نقش سازنده معلم
در طول تاریخ، انسانهای بزرگ، بخش اعظم شخصیت و موفقیت خود را نتیجه بهره گیری از اساتید و معلمان آگاه و با ایمان و بزرگوار خویش می دانند.
بنابر این، معلمی کاری است دشوار و مهم و رسالتی است بس بزرگ و هر کسی را توان پذیرش این مسؤولیت خطیر نیست؛ سوز و درد می خواهد، عشق و احساس می طلبد، صبر و تحمل می باید، چرا که هر چیزی که قدر و منزلتش والاترست، مسؤولیتش هم سنگینتر و مهمتر است.
معلم واقعی، کسی است که به شاگردانش شخصیت دهد و آنان را از عادتها احیانا از روشهای نادرست خانه و خانواده و محیط و اطرافیان باز دارد . در واقع، بزرگترین رسالت معلم، که از گفتار و کردار وی ظاهر می شود، همان شخصیت دادن به دانش آموز است. معلمی که بتواند بین خود و شاگردانش پل دوستی برقرار سازد و با آنان صمیمی گشته و برخوردی سرشار از شادی و امید، محبت و بزرگواری داشته باشد، موفق است. این شیوه در اندیشه و کردار فراگیرنده، تأثیر فراوان بر جای گذاشته و در قلب و روح او نفوذ می کند.
برای یک معلم فرهیخته، معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنری است که ریشه در اعماق روح بی تاب انسانهایی دلسوخته دارد و رسالتی است پیامبر گونه ... او باید به اهمیت نقش و وظیفه اجتماعی و الهی خود پی برده و از جهت علمی و اخلاقی، خود را پربار نماید و در عمل، همچون پدر یا مادری دلسوز و مهربان، پابه پای شاگردانش برای آشنایی آنان در جهت آموختن علم و دانش، اخلاق و تربیت، گام بردارد. معلمی که بتواند افکار صحیح را با روشی جالب و در خور توجه، همچون نسیم بهاری روانه ذهن و اندیشه دانش آموزانش سازد، معلم موفقی است.
معلم خوب، کسی است که علاوه بر تسلط کامل به موضوع درسی، با اصول تعلیم و تربیت، آشنایی داشته و به پرسشهای دانش آموزان، جواب مناسب دهد و از مطالعه مستمر و یادگیری مطالب تازه در جهت افزایش معلومات خود دریغ نورزد؛ دانش و آموخته های فراگیر را با واقعیتهای خارج از مدرسه ارتباط دهد و در عمل به آنان بیاموزد که مطالب آموخته شده را چگونه باید در زندگی به کار برد. در برابر بروز مشکلات رفتاری دانش آموزان، زود قضاوت نکند، رفتار و عکس العلملهای آنان را به طرز دقیقی ریشه یابی کرده و قبل از هرگونه تصمیم گیری، علتها را بشناسد و در ارزیابیهای خود، عامل مؤثر خانه و خانواده و محیط و اطرافیان را در زمینه اختلال یا بهبود وضع روحی و عاطفی دانش آموزان از نظر دور ندارد.
معلم، کسی است که اوقات زندگی اش را وقف آگاهی ورشد و پرورش نونهالان جامعه کرده و همواره در اندوه و شادی، گرفتاری و شادمانی شاگردانش شریک بوده و راهنمای آنان است؛ معلمی که مدرسه را جایگاهی مقدس و کلاس درس را عبادتگاه خود می داند و با «وضو» به کلاس درس می رود، تعلیم و تعلم را عبادت می داند و برای توفیق بیشتر و شناخت و هدایت شاگردانش، در امر تعلیم و تربیت از خداوند مدد می جوید. نونهالان را روحهای بزرگی می بیند که در جسمی کوچک آشیانه دارند و آنان را آیتی الهی می داند که هر کدام وسیله ای برای تقرب به خدا و نزدیکی به مبدأ لایزال الهی هستند .معلم حقیقی با گفتار و کردارش به شاگردان خویش، چگونه اندیشیدن ، چگونه انتخاب کردن و بالاخره چگونه زیستن را می آموزد. این گونه معلمان، با کسانی که بر دانش آموزان ، آمرانه حکومت می کنندمعلمی که برخوردی انسانی دارد و با مهر و عطوفت، علم و دانش را می آموزد با معلمی که رفتاری خشک و خشن دارد و با زور و فشار، تهدید و ارعاب، دانش آموزان را وادار به آموختن می کند، تفاوت دارد؛ اولی، استعداد نونهالان را شکوفا می سازد و دومی استعدادها را کور می کند «فان القلب اذا اکره عمی؛ به راستی که دل اگر به کاری مجبور شود، کور می شود».
