انسانها باهمه تفاوتها و ویژگیهای مختلف فردی دارای نیازهای مشترک و عمومی هستند که از عمق فطرت آنها سرچشمه می گیرد و باید این نیازها به دقت مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. از جمله نیازهای عمومی و فطری انسان ، نیاز به محبت، توجه و عزت نفس یا خود ارزشمندی است که در صورت ارضای این نیاز، احساس خوشایندی از تواناییها و در نتیجه احساس لیاقت در انسان به وجود می آید و بدین ترتیب، زمینه شکوفایی استعدادها و رشد شخصیت حاصل می شود. بنابراین یکی از رسالتهای مهم تعلیم و تربیت در جامعه، احیا و تقویت عزت و کرامت نفس در انسان است.
 
انسان به طور فطری به عزت و کرامت نفس گرایش دارد، یعنی یک شرافت و ارزشی را در نفس و وجود خویش احساس می کند که به سبب آن از رذالتها و پستیها گریزان است. عزت نفس همان احساس کرامت و برزگواری و شرف و آبرو است. پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم برای رشد همین گرایش فطری بوده است که فرمود:
«انی بعثت لأتمم مکارم الأخلاق ؛ من برانگیخته شدم تا روح بزرگواری و مکرمت را در وجود شما کامل کنم». انسان کریم کسی است که عزت نفس دارد و از پستیها و رذالتهایی مثل : دروغ، تهمت، غیبت، فحش و صفات پست و زشت دیگر گریزان است و خودش را بالاتر و برتر از این می بیند که رفتار و گفتارش به این رذایل آلوده شود.
 
«عزیز» به معنای نفوذناپذیر است و انسان عزتمند هرگز اجازه نمی دهد رذالت و پستیها در شخصیت وی نفوذ کند. انسانی شایستگی خلافت الهی را در روی زمین پیدا می کند که عزت و بزرگواری و مردانگی و فتوت و سخاوت و مروت و کرم و شرف در او به بالاترین درجه، تجلی یابد؛ چنان که این صفات در شخصیت انبیا و ائمه معصومین و به طور کامل ظهور پیدا کرده است.
 
مخالفین و معاندین انبیا برای تسلط بر مردم و نفوذ در آنان، اولین کارشان تحقیر و از بین بردن روح مکرمت در انسانها بوده است؛ یعنی شخصیت آنان را تحقیر می کردند تا بتوانند آنان را به بردگی و عبودیت فکری بکشانند. «فاستخف قومه فأطاعوه انهم کانوا قوما فاسقین ؛ او (فرعون) قومش را تحقیر کرد پس آنها هم اطاعتش کردند، چرا که آنها قومی فاسق بودند». یعنی کسانی که بپذیرند دیگران تحقیرشان کنند از نظر قرآن «فاسق» نامیده شده اند. در نظام فرعونی روابط انسانها با یکدیگر روابط تحقیرآمیز است و خداوند به پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم می فرماید : «فاصبر إن وعد الله حق ولا یستخفک الذین لایوقنون ؛ (ای پیامبر) استقامت و پایداری پیشه کن که وعده خدا حق است. مبادا افراد بی ایمان تو را تحقیر و تضعیف کنند (که بخواهی در اثر احساس حقارت پیرویشان کنی».
 
اولین کاری که استثمارگران و استعمارگران در کشورهای جهان سوم می کنند استعمار فرهنگی است؛ یعنی به فرهنگ آنها تهاجم می کنند و شخصیتشان را هیچ و پوچ می پندارند تا آنان را اسیر و بنده و پیرو خود کنند و در جهت اهداف و مقاصد شوم خود به کار گیرند. بنابراین، برای تحقق اهدافشان اولین کار آنها تحقیر و پست شمردن ارزشهای فرهنگی و شخصیتی آنهاست. نظامهای سلطه از خود تعریف می کنند و دیگران را تحقیر می نمایند. از این رو برای دست یابی به  استقلال و آزادگی نفس باید عوامل تضعیف و یا نابود کننده عزت نفس را شناخت و کنار زد و به عواملی که در امر تعلیم و تربیت موجب تقویت کرامت نفس انسان می شود توجه کرد و اهمیت داد .
 
