اهمیت غذا خوردن

انسان، آفریده ای است که به سبب جنبه خلقی، نیازمند خوراک و تغذیه برای بقا و رشد است. غذا خوردن به معنای از گلو فرو دادن و بلعیدن، آدابی دارد تا غذا بتواند تاثیرات مطلوب و سازنده خود را به جا بگذارد. از این رو در آیات قرآنی به ابعاد این مساله پرداخته شده است. به ویژه آن که غذا، تاثیرات شگرفی در جان و روان آدمی به جا می گذارد و شخصیت و شاکله آدمی را شکل می بخشد. در این راستا برخی از روان شناسان می گویند شما نوع غذا و شیوه خوردن آن را بگویید تا شخصیت شما را به طور کامل تشریح کنند.

در فرهنگ اسلامی به این نکته توجه داده می شود که غذا شخصیت آدمی را از آن رو تحت تاثیر قرار می دهد که غذا و لقمه ای که انسان می خورد در یک فرآیند پیچیده به خون تبدیل و تغییر ماهیت می دهد و همین خون است که در همه وجود خلقی آدمی جریان می یابد و در مغز و قلب اندیشه و تفکرات وی را شکل می دهد. از این رو در بینش و نگرش و گرایش های آدمی نقش مهمی را ایفا می کند.

به نظر دانشمندان اسلامی لقمه حلال، کردار نیک را می سازد و لقمه حرام پندار زشت و کردار زشت را به همراه خود دارد. به سبب همین تاثیرات شگرف و بنیادین است که بخش مهمی از آموزه های قرآنی و نبوی به حوزه خوردنی ها تعلق دارد و درباره احکام و آداب خوردن تا خوردنی های حرام و حلال سخن های دقیق و کامل و جامعی بیان شده است.

نخستین گناه آدم(ع) بلکه نخستین گناه در حوزه انسانیت، خوردن از درخت ممنوع بوده است. در حقیقت آدمی پس از آفرینش و آن همه احترام و تکریمی که از سوی خدا و فرشتگان در حق وی روا داشته شد، از خوردن یک نوع میوه منع می شود ولی به وسوسه ابلیسی که خود بنیانگذار گناه به استکبار و سرپیچی از سجده است، گرفتار خوردن می شود و از آثار مخرب و زیانبار آن در امان نمی ماند.

تغییر شکل حضرت آدم و حوا پس از خوردن از میوه درخت و هبوط و رانده شدن از بهشت نخست، همه از پیامدهای منفی خوردن میوه ای است که آیات 30تا 38 سوره بقره بدان اشاره می کند. در این آیات به روشنی و وضوح به مساله تاثیرات سوء و بد خوردن اشاره شده است که خود درس های بزرگی برای آدمی است تا در خوردن دقت بیش تری کند و آن را کم اهمیت و بی ارزش نشمارد و به نهی و امر خداوند در این حوزه توجه بیش تری پیدا کند.


آداب و شرایط خوردن

از مهم ترین آداب خوردن، توجه به غذا به عنوان عنصر اصلی در خوردن است. به این معنا که انسان باید بنگرد که چه چیزی را می خورد و در گلو فرو می برد. خداوند می فرماید: فلینظر الانسان الی طعامه؛ انسان می بایست به خوراک و غذای خویش بنگرد. این نگریستن و توجه یافتن، به چند معنا می تواند تفسیر شود. در حوزه غذا و خوراک مادی می توان به مسایلی چون چگونگی آفرینش و تهیه خوراک اشاره کرد که آدمی را به عظمت خداوند توجه می دهد. در حقیقت این غذایی که آدمی می خورد به عنوان نشانه ای از نشانه های خداوند مورد توجه شخص قرار گیرد. خورنده با تفکر و تامل در خوراکی ای که می خورد می تواند جایگاه خود و خداوند را به درستی تحلیل کند و نقش خود را در هستی باز شناسد.[1]

گاه دیگری می تواند با نگریستن در غذای خویش به این نکته توجه یابد که این خوراک چگونه در یک فرآیند به گوشت و پوست آدمی تبدیل می شود و شخصیت و هویت وی را می سازد و سامان می دهد.

همچنین می توان با نگریستن به غذای مادی و معنوی (مطالعات و تحقیقات( به این توجه رسید که این غذای جسمی و روحی را که می خورد چیست و چه نقش سازنده و یا غیرسازنده ای در زندگی و شخصیت او خواهد داشت؟

استنباط دیگر از آیه این است که انسان می بایست به این مطلب توجه داشته باشد که آیا لقمه و خورکی را که می خورد حلال و طیب است و یا حرام و ناپاک می باشد؟

بنابراین یکی از مهم ترین آداب خوردن و اساسی ترین آنها توجه به نقش نشانه بودن خورک و خوردن است. هرچیزی در جهان نشانه ای از نشانه های خداست و آدمی می بایست در هر کار و تفکری، خدا را در نظر داشته باشد و هر عمل و فکری او را به شناخت عظمت خدا و جایگاه خود در هستی و وظیفه اش آشنا سازد.

