مقدمه

صادرات و واردات از دیرباز در تاریخ بین اقوام مختلف جهان مرسوم بوده است در گذشته نیز مانند امروز به فراخور جمعیت و مکان زندگیشان قوم ها در مواردی مزیت داشتند و در تولید کالالهایی ضعف و کاستی داشتند. این همان چیزی است که امروزه هم مشاهده می شود با پیشرفت تکنولولژی و رشد روز افزون علم همچنان (به هر دلیلی) کشوری پیدا نمی شود که برای تهیه مایحتاج ملت خود به دیگر کشورهای پیرامون خویش محتاج نباشد حتی اگر در یک کشوری تکنولوژی و علم تولید یک محصول موجود باشد بازهم امکان دارد بدلیل عدم مقرون به صرفه بودن تولید آن میسر نباشد.

در اینکه چگونه شد امروزه یک علم  مبسوطی به نام تجارت بین الملل شکل گرفت باید به سراغ تاریخ رفت و مکاتب فلسفی و فکری متقدم آن را کنکاش کرد. این امر به جهت مطالعه تاریخ سودمند نیست بلکه با بررسی دقیق سیر این امر می توانیم پیش بینی نسبت به آینده داشته باشیم و ضعف و قدرت این دانش  را بسنجیم و میزان قرابت فرهنگی آنرا مورد شور قرار دهیم.

یکی از معظلاتی که بعضا دست و پاگیر کشورهای در حال توسعه می شود این است که در حیطه کلی از کسب علم و دانش و تجربه کشورهای توسعه یافته بدبین هستند، البته نمی توان علاقه به سلطه طلبی کشورهای پیشرفته را نسبت به کشورهای در حال توسعه کتمان کرد  وصد البته نباید به بهانه سلطه طلبی آنها خودمان را از مزیت های رشد آنها محروم کنیم و این عرض به معنای سرسپرگی و تقلید کورکورانه  از این کشورهای پیشرفته نیست.

ما باید بدانیم که تفاوت های بسیاری از نوع فرهنگی، اجتماعی و نگاه به مسائل مادی و دنیوی با هر کشور دیگری داریم و این تفاوت ها منحصر به ما نیست بلکه تمام کشورها با هم دیگری تفاوت های اجتماعی وسیعی دارند و این ریشه در تمدن و تاریخ هر جامعه ایی دارد. در اینصورت است که یک جامعه پویا و در حال رشد باید در زمان برخورد با پارامترهای هر جامعه دیگری نسبت به واکسیناسیون خود اقدام کند اینکه این عمل و روش در کشوری منجر به موفقیت شده است نمی تواند دلیل مدقنی به جهت تقلید همان علم با همان گذاره ها در جامعه ایی دیگر باشد بلکه باید شحصی سازی و بومی سازی شود و باید عوامل و اجزای آن مورد واکاوی قرار گیرد و نسبت نزدیکی و همخوانی آن با شرایط بومی اجتماع مورد بررسی واقع شود.

در باب مکتب شناسی تجارت بین الملل با سه مکتب موثر روبه رو هستیم به نام های: سوداگری، مزیت مطلق و مزیت نسبی

سوداگری حکایت از همان آیین و مشرب قرون وسطایی می کند و مکتب مزیت مطلق دست رنج تئوری آدام اسمیت و مزیت نسبی مدل پیشرفته مزیت مطلق ساخته و پرداخته ذهن دیوید ریکادو است که به وسعت این یادداشت در ادامه به این سه مکتب خواهیم پرداخت.

الف) مکتب سوداگری( مرکانتیلیسم)

مرکانتیلیسم (mercantilism) یا مکتب سوداگری فلسفه‌ای فرهنگی و اقتصادی بود که نظراتی در مورد تجارت بین‌الملل ارائه کرد. این دیدگاه در قرون شانزدهم و هفدهم در اروپا رواج داشت و ذخایر طلا و نقره را به‌عنوان پایه ثروت ملی و عاملی تعیین‌کننده در برقراری مبادلات خارجی کشورها می‌دانست. بر اساس این دیدگاه وضعیت مطلوب برای یک کشور در ارتباط با تجارت خارجی وقتی حاصل می‌شود که آن کشور بتواند صادرات خود را افزایش و واردات را کاهش دهد تا تراز تجاری کشور مثبت شود. به‌عبارت‌دیگر مرکانتیلیست ها اعتقاد داشتند که با افزایش مقدار طلا در داخل یک کشور، ثروت کشور افزایش می‌یابد.(1)
پیروان این مکتب همواره به دنبال افزایش ثروت خود با توسعه صادرات بودند و با راهکارهای مختلفی از واردات جلوگیری می کردند و به شدت موافق دخالت دولت در امور اقتصاد و تجارت بوده اند. دیدگاه های این مکتب موجب شد که کشورهای اروپایی برای بدست آوردن بازارهای بیشتر برای محصولات خود دست به جنگ و خشونت بزنند.

