تحقیقات نشان می‌دهند که مهارت‌ها با بالاتر رفتن سن، رشد می‌کنند. با گذشت زمان و رشد کودک، تصور او این است که توانایی‌هایش تغییری نکرده است؛ بنابراین این شما هستید که باید او را تشویق کنید تا بیشتر و بهتر از ذهنش استفاده کند. این باعث می‌شود اعتماد به نفس کودک بالا برود و سعی کند تفکر خلاقانه‌تری نسبت به قبل داشته باشد. به این ترتیب احتمال دارد که بتوانید کودکان خلاق و ماهر پرورش بدهید.

در این مقاله ۱۰ پیشهاد به شما ارائه می‌دهیم تا ببینید که چگونه کودکی خلاق داشته باشیم.

۱. سؤالاتش را با سؤال پاسخ بدهید

تربیت فرزندان معمولا موضوعی بحث برانگیز است. کودکان معمولا زیاد سؤال می‌پرسند و ما پدر و مادرها هم معمولا ترجیح می‌دهیم یک جواب سرراست بدهیم و خلاص! مثلا کودک‌تان می‌پرسد: «بی‌مُهرگان یعنی چی؟»

وقتی این سؤال را می‌پرسد که تلویزیون دارد یک مستند حیات وحش نشان می‌دهد. من و شمای پدر و مادر قاعدتا این جواب را می‌دهیم: «بی‌مهرگان به حیواناتی می‌گویند که ستون فقرات ندارند». هیچ اشکالی هم ندارد؛ یک سؤال پرسیده شد و یک جواب درست داده شد. شما در واقع اطلاعاتی را که فرزندتان به دنبالش بود، در اختیارش قرار داده‌اید. خیلی هم خوب! اما نظرتان چیست به‌جای جواب، از او بپرسید: «خودت فکر می‌کنی بی‌مهرگان یعنی چی؟» بگذارید یک جور دیگر نگاه کنیم؛ فرزند شما مشغول دیدن یک مستند تلویزیونی درباره‌ی حیوانات است و بی‌نهایت مفهوم در ذهنش شکل می‌گیرد. ذهن او این قدرت را دارد که این مفاهیم را کنار هم بگذارد و برای پیداکردن یک پاسخ خوب ریسک کند. در واقع چون کودک‌تان می‌خواهد حتما جواب سؤال شما را بدهد، این کار را انجام می‌دهد؛ چون تأیید گرفتن از شما برایش مهم است. حالا اگر جواب درست را داد تشویقش کنید و از او بپرسید: «جواب درست رو چطور پیدا کردی؟» اگر هم اشتباه جواب داد باز هم تشویقش کنید و از او بخواهید توضیح بدهد چرا فکر می‌کند جواب سؤالش این است؟ تحسینش کنید و به توضیحاتش درباره‌ی افکارش گوش بدهید. البته حالت دیگری هم وجود دارد؛ اگر درباره‌ی جواب درست مطمئن نبودید، پیشنهاد بعدی ما را حتما بخوانید. کودک‌تان را تشویق کنید تا می‌تواند اطلاعات کسب کند و با مقایسه‌ی اطلاعات و استنباط، به یک راه‌حل خلاقانه برسد. سعی کنید این روش را در کودک‌تان به یک عادت تبدیل کنید.


