نقش معلم به قدری گرانقدر و والاست که پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم می فرماید: «بالتعلیم ارسلت؛ من برای تعلیم فرستاده شده ام.» و نقش معلم از نظر تربیتی به قدری حساس و با اهمیت است که امام على فرمود: «کسی که خود را در مقام راهبری مردم قرار می دهد، باید پیش از آن که به تعلیم دیگران بپردازد، به تعلیم خویش اقدام کند و تأدیب او به عملش پیش از تأدیب به وسیله زبانش باشد. کسی که معلم و ادب کننده خویشتن است، به احترام سزاوارتر است از کسی که (فقط) معلم و مربی مردم است».
 
بنابر این، معلمی کاری است دشوار و مهم و رسالتی است بس بزرگ و هر کسی را توان پذیرش این مسؤولیت خطیر نیست؛ سوز و درد می خواهد، عشق و احساس می طلبد، صبر و تحمل می باید، چرا که هر چیزی که قدر و منزلتش والاترست، مسؤولیتش هم سنگینتر و مهمتر است.
 
معلم واقعی، کسی است که به شاگردانش شخصیت دهد و آنان را از عادتها احیانا از روشهای نادرست خانه و خانواده و محیط و اطرافیان باز دارد . در واقع، بزرگترین رسالت معلم، که از گفتار و کردار وی ظاهر می شود، همان شخصیت دادن به دانش آموز است. معلمی که بتواند بین خود و شاگردانش پل دوستی برقرار سازد و با آنان صمیمی گشته و برخوردی سرشار از شادی و امید، محبت و بزرگواری داشته باشد، موفق است. این شیوه در اندیشه و کردار فراگیرنده، تأثیر فراوان بر جای گذاشته و در قلب و روح او نفوذ می کند.
 
برای یک معلم فرهیخته، معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنری است که ریشه در اعماق روح بی تاب انسانهایی دلسوخته دارد و رسالتی است پیامبر گونه ... او باید به اهمیت نقش و وظیفه اجتماعی و الهی خود پی برده و از جهت علمی و اخلاقی، خود را پربار نماید و در عمل، همچون پدر یا مادری دلسوز و مهربان، پابه پای شاگردانش برای آشنایی آنان در جهت آموختن علم و دانش، اخلاق و تربیت، گام بردارد. معلمی که بتواند افکار صحیح را با روشی جالب و در خور توجه، همچون نسیم بهاری روانه ذهن و اندیشه دانش آموزانش سازد، معلم موفقی است.
 
معلم خوب، کسی است که علاوه بر تسلط کامل به موضوع درسی، با اصول تعلیم و تربیت، آشنایی داشته و به پرسشهای دانش آموزان، جواب مناسب دهد و از مطالعه مستمر و یادگیری مطالب تازه در جهت افزایش معلومات خود دریغ نورزد؛ دانش و آموخته های فراگیر را با واقعیتهای خارج از مدرسه ارتباط دهد و در عمل به آنان بیاموزد که مطالب آموخته شده را چگونه باید در زندگی به کار برد. در برابر بروز مشکلات رفتاری دانش آموزان، زود قضاوت نکند، رفتار و عکس العلملهای آنان را به طرز دقیقی ریشه یابی کرده و قبل از هرگونه تصمیم گیری، علتها را بشناسد و در ارزیابیهای خود، عامل مؤثر خانه و خانواده و محیط و اطرافیان را در زمینه اختلال یا بهبود وضع روحی و عاطفی دانش آموزان از نظر دور ندارد.
 
