بازرسان قبر
بازرسان قبر
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «هر که سه چیز را انکار کند، شیعه ما نیست:
۱ – معراج ، ۲ - پرسش قبر ، ۳ – شفاعت ». (۱)
از روایات استفاده مىشود که پرسشهاى قبر را دو فرشته به نامهاى نکیر و منکر انجام مىدهند:
پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «خداوند تعالى، دو فرشته به نامهاى نکیر و منکر، جهت پرسش به قبر مىفرستد». (۲)
از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) پرسیدند: سیماى فرشتگان بازرس قبر چگونه است؟
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «بسیار تندخو و زشتند؛ صدایشان همچو رعد غرّان و چشمانشان چون برق تابان است.
موهایشان (به گونهاى بلند است که از پشتشان آویزان و) به روى زمین کشیده مىشود؛ دندانهایشان (به گونهاى تیز است که وقتى آنها) را در زمین فرو کنند، گودالى پدیدار شود». (۳)
امام کاظم(علیه السّلام) فرمود: «هنگام ورود مؤمن به قبر، بازرسان قبر(با احترام) او را نشانند و سؤالاتشان را پرسند (و چون پاسخ به نیکى شنوند) قبرش را تا چشم کار مىکند، بگشایند و از طعامهاى بهشتى برایش (ارمغان) آورند». (۴)
حال این سؤال به ذهن مىرسد که آیا سیماى فرشتگان بازرس قبر، نسبت به نیکان و بدان یکسان است یا تفاوت دارد؟
براى پاسخ به این سؤال، به نکاتى چند اشاره مىشود:
الف - بازرسان قبر با این سیماى وحشتناک و هراسنده، فقط به سراغ بدکاران مىآیند و این دیدار نامیمون سزاى کمى از گناهان بزرگ آنهاست.
ب - سیماى بازرسان قبر نسبت به نیکوکاران بسیار زیبا و برخورد آنها همراه با مهربانى و محبت است.
ج - در برخى اخبار و ادعیه نیز بین بازرسان قبر، تفاوت گذاشته شده است؛ نسبت به بدکاران «نکیر و منکر» و نسبت به نیکوکاران «بشیر و مبشر» نامیده شدهاند. (۵)
«نکیر و منکر» را بدین سبب نام نهادهاند که از منکران خدا، پیامبر، امام و... همچنین از انجام دهندگان منکرات و زشتىها سؤال مىکنند.
«بشیر و مبشر» را از این رو که بشارت دهنده و مژده آور براى اهل ایمان و نیکوکاران هستند، بدین اسم نام نهادهاند.
شایان ذکر است که گاهى از فرشتگان بشارت نیز، تعبیر به «نکیر و منکر» مىشود.
آزمونى سخت
پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «از خدا، پیامبر، دین و امام پرسیده مىشود». (۶)
امام سجاد(علیه السّلام) فرمود: «دریغا! اى فرزند آدم! غافلى؛ اما خدایت از تو غافل نیست. مرگ، شتابان سراغت مىآید؛ تو را در مىیابد؛ آنگاه تک و تنها به خانه قبر خواهى رفت و فرشتگان پرسش براى آزمونى سخت، نزدت مىآیند و درباره پروردگار، پیامبر، دین، کتاب و امام از تو مىپرسند. سپس از شمار عمر و چگونگى گذراندن آن و بعد، از بهدست آوردن مال و چگونگى صرف آن خواهند پرسید». (۷)
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «در قبر از پنج چیز(دیگر، نیز) پرسیده مىشود:
۱-نماز، ۲-زکات، ۳-حج، ۴-روزه، ۵-دوستى اهل بیت(ع)». (۸)
بنابراین، مهمترین سؤالات قبر -تا آنجا که ما یافتیم- به شرح زیر است:
۱ - معبودت که او را پرستش مىکردى، چه کسى بود؟
۲ - پیامبرت که بود؟
۳ - کتابش چه نام داشت؟
۴ - امامى که فرمانش را مىبردى، چه کسى بود؟
۵ - شمار عمرت چند است و آن را چگونه صرف کردى؟
۶ - مالت را از کجا آورده و در چه راهى صرف نمودى؟
۷ - آیا نمازت را بدرستى انجام دادى؟
۸ - زکات و خمس مالت را پرداختى؟
۹ - از عهده حج واجبت به نیکى برآمدى؟
۱۰ - روزههاى واجبت را به جا آوردى؟
۱۱ - آیا نسبت به اهلبیت(ع) محبت داشتى؟
غیر از موارد یاد شده، در روایتى آمده است: از دوستان شخص نیز سؤال مىکنند و چنین پرسند: با که دوست بودى؟ (۹)
پاسخ به سؤالات بازرسان قبر، ارتباط مستقیم با اعمال و عقاید افراد دارد. آنان که در این جهان به نیکى از عهده این آزمون برآیند، با موفقیت این راه را پشت سر مىگذارند؛ اما کسانى که در دنیا با کولهبارى از گناه، راهى آن سرا شوند، در برابر آزمونى بسیار سخت قرار دارند. وقتى در آن خانه تنگ و تاریک قرار گیرند و با دو موجود وحشت آفرین وهولناک روبهرو شوند؛ چنان ترس و هراس بر آنان چیره گردد که تصورش را نتوان کرد.
