چه زماني به آرامش دست مي يابم ؟






پاسخ مشاور :

اجازه بدهيد به ترتيب آنچه که نوشته اي به مساله تو جواب لازم را بدهم ، منتها قبلاً بايد يادآوري کنم که تنها آنچه من مي گويم کافي نيست . خودت مي بايست وارد عمل شوي و قدمي برداري . تکاني بخور و بازي زندگي را شروع کن ، همين حالا . اگر به دنبال شرايط خوب هستي و منتظري تا در شرايط خوب کار انجام دهي بايد بگويم معطلي ! شرايط را خودمان بايد خلق کنيم و گر نه تا ابد در شرايط نامساعد خواهيم ماند . پس حرکت کن . سريع ، سريع و باز هم سريعتر !
اينکه شغل مناسبي پيدا نکرده اي ، دليل مناسبي براي اينکه اعصابت به هم بريزد نيست . تعاريفي که در مورد خودمان داريم به زودي روي ذهنيت مان و ذهنيت ديگران تأثير مي گذارد .
تو داري مي گويي به خاطر پيدا نکردن شغل اعصابت خرد شده و کسي که من مي شناسم مي گويد : مسخره است ! مزحک است ! بچه گانه است ! همسر من ، مرد خانه ام امروز يک سال است که در کما است .
نمي دانم زنده مي ماند يا مي ميرد . مي گويند اگربه هوش بيايد مي بايست مابقي عمر را فلج زندگي کند . مي گويند ممکن است حافظه اش از بين رفته باشد و ظاهراً براي حتي دستشويي رفتن هم از آن پس به کمک نياز دارد . نمي دانم دعا کنم که به هوش بيايد يا نه . تکليف چيست ؟ تا کي قرار است در کما باشد ؟ مي ميرد ؟ زنده مي ماند ؟ اگر زنده ماند چگونه مي شود ...
خيلي دوست دارم بدانم اگر به جاي آن زن بودي وضعيت اعصاب ات چطور بود ؟! بحث مقايسه نيست . مي خواهم در مورد تعريف از خودت کمي بيشتر مراقب باشي . آخر کدام انساني است که به کسي که چون کار پيدا نکرده است اعصاب اش به هم ريخته و عصبي شده است کار خوبي بدهد ؟ چه کسي حاضر است به چنين کسي موقعيت و جاي پيشرفت بدهد ؟! مراقب کلمات و جمله هايي که ادا مي کني باش ! مهم هستند .
کار پيدا نکردن تو يک مساله است . اين يک مشکل نيست . مشکل کلمه اي است با بار منفي . وقتي مي گويند کسي مشکلات زيادي دارد يک انسان دست و پا چلفتي در ذهنمان مي آيد اما وقتي مي گوئيم فلاني با مساله اي روبرو است ، شخصيت قويتري را برايش در نظر مي گيريم . حالا اگر قرار باشد بگويي من دچار چالش بيکاري شده ام همه تو را يک قهرمان فرض مي کنند و براي کمک به تو بسيج مي شوند . فقط قهرمانان به چالش کشيده مي شوند و از آن لذت مي برند .
مي خواهم از همين حالا شروع به تغيير نظام عقايد و افکار خودت بکني پس لطفاً هرکاري را که مي گويم عملاً انجام بده . با خودت اين جمله را تکرار و براي لحظاتي عميقاً به آن فکر کن : " من با چالش بيکاري مواجه شده ام " .
تو با چالشي مواجه شده اي که هفت سال از عمر آن مي گذرد . اهميت اين چالش تا چه حدي است ؟ چقدر از لحاظ مالي به کار کردن نياز داري ؟ چقدر از لحاظ روحي به کار نياز داري ؟
من همه روزه با مديران و کارفرماياني مواجه مي شوم که براي چالش هاي بزرگي چون ورشکستگي ، کنترل هزينه هاي سرسام آور ، اعتصاب پرسنل و مواردي اين چنيني از من مشاوره مي خواهند . مساله تو يک مساله واقعاً ساده و ابتدايي است . بايد سعي کني مساله اي در حد آن کارفرمايان براي خود خلق کني . انسان هاي بزرگ مسائل بزرگتري دارند که بايد حل کنند و اگر زماني که مي گويم همه روزه با مديران و کارفرماياني که مسائلي مهمي چون موارد بالا دارم مواجه مي شوم ، يک سري مرد و زن جا افتاده و مستقل و شيک پوش و پولدار را در ذهنت تجسم مي کني از آن خاطر است که جايگاه آنها را با اندازه چالش ها و مسائل شان سنجيده اي !
