شب‌های قدر را با آن حال و هوای عجیبش دوست دارم. این شب‌ها که با مامان و بابا به مسجد می‌روم با دقت بیش تری به آدم‌ها نگاه می‌کنم؛ انگار توی دل‌ شان شب‌ پره‌های روشنی بال‌ بال می‌زنند که آن‌ها را یک‌جور دیگری نشان می‌دهد: آرام‌تروغمگین‌تر. این شب‌ها همه دل‌شان به هم نزدیک می‌شود و برای ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام و رنجی که تحمل کرده اند مدام اشک می‌ریزند و شب‌زنده‌داری می‌کنند. امشب از خدا خواستم من را به خاطر تمام بدی‌هایم ببخشد و کمکم کند تا مثل حضرت علی علیه السلام تا جایی که می‌توانم به اطرافیانم کمک کنم با جوانه‌ی صبری که در دلم می‌کارد.

نویسنده: عاطفه جوینی