گذرد؟ کسي چه مي داند؟ شايد حوصله ي حرف زدن را ندارد.شايد هم نمي خواهد زحمت جواب دادن را به خود بدهد. شايد نمي داند چه جوابي بدهد. شايد ناراحت يا نگران است يا احساس گناه مي کند يا فقط گيج و سردرگم است و نمي داند احساسات اش را چگونه به کلمه بکشد. بنابراين فقط آن جا مي نشيند. البته اين ها حدسياتي بيش نيستند. زيرا آقاي نامرئي اصولاً بر طبق تعريف، قرار نيست حرف بزند.
مردان عزيز:فرض کنيد ماشين تان خوب کار نمي کند. آن را به تعميرگاه مي بريد تا نگاهي به آن بياندازيد. ماشين را چند ساعت آن جا مي گذاريد و مي رويد.هنگامي که باز مي گرديد از مسئول تعميرگاه مي پرسيد:
«خب، متوجه شديد مشکل ماشينم چي بود؟»
او به شما خيره مي شود و چيزي نمي گويد: «ببخشيد، مثل اينکه صدامو نشنيديد. پرسيدم فهميدين مشکلش چي يه؟» او رويش را برمي گرداند و شروع به ورق زدن روزنامه مي کند.
چه احساسي به شما دست خواهد داد؟ مطمئنم از عصبانيت منفجر خواهيد شد.
مثالي ديگر: هفته ها روي گزارشي که رئيس تان از شما خواسته بود کار مي کنيد تا سرانجام آن را تحويل مي دهيد. چند روزي مي گذرد و هيچ بازتابي از او دريافت نمي کنيد.از او وقت مي گيريد که يک روز در دفترش اورا ببينيد.هنگامي که وارد مي شويد پاي ميزش نشسته است.
مي پرسيد:«هنوز چيزي درباره گزارشي که تهيه کرده ام از شما نشنيده ام، آيا فرصت کرده ايد نگاهي به آن بياندازيد؟» او آهي مي کشد و چيزي نمي گويد. در حالي که نگران شده ايد مي پرسيد: «آيا اشکال يا ايرادي در آن ديده ايد؟» مي خواهيد آن را دوباره از نو بنويسم؟» او در حالي که با يک گيره کاغذ ور مي رود همان جا نشسته است و با نگاهي که هيچ چيز را نمي توان از آن خواند، به شما خيره مي شود.
مردان عزيز:چه احساسي به شما دست خواهد داد؟ احتمالاً از ترس اين که قرار است اخراج شويد وحشت شما را فرا مي گيرد.مطمئنم حالا ديگر متوجه منظور من شده ايد:اصلاً درست نيست به کسي که سعي دارد با شما صحبت کند پاسخي ندهيد.به علاوه بي ادبانه، گستاخانه و غيرانساني نيز هست. مطمئناً چنانچه چنين برخوردهايي با شما بشود شما نيز همين احساسات را در خود تجربه خواهيد کرد. خب، فکر مي کنيد نامزد/همسرتان هنگامي که شما «آقاي نامرئي» مي شويد چه احساساتي را تجربه خواهد کرد؟
مطلبي است درباره ي سکوت که مي خواهم به شما مردان بگويم:
سکوت خنثي نيست.بلکه حاوي پيامي است که به همان ميزان صحبت و گفت و گو نيرومند است.سکوت به معناي غيبت يا عدم حضور پيام نيست بلکه تنها به معناي عدم حضور کلمات و واژگان است.سکوت عدم حضور پاسخ نيست.بلکه تنها پاسخي تهي و خالي است. هنگامي که مردي تلاش هاي زني مبني بر ايجاد ارتباط با او با سکوت پاسخ مي دهد،زن احساس نمي کند که به او پاسخي نداده اند. بلکه احساس خواهد کرد پيامي شنيده است که دلش را شکسته و قلبش را به درد آورده است.
هنگامي که مردها پاسخي نمي دهند زن ها چه مي شنوند؟
01 آنچه گفته اند آنقدر مهم نيست که به آن پاسخي داده شود.
02 اهميت چنداني براي نامزد/همسر خود ندارند که به آنها جواب بدهد.
