انقلاب اسلامى؛ غرب و ضعف تحليل(3)

نويسنده: احمد رهدار




4. انقلاب ايران، معلول آموزه هاي ايران باستان

نيكي آر. كدي علاوه بر تفسير ماركسيستي كه از انقلاب اسلامي ارايه مي كند همچنين معتقد است كه انقلاب ايران ريشه در اعتقادات ايران باستان دارد. وي در اين خصوص مي نويسد: محورهاي عمده اي از زمان هاي گذشته در كليه نهضت هاي سياسي ايران به نحو تكراري ظاهر شده است. يكي از اينها را شايد بتوان اعتقاد به ثنويت و دوگانگي خير و شر ناميد كه سابقه آن شايد به قدمت آيين زرتشت، مانويت و يك سلسله بدعت هاي معروف ناظر بر دوگانگي خير و شر باشد. آخرين تجلي اين امر در ايدئولوژي شيطان بزرگ مي باشد. اين عقيده در مفاهيم شيعي به طور فراواني ابراز گشته است و محور آن ادبيات معطوف به ]امام [حسين مي باشد. تقسيم همه چيز در جهان به دو دسته خير و شر همواره به انقلاب نمي انجامد، اما ذهنيتي را مي آفريند كه نسبتاً حركت به سوي اقدامات انقلابي را آسان مي سازد. جهان عموماً به صورت خاكستري (نسبي گرايانه) و يا بينابين مشاهده نمي شود، بلكه معمولاً به صورت يك محيط بد تلقي مي شود كه ممكن است توسط رهبران شبه منجي كه نماد خير در برابر شر مي باشند، به محيطي خوب تبديل شود. از نظر سياسي در غياب چنين رهبراني و قيام هاي آنها كاري از پيش نخواهد رفت. بسياري از مردم شايد از سياست كنار كشيده و بدان بدگمان باشند، اما وقتي كه يك رهبر فرهمند (كاريزماتيك) خير ظهور مي كند، آنگاه مردم به دنبال او حركت خواهند كرد، همان گونه كه به دنبال مصدق و ]امام [خميني به راه افتادند.( 20)
وي در كتاب معروف خود ريشه هاي انقلاب ايران نيز مي نويسد: از جهاتي احياي اسلامي اخير ايران بسيار جديد است زيرا در آن صداي افكار و انديشه هايي به گوش مي رسد كه قبلاً هرگز شنيده نشده بود. اما از جهات ديگر، بسيار شبيه به سنت ديرينه اي است كه از قبل در ايران و در دنياي اسلام وجود داشته است. اين سنت عبارت است از بيان شكايتهاي فرهنگي و سياسي اجتماعي به تنها صورتي كه براي اكثر مردم آشناست. يعني يك تعبير و بيان مذهبي كه در آن نيروهاي خير در مقابل نيروهاي شر صف آرايي كرده و وعده مي دهند تا مستضعفين و محرومين را به عدالت برسانند.( 21)
وي در تحليلي ديگر، نگرش مانوي را به نفع حضرت امام ارزيابي كرده و مي نويسد:
نگرش مانوي بسياري از ايرانيان به جهان كه در آن هر چيز كه خوب است به خدا و نمايندگان او و هر چيز كه بد است به نيروهاي شيطاني (آمريكا، سلطنت طلبها، صهيونيستها و بعضي گروه هاي ديگر) نسبت داده ميشود، به حفظ موقعيت و احترام ]آيت الله [خميني كمك مي كند.( 22)
در خصوص اين نگرش كدي به ماهيت انقلاب اسلامي، ذكر نكات ذيل لازم به نظر مي رسد :
1. آموزه هايي مثل عدل و ظلم، استضعاف و استكبار، خوب و بد (خير و شر) آموزه هايي اسلامي و برخي (از جمله عدل و ظلم) نيز آموزه هايي عقلاني هستند و صرف اشتراك آنها در اديان، ملل و نحل ديگر، آنها را از ماهيت اسلامي بودن آنها نمي اندازد.
2. كدي، اعتقاد جهان سوم گرايي، يعني رابطه ظالمانه بين امپرياليسم غرب و كشورهاي جهان سوم را امري صرفاً شبيه به اعتقاد مانوي مي داند نه برگرفته از آن. چرا نتوان به همين نحو ادعا كرد كه اعتقاد به ظلم و عدل نيز امري شبيه به بحث خير و شر موجود در ديدگاه ثنويت مانوي است نه برگرفته از آن؟
3. استفاده كدي از روش فيلولوژي(23)كلاسيك موجب شده است كه تفكرات اصيل و ناب شيعي ايرانيان به عقايد و تفكرات ايران باستان نسبت داده شود و هيچ گونه اصالت و استقلالي براي تفكر شيعي باقي نماند و به تعبيري، ابعاد زنده و بالنده فكر اسلامي كه سالها به تفسير متافيزيك قدرت و راهنمايي عمل در زندگي سياسي مسلمانان پرداخته و به طور كلي رابطه عمل و نظر را در ساحت قدرت سياسي تنظيم نموده است، در هم شكسته شود.( 24)
4. هرچند تبادل سنت هاي فرهنگي ميان تمدن ها و ملت ها شايع و رايج بوده و هست،اما نبايد فراموش كرد كه هرگاه يك تمدن بتواند گفتمان خود را نسبت به ساير تمدنهاي از قبل موجود، برتري دهد، يا عناصر آن تمدنها را طرد مي كند و يا اگر هم بپذيرد، آنها را در نسبتي تنظيم ميكند كه هماهنگ با اهداف آرماني آن باشد. با اين حساب حتي اگر در مقام شناسايي اين عناصر گفته شود كه ريشه آنها به تمدني ديگر بازمي گردد، طرفي بسته نخواهد شد، چه جايگاه و نسبتي كه اين عناصر در تمدن دريافت كننده شان اشغال كرده اند، كارويژه اي متمايز از آنچه را كه قبلاً در تمدن مادر داشته اند، دارند و در اين صورت، از اين كه اين عناصر قبلاً متعلق به تمدني ديگر بوده اند نبايد پنداشت كه ضرورتاً همان كارويژه ها را دارند.

