جنگ جهانی اول و آثار آن بر ایران

اتریش و مجارستان در 28 ژوئیه 1914به صربستان اعلان جنگ کردند و این جنگ باعث به راه افتادن جنگی عالمگیر شد  که منشأ آن، رقابت دولت‌های بزرگ بر سر مستعمره‌ها و رقابت بر مسائل نظامی بود.

در جریان جنگ، عثمانی و بلغارستان به دول محور (آلمان، اتریش و مجارستان) پیوستتند.

متفقین (بلژیک، انگلیس، فرانسه، مونته نگرو، روسیه و صربستان) نیز مورد حمایت ژاپن، ایتالیا، پرتغال، رومانی، آمریکا، یونان و برزیل قرار گرفتند.

و به عبارت دیگر، اعضای اتفاق سه گانه (انگلیس، فرانسه و روسیه) و اتحاد سه گانه (آلمان، اتریش و ایتالیا) به یکدیگر اعلان جنگ کردند.

این با تلفات بسیار سرانجام در 11 نوامبر 1918 به موجب متارکه نامه منعقده شده بین آلمان و متفقین، خاتمه یافت.[1]

ایران هنوز از مشکلات ناشی از استبداد و استکبار از یک سو با بی عدالتی و بی سعادتی از سوی دیگر، کمر راست نکرده بود که درگیر بلای خانمانسوز جنگ جهانی اول شد.

گرچه ایران کوشید دامن خود از این جنگ برچیند اما آثار زیانبار آن چون گردبادی سهمگین، همه خاک ایران را در نوردید.این جنگ، بر مشکلات داخلی ایران افزود و وابستگی ایران به دول اجنبی که همواره سد راه پیشرفت ایران بودند را فزونی بخشید.

هجده روز پس از پایان کابینه علاءالسلطنه،جنگ جهانی اول به وقوع پیوست.

کابینه بعدی(مستوفی المالک) بلافاصله پس از شروع کار و در پی مشورت  با مشیرالدوله و مؤتمن الملک و اخذ نظر مساعد دولت های روس،انگلیس و عثمانی ،فرمان بی طرفی ایران را از شاه دریافت کرد و به دول متخاصم اعلام داشت:"دولت ما در این موقع،مسلک بی طرفی را اتخاذ و روابط دوستانه خود را با دول متخاصمه کماکان حفظ و صیانت می نماید."[2]

مستوفی به دلیل ناتوانی در اداره کشور در شرایط جنگ جهانی، جای خود را به مشیرالدوله داد و انتظار می رفت مشیرالدوله در کنار برادرش که رئیس مجلس بود، بتواند روسیه و عثمانی را به ترک خاک ایران ترغیب یا وادار نماید اما چنین نشد.

در این شرایط،مشکلات عمده و عدیده کشور در نطق احمدشاه که در افتتاح مجلس سوم مطرح شد، کاملا مشهود بود.

او به خطر گسترش جنگ به ایران،نابسامانی مالیه داخلی،ناامنی گسترده،کمبود و نقص در قوانین،کندی دادرسی ها و ...اشاره کرد و از نمایندگان چاره جویی خواست[3] ولی مجلس با اکثریت نمایندگان دموکرات،به جای توجه به مسائل داخلی، به موافقان و مخالفان متفقین تقسیم شد.

بدین شکل،مجلس وضعی شبیه به دولت پیدا کرد که نه توانایی حل مشکلات کشور را داشت و نه نمایندگانش حاضر بودند جای خود را نمایندگان مردمی تر بسپارند و نیز، مایل نبودند برخلاف رضایت دول قدرتمند خارجی، دست به عملی بزنند.

روزنامه ها و نشریه ها هم در دو دسته قرار گرفتند و به همراه دولت و مجلس،فضایی از جدل در حمایت از دول خارجی پدید آوردند که در آن خواسته ها و دردهای مردم، به فراموشی رفت.[4]

با افزایش خطر اشغال تهران،نمایندگان مجلس به قم رفتند و در آن جا، کمیته دفاع ملی به مدریت سلیمان میرزا  تشکیل گردید که با نزدیک شدن قوای روسی،به کاشان و بعد اصفهان و سپس به کرمانشاه رفتند و دولت موقتی به ریاست نظام السلطنه مافی تشکیل دادند که برخلاف دولت مرکزی که بعدها با نقض بی طرفی، در کنار متفقین قرار گرفت،به متحدین گرایش داشت.

این وضعیت،تبلوری از نزاع دو حزب ایران بود. حزب اعتدالیون حامی ادامه بی طرفی و بعد هواخواه حمایت از متفقین شد ولی حزب دموکرات اعتقاد به همراهی با دول محور و مرکزی(عثمانی و آلمان) داشت در حالی که قوای عثمانی به بهانه رفع خطر روس ها با شش هزار سرباز، مهاباد و سرانجام تبریز را به اشغال درآورند.