معلمی که کارش را هنر و وظیفه اش را رسالتی الهی در جامعه خود می داند با معلمی که «باری به هر جهت» بوده و فقط می خواهد ساعتی چند با دانش آموزان به سر برد و هر ماه ، مبلغی را به عنوان حقوق دریافت کند، تفاوت دارد. معلمی که هم و غم خود را بر این قرار می دهد که ذهن کودکان را همچون انباری پراز معلومات و محفوظات نماید با معلمی که تمام تلاش و کوشش خود را صرف برانگیختن قوه تجزیه و تحلیل و تقویت قدرت تعقل و تفکر کودکان می نماید، فرق دارد.
معلمی که با حلم و بردباری سعی در بیدار کردن قدرت ابتکار و خلاقیت نوآموز در علم و دانش دارد با معلمی که فاقد این تلاش و کوشش است، متفاوت است. معلم واقعی، دانش آموز را فردی محکوم امرها و نهیهای خود نمی داند و با او به مثابه یک محکوم، برخورد نمی کند و از رشد قدرت اظهار نظر او نه تنها ترسی ندارد که خوشحال و شادمان هم می شود.
معلم واقعی، کسی است که به نوآموزان، آزادی داده و حدود آن را حفظ می کند و به جای انباشتن ذهن آنان از معلومات و محفوظات محض، روی فهم و استدلال و قدرت تجزیه و تحلیل و ابتکار آنان تکیه می کند. او به جای فرمان دادن و محکوم کردن دانش آموزان، آنان را با رویی باز و لبی خندان راهنمایی می کند و با طرح سؤالات و پرسشهای به جا و مناسب به تفکر و تعقل وا می دارد و از نمره به عنوان یک حربه تهدید و تطمیع استفاده نمی کند، بلکه آن را وسیله ای برای تشویق و ترغیب در جهت سعی و تلاش بیشتر نوآموزان می داند.
اظهار نظرها و پرسشهای دقیق نوآموزان، او را خسته و ملول نمی کند و جسارت بیان و تذکر دانش آموزان در باب تناقض رفتار و گفتار معلم، او را به عصبانیت نمی کشاند و با آنان به رقابت و تلافی برنمی خیزد.
خلاصه و در یک کلام، معلم حقیقی با گفتار و کردارش به شاگردان خویش، چگونه اندیشیدن ، چگونه انتخاب کردن و بالاخره چگونه زیستن را می آموزد. این گونه معلمان، با کسانی که بر دانش آموزان ، آمرانه حکومت می کنند و با زور و فشار می خواهند در روح آنان نفوذ کنند و دادن آزادی را موجب پررویی آنان دانسته و پرسشها و کنجکاوی آنان را آزار و مزاحمتی برای خود تلقی می کنند، تفاوت دارند، چرا که نمی دانند، در وادی علم و ایمان، عشق و محبت، حلم و بردباری، آزادی و آزادگی کارساز و راه گشاست.
همان طور که غنچه گلی را نمی شود به زور و فشار به صورت گل شکوفا شده ای در آورد، در امر تعلیم و تربیت روح لطیف انسانی نیز عامل زور ناموفق است، چرا که در دلهای انسانها تمایلات و استعدادهایی نهفته است و معلم واقعی، کسی است که بتواند از راه آن تمایلات قلبی، وارد شود و آنها را پرورش دهد.
منبع: والدین و مربیان مسؤول، رضا فرهادیان، چاپ پنجم، مؤسسه بوستان کتاب، قم 1392
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}