رهایی از شر
چرا خداوند متعال با وجود قدرت مطلقه، به دفع شرور اقدام نمی کند؟ چگونه وجود شرور با قدرت مطلقه خداوند مبنی بر نابود کردن همه بدیها، جمع می شود؟
وجود خداوند متعال: مسأله رابطه اعتقاد به وجود خدا، با وجود شرور در مباحث فلسفه دین و کلام معاصر غرب، به طور جدی مورد توجه قرار گرفته است. برخی با تقریر منطقی از مسأله شر، جهت ابطال و غیر عقلانی جلوه دادن باورهای دینی از جمله اعتقاد به خدای متعال - استفاده نموده اند. جی. ال. مکی، مدعی ناسازگاری میان اعتقاد به خدای قادر مطلق، عالم مطلق و خیرخواه محض از یک طرف و وجود شرور در جهان از طرف دیگر است.
توحید: آیا وجود شر، که در برابر خیر است با یگانگی مبدأ آفریدگار، سازگار است؟ ناتوانی در حل این مشکل به نفی توحید، ظهور ثنویت، طرح یزدان و اهرمن یا نور و ظلمت انجامیده است.
قدرت مطلقه خداوند متعال: چرا خداوند متعال با وجود قدرت مطلقه، به دفع شرور اقدام نمی کند؟ چگونه وجود شرور با قدرت مطلقه خداوند مبنی بر نابود کردن همه بدیها، جمع می شود؟ الهیات پویشی در غرب، به جهت ناتوانی در حل این مسأله، به این نتیجه رسید که خدای سبحان به مرور زمان تکامل می یابد و با پیدایش آگاهی و قدرت بیشتر، می تواند مشکلات را به ترتیب کاهش دهد و حوادث ناگوار را به حداقل برساند.
عدل الهی: آیا می توان به وجود شرور طبیعی باور داشت و خدای متعال را نیز عادل دانست؟ نحله اشاعره، با انکار حسن و قبح ذاتی افعال و انکار توان عقل در تشخیص حسن و قبح، منکر صفت عدالت برای خدا به معنای ارزیابی افعال خداوند متعال بر اساس معیارهای عقلانی شدند و بر این باور قرار گرفتند که «آنچه آن خسرو کند، شیرین بود»؛ در نتیجه، وقتی حسن و قبح ذاتی و عقلی وجود نداشته باشد، چگونه می توان از خیر و شر سخن گفت. همه افعال به خدای سبحان مستندند و آنچه خدای سبحان انجام می دهد، خیر است و شری وجود ندارد.
قضا و عنایت الهی: چگونه شرور به قلمرو قضای و عنایت الهی وارد می شود؛ آیا قضا و عنایت الهی، اقتضای تحقق خیر در جهان را دارد یا اقتضای شر را؟
نظام احسن الهی: چگونگی سازگاری وجود شرور با نظام احسن، پرسش دیگر مسأله شر است و این که اگر جهان طبیعت، بهترین جهان ممکن است، پس چرا با شرور همراه است. ظهور فلسفه های بدبینانه نظیر فلسفه شوپنهاور، در نتیجه حل نشدن مسأله شر است.
حاصل سخن آن که، مسأله شر از یک سو با اصل وجود خدای متعال و از سوی دیگر با مهم ترین صفت او یعنی توحید و از جانب سوم با برخی دیگر از صفات الهی ارتباط یافته و در هر ساحتی معرکه ای به پا کرده است. از این رو، بررسی و تحلیل مشکل شرور، امری ضروری و مسألهای بنیادین به شمار می آید.
گاهی علاوه بر شرور اخلاقی و شرور طبیعی، قسم دیگری از شر با عنوان «شرور عاطفی یا احساسی» مانند: درد، رنج، محرومیت، غم، ناکامی، و... ذکر می شود. باید توجه داشت که شرور عاطفی، نوع مستقلی از دو قسم پیش گفته دیگر نیست. حوادثی مانند سیل و زلزله در صورتی که هیچ درد و رنجی را موجب نشوند، شر به شمار نمی آیند؛ حوادث طبیعی به اعتبار ذاتشان برای بشر، شر محسوب نمی شوند. این امور، آنگاه شر به شمار می آیند که آسیبی به انسان وارد سازند و او را با درد و رنج همراه نمایند. چنان که شرور اخلاقی، هم به دلیل آن که موجب شرور عاطفی و احساسی می شوند، شر هستند؛ بنابراین، شرور احساسی و عاطفی یا از منشأ اخلاقی سرچشمه می گیرند و یا منشأ طبیعی دارند. جالب توجه این که متکلمان اسلامی نیز از بحث شرور به آلام تعبیر کرده اند تا نشان دهند، حقیقت شبهه شرور به درد و رنج بر می۔ گردد؛ هر چند فلاسفه، به جهت مأموریتشان نسبت به شناخت هستی، عنوان شر را ترجیح داده اند و از عدمی بودنش سخن گفته اند. پس هستی شناسی فیلسوفان، اقتضا می کند که عنوان شرور را مطرح کنند و در نهایت ثابت کنند که شر، امری عدمی است و مأموریت تبیین و دفاع از باورهای اعتقادی متکلمان، اقتضا می کند که عنوان آلام را مطرح کنند و از حکمت آنها سخن بگویند.
اعتقاد به وجود خداوند متعال، به عنوان موجودی کامل، متعالی و برتر از هر کمال و جمالی، در فطرت همه انسانها قرار دارد و هر انسانی می تواند از طریق درون نگری و توجهات شخصی با آفریننده خود آشنا شود و به او ایمان آورد، چنان که فراگیر بودن اعتقاد به خدا، در میان اکثریت قاطع بشر در طول تاریخ، شاهد فطری بودن آن است. در عین حال عقل، نیز قادر است با ترتیب منطقی سرمایه های اولیه خود، از راه علم حصولی به خدا برسد و براهین عقلی با کمک معلومات بدیهی و واضح، وجود خداوند را ثابت کنند. این براهین که همگی تأکیدی بر یافتههای فطری انسان است، در جای خود دارای دو کاربرد مهم هستند، یکی این که قادرند افرادی را که به گونه ای با شبهات مختلف مواجه شده اند و در عین حال در جستجوی حقیقت اند، قانع سازد و دیگر این که اعتقادات دینی و ایمان به خدا را، امری معقول و قابل پذیرش عقلانی جلوه دهد.
بنابراین، اعتقاد به وجود خدا هم مبتنی بر فطرت است و هم براهین عقلی، با این حال اگر از دلیل فطرت و دلیل عقل هم صرف نظر کنیم باز هم نمی توان اعتقاد به وجود خدا را مردود دانست و آن را غیر معقول شمرد. انکار فطرت و رد ادله اثبات وجود خدا، برای نفی وجود خدا و غیر معقول دانستن آن کافی نیست. منکران، در صورتی می توانند انکار خود را موجه کنند که برای نفی وجود خداوند متعال و غیر معقول بودن اعتقاد به او، دلیل اقامه کنند. فلاسفه دین ملحد، که تلاششان بر غیرمعقول نشان دادن باورهای دینی است، علاوه بر تلاش در ردة براهین اثبات وجود خدای متعال، در درجه اول می خواهند محال بودن وجود خدا را اثبات کنند و باور به خلاف آن را، معقول جلوه دهند و در صورت ناکامی از این کار، به عدم معقولیت اعتقاد به خدا اکتفا می کنند.
منبع: کلام نوین اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، قم 1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}