به برخى از اشخاص در هنگام پاسخ، لکنت زبان دست مىدهد.
برخى گویند: در دنیا مىگفتند: خدایى هست، پیامبرى هست؛ ولى ما انکار مىکردیم.
گروهى ممکن است از شدت ترس و لرز به آن دو اشاره کنند و گویند: خدا و پیامبر، شمایید.
پس از آن، فرشتگان با گرز آتشین و عمود آهنین بر سرشان کوبند؛ طورى که از قبرهایشان آتش زبانه کشد!
شایان ذکر است که میزان پاسخگویى و مجازات، به میزان کردار شخص بستگى دارد. بنابراین -چنانکه در گفتار بعدى نیز خواهیم گفت- مجازات همگان یکسان نیست.
علم خدا و پرسش فرشتگان (۱۰)
چرا در قبر پرسش مىشود؟ مگر خدا از کردار همه انسانها آگاه نیست؟
شکى نیست که پروردگار بىهمتا بر تمام کردارهاى آشکار و پنهانى همگان آگاه (۱۱) و از رگ گردن به انسانها نزدیکتر است (۱۲) و از اندیشههاى نفسانى نیز کاملاً آگاهى دارد. (۱۳)
چون فهم این مطلب قدرى دقیق است، با بیان مثالى آن را توضیح مىدهیم: آموزگارى، پس از یک سال تدریس، همه شاگردان کلاس خود را مىشناسد؛ یا مىتواند بدون امتحان، عدهاى را قبول و برخى دیگر را مردود کند؟
تفاوت بین امتحان گرفتن و نگرفتن را در زیر نشان مىدهیم:
۱ - نفس امتحان گرفتن، سبب تلاش بیشتر مىشود واگر امتحان نباشد، حتى دانش آموزان زرنگ نیز تلاش و کوشش لازم را نمىکنند.
۲ - درست پاسخ دادن به سؤالات لذتآور است و بدون امتحان این لذت حاصل نمىشود.
۳ - بد پاسخ دادن به سؤالات رنجآور است و بدون امتحان این رنج حاصل نمىشود.
۴ - با آزمون، نمره و امتیاز دقیق هر کس مشخص مىگردد و بدون امتحان، مشخص نمىشود.
۵ - با امتحان گرفتن، هیچکس مدعى از بین رفتن حق خود نیست؛ اما بدون امتحان، قبول شدگان، طالب حق بیشترى هستند و مردودشدگان نیز اعتراض خواهند کرد.
بنابراین، نفس امتحان و پرسش قبر نیز انسانها را در دنیا به تلاش و کوشش بیشتر وادار مىکند؛ در حین امتحان، نیکوکاران از پاسخ دادن لذت و بدکاران رنج مىبرند. درجه و امتیاز هر کس براى خودش مشخص مىشود و همه شاهد عدالت الهى خواهند بود و هیچکس مدعى مرتبه برتر نخواهد شد.
متوسّطان ؛ مُستضعفان
امام باقر(علیه السّلام) فرمود: «در قبر پرسش نمىشود، مگر از کسانى که داراى ایمان یا کفر محض هستند». (۱۴)
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «فقط از کسانى که داراى ایمان و کفر محض هستند، سؤال مىشود و دیگران به حال خود رها مىگردند». (۱۵)
بنابراین، از غیر نیکان و بدان محض -که از آنان به متوسطان و مستضعفان تعبیر مىگردد- پرسش نمىشود.
