بر اساس مدل فراشناختی، فرد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری در پاسخ به یک برانگیزاننده که معمولا یک فکر، احساس یا میل ناخواسته است، پریشان و مضطرب می شود. افکار ممکن است شامل تردیدها یا سؤالها (مانند «آیا به کسی صدمه زده ام؟») یا تصاویر ذهنی مزاحم (مانند تصویر ذهنی عمل جنسی ناخواسته باشند. احساسات شامل هیجانها و حالت های تنیدگی ظریف یا علایم مرتبط با آن است. امیال ناخواسته شامل تکانه هایی برای انجام اعمال ناخواسته مانند کوبیدن به یک ماشین دیگر در حین رانندگی با سرعت بالا است. این افکار و تصاویر ذهنی مزاحم به طور عادی رخ می دهند. در واقع اکثر افراد تجربه ی انواع وسواس ها را گزارش می کنند (برای مثال راچمن و دی سیلوا، ۱۹۷۹).
 
افکار مزاحم، باورهای فراشناختی فرد درباره‌ی معنی و اهمیت این افکار را فعال می سازند. در اختلال وسواسی- اجباری این باورها غلط هستند و باعث نسبت دادن اهمیت منفی بیش از اندازه به افکار و تصاویر ذهنی مزاحم می شوند. این باورها عمدتا به حیطهی آمیختگی مربوط می شوند که در آن فرد بر این باور است که تجربه های درونی خاص، رابطه ی مستقیمی با جهان بیرون دارند.
 
به ویژه، این باورها به آمیختگی فکر - رویداد (برای مثال «فکر کردن به یک حادثه به معنای آن است که آن حادثه حتما رخ داده است»)، آمیختگی فکر- عمل (برای مثال «فکر خفه کردن یک نوزاد، باعث می شود که من آن عمل را انجام دهم») و آمیختگی فکر - شیء (برای مثال، «داشتن افکار و احساسات  بد موجب از بین رفتن اشیا می شود و من هرگز نمی توانم از این تجربه فرار کنم»)، مربوط می شوند.
 
فعال شدن این باورهای فراشناختی ناکارآمد، موجب ارزیابی منفی فکر مزاحم به عنوان نشانه ی تهدید می شود. این ارزیابی در جای خود باعث تشدید هیجان های منفی می شود که عمدتا به صورت اضطراب هستند، هرچند سایر هیجانها نظیر احساس گناه و خشم نیز ممکن است وجود داشته باشند.
 
تغییر در هیجان موجب افزایش برانگیختگی شده و احتمال ورود افکار و احساسات مزاحم به جریان هشیاری را افزایش میدهد. شدت و ماهیت واکنش هیجانی تحت تأثیر باورهای فرد دربارهی آیین مندی ها و ارزیابی او از اثربخشی این رفتارها در ایمن سازی موقعیت است. زمانی که تفسیرهای منفی از افکار و احساسات مزاحم به عمل می آیند، باورهای فراشناختی دربارهی آیین مندی ها فعال شده و رفتارهای خنثی سازی / آیین مندی های وسواسی به منظور کاهش تهدید انجام می شوند.
 
باورهای مربوط به آیین مندی ها شامل قواعدی درباره ی نحوه ی کنترل افکار (اگر به عیسی مسیح فکر کنم، در امان خواهم بود) نحوهی کنترل احساسات (من باید احساس آرام و روشنی داشته باشم، در غیر این صورت اشتباه خواهم کرد) و نحوهی کنترل رفتار (من باید بشویم تا تردیدم برطرف شود) است. در هر حال، آیین مندی های وسواسی مطابق قواعد درونی خاص و علایم / ملاک های توقف انجام می شوند. بنابراین، باورهای مربوط به آیین مندیهای وسواسی، به ایجاد طرح فراشناختی جهت هدایت عمل و ارزیابی موفقیت یا شکست آن، منجر می شود.
 