۲. برای جواب دادن به سؤالاتش هم‌فکری کنید

همین‌طور که فرزند شما بزرگ‌تر می‌شود، سؤالاتش هم پیچیده‌تر خواهند شد و شما به خیلی از سؤالات نمی‌توانید پاسخ بدهید؛ اما به‌عنوان پدر و مادر گاهی احتیاج دارید که نگذارید کودک‌تان بفهمد جواب سؤالش را نمی‌دانید؛ چون در واقع از نظر کودک، شما تنها منبع نهایی اطلاعات هستید و همه‌چیز را می‌دانید. وقتی دچار این مسئله شدید، بهترین راه‌حل این است که از خود فرزندتان کمک بگیرید. به جای اینکه جواب‌تان و در نتیجه اعتماد فرزندتان را با حدس زدن به خطر بیندازید، بهترین پاسخ این است: «نمی‌دونم» یا «مطمئن نیستم. اما معتقدم جواب اینه…» و بعد اضافه کنید «بیا با هم جواب درست رو پیدا کنیم». حتما هنگام تحقیق برای پیدا کردن جواب، با کودک‌تان همکاری کنید. این تحقیقات حتی ممکن است یک جست‌وجوی ساده‌ی اینترنتی باشد. باید مراقب باشید امکانات دیگر را نادیده نگیرید. شاید کتابی درباره‌ی موضوع مورد نظر داشته باشید، سراغش بروید و نگاهی به آن بیندازید. فرزندتان ممکن است به خواندن این کتاب و موضوعش علاقه‌مند باشد، پس قبل از مراجعه به اینترنت، به کتابخانه‌تان مراجعه کنید تا کودک‌تان هم همین روش را پیش بگیرد. کتابخانه‌ها همیشه بهترین و مطمئن‌ترین منابع اطلاعاتی موجود هستند.

از طرفی دیگر، سعی کنید برای جواب دادن از آزمایش یا مثال‌های مشابه و تصاویر کمک بگیرید. زمانی‌ که پسر دوست‌داشتنی و دانشمندم از من می‌پرسد: «چرا سر پیچ جاده‌ها باید آروم‌تر رانندگی کنی؟» من با کشیدن یک طرح ساده درباره‌ی نیروهای مختلف که هدایت‌کننده‌ی شتاب یک اتومبیل هستند به او جواب می‌دهم و برایش توضیح می‌دهم که در این مکان‌ها احتمال تصادف بیشتر است. این طرح ساده و روشن است و او را قانع می‌کند.
 



۳. به شکست خوردن‌شان هم جایزه بدهید

همه‌ی ما بارها درباره‌ی شکست در کسب‌وکار، پذیرش و برخورد درست با آن شنیده‌ایم. با این حال خیلی از پدر و مادر‌ها، هنگامی که فرزندشان در کاری شکست می‌خورد مستقیم یا غیرمستقیم او را مجازات می‌کنند. پسر شما در یک مسابقه‌ی شنا شرکت کرده و حالا نفر آخر شده است. عکس‌العمل شما چیست؟ ممکن است بگویید: «شاید شنا به درد تو نمی‌خوره»، «بهت گفته بودم که باید بیشتر تمرین کنی»، «فلانی نفر دوم شد، تازه دوسالم از تو کوچیک‌تره» و چیزهایی از این قبیل. حتی پدر و مادرهای دلسوز هم طور دیگری رفتار مشابهی را انجام می‌دهند: «مهم نیست، در هر صورت تو هرجوری که باشی من دوسِت دارم».

ممکن است فکر کنید رفتار پدر و مادر دلسوز یا جمله‌ای که استفاده کردند، مثبت است؛ اما نکته اینجاست که هر دو نوع برخورد یک نتیجه دارد. متأسفانه، شما جزو هرکدام از این والدین باشید نتیجه‌ی رفتارتان فقط یک چیز است: فرزندتان آن‌قدر دلسرد می‌‌شود که شاید دیگر در هیچ مسابقه‌ی شنایی شرکت نکند. بدتر از آن این است که حتی ممکن است رفتار شما، او را از تلاش برای تمام چیزهایی که مطمئن نیست بتواند انجام بدهد هم منصرف کند.

خیلی بهتر است که بگویید: «من بهت افتخار می‌کنم که تصمیم گرفتی وارد این مسابقات بشی و تلاشتو کردی». اگر پسرتان احساس خیلی بدی داشت و حس کردید حالش خیلی بدتر از این حرف‌هاست، به یاد داشته باشید ابراز احساسات فوری لزومی ندارد. از او بپرسید: فکر می‌کنی چرا نفر آخر شدی؟ با این شیوه به او فرصت می‌دهید تا دلایل شکستش را تجزیه و تحلیل کند و دفعه‌ی بعد عملکرد بهتری داشته باشد. در عین حال اعتماد به نفسش هم پایین‌تر نیاید. شاید هم او آن‌قدر عصبی شده باشد که حتی نتواند درست نفس بکشد. اشکالی ندارد! از همین فرصت برای اینکه به او یاد بدهید چگونه دفعه‌ی بعد با عصبانیتش روبه‌رو شود، استفاده کنید.