علامه مجلسى؛ در اینباره مىگوید: «از مستضعفان و متوسطان که بین ایمان و کفر قرار دارند، سؤال نمىشود.» (۱۶)
«متوسطان» کسانى هستند که توانایى اداى تکالیف خود را ندارند(مانند: ابلهان، دیوانگان و کودکان).
«مستضعفان» کسانى هستند که زیر سلطه فرهنگى قرار گرفته، لذا از تشخیص حق عاجزند و قادر به هجرت از دیار خود نیستند(مانند: کسانى که در محیط کفر زندگى مىکنند و دسترسى به جایى ندارند و نداى حیاتبخش آیین اسلام نیز بدیشان نرسیده است).
بنابراین، آن دسته از مستضعفان که دسترسى به آیین حق یا امکان هجرت از سرزمین خود را دارند، از عذاب جهان برزخى استثنا نشدهاند. آیه زیر نیز بر این مدعا دلالت دارد:
(اِنَّ الَّذینَ تَوفّاهُم الْمَلائکهُ ظالمِی اَنْفُسِهِم قالوا فیمَ کنتمْ قالوا کُنّا مُستضْعَفین فِی الاَرضِ قالوا اَلَمْ تَکُنْ اَرضُ اللَّهِ واسِعهً فَتُهاجِروا فیها فَاولئکَ مَأَویهم جَهَنَّمُ وَسائتْ مَصیراً) (۱۷)
پس از مرگ، فرشتگان به انسانهاى بدکردار گویند: چرا در دنیا چنین مىکردید؟
گویند: ما، در زمین، مستضعف و ناتوان بودیم.
فرشتگان پاسخ دهند: آیا زمین خدا گسترده نبود؛ تا از آن وادى هجرت کنید؟
پس، جایگاه اینان، جهنم است که بسیار بد جایگاهى است.
دنباله آیه فوق، درباره مستضعفینى که مهاجرت و رسیدن به حق برایشان ممکن نیست، چنین مىگوید:
(اِلّا الْمُستَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلدان لایَسْتَطیعُون حِیلَهً و لایَهْتَدُونَ سَبیلاً فأولئکَ عَسَى اللَّهُ اَنْ یَعْفُوَ عَنْهُم وَکانَ اللَّهُ عَفُوّاً غَفوراً) (۱۸)
آن گروه از مردان، زنان و کودکان مستضعفى که گریز و چارهاى برایشان میسر نبود و راهى به نجات خود نمىیافتند، امیدوار به عفو و بخشش خدا باشند که خدا آمرزنده است و گناهانشان را مىبخشد.
معصومان؛ مُقرَّبان
الف - پیامبران و امامان(ع).
ب - دانشمندان پارسا و پیکارگران راه خدا(مجاهدان و شهیدان).
بنا به دلایل زیر از پیامبران و امامان معصوم(ع) پرسش و پاسخ پس از مرگ برداشته شده است:
۱ - آنان از برترین درجه ایمان و بالاترین مرتبه تقوا برخوردارند -تا جایى که از گناه و اشتباه به دور هستند- از این رو، خلافى انجام نمىدهند تا سزاوار پرسش و عذاب باشند.
۲ - آنان میزان عمل دیگران هستند و مقام و منزلتشان از بازرسان قبر برتر است؛ لذا پرسش از آنان -علاوه بر اینکه بیهوده به نظر مىرسد- گستاخى به مقام شامخ آن ستارگان پرفروغ انسانیت است.
۳ - آنان از پیش، امتحان خود را به نیکوترین وجه ممکن در دنیا پس دادهاند -که شایستگى به دست آوردن این منصب بزرگ را یافتند- از این رو، امتحان دوباره درباره آنان بىمورد است.