03 آنچه گفته اند احمقانه است و استحقاق آن را ندارد که به آن پاسخي داده شود.
04 پاسخي که قرار است به آنها داده شود چنان ناراحت کننده و ناخوشايند است که نامزد/همسرشان آن را در خود نگه مي دارد و بروز نمي دهد.
آقاي نامرئي:خانم ترسو
در چه اوقاتي از زندگي مان دچار استرس و اضطراب مي شويم؟
البته هنگامي که آقاي نامرئي با خانم ترسو مواجه مي شود نامرئي تر مي شود. خانم هاي ترسو هميشه موجب مي شوند آقاي نامرئي هرچه سريعتر در جهت مخالف فرار کند. هرچه او نامرئي تر مي شود ما بيشتر وحشت مي کنيم، هرچه ما بيشتر بترسيم او نيز بيشتر فرار خواهد کرد و بدين ترتيب چرخه ي معيوب ديگري آغاز مي شود.
به طرز مضحکي، آقاي نامرئي مي تواند موجب شود زن نيز احساس نامرئي بودن کند، گويي که وجود ندارد يا ناپديد شده است. زيرا حرف هايش شنيده نمي شوند. گويي مي توان آنچه را که در پشت ما واقع شده است، ديد. به ياد دارم زني براي من نوشته بود:«انگار توي صورتم در را به هم کوبيده باشد.»بله، اين همان احساسي است که به انسان دست مي دهد، شايد هم بدتر.
راه حل:
گذشته از اينکه چه احساسي داريد به او پاسخ دهيد و به يکباره در برابر چشم او در هوا ناپديد نشويد.در زير جايگزين هاي خوبي براي سکوت ارائه شده اند: «متوجه ام چي مي گي. ممنونم که بهم گفتي. اما نياز دارم مدتي در باره اش فکر کنم.»
«الآن وقت بسيار بدي براي صحبت کردن با من است.اصلاً تمرکز حواس ندارم.بذار بعداً صحبت کنيم.»
«مي دونم نياز داريد آلان صحبت کني. اما الآن آمادگي اون رو ندارم. به کمي دقت نياز دارم تا جواب دلخواه تو رو بدم.»
«احساس مي کنم کمي در برابر صحبت کردن از خود مقاومت نشون مي دم. فکر مي کنم به اين دليل که خسته ام و بعد از کار به کمي استراحت نياز دارم. مي تونيم بعد از شام صحبت کنيم؟»
«اينطور که متوجه شدم اين موضوع برايت خيلي مهمه. اما ذهنم الآن خيلي مشغوله و به سختي مي تونم روي گفته هاي تو تمرکز کنم. فکر مي کنم بعد از کمي استراحت/چرت/غذا/ورزش و... احساس بهتري داشته باشم.»
02 هرگاه متوجه شديد که «آقاي نامرئي» شده ايد، به طرزي ملموس تلاش کنيد تا مجدداً به طريق نامزد/همسر خود ارتباط برقرار کنيد. به او نزديک شويد، او را لمس کنيد يا از او درباره ي گفته هايش سؤال کنيد. به ياد داشته باشيد:سکوت هرگز نتيجه ي مثبتي در پي نخواهد داشت و دير يا زود سر و کله ي «خانم ترسو» پيدا خواهد شد!