۴. به کودک‌تان آشپزی یاد بدهید

آشپزی یکی از کارهای فوق‌العاده خلاقانه و جذاب است! این را همه‌ی ما می‌دانیم. به یک کیک فکر کنید! با آرد، تخم‌مرغ، شکر و چند چیز ساده‌ی دیگر شروع می‌کنید، مخلوط‌شان که کردید می‌گذارید با حرارت بپزد؛ خب نتیجه یک کیک شگفت‌انگیز و خوشمزه است. یکی از دوستان من که یک معلم شیمی است، یک‌بار برای اینکه به پسر من کیک پختن یاد بدهد تا توضیح چند فرایند شیمیایی حین پختن کیک هم پیش رفت!

وقتی بچه‌ها پخت و پز را یاد بگیرند، مثلا بتوانند یک املت ساده درست کنند، در واقع شما خیلی فراتر از یک املت پیش رفته‌اید و اجازه داده‌اید آنها «تجربه» کنند، این به ما می‌فهماند که بچه تا خودش، شما و آشپزخانه را نشناسد و حین آشپزی خرابکاری نکند، اولاً نمی‌تواند یاد بگیرد و دوماً برای کارهای خلاقانه یا پیچیده‌تر و بیرون از حیطه‌ی آشپزخانه و خانه، جرأت آزمون و خطا نخواهد داشت. اگر دوست دارد دو برابر شکلات روی کیک بریزد، خب اجازه بدهید این کار را انجام دهد. سخت نگیرید، این فقط یک کیک است! اگر شانس بیاورد کیکش خراب نمی‌شود. اما حتی اگر چیز خوبی هم از آب درنیامد، او با «تجربه کردن»، یک فرایند ارزشمند و خلاقانه یاد گرفته است، به علاوه اینکه یاد می‌گیرد وقتی همه چیز دارد خراب می‌شود، چطور می‌تواند اوضاع را سروسامان بدهد. کیکش بیش از حد خشک شده است؟! خوب اگر اعتماد به نفس لازم را داشته باشد، احتمالا روی آن را با یک لایه خامه می‌پوشاند! هرچند این فقط یک کیک ساده است، اما این راه‌حل در حال حاضر خلاقانه‌ به حساب می‌آید!
 



۵. فرزندتان را با یک رژیم ساده و متعادل تغذیه کنید

ذهن و بدن سالم حس بهتری در ما ایجاد می‌کند، انرژی بیشتری خواهیم داشت و بهتر فکر می‌کنیم. اگر از کودکی فرزندتان را به تغذیه‌ی سالم عادت بدهید، او برای تمام عمر، عادات غذایی خوب و سالمی خواهد داشت و با احتمال کمتری دچار مشکل اضافه‌وزن می‌شود و با افزایش سن سلامتی‌اش کمتر به خطر خواهد افتاد. وقتی انرژی بیشتری داشته باشید، سرحال‌تر و بهتر به نظر می‌رسید و از همه مهم‌تر اینکه وقتی تعذیه‌ی سالمی داشته باشید فکر و ذهن خلاقانه‌تری خواهید داشت.

شگفت‌انگیز این است که تعذیه‌ی سالم به طرز قابل ملاحظه‌ای آسان است. خیلی ساده است! فقط باید سعی کنید فرزندتان را با گروه‌های غذایی سالم تغذیه کنید و او را عادت بدهید که کمتر از غذاهای شیرین و چرب استفاده کند. اگر منابع تغذیه‌ی بچه‌ها از گروه‌های غذایی سالم باشد، دچار سیری کاذب نمی‌شوند و به این ترتیب به تنقلات و شیرینی‌جات روی نمی‌آورند. هر زمان که فرزندتان گرسنه می‌شود، از میوه‌ها به‌عنوان میان‌وعده استفاده کنید. اگر به بچه اصرار کنید تمام غذایش را بخورد و در عوض به‌عنوان جایزه به او وعده‌ی یک بشقاب دسر بزرگ بدهید، تنها اتفاقی که می‌افتد این است که او را به پرخوری عادت داده‌اید!