۴ - از طرفى دور از عقل است که از پیامبران و امامان پرسیده شود که پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟ یا از آنان که خود سرمشق و اسوه دیندارى براى انسانها هستند، بپرسند: دینت چیست؟ یا از آنان که خود از طرف خدا بدین افتخار دست یافتهاند، بپرسند: خدایت کیست؟
غیر از معصومان عدهاى دیگر نیز از پرسش قبر مستثنا هستند که به دلیل روایت زیر از آنها به «مقربان» تعبیر مىشود:
قال رسول اللَّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) : «اَقْرَبُ النَّاسِ مِنْ دَرَجَهِ النَّبُوّهِ اَهْلُ الْعِلْمِ وَالْجِهادِ» (۱۹)
مقربترین انسانها به درجه پیامبرى، عبارتند از: دانشمندان پارسا و پیکارگران راه خدا.
بیشترِ دلایلى که در برداشتن پرسش و پاسخ از معصومان بیان شد، نسبت به دانشمندان پارساى امت اسلامى نیز صادق است. اینان بهترین رهروان راه انبیا مىباشند و چون در دوران ختم نبوت(پایان پیامبرى) قرار دارند، تمام وظایف سنگین پیامبران بر دوش آنهاست، به گونهاى که مقام برخى از دانشمندان پارساى این امت از مقام پیامبران بنىاسرائیل نیز برتر است.
به چند حدیث نبوى درباره مقام بزرگ علماى صالح بنگرید:
«دانشمندان، چراغهاى زمین، جانشینان انبیا و وارث پیامبران هستند». (۲۰)
«مرکّب قلم دانشمندان، در روز قیامت بر خون شهیدان برترى دارد». (۲۱)
«مقام عالِم، از پیامبر یک درجه کمتر و از شهید یک درجه برتر است». (۲۲)
پس از دانشمندان پارسا، شهیدان و مجاهدان، برترین مقام را در نزد خدا دارند و از پرسش و عذاب قبر در امانند.
به چند حدیث نبوى در اینباره توجه فرمایید:
«مجاهدى که به پیشواز دشمن رود (و در این مسیر، چنان) استقامت ورزد تا کشته شود یا پیروز، پرسش قبر از او برداشته مىشود». (۲۳)
پرسیده شد: چرا شهدا از پرسش قبر درامانند؟
فرمود: «شهید در زیر برق شمشیرى که بالاى سرش بود، آزمایش خود را پس داده (و پیشاپیش پاسخ پرسشها را داده است) و همین او را بس است!». (۲۴)
پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «شهید، هفت خصلت دارد:
۱ - با چکیدن نخستین قطره خونش، گناهان او بخشیده و آمرزیده مىشود.
۲ - چون بر زمین غلطید، دو ماهروى بهشتى سرش را بر دامن گرفته و گرد و غبار از چهرهاش زدوده و بدوآفرین و خوشامد گویند.
۳ - جامهاش از تن برآورند و لباسهاى زیباى بهشتى بر او پوشند.
۴ - فرشتگان بهشتى نزدش آیند و گلبارانش کنند.
۵ - جایگاه او را در بهشت، نشانش دهند.
۶ - او را به بهشت برند و گویند: هر کجا(و نزد هر کس) مىخواهى، برو!
۷ - (مهمترین خصلت او این است که) شهید نظر مىکند به وجهاللَّه. (۲۵)
امام خمینى(رحمت الله علیه) در سخنرانى ۱۳۵۹/۱۰/۲۰ راجع به این حدیث چنین فرمود:
«... درباره شهید و فضل شهادت آن قدر از اولیاى اسلام، روایات وارد شده که انسان متحیر مىشود!
در روایتى از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که: شهید هفت خصلت دارد: اولین قطره خونش که به زمین ریزد، تمام گناهانش آمرزیده مىشود؛ و مهمتر، آخرین خصلت اوست: شهید نظر مىکند به وجهاللَّه. شاید، نکته این باشد که حجابهاى بین ما و حق تعالى، منتهى به حجاب خود انسان مىشود. انسان خودش حجاب بزرگى است. اگر کسى این حجابها را در راه خدا داد، همه حجابها(خود و خودبینى) را شکسته و تقدیم کرده است.
او، براى خدا، جهاد و دفاع کرده و براى کشور خدا و آیین الهى هر چه داشته، در طبق اِخلاص گذاشته و تقدیم کرده است.
وقتى این حجاب برداشته شد، در عوض، خداى(تبارک و تعالى) بر آنها تجلى مىکند -چنانکه بر انبیا تجلى کرد- آنان همانند پیامبران، همه چیز را در راه خدا مىخواهند و خودى نمىبینند و در مقابل حقتعالى، براى خودشان، شخصیتى قائل نیستند... .