معلم، کسی است که اوقات زندگی اش را وقف آگاهی ورشد و پرورش نونهالان جامعه کرده و همواره در اندوه و شادی، گرفتاری و شادمانی شاگردانش شریک بوده و راهنمای آنان است؛ معلمی که مدرسه را جایگاهی مقدس و کلاس درس را عبادتگاه خود می داند و با «وضو» به کلاس درس می رود، تعلیم و تعلم را عبادت می داند و برای توفیق بیشتر و شناخت و هدایت شاگردانش، در امر تعلیم و تربیت از خداوند مدد می جوید. نونهالان را روحهای بزرگی می بیند که در جسمی کوچک آشیانه دارند و آنان را آیتی الهی می داند که هر کدام وسیله ای برای تقرب به خدا و نزدیکی به مبدأ لایزال الهی هستند .معلم حقیقی با گفتار و کردارش به شاگردان خویش، چگونه اندیشیدن ، چگونه انتخاب کردن و بالاخره چگونه زیستن را می آموزد. این گونه معلمان، با کسانی که بر دانش آموزان ، آمرانه حکومت می کنندمعلمی که برخوردی انسانی دارد و با مهر و عطوفت، علم و دانش را می آموزد با معلمی که رفتاری خشک و خشن دارد و با زور و فشار، تهدید و ارعاب، دانش آموزان را وادار به آموختن می کند، تفاوت دارد؛ اولی، استعداد نونهالان را شکوفا می سازد و دومی استعدادها را کور می کند «فان القلب اذا اکره عمی؛ به راستی که دل اگر به کاری مجبور شود، کور می شود».
 
معلمی که کارش را هنر و وظیفه اش را رسالتی الهی در جامعه خود می داند با معلمی که «باری به هر جهت» بوده و فقط می خواهد ساعتی چند با دانش آموزان به سر برد و هر ماه ، مبلغی را به عنوان حقوق دریافت کند، تفاوت دارد. معلمی که هم و غم خود را بر این قرار می دهد که ذهن کودکان را همچون انباری پراز معلومات و محفوظات نماید با معلمی که تمام تلاش و کوشش خود را صرف برانگیختن قوه تجزیه و تحلیل و تقویت قدرت تعقل و تفکر کودکان می نماید، فرق دارد.
 
معلمی که با حلم و بردباری سعی در بیدار کردن قدرت ابتکار و خلاقیت نوآموز در علم و دانش دارد با معلمی که فاقد این تلاش و کوشش است، متفاوت است. معلم واقعی، دانش آموز را فردی محکوم امرها و نهیهای خود نمی داند و با او به مثابه یک محکوم، برخورد نمی کند و از رشد قدرت اظهار نظر او نه تنها ترسی ندارد که خوشحال و شادمان هم می شود.
 
معلم واقعی، کسی است که به نوآموزان، آزادی داده و حدود آن را حفظ می کند و به جای انباشتن ذهن آنان از معلومات و محفوظات محض، روی فهم و استدلال و قدرت تجزیه و تحلیل و ابتکار آنان تکیه می کند. او به جای فرمان دادن و محکوم کردن دانش آموزان، آنان را با رویی باز و لبی خندان راهنمایی می کند و با طرح سؤالات و پرسشهای به جا و مناسب به تفکر و تعقل وا می دارد و از نمره به عنوان یک حربه تهدید و تطمیع استفاده نمی کند، بلکه آن را وسیله ای برای تشویق و ترغیب در جهت سعی و تلاش بیشتر نوآموزان می داند.
 
اظهار نظرها و پرسشهای دقیق نوآموزان، او را خسته و ملول نمی کند و جسارت بیان و تذکر دانش آموزان در باب تناقض رفتار و گفتار معلم، او را به عصبانیت نمی کشاند و با آنان به رقابت و تلافی برنمی خیزد.
 
خلاصه و در یک کلام، معلم حقیقی با گفتار و کردارش به شاگردان خویش، چگونه اندیشیدن ، چگونه انتخاب کردن و بالاخره چگونه زیستن را می آموزد. این گونه معلمان، با کسانی که بر دانش آموزان ، آمرانه حکومت می کنند و با زور و فشار می خواهند در روح آنان نفوذ کنند و دادن آزادی را موجب پررویی آنان دانسته و پرسشها و کنجکاوی آنان را آزار و مزاحمتی برای خود تلقی می کنند، تفاوت دارند، چرا که نمی دانند، در وادی علم و ایمان، عشق و محبت، حلم و بردباری، آزادی و آزادگی کارساز و راه گشاست.
 
همان طور که غنچه گلی را نمی شود به زور و فشار به صورت گل شکوفا شده ای در آورد، در امر تعلیم و تربیت روح لطیف انسانی نیز عامل زور ناموفق است، چرا که در دلهای انسانها تمایلات و استعدادهایی نهفته است و معلم واقعی، کسی است که بتواند از راه آن تمایلات قلبی، وارد شود و آنها را پرورش دهد.
 
منبع: والدین و مربیان مسؤول، رضا فرهادیان، چاپ پنجم، مؤسسه بوستان کتاب، قم 1392