مدرس، ناشناخته ای مشهور (2)
مدرس، ناشناخته ای مشهور (2)
جاذبههاي ديني و حوزهاي مدرس
اما امام خميني كه خود از تبار فكري او بود و در بسياري از ابعاد با هم مشابهتهايي دارند،نام او را دوباره زنده كرد. آن بزرگوار براي هيچ يك از علماي معاصر به اندازه مدرس عظمت قائل نيست، و در مناسبتهاي گوناگون نسبت به او ابراز عشق و علاقه كرده و از شخصيت والايش تجليل فرموده است.
عامل اصلي اين قضيه كه شهيد مدرس در نظر بزرگاني همچون امام خميني چنان جلوه و عظمتي دارد كه در حد يك فقيه و فرد اسوه و الگو مطرح است، در عناصرو خصايص بنيادين به وجود آورندهي شخصيت ممتاز ايشان نهفته است. عناصر اصلي تشكيل دهندهي شخصيت مرحوم مدرس را ميتوان در محورهايي كه اينك ذكر ميشود، خلاصه كرد:
1ـ تقوا و خلوص براي خدا و قطع طمع از مطامع دنيوي و پست و مقام.
2ـ فقاهت و اسلامشناسي به معناي درست كلمه و توان تطبيق فروع بر اصول در شناسايي و كشف حكم مسائل مستحدثه و نوپديد سياسي و اجتماعي و داشتن فراست و فهم عميق سياسي و اجتماعي.
3ـ ايمان به هدف اسلامي و مردمي خود و تن در ندادن به سازشها و معاملات سياسي و عدم سازش با مترفين و دشمنان مردم در سختترين شرايط.
4ـ آشنايي به علوم، عرف و زبان دنياي امروز و مبارزه با خرافات، تحجرگرايي و مقدسمآبي و تزوير ديني.
اين است سيماي مدرس، و همين خصلتهاست كه از او يك شخصيت ممتاز و الگو ساخته است. او از نظر دانش و معلومات حوزهاي در سطحي بسيار بالا بوده است و تنها هم مباحثهي مخصوص مرجع تقليد معروف شيعيان مرحوم حاج سيدابوالحسن اصفهاني در دورهي اشتهار هردوشان در نجف بوده است. آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني را كه ديگر شما خوب ميشناسيد، او در زمان خود و در مقطعي از زمان مرجع تقليد تقريباً منحصر به فرد جهان تشيع بود. تنها هم مباحثه اين شخص در زمان اشتهار به تحصيل و دانش، همان سيدحسن مدرس بوده است.
يكي از كهنسالان و پيرمردان حوزهي علميه قم كه از اساتيد سابق اين حوزه نيز محسوب ميشود، در ضمن مصاحبهاي كه يكي از نشريات ادواري حوزهي علميه با او انجام داده، دربارهي فضل و مقام و منزلت ديني مرحوم مدرس سخنان تكان دهندهاي بيان داشته است. 3 او كه اكنون بيش از هشتاد سال دارد با ناتواني بدني و جسمي كه تحمل مشقات سفر را برايش دشوار ميكند، سال گذشته (منظور سال 1364ه. ش) وقتي كه به مشهد مقدس مشرف شده بود، با اين سن و سالش از آنجا نيز به قصد زيارت مزار سيدحسن مدرس راهي كاشمر گرديده بود، وقتي كه توسط مجله ياد شده از او پرسيده شد شما به كاشمر براي چه رفتيد؟ در جواب گفتند كه براي زيارت «سيد شهيد مدرس»، من همان طور كه براي زيارت حضرت امام رضا (ع) رفتم و اين را بر خود لازم دانستم، جفا دانستم كه از آنجا به زيارت مدرس نروم.
بلي، اين قبيل سخنان را پيران ما، كهنسالان حوزهنشين ما در مورد مدرس ميگويند. چرا كه آنان به منزلت ديني و مقام علم وعرفان او آشنايي دارند. مدرس از نظر آنان بسيار مهم است. وقتي كه از عالم مذكور (بهاءالديني) پرسيده شده كه آيا به نظر شما مقام آيتالله حاج شيخ عبدالكريم حائري (مؤسسه حوزهي قم) بالاتر بوده يا سيدحسن مدرس؟ ايشان جوابي نزديك به اين مضمون دادهاند كه اين هر دو فقيه و مجتهد بودند، اين جوري نميشود ميان بزرگان مقايسه كرد، لكن بايد توجه داشته باشيم كه مرحوم مدرس علاوه بر فقاهت داراي «مقام ولايت» نيز بوده است (يعني در فهم مسائل سياسي و اجتماعي دست داشته است و در امور سياسي مسلمين دخيل بوده است) كه نتيجهي حرف ايشان امتيازدهي به مقام و منزلت مدرس است.