این روایت، انبیا را مقارن شهدا قرار داده و همان جلوهاى را که حقتعالى بر انبیا مىکند، بر شهدا هم مىنماید. شهید هم یَنْظُر اِلى وَجْهاللَّه؛ زیرا همانطور که انبیا حجابها را شکسته بودند، آنها نیز حجابها را شکسته و آخر منزلى که براى انبیا هست، شهدا نیز بر حسب حدود وجودى خودشان به این آخر منزل مىرسند». (۲۶)
البته بعید نیست که دیگر پیروان راستین خط ولایت و امامت نیز در قبر مورد بازخواست قرار نگیرند و لطف و رحمت الهى نصیب آنان نیز شود.
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: « هر کس از شما در مسیر ما باشد و بمیرد؛ شهید است ».
سؤال شد: اگر چه در بستر باشد؟
فرمود: « آرى. اگر در بستر هم بمیرد، نزد خدا زنده است و روزى داده مىشوند ». (۲۷)
پي نوشت :
۱ . « بحار الانوار »، ج۶، ص۲۲۳:
« من أنکر ثلاثه اشیاء، فلیس من شیعتنا: المعراج، و المسأله فی القبر، و الشفاعه ».
۲ . «مدرک پیشین»، ص۲۴۵:
« إن للَّه تعالى ملکین؛ یقال لهما: منکر و نکیر؛ ینزلان على المیت، فیسألانه...».
۳ . «مدرک پیشین»، ص ۲۱۵ - ۲۱۶:
«ملکان فظّان غلیظان؛ اصواتهما کالرعد القاصف، و ابصارهما کالبرق الخاطف! یطئان فی أشعارهما، و یحفران بأنیابهما! فیسألانک».
۴ . «مدرک پیشین»، ص۲۲۲:
« فإذا اُدخل (المؤمن) قبره، أتاه منکر و نکیر؛ فیقعدانه و یقولان له: ... فیفسحان له فی قبره مدّ بصره؛ ویأتیانه بالطعام من الجنه...».
۵ . « اقبال »، ص۶۴۵. « بحار »، ج۹۸، ص۲۹۱:
(به نقلِ « مصباح المنیر »، آیهاللَّه على مشکینى، ص۱۹۰، انتشارات یاسر):
«و أمتنى مسرورا و مغفورا، و تولّ أنت نجاتی من البرزخ، و أدرعنى منکراً و نکیرا و أرِعینى مبشرا و بشیرا؛ واجعل لی إلى رضوانک و جنانک مصیرا، و عیشا قریرا، و ملکا کبیرا؛ وصل على محمد و آله کثیرا». بارالها! مرا شاد و آمرزیده بمیران؛ رهایى مرا از گفت و گوى برزخ عهدهدار شو؛ منکر و نکیر را از من بازگردان؛ بشیر و مبشر را به من بنمایان؛ مرا به سوى خشنودى و بهشت خود راهى بگشاى؛ حیاتى باکمال مطلوب که مایه روشنى چشم باشد، عطا کن؛ و بر محمد و خاندانش درود بىاندازه نثار فرماى. (خواندن این دعا، در هر روز از ماه رجب، بسیار سفارش شدهاست).
۶ . «بحار الانوار»، ج۶، ص۲۴۵:
«... یسألانه: عن ربه و نبیه و دینه و امامه».
۷ . « امالى الصدوق »، ص۴۰۷. «بحار»، ج۶، ص۲۲۳ - ۲۲۴. « لئالى الاخبار »، ج۴، ص۲۵۰:
«ابن آدم! إن أجلک أسرع شیء إلیک،... أول ما یسألانک عن ربک الذى کنت تعبده، و عن نبیک الذی أرسل إلیک، و عن دینک الذی کنت تدین به، و عن کتابک الذى کنت تتلوه، و عن إمامک الذى کنت تتولاه؛ ثم عن عمرک فیما أفنیته؟ ومالک من أین اکتسبته و فیما اتلفته؟».
۸ . « الکافى »، ج۳، ص۲۴۱. « بحار »، ج۶، ص۲۶۵ - ۲۶۶:
« یسأل المیت فی قبره عن خمس: عن صلاته و زکاته و حجه و صیامه و ولایته و إیانا أهل البیت ».