من براي اين مساله به تو مشاوره مي دهم و نيازي نيست از اين بابت نگران باشي اما نمي خواهم نهايتاً تبديل به يک کارمند معمولي و هميشه نگران بن کمک هزينه و بيمه و استراحت و استلاجي و ... شوي ! از همين حالا آينده خودت را بزرگ خلق کن ، بزرگ پيش بيني کن و بزرگ ببين .
اگر هفت سال است که به دنبال کار مي گردي از نظر من که خودم يک کارفرما و همچنين مشاور مسائل سازماني هستم بايد بگويم لابد سابقه کاري مهمي نداشته اي .لابد آنقدرها کار بلد نيستي و لابد به جز يک مدرک دانشگاهي حالا که در هر درجه و از هر دانشگاهي هم که مي خواهد باشد چيز ديگري نداري . سعي کن از يک جا شروع کني .
نمي خواهم تو را نااميد کنم . فقط مي خواهم با واقعيت ها روبرو شوي . واقعيت ها هرگز دروغ نمي گويند . اي کاش مي گفتي که رشته ي تحصيلي ات چه بوده است و تا چه مقطعي درس خوانده اي تا مثال هاي شفاف تري بزنم اما واقعيت اين است که در دنياي تجارت و مديريت کسي به تحصيلات دانشگاهي بهاي چنداني نمي دهد . کاري به اين نداريم که درست است و يا نه اما به هر حال اين واقعيت دنياي کار و تجارت و مديريت و بازار است .
فرض کن قرار بود در موسسه يا يکي از شرکت هاي من کار کني . اصلاً برايمان مهم نبود که چه تحصيلاتي داري و با کدام استاد دانشگاهي چه واحد درسي را گذرانده اي . شايد در تصميم گيري نهايي امتيازي برايت محسوب مي شد اما نهايتاً تجربه و توانايي تو بود که برايمان تعيين کننده بود .
بايد حق بدهي که مدير يک شرکت خصوصي موقعيت را تنها در اختيار کارشناساني قرار دهد که سابقه کاري بالا با توانايي هاي برجسته داشته باشند .هدف هايت را سطح پايين در نظر نگير . تا ابد منشي بودن در يک شرکت برگ افتخار نيست اما قطعاً مدير کيفيت يک شرکت کوچک بودن ارزش بيشتري دارد . البته در يک شرکت کوچک بودن هم جالب نيست . کاري کن که بزرگان رشته اي که داري تو را به بازي بگيرند . تو که تا اينجا آمده اي ، وقت صرف کرده اي پس بيشتر از خودگذشتگي به خرج بده و بزرگتر هدفگذاري کن . شايد اصلاً براي استخدام ساخته نشده اي ، شايد تمام آن چيزهايي را که براي پذيرش در يک مصاحبه شغلي نياز است را داري اما يک کارمند بودن در وجودت نيست و قرار است تبديل به يکي از زنان بزرگ تاريخ کشور شوي . اصلاً چرا کشور ، چرا يکي از برترين زنان جهان نشوي ؟
انسان ها هرگز به بيشتر از آنچه تصور مي کنند نمي توانند دست پيدا کنند . اگر بخواهي فقط در فاميل برتر باشي مي شوي اما آيا در جامعه هم هستي ؟ اگر فقط بخواهي در شهر باشي در کشور چطور ؟ اصلاً چه کسي گفته است که ما حق نداريم براي کل تاريخ ماندگار باشيم ؟ چه کسي گفته است که نمي توانيم رويايي و افسانه اي رشد کنيم ؟ چه کسي گفته است نمي توانيم به عنوان صاحب سبک ، بنيانگذار يک علم يا صاحب يک قانون نام مان در تاريخ جاودانه شود ؟ چه کسي مي تواند آنچه که حق ما است ، تاريخ ، تاريخي که در را به روي همه انسان ها باز گذاشته است را از ما بگيرد ؟ فقط خودمان ! محدوديت چيزي به جز آن چيزهايي که خودمان براي خودمان قائل مي شويم نيست ! محدوديتي وجود ندارد ...
اينکه شوهرت به تو کمک نمي کند برايم خيلي جالب است . اگر به جاي تو بودم حتماً همين فردا برايش هديه اي مي خريدم و به خاطر کم محلي که کرده است او را مورد تقدير قرار مي دادم . جدي مي گويم . او آگاهانه يا ناآگاهانه باعث مي شود تا تو حريص تر شوي ، بيشتر بخواي و براي آنکه ثابت کني انسان کمي نيستي تلاش بيشتر کني ، سماجت بيشتري به خرج دهي و از حرکت باز نايستي . تسليم نشو ... حرکت کن و به همه ثابت بکن که واقعاً هستي .