رعایت حدود الهی و توجه به پاکی خوراک از مهم ترین آداب دیگری است که قرآن بدان اشاره می کند و می فرماید آدمی در خوردن می بایست در جست و جوی آن خوراک هاو غذای های پاکی باشد که خداوند به بشر بخشیده و روزی وی گردانیده است.[2]

رعایت نکردن حدود الهی در خوردن، افزون بر تاثیرات دنیوی و جسمی و تغییر در خلق و خوی آدمی موجب می شود تا شخص در مسیر خشم و غضب الهی گام بردارد.[3] و باعث از دست دادن محبوبیت خداوندی نسبت به خود شود.[4] از این رو خداوند در آیه 4 مائده به انسان ها سفارش می کند که در خوردن، تقوی الهی را مراعات کنند و کاری برخلاف عقل و سیره عقلایی و شریعت انجام ندهند. در انتخاب غذا مواردی که حرام است و خداوند از خوردن آن نهی کرده مورد توجه قرار گیرد و از آن ها استفاده نشود. غذاهایی را بخورد که طیب و پاک هستند و طبیعت فطری بشری به سوی آن گرایش دارد و خداوند آن را حلال و طیب شمرده است.[5]

غذاهایی که خداوند برای آدمی حلال کرده دارای منافع بیشماری است و در خوراک هایی که حرام کرده هرچند گاه منفعتی کم وجود دارد ولی بیش تر از آن منفعت، ضرر و زیان برای جسم و جان و تن و روان دارد. که از جمله آنها می توان به خمر و خوک از نوشیدنی ها و خوردنی ها اشاره کرد.

ضرورت حلال خوری بنابراین اصل اساسی در آداب خوردن، نوع غذا و خوراکی است که شخص برای خوردن انتخاب می کند و لازم است که غذا از خوراک های پاک و طیب و طاهر و حلال و دارای منافع بیشینه باشد و ضرر و زیانی متوجه آدمی نسازد. تاکید بر حلال خوری از آن روست که آدمی به خوردن مال دیگران حریص و آزمند است و اگر این اموال مال کسانی باشد که توانایی دفاع از خود را نداشته باشند و یا نتوانند از مال خویش محافظت کنند انسان گرایش شتاب آلوده تری نسبت به خوردن آن می یابد. از این رو بسیاری از اموال یتیمان به ویژه دختران یتیم به یغما می رود. بنابراین شخصی که غذایی برای خود تهیه کرده و می خواهد آن را بخورد می بایست بنگرد که این غذا هر چند از نظر ذاتی پاک و طیب است ولی از نظر روش تهیه آن نیز حلال است و یا آن که حرام و از مال دیگری به ویژه یتیمان تهیه شده است؟[6]


عجله در خوردن، ممنوع

از دیگر آداب خوردن که قرآن بدان پرداخته و اهمیت بسیاری بدان داده دوری از عجله در خوردن است. شخصی که غذا می خورد می بایست با طمانینه و آرامش غذا بخورد و از شتاب ورزیدن اجتناب نماید. شتاب زدگی که در آیه 4 سوره نساء بدان اشاره شده می تواند هم به معنای خوردن مال یتیم پیش از بزرگ شدن وی باشد و هم می تواند به معنای شتاب در خوردن یعنی روش خوردن باشد. هرچند که آیه در مفهوم نخست ظاهر است.


عدم اسراف

از دیگر آداب خوردن می توان به مسئله اسراف و زیاده روی در آن اشاره کرد که از آن نهی شده است. اسراف به معنای زیاده روی در خوردن است چنان که تبذیر به معنای ریخت و پاش و هدر دادن غذا و نعمت های خدادادی است.

انسان می بایست در خوردن، زیاده روی نکند؛ زیرا اسراف موجب می شود تا جسم و تن وی آسیب ببیند و به انواع و اقسام بیماری ها دچار شود که نتیجه آن چیزی جز ناتوانی در پرستش و عبادت نیست. این گونه است که زیاده روی و اسراف موجب می شود تا شخص نتواند در مسیر تکاملی خود به درستی گام بردارد و تن بیمار و رنجورش وی را از هر گونه پرستش و عبادت باز می دارد.

در ریاضت های شرعی و غیرشرعی چون ریاضت های مرتاضان هندی، دیده شده که چگونه رعایت اعتدال و حتی کاهش در تغذیه و خوراک موجب تقویت روح و تسلط و چیرگی آن بر جسم می شود و انسان کارهای خارق عادتی را می تواند انجام دهد. در برابر، هرگونه زیاده روی در خوراک و غذا موجب می شود تا شخص از تسلط بر بدن و چیرگی بر نفس، عاجز و ناتوان شود و مهار زندگی و روح وی به دست جسم و نفس و هواهای آن بیافتد.