۹ . « بحار الانوار »، ج۶، ص۲۶۰.
۱۰ . موضوع این بحث برگرفته از کتاب معاد شهید دستغیب است؛ ولى نظم، در عبارات و شیوه نگارش از نگارنده است.
۱۱ . شورى (۴۲) آیه ۱۲: (انه بکل شیء علیم).
۱۲ . ق (۵۰) آیه ۱۶: (نحن اقرب الیه من حبل الورید).
۱۳ . ق (۵۰) آیه ۱۶: (و نعلم ماتوسوس به نفسه).
۱۴ . «الکافى»، ج۳، ص۲۳۵. (نقل از: «بحار»، ج۶، ص۲۶۰):
«إنما یسأل فی قبره من محض الایمان محضاً؛ اومحض الکفر محضاً...».
۱۵ . «مدرک پیشین». « المحجه البیضاء »، ج۸، ص۳۱۰:
« لایسأل فی القبر إلا من محض الایمان محضاً؛ أومحض الکفر محضاً و الآخرون یلهون عنهم ».
۱۶ . «بحار الانوار»، ج۶، ص۲۶۰:
« إنه لایسأل عن المستضعفین و المتوسطین بین الإیمان و الکفر ».
۱۷ . نساء (۴) آیه ۹۷.
۱۸ . نساء (۴) آیه ۹۸ - ۹۹.
۱۹ . «المحجه البیضاء»، ج۱، ص۱۴. «میزان الحکمه»، ج۶، ص۴۵۶.
۲۰ . «کنزالعمال»، ج۱۰، ص۱۳۴، الهندى، مؤسسه الرساله. «میزان الحکمه»، ج۶، ص۴۵۷:
«العلماء مصابیح الارض، و خلفاء الانبیاء و ورثه الانبیاء».
۲۱ . «مدرک پیشین»، ص۱۴۱:
«یوزن یوم القیامه مداد العلماء و دم الشهداء؛ فیرجّح علیهم مداد العلماء على دم الشهداء».
۲۲ . «مجمع البیان»، ج۹، ص۲۵۳. «میزان الحکمه»، ج۶، ص۴۶۰:
«فضل العالم على الشهید درجه... و فضل النبی على العالم درجه».
۲۳ - «کنز العمال»، ج۴، ص۳۱۳. (به نقلِ «میزان الحکمه»، ج۵، ص۱۹۳):
«من لقی العدو، فصبر حتى یقتل او یغلب؛ لم یفتن فی قبره».
۲۴ . «مدرک پیشین»، ص۴۰۷:
ما بالُ المؤمنین یفتنون فی قبورهم إلا الشهید!؟
فقال رسول اللَّه: «کفى ببارقه السیوف على رأسه فتنه».
۲۵ . «وسایل الشیعه»، الشیخ الحر العاملى، ج۱۱، ص۱۰، داراحیاهء التراث العربی:
قال رسول اللَّه: «للشهید سبع خصال من اللَّه: الأوّلُ: قطره من دمه، مغفور له کل ذنب. و الثانیه: یقع رأسه فی حجر زوجتیه من الحورالعین؛ و تمسحان الغبار عن وجهه؛ و تقولان: مرحبابک؛ و یقول هو مثل ذلک لهما.
و الثالثه: یکسى من کسوه الجنَّه. و الرابعه: تبتدره خزنه الجنه بکل ریح طیّبه أیّهم یأخذه معه. و الخامسه: ان یرى منزله. و السادسه: یقال لروحه اسرح فی الجنه حیث شئت. و السابعه: ان ینظر فی وجه اللَّه و إنها لراحه لکل نبی و شهید».
۲۶ . «صحیفه نور»، ج۱۳، ص۲۷۲ - ۲۷۳، وزارت ارشاد اسلامى.
۲۷ . «المحاسن»، خالدالبرقى، ص۱۶۴، دارالکتب الاسلامیه. «بحار»، ج۶، ص۲۴۵. «لئالى الاخبار»، ج۴، ص۲۳۴: «یا ابامحمد! إن المیت منکم على هذا الامر شهید!» قلت: و إن مات على فراشه؟ قال: «و إن مات على فراشه، حی عند ربه یرزقون».
/س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}