مدرس قابل مقايسه با هيچ يك از علماي معاصر خود نبوده است، زيرا علاوه بر عنصر علم و دانش و فضيلت و تقوا كه نوع علماي بزرگ دارا بودهاند، او صاحب ولايت و مجاهده فيسبيلالله بوده است. او با اين حال براي تقليد عوام رسالهي عمليه و توضيحالمسائل از خود منتشر نكرده، چون در اين وادي نبود و رسالت ديگر داشت.
مدرس يك مجتهد جامع و داراي اهليت افتاء و مرجعيت تقليد بوده است، آثار فقهي و اصولي مخطوطي كه از او به جاي مانده خود گواه اين معني است. چرا كه ما ميدانيم سيدحسن مدرس در 26 سالگي درحوزهي علميه آن زمان اصفهان كتابي در اصول فقيه و شرح كتاب رسائل شيخ مرتضي انصاري (ره) (تقريراً و تصنيفاً) نوشته است كه مجتهدان بزرگ و جامعالشرايط پنجاه و شصت ساله ميتوانند چنين كتابي را بنويسند. او دورهي كامل تقريرات اصول فقه درس خارج مرحوم آيتالله كه از مجتهدان بنام آن عصر بوده، نوشته است؛ ايشان بخش عظيمي از دروس خارج فقه آيتالله سيدمحمد باقر درچهاي كه از جمله اساتيد مرحوم آيتالله العظمي آقاي بروجردي است، نوشته است. به نظر بنده كتاب او اكنون به همين صورت مخطوط، همسنگ كتاب اجودالتقريرات است كه يكي از مراجع تقليد محترم كنوني آن را برپايهي درسهاي مرحوم نائيني نوشته است. نسخهاي از آن كتاب را يكي از فرزندان آزادهي او (نسخه عكسي) به اين جانب دادهاند كه به ضميمه چند رساله كوچك فقهي است و بسيار عميق است. 4
ايشان علاوه بر اين، بر كتاب مشهور آخوند ملاكاظم خراساني به نام كفايةالاصول نيز تعليقه نوشته است و اكنون نسخهي خطي آن موجود است. كساني كه با عرفيات و فرهنگ حوزههاي علميه آشنايي داشته باشند، و با نظام تحصيل و آموزش حوزه آشنا باشند، ميدانند تعليقه نوشتن بر كفايهي آخوند يعني درك و فهم مقاصد و مطالب آخوند و تحشيه و نقد علمي آن كه اصطلاحاً «تعليقه» ناميده ميشود، يكي از بارزترين نشانههاي مجتهدين است. مدرس براي كفايه تعليقه نوشته است. اما متأسفانه تاكنون حتي حوزههاي علميهي ما نيز نسبت به اين مقام و منزلت علمي مدرس واقف نشدهاند و كسي نميداند كه شهيد مدرس در حدي بوده در علم اصول فقه چيزي از آقايان و آيات عظام كمپاني، نائيني و آقا ضياء عراقي (فضلاء ثلاثه) كم نداشته است، لكن او در نجف و اصفهان نماند و خود را سرگرم تدريس نكرد و در يك مبارزه جانستوه و دشوار اجتماعي به نفع اسلام و مسلمين شركت جست و در نهايت نيز پس از تحمل سالها زندان و تبعيد... مظلومانه به شهادت رسيد و كتابهاي علمي، اصولي و فقهي او دچار سرنوشتي مشابه خود او شدند. يا از بين رفتند و نابود شدند و يا به صورت مخطوط در گوشه برخي از كتابخانههاي خصوصي خويشاوندان و احياناً مخفيگاههاي كتب و اوراق قاچاق، به صورت متروك درآمدند. به همين دليل است كه اكنون در حوزه و دروس نيز به نظرات فضلاي ثلاثه استناد ميشود و نه به نظر مدرس.
