نقاشي، رازگوي روان بچه ها

نويسنده: دکتر مصطفي جلالي فخر




شايد هنوز هم هستند کساني که باور نکنند اين نقاشي هاي ساده و بازيگوشانه اي که کودکان شان مي کشند، الزاماً بازي با خطوط و رنگ ها نيست. يا راهي براي آن که سرشان گرم شودو احياناً والدين شان ذوق کنند و حي بچه ها را راهنمايي کنند که «مامان! اينو آبي کن، اونو قهوه اي!»
سال هاست که روان پزشکان بر اهميت نقاشي آزادانه کودکان در آشکارسازي درونيات و ذهن شان تأکيد کرده اند. اين که اشکال و رنگ ها و ترکيب خطوط و دواير در اين نقاشي هاي به ظاهر ساده و سرسري نشانگان پيچيده اي هستند که مي تواند ميزان و منشأ آسيب هاي رواني اطفال را هم آشکار کند.
کودک نيازمند گفت وگو است اما چون تسلط کافي گفتاري و الفبايي ندارد، آگاهانه و به طور غير مستقيم از طريق نقاشي، ويژگي هاي شخصيتي، ناکامي ها، فشارها و تمايلات دروني خود را آشکار مي کند. در واقع نقاشي مانند خواب و رويا به او فرصت مي دهد تا اطلاعات و اعمالي را که از دنياي بيرون کسب کرده از هم جدا و سپس آنها را دوباره تنظيم کند.
هارلو معتقد است که نقاشي و بازي براي کودک وسيله اصلي سياحت، خودآگاهي و به گذشته نگريستن. نقاشي کودکان از سه چهار سالگي معنا پيدا مي کند و مي تواند هوش و عواطف و موقعيت و ارتباطات او در زندگي نشان دهد. او در سنين 3 تا 6 سالگي بيشتر تحت تأثير فشارهاي دروني ست، بنابراين علاقه وافري به استفاده از رنگ دارد و آن را بر شکل ظاهري ترجيح مي دهد. به تدريج که سنش بالاتر مي رود، از وابستگي اش به رنگ کم شده و به شکل ها علاقه افزون تري نشان مي دهد. کودک براي استفاده از رنگ ها فقط تحت تأثير احساسات و عواطف خود قرار دارد و مثلاً ممکن است چمن را بنفش بکشد، چون هم مي خواهد چمن را نشان دهد و هم از رنگ بنفش خوشش مي آيد.
والدين و مربيان نبايد اصرار داشته باشند تا نگرش کودک را در برابر رنگ با واقعيات منطبق کنند. و بگذارند هر چه دوست دارد بکشد. کوچک ترها بيشتر قرمز و نارنجي و صورت را مي پسندند و در کل به رنگ هاي زنده تر گرايش بيشتري دارند؛ اما بزرگ تر که مي شوند رنگ هاي گروه آبي گرم و تند استفاده مي کنند و فقط کودکاني که در خانه تحت نظارت شديد هستند، رنگ هاي سرد را انتخاب مي کنند که علت اصلي آن به مشکلات عاطفي و رواني باز مي گردد. فقدان رنگ در تمام يا قسمتي از نقاشي نشانگر خلأ عاطفي و گاهي دليل بر گرايش هاي ضداجتماعي است. کودکان «سازگار»، در نقاشي هاي شان به طور متوسط از پنج رنگ مختلف استفاده مي کنند و کودکان گوشه گير يا آنها که ارتباط با دنياي خارج را دوست ندارند، از يک يا دو رنگ بيشتر بهره نمي برند.
موضوعاتي که در نقاشي کودکان بيشتر ديده مي شوند، آدم، خانه، درخت، خورشيد، ماه، حيوانات و خانواده است. تمام جزئيات رفتاري و اين که چه مي کشند (يا نمي کشند) و با چه رنگ و اندازه اي، همه شان تعابيري دارد که به فهم بيشتر از کودک کمک مي کند. عده اي عقيده دارند که نقاشي آدمک، خانواده و درخت، سه تست روان شناسي مفصل و معتبر براي اطفال محسوب مي شود.
