معقولیت گزارههای توصیفی اسلام
اثبات پذیری گزارههای توصیهای یعنی گزارههای اخلاقی، فقهی و حقوقی یا با کمک بدیهیات عقل عملی (نیکو بودن عدالت و زشت بودن ظلم) و یا با کمک معقولیت پذیری گزارههای توصیفی به دست می آید.
اثبات پذیری گزارههای توصیهای یعنی گزارههای اخلاقی، فقهی و حقوقی یا با کمک بدیهیات عقل عملی (نیکو بودن عدالت و زشت بودن ظلم) و یا با کمک معقولیت پذیری گزارههای توصیفی به دست می آید. توضیح این که، برخی از گزارههای انشایی و توصیهای در دین، به جهت این که یا همان حسن عدالت و قبح ظلم یا مصداق آنها هستند، از حقانیت برخوردارند و صدق و حقانیت دسته دیگر از گزارههای توصیهای، از طریق حقانیت گزارههای اعتقادی و اثبات دین اسلام، ثابت می شود. منظور از حقانیت گزارههای انشایی، مطابقت آنها با کمال و سعادت انسانی است که یا به وسیله حسن عدالت و قبح ظلم و یا از طریق حقانیت دین اسلام و حقانیت کلام حق تعالی ثابت می شود. وقتی گفته می شود: «عدالت و احسان، نیکو؛ و ظلم و غصب مال مردم، زشت است»، حقانیت دارد، مقصود این است که تحقق عدالت و احسان و دوری از ظلم و غصب مال مردم، انسان را به کمال و سعادت می رساند و آنگاه که گفته می شود، گزارههای توصیهای مثل: «نماز صبح، دو رکعت است» یا «حجاب، واجب است» یا «رعایت حق همسایه ضرورت دارد»، گزارههای صادق و حقی هستند و اثبات پذیری حقانیت آنها بدین صورت است که همه این گزاره ها، کلام حق تعالی بوده و کلام حق تعالی، حکیمانه و حق است پس تمام گزارههای پیش گفته، حق و حکیمانه هستند. اثبات پذیری گزارههای توصیفی با بهره گیری از معیارهای فلسفی، علمی، تاریخی و عرفانی به شرح ذیل امکان پذیر است.
مهم ترین و بنیادی ترین آموزههای دینی، گزارههای عقلی و فلسفی در دین اند که معقولیت و توجیه پذیری آنها، علاوه بر اثبات و برهان پذیری و صدق آنها، معقولیت سایر گزارههای دینی اعم از توصیفی و توصیهای را نیز به همراه دارند. توضیح مطلب این است که آموزه های دین اسلام، به دو دسته آموزه های زیرساختی و آموزه های روساختی، طبقه بندی می شوند. آموزه های روساختی، آموزه هایی هستند که لازمه پذیرش و واقع گرایی آنها، پذیرش و واقعیت داشتن آموزه های زیرساختی است. برای نمونه، اعتقاد به وجود خدا، علم، قدرت، حکمت الهی، نیاز ضروری بشر به دین، پیامبری، حقانیت، وحیانی و الهی دانستن قرآن از آموزه های زیرساختی دین اسلام به شمار می آیند. حقانیت سایر آموزه های اسلام، مانند اثبات سایر صفات فعلیه الهی، مسایل فرجام گرایی، معاد و آموزه های اخلاقی و فقهی، بر گزارههای زیرساخت پیش گفته مبتنی اند؛ یعنی با اثبات و معقولیت پذیری گزارههای زیرساخت اسلام، سایر آموزه های دینی نیز ثابت می گردند.بدیهیات ثانویه، عبارتند از قضایایی که تصدیق آنها، در گرو به کار گرفتن ابزار دیگری چون حس و عقل است. به عبارت دیگر، بدیهیات ثانوی، بی نیاز از استدلال اند، ولی مستحیل الاستدلال نیستند.معیار و چگونگی کشف، در شناخت عقلی و تشخیص معرفتهای صادق و حقیقی از شناختهای کاذب و غیر حقیقی، از بنیادی ترین مسائل معرفت شناختی و منطقی است. معرفت شناسان در این مسئله که از آن با عنوان ارزش شناخت یا توجیه معرفت یاد می کنند، دو نظریه مهم، یعنی: مبناگروی و انسجام گروی را پی افکنده اند.
نظریه مبنا گروی، قدیمی ترین و پایدارترین دیدگاه در این مقام است که فیلسوفان یونان، همچون افلاطون و ارسطو و فیلسوفان مسلمان، مانند ابن سینا، سهروردی، صدرالمتالهین و معرفت شناسان معاصر مغرب زمین از جمله پلنتینگا و سویین برن از آن دفاع کرده اند. رایج ترین تبیین مبناگرایی این است که باورها و معرفتهای حصولی انسان به دو دسته باورهای پایه (Basic Beliefs) و باورهای مستنتج ( Infered Beliefs) یا به عبارت اهل منطق به معرفتهای بدیهی و معرفت های نظری، تقسیم می شوند. بدیهیات، معرفت هایی هستند که تصدیق آنها، احتیاج به استدلال ندارد؛ یعنی تصور موضوع و محمول، برای تصدیق قضیه کافی است. ولی نظریات، قضایایی هستند که تصدیق آنها به استدلال نیازمند است و تصور موضوع و محمول، برای تصدیق، کفایت نمی کند. بدیهیات و گزارههای پایه بر دو قسم اند:
الف) بدیهیات اولیه، نه تنها بی نیاز از استدلال اند، بلکه مستحیل الاستدلال نیز هستند؛ یعنی اقامه استدلال برای اثبات آنها، محال است؛ مانند: اصل تناقض یا استحاله اجتماع نقیضین یا محال بودن اجتماع وجود و عدم. این اصل، قضیه ای است که با تصور اجتماع نقیضین و تصور امتناع و محال بودن تصدیق آن پدید می آید. بداهت این قضیه بدان معناست که نه تنها اثباتش بی نیاز از استدلال و برهان است، بلکه ارائه برهان و استدلال برای آن غیرممکن است؛ زیرا هر گونه استدلال و برهان، دوباره به اصل امتناع تناقض، نیازمند است. به همین دلیل، حتی کسانی که این اصل را انکار و یا مورد تردید قرار می دهند، بر مبنای اصل امتناع تناقض به انکار یا تردید در آن می پردازند؛ زیرا شخص شک کننده و منکر اصل تناقض نمی تواند هم منکر و شاک باشد و هم نباشد؛ برای این که می داند، اجتماع نقیضین محال است.
ب) بدیهیات ثانویه، عبارتند از قضایایی که تصدیق آنها، در گرو به کار گرفتن ابزار دیگری چون حس و عقل است. به عبارت دیگر، بدیهیات ثانوی، بی نیاز از استدلال اند، ولی مستحیل الاستدلال نیستند. وجه نامگذاری آنها به بدیهیات ثانویه، این است که تصور موضوع و محمول آنها، برای تصدیق کافی نیست، عنصر دیگری نیز ضرورت دارد، ولی به کارگیری آن عنصر دیگر به تعمل عقلانی، جستجوی برهان و حد وسط نیاز ندارد.
منبع: کلام نوین اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، قم 1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}