4-آقاي مرموز
بگذاريد شما را به «آقاي مرموز» معرفي کنم.او بسيار شيرين، مهربان، جذاب، و خوش برخورد بوده کنار آمدن با او نيز بسيار ساده است. خانم هاي عزيز:اما اين تنها نيمي از ماجرا است. آقاي مرموز با مهارت تمام نيازها و خواسته هاي خود را از شما پنهان مي کند. به طوري که هرگز نمي توانيد بفهميد در اندرون او چه مي گذرد. او همه ي آنها را همچون يک راز از شما مخفي نگه مي دارد. شايد حتي از خودش هم! و هر چه قدر تلاش مي کنيد باز هم نمي توانيد موفق شويد کاري کنيد تا اسرارش را با شما در ميان بگذارد.ممکن است فکر کنيد او را خوشحال کرده ايد، اما نمي توانيد زياد مطمئن باشيد زيرا در رابطه با مرد مرموز واقعيت را همواره به سادگي نمي توانيد ببينيد.ممکن است به ظاهر خوشحال و راضي به نظر آيد، اما آيا واقعاً همينطور است؟ کسي نمي داند. هر بار که از او مي پرسيد آيا به چيز ديگري از جانب شما نياز دارد اصرار مي ورزد که «نه» و اينکه شما عالي و مطلوب هستيد. همين پاسخ شما را مظنون مي کند. زيرا شما مي دانيد که از «مطلوب» فاصله داريد.آيا او واقعاً چنين احساس مي کند؟ آيا او براستي تحقق يک رؤياست يا اينکه چيزي را از شما پنهان مي کند؟
پاسخ البته آن است که آقاي مرموز استاد تمام عيار پنهان کاري است. او مخزن الاسرار است و چيزي را که نخواهد به کسي فاش نمي کند. نارضايتي هاي خود را نيز همينطور، نيازها و خواسته هايش نيز جزو اسرار او هستند.و بدتر از همه اين که همه اينها را بايد خودتان به تنهايي کشف کنيد.
اينگونه مردان که نيازها و خواسته هايشان را چه به لحاظ احساسي ـ عاطفي و چه به لحاظ جنسي بيان نمي کنند معمولاً سعي دارند نامزد/همسر خود راـ البته به طرزي ناخودآگاه ـ امتحان کنند. آنها نزد خودشان فکر مي کنند:«اگر او براستي همان گمشده ي من باشد و اگر براستي نيز مرا دوست داشته باشد. نيازها و خواسته هاي مرا کشف خواهد کرد.» لذا مي نشيند، راحت تکيه مي دهد تا شما خودتان را براي او اثبات کنيد.خانم هاي عزيز: کاملاً طبيعي است که در اين امتحان مردود خواهيد شد. از آنجا که «غيبگو» نيستيد و نمي توانيد ذهن خواني کنيد سپس هر بار که او را مأيوس مي کنيد و خواسته هايش را برآورده نمي سازيد يا بي خبر از همه جا به انجام آنچه ناراحتش مي کند ادامه مي دهيد به اين نتيجه مي رسد که شما همان گمشده ي او نيستيد و نمي توانيد همسر مناسبي براي او باشيد.لذا او نيز عشق و قلب خود را تمام و کمال به شما نخواهد داد.
در واقع ريشه و علت اصلي رفتار مرموزانه او نيز همين است: ترس ازصدمه ديدن و مأيوس شدن. به طرزي مضحک همين ترس اوست که رابطه ي او را با شکست مواجه مي کند و موجب مي شود همان چيزي به سرش بيايد که از آن مي ترسد.زيرا هر چه زني اطلاعات کمتري از خواسته ها و نيازهاي او داشته باشد احتمال اينکه او را مأيوس کند بيشتر مي ود و هر چه آقاي مرموز بيشتر مأيوس و سرخورده شود، مرموزتر مي شود و خواسته هايش را بيشتر پنهان مي کند.
آقاي مرموز احتمالاً توسط زن يا زناني در مقطعي خاص از زندگي خود به لحاظ احساسي و عاطفي صدمه و لطمه ديده است. به همين دليل است که شما را مدام به محک مي کشد و مي آزمايد. از خود مي پرسد: «آيا اين همه خوب بودن او قلابي و مصنوعي نيست؟ آيا واقعاً زني وجود دارد که اين همه مرا دوست داشته باشد؟» اما او از اينکه پاسخ اين سؤال را بيابد، مي ترسد بنابراين به شما فرصت نمي دهد تا خود را نشان دهيد.