ب) مزیت مطلق

در قرن 18 افکار مکتب سوداگری به شدت مورد حمله قرار گرفت که اقتصاد جهانی لقمه کوچکی نیست که کشورها برای گاززدن آن باید یکدیگر جنگ کنند و چنانچه کسی نیز به آن گاز زد دیگران از آن محروم شوند. آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل که در سال 1776 منتشر شد، استدلال نمود که: اقتصاد جهانی محدوده خاصی ندارد و کشورها می تواننند از طریق تمرکز در صنایع و تولیداتی که در تولید آنها دارای ((مزیت مطلق)) هستند به ثروت بیشتری برسند.(2)

آدم اسمیت اقتصاددان بزرگ و شهیر مکتب اقتصاد کلاسیک (Classical Economics) نیز مبادلات تجاری بین ملت‌ها را مورد تجزیه ‌وتحلیل قرارداد و با مطرح نمودن تئوری برتری مطلق و تقسیم‌کار بین‌المللی، به کشورها توصیه نمود که منابع اقتصادی خود را در زمینهٔ کالاهایی به کار برند که در تولید آن‌ها نسبت به سایر کشورها از مزیت مطلق برخوردارند.
 
دیدگاه اسمیت بر اساس یک اصل ساده اقتصادی بنا شده است. با توجه به محدود بودن منابع در اقتصاد، کشورها باید این منابع را در کالاهایی بکار گیرند که بیشترین بازده را نسبت به سایر کشورها دارند.(3)

در این صورت کشور ها در کالاهای تولیدی خود به تخصص کاملی دست می یابند که این تخصص باعث تولید روز افزون آن کالا و تبعا صادرات مازاد آن می شود.

در نقد این تئوری بعضا مشاهده می شود که افراد ادعا می کنند عدم خود کفایی باعث نیاز به دیگران می شود در پاسخ باید عرض کرد که این نیاز یک طرفه نیست بلکه هر کشوری که با هم تبادل کالا می نمایند در یک کالا ضعف و کاستی دارند در نتیجه به هر میزان که یک کشور در واردات محصولی خاص محتاج دیگری است به تبع آن کشور هم محتاج محصول خاص و  تخصصی شما است

ج) مزیت نسبی

 درباره مزیت مطلق متعلق به اسمیت باید عرض کرد که این تئوری در اقتصاد های کوچک کارگشا است جناب دکتر شیروی در کتاب خود می فرمایند که: دیوید ریکادو دیدگاه آدام اسمیت را کامل نمود و چنین استدلال کرد که کشورهایی که در تولید برخی کالاها حداقل دارای  مزیت نسبی هستند نیز از تجارت بین الملل بهره مند خواهد شد. بر این اساس حتی کشورهایی که در تولید هر دو کالا دارای مزیت مطلق نیستند نیز از تجارت آنها منتفع می شود.

در این مزیت گفته می شود که هر چند که یک کشور در تولید دو محصول مزیت دارد ولی باز هم بهتر است با بررسی پیرامون خود بیند که کدام کشور دیگری می تواند یکی از این محصولات را مقرون به صرفه تر تولید کند و او یک محصول را که برایش نسبتا بهتر است انتخاب کند و تخصصا به آن بپردازد و با مبادله آن با دیگر کشور محصول دوم خود را از آن تهیه کند.

نگارش پیرو این مکاتب بسیار مفصل است و در این مجال بیش از این توفیق نیست و اما با کمی تامل می توان فهمید که چرا بعضا برخی جوامع نسبت به دیگران عقب تر می مانند و رشد کند تری دارند نباید فراموش کرد که این دیدگاه ها عقلی است و لزوما صدور آن از دانشمندان غربی به منزله تفاوت و تعارض با مبانی ما نیست.

پی نوشت: 
1: 
 کتاب بازرگانی بین الملل، تئوری ها و کاربردها با رویکرد مدیریت صادرات و واردات، دکتر رضا نصیری سوادکوهی – دکتر رحیم محترم
2: حقوق تجارت بین الملل، دکتر عبدالحسین شیروی
3:  کتاب بازرگانی بین الملل، تئوری ها و کاربردها با رویکرد مدیریت صادرات و واردات، دکتر رضا نصیری سوادکوهی – دکتر رحیم محترم