برای درک و فهم نقش زن در جوامع غربی و نوع نگرش غرب به زن، شایسته است : ۱. ابتدا نگاه کنیم در ادبیات غرب که چهره زن چگونه تصویر شده است و ۲. در وسایل ارتباط جمعی امروز غرب، چقدر و با چه کیفیتی به زنان پرداخته می شود. ۳. در منابع اصلی و اصیل فرهنگ غرب و در ریشه های فرهنگی آن سامان به نقش زنان در جامعه چه اهمیتی داده می شود.
 
فرهنگ غرب به دلیل اعتقاد عمومی به مسیحیت، فرهنگی مسیحی است و مسیحیت را باید در کتاب مقدس بازیابی کرد. کتاب مقدس شامل دو بخش عهد عتیق = تورات و عهد جدید = انجیل است. عهد عتیق یا تورات مورد پذیرش یهودیها هم هست و از آنجا که یهودی ها در دو سه قرن اخیر به تدریج در جوامع غربی از قدرت و نفوذ بیشتری برخوردار شده اند و توانسته اند از طریق محفل ها و راه های غیرمستقیم و به خصوص با استفاده از شبکه عظیم و مؤثر فراماسونری در شکل بندی جامعه غرب بیشترین اثر را بگذارند، در واقع تورات، ریشه اصلی فرهنگ غرب است و شگفت این که درست همان نقشی که در تورات به زنان داده شده است، امروز در جامعه غرب اجرا می شود. اما اصل مطلب:
 
در تورات، اولین بار حضور زن، در داستان آفرینش است که در آن، پس از خلقت آدم و برای رفع تنهایی او خداوند از دنده آدم گلی برداشت و با آن حوا را آفرید. پس اولین انگیزه وجودی زن، رفع تنهایی مرد است و نه موجودی هم کفو و هم شأن او. بعد در باغ بهشت، وقتی شیطان می خواهد آدم را بفریبد، ابتدا به صورت ماری در می آید، به سراغ حوا می رود و او را اغوا میکند که اگر از میوه ممنوعه (سیب) بخورد، جاودان می شود. حوا هم به این وسوسه تن می دهد و پس از اینکه خودش سیب را گاز زد، آدم را هم تشویق می کند که از میوه ممنوعه بخورد. یعنی در نظام خلقت انسان، ابزار و واسطه اثر شیطان بر مردان، زنان هستند. به روایت توراتی، شیطان ابتدا زنان را گول میزند و از طریق آنان مردان را وسوسه می کند. طبعا در این نحوه از دید و برداشت، زن موجودی وسوسه گر و عامل شیطان است. در حالی که ما مسلمانان، به پیروی از قرآن کریم، این اندیشه را سخیف و جاهلانه میدانیم و خلقت حوا را برای سکونت روحی آدم و وجود آدم را برای حوا به عنوان جفت و همسر و همراه زندگی می شناسیم و وسوسه گری شیطان را هم بر آدم و حوا یکسان و یکجا میدانیم، نه زنان عامل شیطان اند و نه مردان تافتههای جدا بافته هستند.
 
در سراسر تورات نقش زنان، پلیدترین و زشت ترین نقش اجتماعی است و در اغلب با فساد و فحشا و گناه و آلودگی آمیخته است و حتی پیامبران خدا هم - نعوذ بالله - گرفتار شهوت پرستی نامشروع با زنان اند. گویی در بیان تورات، برای زن، نقش دیگری جز فساد و تباهی شناخته نیست.
 
یکی از داستانهای تورات درباره حضرت موسی علیه السلام است. روزی حضرت موسی علیه السلام در مصر، می بیند که یک مصری با یک یهودی دعوا میکند. حضرت موسی به دفاع از یهودی، او را به ضرب مشت می کوبد. او کشته می شود، در نتیجه حضرت موسی از مصر میگریزد و در وادی سینا به چاه آبی می رسد که چوپانان برای دادن آب به گوسفندان خود بر سر چاه اجتماع کرده اند و دو دختر چوپان، آن طرف تر به انتظار ایستاده اند. موسی نزد آنان می رود و می پرسد که آنجا چه می کنند. آنان می گویند منتظرند که دیگران بروند تا آنها هم گوسفندان خود را آب بدهند. حضرت موسی بر سر چاه می رود و برای آنان آب میکشد و گوسفندانشان را سیراب می کند. سپس کمک می کند تا آنان گوسفندان را به چادرهای محل زندگی خود ببرند. در آنجا، دختران به پدرشان - شعیب ؟ - ماجرا را می گویند و موسی را به چادر دعوت می کنند. همین ماجرا، مقدمه آشنایی حضرت موسی با شعیب و داماد شدن او می شود.
 
این داستان در قرآن کریم هم آمده است اما یهودیان از این داستان - و داستانهایی دیگر از همین نوع - سوءاستفاده کرده و آن را به صورت یک فرمول در آوردند که هرگاه جوان فقیری بخواهد با خانواده ثروتمندی وصلت کند، راهش آن است که در یک فرصت مناسب به دختری از آن خاندان کمک کند و وقتی دل او را ربود، با آن دختر ازدواج کند، و وارد آن خانواده شده و میراث خوار آن گردد!
 
صدها داستان از این نمونه را در داستان های بازاری و فیلم های سینمایی غربی و شرقی و امریکایی و هندی و طاغوتی می توان دید و خواند و شنید که همه، فرهنگ تورات را تبلیغ و ترویج میکنند و نحوه نگاه کردن توراتی را به نقش و شخصیت زن بیان می دارند. یهودیها این نقش را معکوس هم کرده اند؛ یعنی استفاده از زنان زیبای یهودی برای نفوذ در دربار شاهان و قلمرو قدرتمندان و جبهه دشمنان و دادن مأموریت به زنان جاسوس با حربه شهوت پرستی و فحشا که موارد تاریخی و سیاسی آن متنوع و بیشمار است. از آمسترمردخای در دربار خشایار شاه تا زنان یهودی در حرم سرای فتحعلیشاه و جاسوسی های صهیونیست که به نفع اسرائیل ماجراهای بسیار متنوع و متعددی دارند، حاصل آن بینش اصلی و اساسی توراتی است.
 
اما نقش زنان در ادبیات غرب: زن در رمان و شعر و به طور کلی ادبیات مغرب زمین هرگز نقش دیگری به جز معشوقه مورد نظر مرد نداشته و ندارد. اگر هم از شخصیت های نادری مانند مادام کوری یا ژاندارک در تاریخ و ادبیات عرب نام برده می شود، آن قدر محو و گنگ و تبلیغاتی است که به راستی هیچ امکان ویژه ای برای اسوه سازی و نمونه پردازی ایجاد نمی کند. اما سراسر رمانها و نوشته ها و همچنین تابلوهای نقاشی و مجسمه ها و ادبیات غرب، زن را موجودی زیبا و شهوت انگیز می نمایانند که برای تنهایی مرد و عامل وسوسه و اغوای شیطان جلوه گر می شود.
 
منبع: دخترانه، مهدی نیک خو، مؤسسه بوستان کتاب،چاپ اول،قم 1393