اخیرا کلیپی از کشتار بی‌رحمانه‌ی سگ‌ها در فضای مجازی منتشر شد. گروهی از خدا بی‌خبر و سنگ‌دل، شماری سگ بی‌پناه را به شکل تکان‌دهنده و تاثّربرانگیزی کنار هم کشته ‌بودند. این رفتار دل‌خراش اگر چه بلافاصله از سوی فعالان دینی و فرهنگی با محکومیت مواجه شد اما شوربختانه در جامعه همواره کسانی هستند که دغدغه و تعهدی نسبت به حقیقت ندارند و از هیچ فرصتی برای هجمه به ارزش‌های اسلامی فروگذار نمی‌کنند؛ از این رو برایشان چندان اهمیت ندارد که در واقع این رُخ‌داد دهشتناک از سوی دین‌مداران اتفاق افتاده است و یا حاصل عمل کسانی است که دلی در گروی اسلام ندارند. بنابراین بی‌درنگ قلم هجمه به دست گرفتند و در صفحات مجازی‌شان تا توانستند به اسلام تاختند و این کشتار وحشیانه را به پیروان دین نسبت دادند و آن را پیامد پیروی از مرام و مسلک اسلام خواندند! چه آن که این جماعت که شماری از ایشان را باید «اسلام‌ستیزان غرض‌آلود» و دسته‌ای دیگر را «اسلام‌گریزان ناآگاه» نامید هماره در پی بهانه‌ای می‌گردند تا به دین، اندیشه و زیست دینی یورش برند و چه بهانهای بهتر از کشتار خشونت‌بار سگ‌های بی‌پناه!!

اما آیا این اشکالات که به گستردگی در فضای مجازی منتشر شده است بهره‌ای از حقیقت دارد؟ به بیان روشن‌تر آیا اسلام واقعا به حقوق حیوانات بی‌توجه بوده است و چارچوب‌های زیست اسلامی، مسلمانان را به اعمال خشونت علیه حیوانات فراخوانده است و یا دست‌کم اجازه‌ی این کار را به آن‌ها می‌دهد؟

طبعا برای پاسخ به این پرسش باید مساله را در قرآن و سنت پی‌گیری کرد؛ دو منبع مهم اسلامی که مسلمانان وظایف دینی و چارچوب‌های سبک زندگی‌شان را از آن می‌گیرند. اندک جستجویی در منابع اسلامی به روشنی نشان می‌دهد مخالفان اسلام‌ستیزی که می‌کوشند از این روی‌داد تلخ، چماقی بسازند و بر سر اسلام مظلوم بکوبند آشکارا حقیقت را زیر پاگذاشته و به ساحت خورشید فروزان، خاک پاشیده‌اند! حجم گزاره‌های دینی در باب حقوق حیوانات و ضرورت حفظ و صیانت از آن به قدری فراوان و پرُشمار است که اگر اسلام را پرچم‌دار حفظ و احترام به حقوق حیوان ننامیم حتما پا روی حقیقتی تابناک گذاشته‌ایم.

پرداختن به همه‌ی ابعاد حقوق حیوان در اسلام و زدودن این تهمت ناروا از چهره‌ی این دین بسیار فراتر از مجال این مقال است اما هم چنان که گفته‌اند "آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید بچشید"(1)  بنابراین در سطور پیش رو می‌کوشم مساله را از نظرگاه احادیث و نیز فقیهان نامور شیعه پی بگیرم. آن چه در پی می‌آید نَمی از یَم اشارات منابع غنی شیعه در باب حق و حرمت حیوان است.
 

1. حرمت ذاتی حیوان در فقه شیعه

 شیخ طوسی که از بزرگ‌ترین فقیهان تاریخ فقاهت شیعه به شمار می‌آید در مقام استدلال برای وجوب نفقه‌ی حیوانات می‌نویسد: «لِاَنَّ لها حُرمَةً؛ زیرا حیوان از احترام و حرمت برخوردار است»(2) علامه‌ی حلی دیگر فقیه نامی شیعه نیز در استدلالی مشابه، حیوان را به خودی خود دارای حرمت می‌داند و از این روی استفاده‌ی نامتعارف از حیوان را به گونه‌ای که باعث آزار و اذیتش بشود حرام می‌شمارد! (3)
بنابراین اسلام به عنوان آخرین آیین مترقی الاهی، حیوان را دارای حرمت ذاتی می‌داند. لذا تلاش برای نسبت دادن هرگونه حیوان‌ستیزی یا جانور‌آزاری به اسلام یا عالمان اسلامی، تلاشی مذبوحانه، ناروا و خلاف سخن صریح آنان است.
 

2. درک و فهم جانوران

 احادیث شیعه به روشنی حیوانات را دارای فهم و درک دانسته‌اند. البته این درک و فهم حتما از خرد انسانی فاصله‌ای پرُناشدنی دارد اما به هر حال اعتقاد به اصل ادراک برای حیوان، سخنی است که به صراحت در متون شیعی آمده است: یعقوب بن سالم با واسطه‌ای از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند که خداوند درک و شعور انسان را به حیوانات نداده است اما به آن‌ها چهار چیز عطاء فرموده: شناخت این که خالقی دارند، آگاهی از این که باید دنبال رزق و روزی بروند، قدرت شناخت نر از ماده و ترس از مرگ.(4)

حال سوالی که این‌جا مطرح می‌شود این است که چگونه می‌توان آیینی را که حیوانات را موجوداتی دارای ادراک معرفی می‌کند به بی‌توجهی به حقوق حیوان و یا حتی حیوان‌آزاری متهم کرد!
 