مأيوس کننده ترين چيز در رابطه با آقاي مرموز اين نيست که براي برقراري ارتباط با شما تلاش نمي کند. در واقع او چنين فکر مي کند که در تمام مدت نيازها و خواسته هايش را بيان کرده است و هنگامي که شما نيازهايش را بدرستي تشخيص نمي دهيد شگفت زده مي شود. مشکل آن است که تلاشهاي او براي ابراز خودش بسيار پنهان، ناملموس، ضعيف، مبهم و ناواضح هستند. به طوري که مي توان گفت اصلاً وجود خارجي ندارند. بيشتر به سرنخ شباهت دارند تا درخواست هايي رک و مستقيم. بدين معنا که بايد نکته بين باشيد، ذهن خواني کنيد؛ مدام حدس بزنيد و به آزمون و خطا متوسل شويد. براي نمونه: از نامزد خود مي پرسيد آيا دوست دارد غذاي چيني بخورد يا نه؟ او مي گويد: «البته.» سپس اضافه مي کنيد: «البته اگه دوست داشته باشي مي تونيم به يک رستوران مکزيکي بريم و غذاي مکزيکي بخوريم.» پاسخ مي دهد: «مکزيکي؟ خيلي خوبه!» در حالي که گيج شده ايد و نمي دانيد که براستي کداميک را ترجيح مي دهد: «خب، دوست داري کدوم يکي رو امتحان کني؟» پاسخ مي دهد: «هر کدوم که تو بخواي عزيزم.»
سپس از آنجا که ظاهراً براي نامزدتان تفاوتي نداشت به کدام رستوران برويد شما رستوران چيني را انتخاب مي کنيد. سپس همان شب پس از آنکه از رستوران به خانه مي آييد، مي بينيد که او در يخچال سرک مي کشد. با شگفتي مي پرسيد: «مگر گرسنه اي؟» در حالي که مشغول جويدن برشي از پيتزا است که از پيش در يخچال باقي مانده بود مي گويد: هي، يه کمي.» «مگه توي رستوران سير نشدي؟»
پاسخ مي دهد که:«راستش غذاي چيني هيچوقت حسابي ته دلم رو نمي گيره.»
به ناگهان همه چيز را به روشني مي بينيد: او اصلاً از اول هم رستوران چيني را دوست نداشت و نمي خواست که غذاي چيني بخورد. هنگامي که در پاسخ به پيشنهاد ديگر شما گفت: «مکزيکي؟ خيلي خوبه!» بايد خودتان همه چيز را همانجا متوجه مي شديد و مي فهميديد که اين جمله يعني همان بله! گرچه در ابتدا زياد هم از لحن او نمي توانستيد چنين نتيجه اي بگيريد.
اين حادثه چندان جدي نيست که بتواند موجب از هم پاشيدگي ازدواجي بشود.اما فقط تصور کنيد چند بار در هفته اتفاق مي افند که آقاي مرموز شمارا از خواسته هاي خود باخبر نمي کند و نمي گويد که از چه چيزهايي ناراحت بوده يا اينکه در بستر او را راضي مي کنيد يا نه! براي يک زن چقدر وحشتناک است که مثلاً به يکباره بداند که آقاي مرموز انزجار، تنفر و احساسات سرکوب شده و فروخورده ي بسياري نسبت به او در خود انباشته است. چنانچه مرد مرموز مراقب نباشد، روزي تمامي اين احساسات سرکوب شده طغيان مي کند و منفجر خواهد شد و او را به آقاي آتشفشان ـ شخصيتي بعدي که درباره ي آن توضيح خواهيم دادـ تبديل خواهد کرد.
آقاي مرموز:خانم بازپرس
از کجا بدانيم به خانم بازپرسي تبديل شده ايم يا نه؟ چنانچه همواره نامزد/همسر خود را مانند قرقي «مي پاييد» يا اورا زير نظر گرفته ايد. بنابراين به بازپرس تبديل شده ايد. در اين اوقات معمولاً از دوستان خود (زن هاي ديگر يا به عبارتي دستياران دادستان يامعاونين بازپرس!)
نظرشان را جويا مي شويم و مي پرسيم که درباره ي رفتار يا واکنش نامزد/همسر ما چه فکر مي کنند. تا بدين وسيله بينش بيشتري نسبت به اعمال و رفتار او پيداکنيم. بازپرس بودن کار ساده اي نيست. هيچ گاه آرامش نخواهيد داشت. زيرا هميشه نگرانيد، مبادا سرنخ اصلي را که فاش کننده حقيقت مرد زندگي تان است از دست بدهيد.البته او شاهد آن است که هميشه مضطرب و نگران هستيم و از اين رو چنين نتيجه گيري مي کند که از او خوشحال و راضي نيستيم و احساس خوشبختي نمي کنيم و اين نيز به نوبه ي خود موجب مي شود مرموزتر و تودارتر هم بشود!