اين سه بزرگوار (نائيني، آقاضيا و كمپاني) بعد از مرحوم آخوند خراساني از نظر مهارت در علم اصول فقه سرآمد شمرده ميشوند و از نظر احاطه بر فروعات فقهي نيز حضرات آيات آقايان سيدكاظم يزدي مؤلف عروهالوثقي و سيدابوالحسن اصفهاني مؤلف وسيله النجات سرآمد شمرده ميشوند. شهيد مدرس شاگرد برجستهي آخوند خراساني و سيدكاظم يزدي، هم مباحثهي خصوصي حاجسيدابوالحسن اصفهاني و همدوره و همشاگردي آن چند بزرگوار ديگر مانند نائيني بوده است. و علاه بر اينها از اساتيد برجستهي بسياري در حوزههاي اصفهان و نجف در فلسفه و فقه و اصول استفاده كرده است. طبق نوشتهي شخص آن مرحوم در مقدمهي كتاب مخطوطش به نام شرح رسائل فقط در اصفهان حضور در درس سينفر از اساتيد را درك كرده است. با اين همه علم و دانش و اجتهاد و تأليفات فراوان مدرس تاكنون براي نسل ما و حوزههاي علميهي ما متأسفانه فقط در حد يك روحاني فاضل و معمولي شناخته شده است. عليرغم اينكه بسياري از تأليفات فقهي ايشان گم شده و يا از بين رفته، برخي جزوات و رسالههاي كوچكي كه در فقه استدلالي از او به جاي مانده،نشانگر عمق فقاهت اوست. مختصر نوشته باقي ماندهي او از كتاب مفصلي كه در مبحث غصب تحرير كرده بود، شناسنامهي درخشان فقاهت او را به نمايش ميگذارد و توان استدلال و تشقيق شقوق و مانورهاي استدلالي و علمي او را ميتوان در آن جزوه و جزوههاي ديگري همچون رسالهي قضاءالصلوات الفائته و غيره به خوبي مشاهده كرد. نوشتههاي فقهي او از نظر روش، هم شكل و هم شيوهي كتاب مكاسب شيخ مرتضي انصاري است. بنابراين بايد گفت مرحوم مدرس نه تنها از نظر سياسي در تاريخ بايكوت و مظلوم واقع شده، بلكه از نظر شخصيت حوزهاي و فقهي نيز كاملاً ناشناخته و مظلوم است. شايد دشمنان تفكر انقلابي، عدالتخواه و ستمستيز اسلامي از احياي شخصيت فقهي او بيشتر هراس داشته باشند، چرا كه دشمن از اين ميترسد كه مدرس به عنوان يك مجتهد جامعالشرايط و به عنوان يك فقيه مطلق در جامعه مطرح بشود، زيرا نتايج ناخواسته و به اصطلاح «تالي فاسد»هايي دارد كه نميخواهد آنها را تحمل كند.
مدرس از نظر تدريس و شاگردپروري نيز مهارت داشته است. او شاگردان بسيار زيادي را درحوزهي علمي خود در اصفهان و درتهران كه در مدرسهي سپهسالار تدريس ميكرد (همچنين در منزل خود كه اسفار تدريس مينمود)، تربيت كرد، مانند مرحوم شيخابوالحسن شعراني كه از فلاسفه و متكلمين و دانشمندان وارستهي معاصر است. و نيز مانند الهي قمشهاي فيلسوف و مترجم معروف قرآن به فارسي. و بسياري از علما و فرزانگان.
مدرس در تدريس نهجالبلاغه نيز يد طولايي داشته است و شاگردان زيادي به هنگام تدريس اين كتاب در حوزه اصفهان برگرد او جمع شد ه بودند. تا آنجا كه ما ميدانيم او اولين كسي است كه درحوزههاي علميه تدريس نهجالبلاغه را براي عموم طلاب شروع كرد و به آن رسميت داد.او از ميان مجتهدان و فقهاي معاصر نخستين كسي است كه نهجالبلاغه را به عنوان يك متن درسي براي آموزش اخلاق و عرفان رواج داده است و شخصاً آن را تدريس كرده است. مرحوم حاجميرزا عليآقا شيرازي كه آقاي مطهري در مقدمهي كتاب سيري در نهجالبلاغه ياد نيكي از او كرده است، در محضر درس مدرس با نهجالبلاغه آشنا شده است. مرحوم مطهري نيز از طريق حضور در محضر درس حاج ميرزا عليآقا شيرازي نهج البلاغه را شناخته است. بنابراين ريشهي اصلي اين قضيه به مدرس منتهي ميشود.