مشکل این قواعد آن است که ملاکهای واقع بینانه یا سودمندی برای تعیین وجود تهدید نمی باشند و دست یابی ذهنی به آنها دشوار است. علاوه براین، این قواعد به بیمار اجازه نمیدهند که به آسانی افکارش را به سادگی به عنوان رویدادهای ذهنی تجربه کند. در نتیجه، ادراک تهدید و هیجان منفی تداوم می یابد. برای مثال، بیمار دچار آیین مندی شست و شوی وسواسی، بر این باور بود که «این دفعه باید بیشتر از دفعه ی قبل بشویم تا مطمئن شوم که به خوبی شسته شده است». این باور و قواعد مربوط به آن، سبب افزایش مداوم دوره های شستن شد، به گونه ای که تقریبا همه ی فعالیت های روزانه ی خود را کنار گذاشت و در نتیجه دچار افسردگی شد. قاعدهی فراشناختی «انجام بیشتر یک عمل برای مطمئن شدن از آن» برای هدایت پاسخها بسیار مخرب است و به افزایش آیین مندی های آشکار و نا آشکار منجر می شود.
 
فعال شدن باورها یا قواعد مربوط به آیین مندیهای وسواسی، به انجام رفتارهای آشکار و نا آشکار منجر می شود. کار کرد این رفتارها، کاهش تهدید، کاهش پریشانی و کنترل احساس های خاص است. رفتارهای آشکار شامل وارسی کردن، مرتب کردن، اعمال تکراری، شستن، لمس کردن اشیا، دنبال کردن نظم خاص، اجتناب و کندی است. رفتارهای نا آشکار شامل تکرار کلمات یا عبارت خاص به صورت زیر زبانی، شمارش، تمرکز بر تصاویر ذهنی بی خطر یا خنثی ساز و تلاش برای سرکوب یا حذف افکار خاص از هشیاری است. مشکل این رفتارها آن است که برخی از آنها نتیجهی معکوس دارند و منجر به افزایش آگاهی یا ورود ناخواسته ی افکار مزاحم به ذهن می شوند. برای نمونه، بیمار ممکن است سعی کند با پایش و بازبینی علایم باقی ماندهی فکر مزاحم تعیین کند که آیا پاسخ مقابله ای او مؤثر واقع شده است یا خیر. با این حال، عمل پایش می تواند باعث تولید افکار ناخواسته شود (برای مثال، تلاش برای پایش وقوع خودانگیختهی فکر مربوط به پلنگ صورتی، بدون داشتن آن فکر در حال حاضر).
 
مشکل دیگر استفاده از رفتارها آن است که فرد را از کشف این واقعیت که باورهای مربوط به افکار مزاحم (مانند آمیختگی فکر - رویداد، آمیختگی فکر- عمل، آمیختگی فکر شی) و نیز باورهای مربوط به لزوم انجام آیین مندیهای وسواسی، نادرست یا غیرضروری هستند، باز می دارد. برای مثال، پرداختن به یک تصویر ذهنی مثبت در پاسخ به یک فکر مزاحم منفی، فرد را از پی بردن به این واقعیت که تصویر ذهنی منفی قادر به ایجاد پیامدهای منفی نیست، باز می دارد. چون فرد عدم وقوع رویداد ترسناک را به استفاده از پاسخ مقابله ای آشکار نسبت می دهد نه به این واقعیت که باور او دربارهی اهمیت یک فکر یا تصویر ذهنی مزاحم، نادرست است.
 
مشکل دیگر استفاده از پاسخ های مقابله ای آن است که خطر کردنهای فرد، پیوندهای بسیار گسترده ای بین فکر مزاحم و موقعیت ها برقرار می کند. برای مثال، اگر شخص در پاسخ به فکر آلوده بودن، خودش را بشوید، موقعیت شست وشو متعاقبا به عنوان یاد آور فکر مزاحم دربارهی آلودگی عمل می کند.
 
سرانجام، مشکل عمدهی خنثی سازی آن است که شخص به طور مکرر به گونه ای عمل می کند که گویی» فکر مزاحم مهم و معنی دار است و در نتیجه سبک پردازش عینی را تقویت نموده و انعطاف پذیری در آگاهی تجربی را کاهش می دهد. مدل ذهنی و تجربهی فراشناختی فرد از شناخت خود به طور فزایندهای محدود می شود.
 
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390