امام علی علیه السلام خطاب به فرزندش امام حسن علیه السلام می فرماید: «أکرم نفسک عن کل دنیة و ان ساقتک الى الرغائب ؛ فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا »؛ پسرم شخصیت و نفس خود را گرامی بدار و از آلودگی به هر کار پستی برتر بدان در مقابل هر عمل پستی فکر کن که شخصیت من بالاتر از این است که به این پستیها آلوده شود). اگر چه تو را به آنچه میل داری برساند؛ زیرا تو در مقابل آنچه از دست می دهی پاداش مناسبی نمی گیری که با شخصیت تو برابری کند بنابراین تو ضرر می کنی». بعد می فرماید: «ولاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا ؛ و بنده کسی مباش به راستی که خدا تو را آزاد قرار داده است».
 
اگر انسان تن به پستی و رذالت بدهد و خود را با خواسته ها و تمایلات نفسانی پست و کوچک نماید و مدام چشمش به دست مردم باشد، خود را تحقیر کرده است. وجدان انسان به او می گوید: ای انسان، تو بزرگی و کریمی، ومقام تو بالاتر از این است که کار زشتی را مرتکب شوی. اصولا انسان غیرتمند و کسی که عزت نفس دارد کار زشت نمی کند؛ مثلا آدم با شرف هرگز تن به بی عفتی نمی دهد. انسان به طور فطری عزت نفس را دوست دارد و حتی خودش را به رنج و زحمت و مشقت می اندازد تا عزت نفس خویش را حفظ کند؛ یعنی ترجیح می دهد گرسنگی، تشنگی، اسارت، شهادت را تحمل کند، ولی عزت نفس خویش را از دست ندهد. «أنت ما أستغنیت عن غیرک اعلى الناس قدرة ؛ تو همین مقدار که از دیگران بی نیاز باشی از همه مردم عزیزتری؟».
 
پس نیازمندی به افراد، نوعی احساس ذلت و پستی و درماندگی است. باید این روحیه در افراد مسلمان پرورش یابد که پیوسته از دیگران توقع و انتظار نداشته باشند و همیشه خود را نیازمند دیگران احساس نکنند. انسان موجودی مرکب است؛ یعنی طبیعتی حیوانی دارد و فطرتی الهی که آیه شریفه «نفخت فیه من روحی» ؛ گویای آن است و این، همان من انسانی است که احساس شرف و عزت می کند و هرگز حاضر نیست تن به خفت و خواری بدهد. در حقیقت در درون انسان دو کشش وجود دارد. یکی کششهای نفسانی که ریشه در طبیعت انسان دارد و دیگری گرایشهای روحانی که ریشه در فطرت انسان دارد. بزرگترین رسالت انبیا و ائمه معصومین علیهم السلام در تربیت انسان، پرورش شخصیت آزاده و متعالی و متعبد با روش آزادمنشانه بوده است. در این راه به تزکیه نفس سفارش کرده اند: «قد افلح من زکیها » تزکیۂ نفس، یعنی صیقل دادن شخصیت و پاک کردن نفس از غبار هوی و هوس و بردگی و بندگی مال و ثروت و مقام و به عبارت دیگر، رسیدن به حریت و داشتن روحیه آزادگی و برخورداری از شخصیتی والا و کریم است. «المجاهد من جاهد نفسه ، آن که با نفس خویش مجاهده می کند، مجاهد واقعی است. زیرا «اشجع الناس من غلب هواه ؛ شجاعترین مردم کسی است که بر هوای نفس خویش پیروز شود».
 
منبع: والدین و مربیان مسؤول، رضا فرهادیان، چاپ پنجم، مؤسسه بوستان کتاب، قم 1392