براي به دست آوردن آن چيزهايي که تا به حال به دست نياورديم بايد تبديل به آن کسي شويم که تابه حال نبوده ايم .
دقيقاً چه چيزي را مي خواهي به دست بياوري ؟
دقيقاً بايد چه کسي شوي تا آن چيزي را که مي خواهي کسب کني ؟!
يا آن شخصيتي که قرار است بشوي چقدر فاصله داري ؟
چه کارهايي است که تو را به شخصيت مد نظرت نزديکتر مي کند ؟
چقدر طول مي کشد تا تبديل به او بشوي ؟
در مورد پدرت که عصبي است بايد بگويم که به بحث ما ربطي ندارد . دنبال بهانه نباش . تبديل به آن شخصيتي بشو که قرار است باشي . دين خودت را به تاريخ بشر ادا کن و ماندگار شو . شايد اگر تو تبديل به يک شخصيت ماندگار شوي در روحيه پدرت هم تأثير مستقيم و مثبت بگذاري اما در مرحله ي اول به مسائل خودت فکرکن و براي حل آنها به دنبال راهي باش .
در مورد فرزندت ، نمي گويم که بچه است وبايد شيطنت کند . خودت را دوست بدار و قبول کن که او بچه است .نه ! مساله شيطنت فرزندت را فراموش کن و در عوض به اين فکر کن که تا زماني که تغيير نکني نمي تواني برايش الگوي مناسبي باشي . مطمئنم که تو هم مي خواهي تا در مدرسه با افتخار بگويد که مادرش چه کسي است . اگر پدر يا مادرت يکي از شخصيت هاي معروف کشور بودند و نامشان در کتاب فارسي آماده بود آن روز چه حسي داشتي ؟ اين لطف را به فرزندت بکن . آنچه را خودت از آن محروم بودي از او دريغ نکن . اينکه امروز دارم به سوال تو پاسخ مي دهم و اينکه تو براي حل مساله ات از يک نفر کمک خواسته اي نشان مي دهد که مي تواني . نشان مي دهد که واقعاً خواستار تغيير هستي . اين جهان ، جهان تغيير است و نه جهان تقدير ، تقدير را تغيير بده و مسئوليت هايش را بپذير ...
انسان هاي معمولي زندگي معمولي دارند و زندگي معمولي همان چيزي است که امروز داري . يک روز به احساس افسردگي و کسالت ختم مي شود . هيجان ندارد . اين هيجان را بايد براي خودت و خانواده ات خلق کني . اگر قرار است کسي باشي که مي خواهد نامش در تاريخ ثبت شود تا آخر عمر هيجان و شادابي را با خودت خواهي داشت و اگر به جز اين باشد متاسفم !
شايد اگر به ديگران بگويي که مي خواي نامت در تاريخ ثبت شود به تو بخندند ، مسخره ات کنند و ناراحت ات کنند اما بدان که موفقيت با شکست هاي زياد و همين تأييد نشدن ها است که پديد مي آيد . اينها بهاي موفقيت هستند . اگر از تاييد نشدن فرار کني ، اگر پي آن را به تنت نمالي موفقيتي در کار نيست چون بهايي نداده اي !
بگذار مسخره ات کنند ، با انگشت نشان ات دهند . در عوض جدي تر شو ، هيجان بيشتري کسب کن و مصمم تر شو تا روزي تنها با يک لبخند معمولي به آنها بفهماني که :ها !انسان هاي خرد و کوتوله ! يادتون هست ؟ يادتونه ؟ چقدر بدبختيد ... چقدر خوشبختم ...!؟؟
من تا زماني که هدفي در اين حد براي خودم انتخاب نکرده بودم با مسائل مشابه تو مواجه بودم . اين نظر من بود . اميدوارم موثر بوده باشه . اگر تماماً به توصيه ها عمل کني يقيناً خوش خبر خواهي بود و هرگز فراموش نکن که هدف هاي محدود ، زندگي را محدود مي کنند !
جايي در تاريخ براي خودت باز کن و به من هم کمک کن تا در آينده بگويند کسي بوده ام که ديگران را به تاريخ ساز شدن دعوت مي کرده است ...
واقعاً بعد از مرگمان در مورد ما چه خواهند گفت .
منبع:مجله خانواده شاد شماره 39