3. وجوب نفقه بر مالک

 در فقه شیعه اگر کسی حیوانی داشته باشد بر او واجب است نفقه (غذا و ضروریات ادامه‌ی حیات) را برای آن فراهم کند و اگر وظیفه‌اش را انجام ندهد گناه‌کار است. در این باره شیخ طوسی و علامه حلی آرای یکسانی دارند.(5) شهید ثانی نیز در فتوایی مشابه می‌نویسد: «مالک حیوان باید اصطبل مناسب برای حیوانش در نظر بگیرد ... رسیدگی به حیوانِ در آستانه‌ی مرگ واجب است و اگر شخص کوتاهی کند گناه‌کار است»(6)

اگر چه اهل بیت در روایات و فقیهان در فتاوا، وظیفه‌ای نسبت به بیان حکمت احکام ندارند اما وجوب نفقه‌ی حیوان بر مالکش از مواردی است که در حدیثی حکمتی لطیف برایش بیان شده است: «حیوانی که در دست انسان اسیر است اگر تشنه و گرسنه شود نمی‌تواند آن را به زبان آورد بنابراین مالک وظیفه دارد به او آب و غذای کافی بدهد و یا رهایش کند تا خود در طبیعت بچرد» (7)
 

4. رسیدگی بهداشتی به حیوان

 نه تنها آب و غذا بلکه دارو و وسایل بهداشتی نیز جزء وظایفی است که مالک نسبت به حیوان بر عهده دارد. در این باره پیشوای ششم شیعه می‌فرماید: «نَظِّفُوا مَرابِضَها و امسَحُوا رعامَها؛ آغل گوسفندان را تمیز و آب بینی صورتشان را پاک کنید!»(8)

شگفت‌انگیز است! پیشوای آیینی که امروز مظلومانه زیر هجمه‌ی ناجوان‌مردانه‌ و غیرمُنصفانه‌ی مخالفان دین‌ستیز است و از هر سو با ابزارهای گوناگون رسانه‌ای شمشیر اتهام بر سر و صورتش می‌زنند، هزار و چهارصد سال پیش دستور داده وقتی آب بینی گوسفند پایین می‌آید آن را پاک کنید تا حیوان بی‌زبان و ناتوان آزار نبیند! البته علامه مجلسی در حلیة المتقین به جای واژه‌ی «رعامها» در حدیث بالا، «رغامها» را صحیح دانسته است که در این صورت معنای حدیث این چنین می‌شود: «خاک را از بدن گوسفندان پاک کنید.»(9)  این معنا هم اگر از معنای پیشین لطیف‌تر نباشد در توجه به جزئیات و تکریم حیوان چیزی از آن کم ندارد! افزون بر این دو مورد، برخی فقهای برجسته‌ی شیعه، تهیه‌ی دارویی را که سلامت حیوان بر آن متوقف است از موارد وجوب نفقه به شمار آورده‌اند.(10)
 

جمع‌بندی:

مخالفان اسلام، کشتار تکان‌دهنده‌ی سگ‌ها را که اخیرا کلیپی از آن در فضای مجازی منتشر شد(11) مغالطه‌گرانه به اسلام نسبت دادند و چنین وانمود کردند که این گونه رفتارهای خشونت‌آمیز، نتیجه‌ی پیروی از اسلام است و اگر سفره‌ی این دین از خانه‌ی ذهن و ضمیر شهروندان جمع شود دیگر چنین رُخ‌دادهایی روی نخواهد داد. این مقاله با استناد به احادیث و فتواهای فراوان امامان و فقیهان، نشان داد رفتار نامهربانانه با حیوانات نه تنها نتیجه‌ی اطاعت از آموزه‌های اسلامی نیست بلکه حاصل روی‌گردانی آشکار از تعالیم این آیین مترقی است.
 

پی‌نوشت‌ها:
(1) مثنوی معنوی، دفتر ششم
(2)  مبسوط، ج6، ص47
(3) تذکرة الفقها، ج2، ص307
(4) من لایحضره الفقیه، ج2، ص288
(5) مبسوط، ج6، ص47 و قواعد الاحکام، ج3، ص118
(6) الروضة البهیة، ج5، ص481
(7)  مستدرک الوسائل، ج8، ص306
(8) وسائل الشیعه، ج11، ص508
(9) حقوق حیوانات در فقه اسلامی، ابوالقاسم مقیمی حاجی، مجله فقه اهل البیت، ش48. به نقل از حلیة المتقین، ص208
(10) مسالک الافهام، ج5، ص88 و الحدائق الناضرة، ج21، ص417
(11) اصل ماجرا مربوط به چند سال پیش است و انتشار آن با این همه تاخیر، خود بر احتمال نیت سوء انتشاردهندگان می‌افزاید.