۶. خودتان هم خلاق باشید!

کلید این قسمت خلاقیت خود شما است. طبق تحقیقاتی که در آمریکا انجام شده است، بچه‌هایی که پدر و مادرشان معمولا خودشان از پس کارهایشان بر می‌آیند و اصطلاحا فنی هستند، (مثلا زمانی‌ که لوله‌های خانه دچار مشکل می‌شوند، بلافاصله به لوله‌کش زنگ نمی‌زنند و برعکس خودشان سعی می‌کنند مشکل را رفع کنند) کودکان قدرتمندتری دارند. آن کودکان کم‌کم حس می‌کنند که همچون والدین‌شان می‌توانند خودشان از پس مشکلات برآیند و در واقع ذهن‌شان برای حل مشکلات خلاقیت به‌ خرج خواهد داد.

وقتی شما سعی می‌کنید چیزی را تعمیر کنید، مخصوصا اگر مهارتی هم در این زمینه نداشته باشید، به احتمال زیاد دفعات اول خرابکاری می‌کنید؛ بنابراین دوباره سعی می‌کنید انجامش بدهید. در این وضعیت فرزند شما این را به نوآوری تشبیه می‌کند و یاد می‌گیرد اشتباه کند و از اشتباهش درس بگیرد و دوباره امتحان کند.

به‌عنوان پدر و مادر، باید اول خودتان به این استقلال در انجام کارها عادت کنید تا برای فرزندتان هم مسئله‌ای عادی باشد. خوشبختانه در شرایط امروز، شما شانس بیشتری برای این کار دارید؛ چون همه‌جور اطلاعاتی درباره‌ی تعمیر وسایل یا هر نوع خدمات دیگر مربوط به خانه، در اینترنت وجود دارد و می‌توانید از آن اطلاعات استفاده کنید. البته باید مواظب کارهای خطرناک باشید. مثلا برق‌ با کسی شوخی ندارد؛ هنگامی که می‌خواهید کارهای برقی انجام بدهید، مراقب خودتان و فرزندتان باشید و سعی کنید اقدامات ایمنی را به او یاد بدهید.


۷. به جای درست کردن اشتباهاتش بپرسید: «چرا؟»

زمانی‌ که کودک‌تان اشتباهی می‌کند، مثلا یک کلمه را درست استفاده نمی‌کند یا رفتارش بد است، بلافاصله اشتباهش را درست نکنید؛ بلکه درباره‌ی کاری که انجام داده است با او صحبت کنید و دلیلش را بپرسید: «چرا این‌ کارو کردی؟» یا «چرا این‌طوری فکر می‌کنی؟»

مثلا اگر سر میز، فرزندتان سوپش را با سروصدا می‌خورد (فرض کرده‌ایم که شما ژاپنی یا چینی نیستید و این رفتار را دور از ادب می‌دانید!) راهکار درست این است که بلافاصله سرزنشش نکنید و نگویید چطور باید سوپش را بخورد. از او بپرسید: «به نظرت این شیوه‌ی درست سوپ خوردنه؟!» اگر گفت «بله»، از او بخواهید دلیلش را توضیح بدهد و اگر گفت «نه»، از او دوباره بپرسید پس چرا وقت غذا خوردن صدا در می‌آورد؟!

به احتمال خیلی زیاد او جواب خواهد داد که خیلی عجله دارد چون بی‌اندازه گرسنه است و یا ممکن است بگوید دوستانش هم همین‌طوری غذا می‌خورند. خوب حالا که سر صحبت باز شده است، هدف نهایی‌تان را اجرا کنید و درباره‌ی آداب درست غذا خوردن و سر میزِ غذا نشستن با کودک‌تان صحبت کنید. وقتش است درباره‌ی آداب سر سفره، احترام به دیگران و هرچیز دیگری که لازم است بداند، حرف بزنید. اگر او گفته است که این نوع غذا خوردن را از دوستان مدرسه‌اش یاد گرفته است، با این کار می‌توانید او را تشویق کنید که مشابه مکالمه‌ی شما و خودش را با دوستانش داشته باشد و راه‌حل‌های خلاقانه برای یاد دادن آداب درست غذا خوردن به دوستانش داشته باشد.
 