5. انقلاب ايران، انقلابي صرفاً شيعي و نه اسلامي

برخي از نظريه پردازان غرب، ضمن ايراني خواندن مذهب تشيع، تلاش كرده اند تا انقلاب اسلامي را منحصراً انقلابي شيعي و نه اسلامي ياد كنند. به عنوان مثال؛ الويه روا مي نويسد: سال اول پيروزي انقلاب ايران، سال بيانات تند اتحاد و يكپارچگي مسلمانان بود، اما يك دهه بعد از آن، نفوذ تهران در ميان سنيان مسئله اي بزرگ، پيچيده و حل نشدني باقي ماند. از طرف ديگر؛ در بين سنيان، لغزش اسلام گرايي در بنيادگرايي معاصر، احساسات ضد شيعه را دوباره زنده كرد. در امير نشين ها و ساير كشورهاي عربي خليج ]فارس [شيعه بودن به معني جاسوس و بيگانه بوده است؛ به طوري كه عربستان سعودي از صدور ويزا به شيعيان پاكستان اجتناب مي كند.( 25)
و يا مي نويسد: نظرات انقلاب ايران در بين جوامع شيعي در سراسر جهان انعكاس يافت و اين امر باعث شد كه در نظر جهانيان انقلاب اسلامي مترادف با تشيع باشد. همين وضع ايران بود كه سني هاي خوشبين به انقلاب اسلامي را دل شكسته و نااميد ساخت، و آنان توسط اخواني ها و وهابي ها جذب شدند. ايران از جامعه شيعيان ساير كشورها به مثابه ستون پنجم استفاده مي كند و با همين جوامع است كه عليه ناسيوناليسم عرب مي رزمد و در صدد بيثبات ساختن حكومت هاي محافظه كار خاورميانه است. انقلاب ايران از طرف ديگر نتوانست در ميان سنيان ريشه بگيرد. ايران از سال 1991 در صدد رفع اين نقيصه برآمد و كوشيد به عده اي از اسلامگرايان سني نزديك شود؛ مثلاً در آسياي مركزيبه تقويت تاجيك هاي فارسي زبان پرداخت تا مانع رشد تركيسم و بنيادگرايي سني وابسته به عربستان سعودي و پاكستان شوند.( 26)
اسپوزيتو نيز مي نويسد: در حالي كه تصورات زيادي در سراسر جهان اسلام در حال جولان بود، موفقيت هاي انقلاب ايران، شماري از حكومت هاي مسلمان را بيمناك كرد. شيعيان در ساير كشورهاي خليج ]فارس [و پاكستان كه اقليت مهمي را تحت حكومت سني ها تشكيل مي دادند، جسورانه هويت فرقه اي خودشان را اظهار كرده، مراسم عبادي خود را به جاي آورده، نارضايتي خود را از حكومت موجود بيان نمودند. در همين زمان، حكام مسلمان و مخالفان اسلامي با «شبه خميني» خواندن دشمنان خويش، دولت ايران را به دليل نفوذ بيجا در سياست داخلي خود متهم مي كردند.( 27)
نكته اي كه مورد غفلت اين گونه نظريه پردازان غربي قرار گرفته است اين است كه انقلاب اسلامي ايران، در داخل مرز خود يك انقلاب كاملاً شيعي البته با رعايت حقوق ديگر مذاهب اسلامي و حتي اقليت هاي ديني غيراسلامي و در بيرون از آن، يك انقلاب كاملاً اسلامي است. از همين روست كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي هم بر ضرورت وحدت جهان اسلام تاكيد شده است:
به حكم آيه كريمه « ان هذه امتكم، امه واحده و انا ربكم فاعبدون»(28) همه مسلمانان يك امت اند و دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست كلي خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و كوشش پيگير به عمل آورد تا وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد.( 29)
و هم بر مذهب شيعه به عنوان مذهب رسمي ايران تاكيد شده است:
دين رسمي ايران، اسلام و مذهب جعفري اثني عشري است و اين اصل الي الابد غيرقابل تغيير است و مذاهب ديگر اسلامي اعم از حنفي، شافعي، مالكي، حنبلي و زيدي داراي احترام كامل مي باشند.( 30)
به نظر مي رسد تاكيد نظريه پردازان غرب بر ماهيت شيعي انقلاب ايران به ويژه در مواقعي كه سخن از تعامل آن با جهان اسلام است و نه به هنگام تحليل رخ دادهاي داخلي آن بدين منظور است كه نوعي تقابل ميان آن و ديگر كشورهاي اسلامي كه غالباً سني مذهبند، ايجاد كند. به اين مطلب با زيركي در جمله ذيل از الويه روا آمده است:
بنابراين مخالفت هاي مذهبي قومي و ملي در جهان اسلام نسبت به تلاش هاي اتحاد دهنده قوي تر است. اين تلاش ها هرچند ذهني است و مي تواند مردم عامي را بسيج كند، اما نبايد فراموش كرد كه هيچ گاه منتج به ايجاد انترناسيونال اسلامي نخواهد شد.( 31)