مشکل اصلي اين جاست که روش هاي خانم بازپرس همواره متکي بر تجربيات او از آقاي مرموز مي باشند. زيرا آقاي مرموز اصلاً اطلاعات زيادي را در باره ي خودش فاش نمي سازدـ دست کم به طور مستقيم ـ با اين حال چنانچه تصادفاً حقيقتي را از او کشف کنيد به شما خواهد گفت که آيا درست فهميده ايد يا نه.بنابراين هميشه مشغول بازي «حدس زدن» خواهيد بود و پرسش هايي نظير پرسش هاي زير را مطرح خواهيد کرد:
«آيا احساس نمي کني که اين اواخر زياد به تو زنگ زده ام؛ به طوري که آزادي تو را مختل کرده ام؟ آيا به آزادي و فضاي شخصي بيشتري نياز داري؟»
«آيا صحبت هاي طولاني ديشب من درباره مشکلات کاري ام تورا نارحت کرده اند؟»
«آيا ازاين که قرار است خواهرم هفته ي بعد پيش ما بيايد و مدتي را با ما باشد ناراحت شده اي و ترجيح مي دهي که تنها باشيم؟»
هنگامي که نامزد/همسرمان به يکي از پرسش هاي فوق پاسخ مثبت مي دهد احساس موفقيت مي کنيم،زيرا احساس مي کنيم موفق شده ايم معماي قلب او را حل کنيم. اما اين الگو پس از مدتي بسيار تکراري خسته کننده خواهد شد زيرا مدام مجبوريم قطعات مختلف پازل شخصيت گيج کننده ي او را آن هم بدون کمترين کمک و راهنمايي از جانب او حل کنيم و کنار يکديگر بچسبانيم.
راه حل:
02 هنگامي که درباره ي نيازها و اولويت هاي تان با ما صحبت مي کنيد به طور واضح و روشن و با ارائه ي جزئيات کافي اين کار را انجام دهيد. تنها هنگامي بگوييد:«هر چه تو بخواهي.» يا:«براي من فرقي نمي کند.»که واقعاً حقيقت داشته باشد. به ياد داشته باشيد ما زن ها عشق ورزيدن را شغل و وظيفه ي خود مي دانيم بنابراين هر چه اطلاعات و داده هاي بيشتري را در اختيار ما قرار دهيد، بهتر خواهيم توانست نيازها و خواسته هاي تان را برآورده سازيم.
03 هرگاه متوجه شديد که از شما بازجويي مي کنيم، بار را از دوش ما برداريد و به ما کمک کنيد.شما خيلي خوب مي دانيد که در اين اوقات، ما سعي داريم از احساسات شما باخبر شويم بنابراين کار ما را سخت نکنيد!
5-آقاي آتشفشان
به دليل ناراحتي يا عصبانيت از دست شما در سکوت «خودخوري مي کنند. اما چيزي نمي گويند و سپس ناگهان از کوره در مي روند. از آنجا که چيزي به شما نمي گويند، هيچ وقت نمي فهميد که عصباني هستند. سپس مدت ها مي گذرد و تنها با يک سؤال ساده و کوچک شما منفجر مي شوند.
يگان ويژه ي خنثي سازي بمب را خبر کنيد، لباس ايمني خود را بپوشيد و از منطقه ي خطر دور بايستيد، زيرا آقاي آتشفشان وارد مي شود.
خانم هاي محترم:او را خيلي خوب مي شناسيد. او احساساتش را فرو مي خورد. اصرار مي ورزد که حالش خوب است تا سپس به يکباره و به طرزي کاملاً ناگهاني هنگامي که اصلاً انتظار آن را نداريد، منفجر مي شود.فقط آن وقت است که مي فهميد در تمام مدت مثل يک بمب ساعتي تيک تيک مي کرده و اينکه دير يا زود قرار بوده است منفجر شود و شما يا هر کس ديگري را که در آن حوالي است مجروح کند.