داستان آشنايي مرحوم حاجميرزا عليآقا شيرازي با نهجالبلاغه، كه خود او يكي از اساتيد معروف مرحوم آيتالله بروجردي است، به قراري است كه از خود آن مرحوم نقل شده است. او ميگفته است كه من از طريق مدرس بود كه با اقيانوس نهج البلاغه آشنا شدم. من بعد از آنكه در نجف اشرف دورهي كامل درس اصول فقه آقايان علما ومخصوصاًً آخوند خراساني و سيدمحمد كاظم يزدي را گذرانده بودم و مراحلي را طي كرده بودم معاصر بود با فتنهي مشروطيت كه از نجف به اصفهان آمده و از اوضاع و احوال روز وازده بودم. لذا با حفظ لباس رسمي روحانيون از شغل خود انصراف نموده روي به تجارت آوردم، در حالي كه در اصفهان نيز همچنان كم و بيش از دروس آيتالله سيد محمد باقر درچهاي و امثال او استفاده ميكردم. روزي به مناسبتي با مرحوم مدرس ملاقاتي حاصل آمد. ايشان ضمن بحث به من گفت كه فلاني شما بياييد تجارت آخرت را در پيش بگيريد، تجارت دنيا در شأن شما نيست. گفتم آقا، تجارت آخرت چيست؟ مدرس فرمود: تجارت آخرت همان درس و بحث و منبر و موعظه و خلاصه زندگي طلبگي است. شما از بازار ببريد و به زندگي طلبگي خودتان روي بياوريد، و به طور كامل مشغول درس و بحث شويد.
من از اين پند و نصيحت مدرس منفعل و متأثر شدم و تصميم گرفتم تدريس را شروع كنم و يك سري مطالعاتي داشته باشم. يك روز ديگر باز بنابر مناسبتي ميخواستم مدرس را ببينم، رفتم پاي درس نهجالبلاغه ايشان در يكي از مساجد و مدارس اصفهان (شايد مدرسه صدر يا جده بوده است). در آنجا ديدم كه جمعي از فضلا و بزرگان خاموش نشستهاند و مدرس نيز مشغول تدريس متن نهجالبلاغه و شرح و تفسير قطعات آن است. او آنچنان از اشعارو ادبيات فارسي و عربي و امثال عربي شاهد مثال ميآورد و معضلات و مشكلات آن را ميگشود كه من از قدرت و توانايي علمي و ادبي او در حيرت افتادم و كاملاً تحت تأثيرقرار گرفتم. اما آنچه مرا بيشتر از همه تحت تأثير قرار داد، بعد ادبي قضيه نبود،بلكه برداشتهاي عميق و هدايتگرانهاي بود كه مدرس از نهجالبلاغه ميكرد. من در همانجا تصميم گرفتم از آن تاريخ به بعد هميشه در آن درس شركت كنم و در آن سلسله درسها مدرس به من بخشيد آنچه را كه در دنيا و آخرت موجب سعادت من است، او مرا با دنياي ناشناخته و بيكران نهجالبلاغه آشنا كرد و شناوري در اعماق اين اقيانوس بيساحل را به من آموخت.
مدرس از نظر علمي و حوزهاي اين است كه حاج ميرزا علي آقا شيرازي معرفي ميكند: عاشق نهجالبلاغه و عارف نكات و زيباييهاي آن، بنيانگذار نهجالبلاغهشناسي در حوزههاي علميهي متأخر شيعه.
مدرس در تفسير قرآن نيز همانگونه بوده است كه در تفسير نهجالبلاغه. او يك طرح تفسيرنويسي مختصر و جامعي دارد كه آن را در زمان توليت خود بر مدرسه سپهسالار به عنوان برنامهي درس تفسير قرآن مدرسه نوشته است.