شکل آدمي که کودک مي کشد، پيش از هر چيز شکل خود يا درکي که از بدن و تمايلاتش دارد را بيان مي کند و حتي گودينف، نقاشي آدمک کامل و درست را نشانه پختگي فکري کودکان مي داند. جزييات فراواني در تحليل نقاشي آدمک هست که شايد در مطلب مجزايي در باره آن بنويسم. در باره سه جزء درخت (ريشه، ساقه و برگ) و چگونگي کشيدن آنها نيز جزييات فراواني مطرح است که هر کدام نشانه اي از درونيات کودک است.
نقاش خانه و خانواده از همه مهم تر است. خورشيد نماد مادر يا زندگي است و خانه نماد پدر. البته عده اي از روان شناسان اطفال، خورشيد را نماد پدر يا به طور کلي والدين مي دانند. اگر خورشيد پشت ابر تيره يا کوه باشد يا کم رنگ باشد، يعني والدين وجودشان گرم و پر مهر نيست و اگر خورشيد را قرمز پررنگ يا سياه بکشند به معناب ترسي شديد از پدر (يا گاهي مادر) است. ماه بيشتر نشانه نيستي است و بسياري از کودکان آن را در نقاشي هايي که از قبر و قبرستان مي کشند به کار مي گيرند. چراغ يعني عشق و محبت در زندگي و اگر آن را خاموش بکشد، نشانه اي از مرگ مادر است. رودخانه جريان زندگي است و دودکش نماد عاطفه در خانواده. اگر خانه سقف نداشت يعني پدر نقش حمايت کننده را در خانه نداردو پنجره و رنگ آن نماد ارتباط ذهني کودک با جهان خارج است.
در ورودي خانه نماد رفت و آمدهاي خانوادگي است و اگر کوچک باشد يعني خانواده کم رفت و آمد است و بالعکس. خانه بدون در ورودي در پنج تا هشت سالگي نشانه خجالتي بودن و وابستگي شديد به مادر است و بعد از هشت سالگي نشانگر احساس خود کوچک بيني و تنهايي است و در نوجواني شرم حياي زياده از حد و احساسات گرايي رقيق و سطح را نشان مي دهد. مدت زماني که براي ترسيم هر يک از اشخاص ي اجزاي نقاشي صرف مي کند و دقتي که در مورد جزئيات به کار بسته مي شود نيز داراي اهميتي است. يا تمايل و حساسيتي که در بازگشت به بخش معيني از نقاشي خود نشان مي دهد. همچنين اين نکته که نقاشي در چه قسمتي از کاغذ و با چه شخصي آغاز شده است. ناحيه پايين صفحه، ناحيه غرايز بنيادي است و کودکان خسته و روان آزرده و افسرده بيشتر به اين بخش گرايش دارن. بالاي صفحه مطلوب و آرمان گراها و رؤياپردازهاست و ناحيه اي براي گسترش تخيلات.
چپ جايگاه گذشته است و در راست صفحه، آينده نقاشي مي شود. اگر کودک خود را پايين تر يا کوچک تر از ديگران بکشد، نشانه اضطراب گناه کاري است و چه بسا تا حدي افراطي باشد که اصلاً خودش را از نقاشي حذف کند... جزييات و شرح زياد است و به پايين ستون نزديک شده ايم!... حرف آخر اين که کودک بهتر از هر کسي مي داند قصد بيان چه چيزي را داشته. يادتان باشد که همواره پس از تمجيد نقاشي اش از او بخواهيد که نقاشي اش را براي تان تعريف کند. و البته فراموش نکنيد که کودک تان درجزيره يا سياره خودش نشسته، روي نوک بالاترين درخت و بي اعتنا به همه کساني که دور و برش هستند. پس لطفاً در حال نقاشي مزاحمش نشويد و بگذاريد کارش را بکند!.
منبع:روزنامه سلامت - ش 220