۸. از اسباب‌بازی‌ها استفاده کنید

اسباب‌بازی‌هایی که در این سال‌های اخیر ساخته شده‌اند، به‌طور کاملا کنترل‌شده‌ای می‌توانند به تجربه کردن کودکان کمک کنند. مثلا لگوهای جذابی که این مدت ساخته شده‌اند، حتی می‌توانند تجربه‌ی ساختن یک کشتی را برای یک بچه فراهم کنند. بازی‌های الکترونیکی هم می‌توانند همین‌طور باشند. این‌طور بازی‌ها بد نیستند؛ اما خب باید قبول کرد تعداد‌شان محدود است.

قبل از اینکه اسباب‌بازی بخرید، از مفید بودن آنها برای کودک‌تان مطمئن شوید. اگر مثلا لگو می‌خرید، حواس‌تان باشد تعداد تکه‌هایش آن‌قدر باشد که خلاقیت کودک را برای ساختن چیزهای متنوع به‌کار بیندازد. اسباب‌بازی‌هایی بخرید که به وسایل واقعی در زندگی مثل ساختمان‌ها یا وسایل نقلیه نزدیک باشند تا کودک با ساختن مدل‌های کوچک‌تر، خلاقیتش برای آینده و ساختن چیزهای مختلف در ابعاد بزرگ‌تر فعال شود. این نوع بازی‌ها مثل ورزش، ذهن را قوی نگه‌می‌دارد!

یادتان باشد اسباب‌بازی به چیزهای گران‌قیمت از مغازه‌های اسباب‌بازی فروشی بزرگ محدود نمی‌شود. یک جعبه مقوایی بزرگ ساعت‌ها بچه‌ها را سرگرم می‌کند. حتی یک تکه چوب در جنگل در یک گردش خانوادگی بچه‌ها را وادار به تکاپو و بازی می‌کند. کاغذ، مدادرنگی و خیلی موارد دیگر، گوشه و کنار خانه می‌تواند به‌عنوان اسباب‌بازی الهام‌بخش باشد و کودک را به خیال‌پردازی وادار کند. یادم می‌آید وقتی برادرم کوچک بود، از ورق‌های آلومینیومی دور شکلات، توپ‌های کوچک درست می‌کرد و با عروسک‌ها و ساختن یک دروازه با دستمال کاغذی، ساعت‌ها فوتبال بازی می‌کرد. برادرم الان طراح و گرافیست موفقی است!

باید کمی انصاف داشته باشم و بگویم تحقیقات اخیر نشان داده است که گرچه بازی‌های الکترونیکی جنگی یا زد و خورد توصیه نمی‌شوند، اما بازی‌های الکترونیکی زیادی هم هستند که برای خلاقیت مفیدند. اکثر این بازی‌ها در ازای موفقیت و رد کردن مراحل، به فرد پاداش می‌دهند و این خیلی خوب و تشویق‌کننده است؛ چون رد کردن آن مراحل نیاز به آزمون و خطا و کمی خلاقیت دارد. اگر فرزندان‌تان از این دست بازی‌های الکترونیکی را زیاد انجام می‌دهند خیلی نگران نباشید؛ چون مانع خلاقیت‌شان نمی‌شود. اما مراقب باشید که به اندازه‌ی کافی از هوای سالم بیرون از منزل استفاده کنند (البته اگر هوا سالم بود!) و از ورزش هم غافل نشوند.


۹. پاداشی بیشتر از تلاش‌شان در نظر بگیرید

دخترتان به خانه می‌آید و می‌فهمید که در امتحان نمره‌ی عالی گرفته است! حتما وسوسه می‌شوید که به او جایزه بدهید. خیلی هم عالی! فقط بهتر است نگویید: «تو در امتحان صددر صد موفق بودی! این عالیه! تو خیلی باهوشی!» به جایش این جمله را امتحان کنید: «تو خیلی تلاش کردی، خیلی خوب درستو خوندی و ببین چه نتیجه‌ای گرفتی! من واقعا به تو و تلاشت افتخار می‌کنم! ببین این هم نتیجه‌‌ش!»