آن طرح تفسيري هنوز هم به خط مرحوم مدرس موجود است. اگر آن طرح از قوه به عمل ميآمد شايد جامعتر از الميزان ميگرديد، چون همهي ابعاد مربوط به آيات در آن پيشبيني شده است. تفسير ناقص و ناتمام مرحوم حاجآقا مصطفي خميني (ره) از نظر متد وشيوهي تقسيمبندي مباحث، همانندي زيادي با طرح مرحوم مدرس دارد. ميگويند زماني كه مدرس ميخواست درس تفسير قرآن را در مدرسه سپهسالار جزء دروس رسمي قرار دهد، به دنبال تفسير جامعي بود كه آن را متن درسي قرار دهد، برخيها تفسير «طنطاوي» را پيشنهاد كردند. مدرس بعد از آنكه يك مجلد آن را مدتي مورد بررسي و مطالعه قرار داد، به آن شخص گفت: اين شخص (طنطاوي) روح قرآن را درنيافته است و تفسير او به درد نميخورد. سپس خود آن طرح معروف را نوشت تا مبناي تدريس و تأليف جديدي در تفسير قرآن قرار بگيرد. طرح مدرس يك محور بحث فلسفي دارد، يك محور بحث كلامي دارد، يك محور بحث ادبي در شقوق مختلف دارد، يك محور هم اجتماعات و سياسيات از امور مدني دارد. خلاصه تمام وجوه احتمالي موجود در يك آيه را در نظر گرفته است. اينهاست ابعاد ناشناختهي شخصيت ممتاز مرحوم سيدحسن مدرس.
ايراد عمدهاي كه مدرس بر تفسير طنطاوي داشت عبارت بود از عدم اصالت فكري مؤلف و وابستگي آن به جريانهاي فكري منحرف آن كه علمزدگي ناميده ميشد. طنطاوي براي هر يك از آيات قرآن يك توجيه مادي و به اصطلاح علمي ميتراشد و به اين نكته توجه ندارد كتابي كه منشاء آن «وحي» و جهان غيب است لزومي ندارد همهي آيات آن با قوانين و معلومات شناخته شدهي مادي بشر تطبيق كند.
مدرس گفت ما كه نميخواهيم تحت نام تفسير قرآن يك مشت مطالب علمي و يا فرضيات عليم را در كتاب گردآورده و به خورد مردم بدهيم. علوم طبيعي را در جاي ديگر بايد آموخت، در مقام تفسير قرآن ما به دنبال هدايتهاي معنوي و اصول و قوانين زندگي و اجتماعي هستيم. لذا اين تفسير طنطاوي به درد ما نميخورد.
مدرس در فلسفه و حكمت نيز از ناموران عصر خود و از شاگردان برجستهي حكيم نامدار ميرزا جهانگيرخان قشقائي بوده است همچنين او از شاگردان بسيار خصوصي فيلسوف وارسته معروف آخوندملامحمد كاشي مقيم اصفهان بوده است. مدرس دربارهي آموزشهاي خود از اين فيلسوف بزرگ در زمينهي حكمت و عرفان و منطق،دست نوشتهي بسيار ارزشمندي دارد كه در مقدمهي كتاب خطي او به نام شرح رسائل موجود است. صفا و صميميت و خلوصي كه ميان اين استاد و شاگرد بوده در ميان كمتر كسي ميتوان نمونهاش را يافت. مدرس مينويسد: ملامحمد كاشي در زندگي مادي بسيار فقير و تنگدست بود. من هم فقير بودم. ما گاهي كار ميكرديم (مثلاً عملگي) و به يكديگر كمك و مساعدت ميكرديم و به همديگر تسليت و تسكين خاطر ميداديم، تا در مقابل مشكلات زندگي از پا در نياييم.
آيا يك عارف بزرگ و فيلسوف عاليقدري مانند آخوند ملامحمدكاشي در وجود مدرس جوان و طلبهي تازهكار چه خلوصي و نبوغي ديده است و چه گوهري را نهفته يافته است كه او را به مصاحبت و محاضرت خود بر ميگزيند و نه لحيهداران پرمدعاي مغرور را؟ مدرس گوهري بود كه گوهرشناسان خبره او را خوب ميشناختهاند.
خود مدرس استاد فلسفه و حكمت متعاليه نيز بوده است،او همچنان كه تدريس فقه و اصول فقه، و نهجالبلاغه داشته، تدريس فلسفه هم داشته است.
حتي زماني كه در تهران به عنوان فقيه طراز اول ناظر بر قوانين مجلس شوراي ملي بود، در منزل خودش اسفار ملاصدرا را نيز تدريس ميفرموده است.
