1- سقوط اخلاقی جامعه

ولخرجی و ریخت و پاش انسان را از مسیر صحیح بیرون آورده و به ورطه هولناک فساد و تباهی می کشاند. انسان اسراف کار برای به گردش درآوردن چرخ های اسراف کاری و ولخرجی خود گاه به مرحله ای می رسد که به هر پستی تن می دهد، رشوه می گیرد، دروغ می گوید، ربا می خورد، به عناوین مختلف عفت و شخصیت خود را از دست می دهد و سرانجام با اعمال خلاف خود چهره زیبای جامعه اسلامی را تیره و تار کرده، همگان را نسبت به آنها بدبین می کند.


2- اختلاف طبقاتی

یکی از علل اساسی ایجاد طبقه در جامعه را می توان ناهماهنگی در مصرف نام برد. زیرا وقتی گروهی به زیاده روی در مصرف بپردازند و هر روز با امکانات بیشتر و بهتر مشغول زندگی شوند، خود طبقه آفرین شده، روز به روز بر اختلافات طبقاتی می افزایند. عده ای در ناز و نعمت و عده ای در رنج و زحمت اند.


3- وابستگی

جامعه ای که در خرج کردن ثروت ملی از حد تجاوز کرد و با ولخرجی ها و افراطکاری های بی اندازه باعث کاهش تولید و در نتیجه عدم توازن بین عرضه و تقاضا گردید، کم کم مجبور به خارج کردن ارز از کشور و وارد کردن اجناس مورد نیاز از کشورهای بیگانه خواهد شد.
و بدین گونه وابسته به واردات از کشورهای بیگانه می شود.


4- ضایع ساختن حقوق

یکی از آثار اسراف تضییع حقوق دیگران است؛ چون اسراف باعث کمبود می شود و در نتیجه دیگران از کالای اسراف شده محروم می گردند.

مثلًا اگر فرض کنیم منطقه ای با کمبود آب- این ماده حیاتی- مواجه شود به گونه ای که جایگزین کردن مقداری که اسراف می شود، ممکن نباشد، در چنین منطقه ای اسراف در آب موجب ضایع شدن حقوق دیگران و محرومیت ایشان از آب است و در نتیجه حرمت اسراف چنانکه گذشت مضاعف می شود. به خصوص اگر به حد ضرر زدن به دیگران برسد.


5- تباهی دولت ها

دولت ها اگر به اسراف دچار شوند، فسادشان بدیهی است؛ چون بودجه را بر اساس مصارفی که اسراف سنگینشان کرده است، تنظیم می کنند. از این رو در صدد بر می آیند به هر صورت راهی برای تأمین این بودجه بیابند و این از مهم ترین انگیزه های فساد و تباهی است.


6- فساد

می دانیم اسراف همان تجاوز از حد قانون آفرینش و قانون تشریع است.

این نیز روشن است که در یک نظام صحیح هرگونه تجاوز از حد موجب فساد و از هم گسیختگی می شود و به تعبیر دیگر سرچشمه فساد اسراف است.

البته باید توجه داشت که اسراف معنای گسترده ای دارد. گاه در مسائل خوردن و آشامیدن است[1] و گاه در انتقام[2] و گاه در اعتقادات که منتهی به شک و تردید می شود[3] و گاه به معنای گناه[4] می آید.[5]

با توجه به آنچه گذشت رابطه اسراف و فساد به خوبی آشکار می شود.

مرحوم علامه طباطبایی در المیزان می فرماید:
عالم هستی یک پارچه نظم است و برای هریک از اجزای خود خط سیری تعیین می کند، حال اگر یکی از این اجزاء از مدار خود خارج شود و راه فساد را پیش گیرد، آثار آن در دیگر اجزاء جهان نمود پیدا می کند.

انسان که یکی از اجزای این عالم است از این قانون عمومی مستثنی نیست. اگر بر اساس فطرت بر مدار خود حرکت کند و هماهنگ با نظام هستی باشد به هدف سعادت بخش خود می رسد اما اگر از حد خود تجاوز کند و قدم در جاده فساد بگذارد در کل جهان آثار نامطلوبی از خود به جای می گذارد.[6]

قرآن می فرماید:
وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ* الَّذِینَ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یصْلِحُونَ[7]
و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید* همانها که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند.


پی نوشت ها:
[1] اعراف/ 31
[2] اسراء/ 32
[3] غافر/ 34
[4] زمر/ 53
[5] تفسیر نمونه، ج 15، ص 308
[6] المیزان، ج 15، ص 333
[7] شعراء/ 151 و 152

منبع: حوزه نت