براین اساس خداوند در آیات چندی چون آیه 141 سوره انعام و آیه 31 سوره اعراف و نیز آیه 6 سوره نساء از هرگونه اسراف و زیاده روی بازداشته و از آدمی خواسته است تا در خوردن زیاده روی نکند.

قرآن هرگونه اسراف و زیاده روی و خروج از اعتدال به ویژه در امور مادی را امری زیانبار می داند و با بیان این که خداوند اسراف و اسراف کنندگان را دوست نمی دارد می کوشد تا آدمی را در مسیر تکاملی و تعادل و اعتدال قرار دهد.

در حقیقت هرگونه اسراف و زیاده روی در حوزه خوردن و نوشیدن یکی از علل و عوامل اصلی محرومیت از محبت خداوندی شمرده شده و خداوند به صراحت اعلام می کند که مسرفان را دوست نمی دارد.[7]


شکرگزاری در خوردن

از دیگر آدابی که قرآن برای خوردن بیان می کند مسئله شکرگزاری است. خداوند به انسان می آموزد تا درهر نعمتی، شکری به جا آورد که موجب افزایش نعمت و جلب محبت وی می شود. آدمی با شکرگزاری افزون بر این که تاثیر غذا بر جان و جسم خویش را می افزاید و آن را در مسیر تکاملی قرار می دهد موجب می شود تا شخص از نعمت بیش تری برخوردار گردد.[8]

از نظر قرآن شخصی که در برابر نعمت شکر می گزارد و پس از خوردن، شکر خدای را به جا می آورد در حقیقت عبودیت خویش را نشان می دهد.[9]کسانی که سپاس و شکر نعمتی را به جا نمی گذارند نه تنها بندگانی خوب نیستند بلکه سزاوار توبیخ سرزنش نیز هستند که قدر نعمت را ندانسته و شکرگزار آن نیستند.[10]


مذمت پرخوری و شکم بارگی

قرآن شکم بارگی و پرخوری و از روی لذت خوردن را به معنای خوردن حیوانی می داند که انسان های با این ویژگی از جایگاه انسانی خویش عدول کرده اند و در مقام جانواران و حیوانات نشسته اند که هدفی جز خوردن و نوشیدن ندارند. این درحالی است که هدف انسان فراتر از شکم بارگی است و می بایست به جایگاه و ارزش خویش آگاه باشد و در تلاش برای رسیدن به آن بکوشد که با شکم بارگی به دست نمی آید. از آن جایی که کافران انسان هایی بی ایمان هستند و از جایگاه انسانی خویش غافل و بی خبرند خود را وقف شکم و شکم بارگی می کنند و چون حیوانات زندگی می کنند و می خورند و می آشامند.[11]


ویژگی غذا

خوردن باید به گونه ای باشد که برای آدمی گوارا باشد و آسیبی به وی نرساند و سخت در گلو فرو نرود. از این رو قرآن خوردن بهشتیان را به گوارا بودن توصیف می کند تا آدمی را در این دنیا به این نکته توجه دهد که آدمی می بایست در غذا خوردن غذایی را برگزیند که گوارا باشد و به نرمی و آسانی در گلو فرو رود.[12]

غذا می بایست اشتهاآور باشد و نفس را به وجد آورد. غذایی که آدمی را به وجد نیاورد تاثیر مثبت و کاملی در انسان به جا نمی گذارد.[13]

از آداب دیگر خوردن این است که انسان درمهمانی ها پس از خوردن غذا بر سر سفره بسیار ننشیند و به سخن گفتن نپردازد. اگر مهمان چند روزی است به گوشه ای دیگر رود و اگر برای مهمانی وعده ای آمده است پس از خوردن از خانه بیرون رود.[14]

این ها بخش هایی از آداب خوردن است که از دیدگاه قرآن بررسی شد و به یقین آداب مفصلتر دیگری نیز دراین زمینه وجود دارد که این مجال گنجایش آن را ندارد. البته ذکر این نکته ضروری است که در این مقال فقط به آیاتی اشاره شد که بطور صریح به بحث آداب خوردن می پردازد.


پی نوشت ها:
[1] یونس آیه 24 و نحل آیه 11 و رعد آیه3و4
[2] مائده آیه 87 و 88
[3] طه آیه 81
[4] مائده آیه 87و 88
[5] مائده آیه 87و 88
[6] نساء آیه 4
[7] اعراف آیه 31
[8] بقره آیه 172 و نحل آیه 114 و سباء آیه 15
[9] بقره آیه 172 و نحل آیه 114
[10] یس آیه 34 و 35 و 72 و 73
[11] محمد آیه 12
[12] طور آیه 19
[13] زخرف آیه 71
[14] احزاب آیه 53

منبع: حوزه نت