فردا وقتی از امتحان زبان برگشت و حس کردید ناراضی است بگویید: «مهم نیست چه نمره‌ای بگیری. من می‌دونم که خیلی درس خوندی و تلاش کردی؛ تلاشت از نمره مهم‌تره. اما بگو ببینم فکر می‌کنی چرا امتحانت خیلی خوب نبوده؟ به نظرت برای دفعه‌ی بعد باید چیکار کنی که نمره‌ی بهتر بگیری؟»

خلاقیت و دانش معمولا برآیند یادگیری هستند. خلاقیت یعنی «برای همه‌چیز تلاش کن و به دنبال راه‌حل‌های مختلف برای مشکلات گوناگون باش». به کودک‌تان انگیزه بدهید برای یادگیری تلاش کند، بیاموزد که درباره‌ی مشکلاتش مطالعه‌ کند تا بتواند از پس آنها برآید؛ این یعنی آموختن مهارت‌های باارزشی که برای زندگی به آنها نیاز دارد و تشویقش به اینکه از ذهن خودش استفاده کند.

نکته‌ی طنز ماجرا این است که وقتی برای موفقیت به بچه‌ها جایزه می‌دهید، کودکان با‌هوش معمولا از این موضوع رنج می‌برند. چون زمانی که کوچک‌تر هستند مثل سایر بچه‌ها نیستند و پاداش‌هایی که برای آنها در نظر گرفته می‌شود، به نظرشان نمی‌آید. اما خوشبختانه زمانی‌ که سن‌شان بالاتر می‌رود در محیط‌های آموزشی به چالش کشیده می‌شوند و انگیزه‌ی لازم برای تلاش و مطالعه را به‌دست می‌آورند.


۱۰. مشکلاتی را که با همسرتان دارید، برطرف کنید

هر ازدواجی ممکن است دچار آسیب‌هایی شود. اکثر زوج‌ها اعتراف می‌کنند که با همسرشان، دچار مشکلات و اختلاف نظر‌هایی هستند. هنگامی که در حضور کودک با هم بحث‌تان می‌شود و می‌خواهید اختلاف نظرهایتان را رفع کنید یا درباره‌اش صحبت کنید، واکنش طبیعی شما این است که از کودک فاصله بگیرید (می‌فرستیدش دنبال نخود سیاه). البته حق دارید؛ چون نگران هستید مبادا تنش ناشی از بحث شما، بچه را ناراحت کند.

با وجود اینکه شما نگران فرزندتان هستید، اما با این کار کودک را دچار دوگانگی می‌کنید؛ چون در ابتدا او را در معرض درگیری یا مشکل قرار می‌دهید و سپس بلافاصله آن را از او مخفی می‌کنید. خب، خلاقانه‌ است! البته فقط درباره‌ی دور نگه داشتن بچه‌ها از دعوا!

اگر بحث‌تان را وقتی فرزندتان نیست، شروع کنید و ادامه بدهید، منطقی‌تر به نظر نمی‌رسد؟! در هر صورت نکته‌ی مهم این است که درباره‌اش با کودک‌تان صحبت کنید؛ چون او در هر صورت می‌فهمد که تنشی در کار است.

مثلا به او بگویید: «مشکلی پیش اومده که باید حل بشه. پس ما میریم طبقه‌‌ی بالا درباره‌‌ش حرف بزنیم. سعی می‌کنیم احساسات همدیگر رو درک کنیم، سعی می‌کنیم با هم خوب باشیم، قراره فقط درباره‌ی مشکل حرف بزنیم و هیچ‌کدوممون عصبانی یا ناراحت نیستیم» به نظر می‌آید این روش هم منطقی‌تر باشد، هم فرزندتان را نگران نکند و از طرفی او هم می‌آموزد در هنگام بروز مشکل فقط به پیدا کردن راه‌حل توجه کند.

لازم نیست درباره‌ی جزئیات با او حرف بزنید. نکته‌‌ی مهم این است که هنگامی که با همسرتان دچار مشکل می‌شوید، برای رابطه‌ی هرکدام از شما با فرزندتان مشکلی پیش نیاید و از طرفی بتوانید درباره‌ی کودک اتفاق نظر داشته باشید.

منبع: سایت چطور