مدرس عبد صالح خدا بود و با تمام شهرتي كه اكنون دارد، باز «ناشناختهاي است مشهور». همان طور كه در اين سمينار نيز آقايان از جمله آقاي حسين مكي پيشنهاد كردند، بايد كميسيونهاي متعددي تشكيل شود تا در ابعاد مختلف مدرسشناسي كنند. البته برادران محقق فعال در بنياد تاريخ در حد امكانات ناچيزشان در اين زمينه مشغول انجام يك كار گروهي دربارهي مدرس هستند و هر كدام از آنان در يكي از ابعاد زندگي مدرس كار ميكنند. 5
همان طور كه استاد محترم جناب آقاي هاشمي رفسنجاني نيز در خطبهي نماز جمعه اعلام كردند، قرار است ستادي راجع به بزرگداشت مدرس و تدوين و نشر آثار و تأليفات آن مرحوم تحت نظر مجلس، به لحاظ اينكه آن مرحوم فرزند مجلس بوده، به وجود بيايد و موجب معرفي مدرس به جامعه و بهرهوري جامعه از بركت شخصيت و آثار او گردد. 6
اينها همه نشانهي آن است كه ملت ما دوباره دارد با فرزندان قهرمان و صديق خود آشنا ميشود و آنان را باز مييابد، كه مدرس قهرمان در رأس آنان است.
من تصميم داشتم فهرستي از آثار و تأليفات مدرس در زمينههاي مختلف را در اينجا ارائه بدهم، و در اطراف هر يك از آنها نيز توضيحات لازم را بدهم.
همچنين برخي از اساتيد نامدار و شاگردان آن مرحوم را معرفي كنم، تا شناختمان نسبت به مدرس بيش از اين افزون شود، لكن متأسفانه به علت پايان پذيرفتن وقت من و عدم امكان تمديد آن از اين قسمت صرفنظر كرده، و با افزودن اين نكته بحث خود را به پايان ميبرم كه لقب «مدرس» نيز به خاطر تبحري كه آن مرحوم در تعليم و تدريس علوم اسلامي داشته، به او اعطا شده است وگرنه نام او سيدحسن، شهرتش طباطبائي و لقبش قمشهاي اصفهاني است و گاهي هم «اسفهاي» ناميده ميشده است. اين لقب مدرس خود دليل كافي بر فضل و دانش اوست. 7
والسلام
پي نوشت :
3. منظور حضرت آيتالله حاجآقا رضا بهاءالديني است كه مصاحبهي او در مجلهي حوزه شمارهي 6 مندرج است.
4. تاكنون بخش فقهي ضميمهي آن به نام «الرسائل الفقهيه» همراه با مقدمهي مفصلي در شرح حال و شخصيت مدرس، توسط اين نگارنده، تحقيق و تصحيح شده و به چاپ رسيده است. بخش اصول آن نيز در دست تحقيق است.
5. نتيجهي اين كار عجلهاي ولكن به موقع بنياد تاريخ به صورت كتاب دو جلدي مدرس از چاپ خارج شده است كه اكنون ناياب است.
6. اين پيشنهاد آقاي هاشمي نيز تحت عنوان «سمينار بزرگداشت پنجاهمين سالگرد شهادت مدرس» در تهران و در محل مجلس شوراي ملي قديم (بهارستان) در سطح وسيع جهاني برگزار شد و كتاب الرسائل الفقهيه شهيد مدرس با مقدمه و تصحيح اينجانب نيز توسط اين سمينار به چاپ رسيد كه متأسفانه به دليل عدم ارائه آن بعد از حروفچيني به اينجانب براي غلطگيري بسيار پرغلط است. با تأسف بايد گفت كه مسئولان آن سمينار تاكنون حتي نتوانستهاند خطابهها و مقالههاي آن سمينار را نيز به چاپ برسانند.
7. براي آشنايي بيشتر با شخصيت علمي و فقهي مدرس به كتاب مدرس از انتشارات بنياد تاريخ انقلاب اسلامي ايران، ج 2، مقالهاي به قلم اين نگارنده مراجعه فرماييد.
منبع:فصلنامه «ياد» ارگان بنياد تاريخ انقلاب اسلامي، سال پنجم، شماره 20
/س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}