الگوی تفکر افراد
یک بیمار دارای عزت نفس پایین گزارش می کرد که نسبت به نادیده گرفته شدن از سوی افراد دیگر حساس شده بود، او دریافت که این حساسیت با بررسی نشانههای حاکی از عدم علاقهی مردم به او مرتبط است.
سندرم شناختی- توجهی(CAS) ، شامل پردازش مفهومی افراطی به شکل نگرانی و نشخوار فکری است. این فرایندها شامل زنجیره های طولانی از افکار که بیشتر کلامی هستند و در آن شخص تلاش می کند به سؤال «چه می شود اگر..» و یا به سؤال هایی دربارهی معنای رویدادها مانند «چرا من چنین احساسی دارم») پاسخ دهد.
علاوه بر این مؤلفهى مفهومی، سندرم شناختی- توجهی، شامل توجه سوگیرانه به صورت توجه متمرکز بر محرک های مرتبط با تهدید نیز است. این حالت «پایش تهدید» نامیده میشود (ولز و ماتیوز، ۱۹۹۴). برای مثال فردی که در جریان یک سرقت آسیب دیده بود، توصیف می کرد که چگونه بعد از آن حادثه برای یافتن خطرات احتمالی، محیط را وارسی می کرد.
یک بیمار دارای عزت نفس پایین گزارش می کرد که نسبت به نادیده گرفته شدن از سوی افراد دیگر حساس شده بود، او دریافت که این حساسیت با بررسی نشانههای حاکی از عدم علاقهی مردم به او مرتبط است. این فرایندهای مفهومی و توجهی، بخشی از راهبرد فرد برای مقابله با تهدید، ناهمخوانی خود و هیجانهای ناشی از آنها محسوب می شوند. راهبردهای دیگری از قبیل راهبردهای کنترل فکر مانند سرکوب افکار و رفتارهایی مانند اجتناب رفتاری، شناختی و هیجانی نیز وجود دارند که بخشی از سندرم شناختی- توجهی به حساب می آیند. چند نمونه از سندرم شناختی- توجهی در موارد زیر مشاهده می شود:
خانم ۴۳ سالهای توصیف می کرد که چگونه از زمان نوجوانی دوره های مکرر افسردگی را تجربه کرده است. دورهی فعلی افسردگی او حدود ۱۴ ماه قبل، پس از تولد دختر دومش شروع شده بود. وقتی از او سؤال شد که طی هفته ی گذشته چه قدر زمان صرف تفگر دربارهی احساسات و افسردگی خود کرده است، او گفت که چندین ساعت از وقتش را صرف این کار کرده است. وقتی از او خواسته شد که نمونه ای از فکر خود را توصیف کند، اظهار نمود در حالی که جلوی تلویزیون می نشیند و بر صفحه ی آن خیره می شود، به این فکر می کند که چه قدر غیرعادی است که او چنین احساسی دارد، چرا احساس غمگینی می کند، چگونه می تواند با این اوضاع احساسی خوبی نسبت به دخترش داشته باشد، چرا این اتفاق برای او رخ داده است و این که آیا با این اوضاع می تواند مادر خوبی برای دخترش باشد. در مورد فوق، نگرانی مداوم و طولانی مدت در واکنش به افکار منفی، سرکوب افکار و اجتناب، مؤلفه های اصلی سندرم شناختی- توجهی را تشکیل می دادند. با بررسی بیش تر معلوم شد که بیمار بر این باور است که نگران بودن روش مؤثری برای اجتناب از مشکلات آتی استمشخص شد که او بخش عمدهی وقت خود را صرف این گونه نشخوار فکری در واکنش به افکار منفی دربارهی دخترش می کند. وقتی از او سؤال شد که از این شیوهی تفگر چه هدفی داشت، توضیح داد که می خواست خلقش را بدتر سازد تا به این ترتیب عصبانی شده و مجبور شود برای خروج از حالت افسردگی تلاش کند.
بیمار توصیف شده، برای مقابله با احساس غمگینی خود، از طریق نشخوار فکری و تمرکز گسترده بر احساساتش، به خلق پایین خود پاسخ می داد. در واقع او تلاش می کرد از طریق نشخوار فکری احساس بهتری دربارهی خود پیدا کند، چون معتقد به این باور فراشناختی بود که با خشمگین شدن می تواند از احساس غمگینی خلاص شود.
مردی به دنبال قرار گرفتن در معرض انفجار بمب، دچار اختلال استرس پس از آسیب از نوع شروع تأخیری شده بود. او توضیح داد که در طول چند سال پس از وقوع حادثه به خوبی با آن مقابله می کرد، اما اخیرا در نتیجه ی خواندن مطالبی در خصوص حملات تروریستی، دچار کابوس های شبانه شده و به هنگام استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی و بازدید از مرکز شهر مضطرب می شود. از او سؤال شد که چگونه با افکار مزاحم و کابوس های شبانه ی خود مقابله می کند او پاسخ داد که سعی می کند بر آن غلبه کند. با طرح سؤال های دقیق تر مشخص شد که او خود را مجبور به فکر کردن و تجربه ی هیجان دربارهی حادثه ی آسیب زا می کند، چون در جایی خوانده بود که این راهی برای بهبودی از این حالت است. علاوه بر این، او معتقد بود که نگرانی دربارهی حوادث تروریستی احتمالی مزایایی دارد، زیرا به او کمک می کند تا در برابر خطرات احتمالی از خود دفاع کند.
در این مثال، سبک تفگر بیمار در پاسخ به افکار مزاحم، بیشتر به صورت تلاش برای تفکر مداوم (نشخوار فکری) و تجربه ی هیجان، به منظور تسریع بهبودی بود. علاوه بر این، نگرانی او دربارهی تهدیدهای احتمالی راهی برای حفظ آمادگی خود بود. این ویژگی های سندرم شناختی- توجهی در عمل نتیجهی عکس داده و اضطراب و احساس خطر او را افزایش میداد.
بیمار دیگر، خانم ۳۹ ساله ای بود که خود را «همیشه نگران» توصیف می کرد. بررسی بیشتر نگرانی شدید اخیر او نشان داد که در واکنش به فکر منفی «اگر فرزندم صدمه ببیند، چه می شود؟»، سعی کرد مجموعه ای از روش های بالقوه برای مقابله با چنین رویدادی را تدارک ببیند و در نتیجه در گیر نگرانی طولانی مدت شده بود. اخیرا او در جریان نگرانی دچار حملهی وحشت زدگی شده بود، چون فکر می کرد که در حال از دست دادن کنترل ذهن خود است. از آن موقع تلاش می کرد تا افکار خود در مورد درگیر شدن کودکانش در تصادف را سرکوب کند و اگر روزنامه های محلی مورد تازه ای را که لازم بود درباره ی آن نگران شود، گزارش می کردند، از خواندن آنها اجتناب مینمود.
در مورد فوق، نگرانی مداوم و طولانی مدت در واکنش به افکار منفی، سرکوب افکار و اجتناب، مؤلفه های اصلی سندرم شناختی- توجهی را تشکیل می دادند. با بررسی بیش تر معلوم شد که بیمار بر این باور است که نگران بودن روش مؤثری برای اجتناب از مشکلات آتی است که به روشنی دخالت باورهای فراشناختی مثبت دربارهی مسأله و نیز باورهای فراشناختی منفی در مورد از دست دادن کنترل را نشان میدهد.
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}