پی نوشتها:

20. نيكي آر. كدي، «چرايي انقلابي شدن ايران»، ترجمه فردين قريشي، فصلنامه متين، س 1، ش 2 (بهار 1378)، ص 225 ـ .226
21. ريشه هاي انقلاب ايران، ص .19
22. ريشه هاي انقلاب ايران، ص .450
23. فيلولوژي يا روش نسخه شناسي كلاسيك اروپايي، يكي از دقيق ترين روش ها در تحقيق متون قديم، و نقد و فهم آن در غرب بوده كه از قرن 16 ميلادي در آنجا ظهور پيدا كرد. از قرن 19 ميلادي، اين روش بر تحقيقات اسلام شناسانه شرق شناسان غربي حاكم بوده است. پيش فرض اساسي اين روش، اصيل انگاري انديشه ها، نوشته ها و مذاهب دورانهاي متقدم تر و سرچشمه انگاشتن آنهاست، به گونه اي كه امور متاخر را بازپرداختي از آنها مي انگارد.
داود فيرحي، قدرت، دانش و مشروعيت در اسلام، (تهران: ني، چ ،3 1382)، ص80 .75
24. ر.ك: مهدي ابوطالبي، « از مبارزه در مركزيت غرب تا مبارزه با مركزيت غرب»، مندرج در: جمعي از نويسندگان، شرق شناسي نوين و انقلاب اسلامي، ص 325 ـ 326.
25. تجربه سياسي اسلام، صص 135 .136
26. تجربه سياسي اسلام، ص .196
27. جان ال اسپوزيتو، انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، ترجمه محسن مديرشانه چي، (تهران: باز، چ 1، 1382)، صص 49 .50
28. سوره مباركه انبياء، آيه شريفه .92
29. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، فصل اول، اصل يازدهم.
30. همان.
31. تجربه سياسي اسلام، ص .136

منبع:http://www.pegahhowzeh.com