البته او هرگز متوجه نمي شود که با انفجار خود چه آسيبي به بار مي آورده است زيرا هميشه پس از آن که منفجر شود و فشار اضافي را تخليه کرد و احساساتش را بيرون ريخت، حالش خوب مي شود. حتي شايد پس از آن احساس نياز جنسي بکند!و هنگامي که علاقه ي چنداني به اين کار در شما نمي بيند گيج و حيران مي شود. شايد اگر تا اين حد خودخواه نبود مي توانست جراحتي را که خشم او به شما وارد ساخته است ببيند و بفهمد که چرا تا اين حد شکسته و بي رمق شده ايد.
آقاي آتشفشان کيست؟ او کسي است که نمي داند با اضطراب و تنش خود چه کار کند. از اين رو آن را بر روي کساني که دوست شان دارد خالي مي کند. معمولاً او فرزند پدر يا مادري آتشفشاني است که به او آموخته اند. تنها راه تخليه ي احساسات و عواطف، فرياد زدن، تهديد کردن و ترساندن اين و آن است. در دوران او پسربچه ي کوچک و بسيار وحشت زده اي وجود دارد که روزي (درکودکي) ناخودآگاه وبي آنکه آن را به ياد آورد تصميم گرفته است کساني را که مي توانند به او آسيب بزنند با خشم خود بترساند و فراري دهد پيش از آن که فرصت آن را بيابند که خشم خود را به او نشان دهند و از دست او عصباني شوند.
آقاي آتشفشان هرگز با نامزد/همسر خود ارتباط برقرار نمي کند و نمي گويد که چه مي خواهد يا نمي خواهد. او آتش زيرخاکستر است، از اين رو تهديد مي کند، اذيت مي کند، و از کوره به در مي رود. چنانچه زني سعي کند که با او درباره ي چيزي صحبت کند که او دوست ندارد درباره ي آن صحبت کند،او با نگاه هاي تند و نيشدار، نگاه هاي خشم آلود و کلمات و عبارات زشت پاسخ مي دهد. چنانچه اين سلاح ها مؤثر واقع نشوند به بالا بردن صدايش متوسل مي شود تا ما را از ميدان به در کند. معمولاً اين روش بر روي زن ها مؤثر واقع مي شود زيرا بيشتر ما زن ها دوست نداريم بر سرمان داد کشيده شود.
مردان عزيز:بگذاريد لحظه اي با شما صريح باشم. براي ما زن ها هيچ چيز جذاب تر، مردانه يا قابل تحسيني در آقاي آتشفشان وجود ندارد. کسي که نمي تواند واکنش ها و عکس العمل هاي خود را کنترل کند ضعيف است نه قوي.کسي که از تهديد و ارعاب براي رو به رونشدن با احساسات نامزد/همسرش استفاده مي کند، ترسوست نه شجاع.
چگونه آقاي آتشفشان موجب مي شود زن ها پاورچين پاورچين راه بروند
محال است زني با آقاي آتشفشان زندگي کند و ترسان و لرزان، پارانوييد و وحشت زده نشود. چه خصوصيات و ويژگي هاي جذابي؟! اين طور نيست؟ اما هنگامي که در ترس دايمي از توهين بعدي، دعوا وجر و بحث بعدي، و بزن بزن هاي بعدي زندگي مي کنيد اين دقيقاً همان چيزي است که انتظارتان را مي کشد.
راه حل:
02 چنانچه حدس مي زنيد مرد آتشفشان هستيد مشاوره و کمک حرفه اي دريافت کندي. به راستي مشکل است تمامي اين خشم را خودتان به تنهايي (بدون کمک حرفه اي) حل و فصل کنيد. در اين اوقات يک مشاور خوب يا يک متخصص «مديريت خشم» مي تواند به شما درحل و فصل کردن مسائل و موضوعاتي که در زير خشم تان واقع شده اند کمک فراواني کنيد. شما استحقاق آن را داريد تا خود و نيز نامزد/همسرتان را از زندان خشم و غضب خود آزاد سازيد.
منبع:رازهايي درباره زنان
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}