روس ها هم به تلافی،نیروهای بیشتری وارد ایران کردند و عثمانی ها را تا سواحل دریاچه وان، عقب راندند.بدین سان، ایران همچنان در چنگال روس ها و انگلیسی ها باقی ماند و دول بیگانه به درخواست های متعدد ایران برای خارج کردن نیروهای نظامی و حفظ بی طرفی ایران، بی توجهی نشان دادند.[5]

با افزایش خطر روس ها،آلمانی ها با آگاهی از تنفر مسلمانان از روس و انگلیس و با اطلاع از رابطه معنوی آنان با عثمانی،درصد برآمدند نظر مسلمانان را به پشتیبانی از آلمان و ایجاد مشکل در مناطق نفوذ و حضور روس ها و انگیسی ها فراهم آورند.

تمرکز فعالیت های آلمان و عثمانی، جلب حمایت مراجع و علمای اسلامی بود اما علمای اسلامی بدون توجه به تلاش آلمانی ها و بی کفایتی دولت های اسلامی در مقابله با اجانب و تنها بر اساس وظیفه شرعی  به میدان آمدند.اولین گام را شیخ الاسلام در اسلامبول با اعلان جهاد برداشت.مراجع شیعه نیز امر به جهاد صادر کردند.

مراجع تشیع در کربلا و نجف، حتی از ایران خواستند در کنار عثمانی قرار گیرد اما ایران توجهی نکرد.[6] البته مراجع، عثمانی را نه یک دولت صد در صد مسلمان بلکه آن را در مقام مقایسه با روس و انگلیس، ترجیح می دادند.

مراجع و علمایی چون:سیدمحمد سعیدحبوبی(از علمای عرب)،شیخ الشریعه اصفهانی،سیدعلی داماد،آقا سیدمصطفی مجتهد کاشانی(پدر آیت الله میرزا ابوالقاسم کاشانی)،آیت الله خوانساری پا را فراتر نهادند و علاوه بر فتوا،در جنگ هم شرکت کردند.[7]

ایرانیان نقش بیشتری در قیام علیه قوای متفقین به ویژه انگیسی ها ایفا کردند.یک ایرانی آزاده(عباس خلیلی)در نجف قیام کرد و حاکم نظامی عراق(کاپیتان مارشال)را به قتل رساند.انگلیسی ها از سرکوب این قیام فارغ نشده بودند که با انقلاب عمومی بین النهرین به رهبری آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی مواجه شدند.آیت الله کاشانی هم، اعانت به کفار حربی را محاربه با خدا و پیامبر و جدال با آنان را واجب دانست[8] و خود به جهاد با دشمن پرداخت.

مناطق جنوبی ایران و در تنگستان و دشتستان،زائر خضرخان،رئیس علی دلواری و شیخ حسین چاکوتاهی به جنگ با انگلیس دست زدند.گرچه همه این قیام ها، به دلیل بی توجهی دولت های اسلامی وابسته، با شکست مواجه شد اما اگر این قیام ها نبود وضعی به مراتب بدتر در انتظار مسلمانان بود.[9]

در روز 31 اوت 1907 برابر با 8 شهریور 1286 در شهر سن پترزبورگ پایتخت روسیه قراردادی به امضا رسید.

مفاد این قرارداد شامل سه بخش بود: یک بخش مربوط به ایران و دو بخش دیگر مربوط به افغانستان و تبت.

طبق این قرارداد افغانستان و تبت تحت نفوذ انگلستان قرار گرفت و ایران به دو منطقه نفوذ شمالی و جنوبی و یک منطقۀ حائل و بی طرف مرکزی تقسیم شد.

منطقه نفوذ روسیه در خطی از قصر شیرین آغاز می‌شد و از اصفهان و یزد و خواف می‌گذشت و به مرز روسیه و افغانستان منتهی می‌شد و منطقۀ تحت نفوذ انگلیس نیز خطی بود که از ناحیه گزیک در مرز افغانستان آغاز می‌شد و با گذر از بیرجند و کرمان به بندرعباس ختم می‌گشت.

بر اساس این قرارداد هر دو کشور متعهد می‌شدند که در مناطق تحت نفوذ یکدیگر برای خود و اتباع شان هرگونه امتیازی را طلب و تحمیل نکنند و به مخالفت با امتیازات مورد درخواست دولتین در مناطق نفوذ خود در بر نیایند.

دربارۀ منطقۀ بی‌طرف نیز متعهد شدند که بدون موافقت قبلی با یکدیگر با امتیازاتی که به هر یک از دول و اتباع شان واگذار می‌شود مخالفت نکنند.[10]

ضعف دولت و مجلس و پیشروی های آلمان باعث فشار جدیدتری بر ایران در سال 1915 گردید.

در این سال بر اساس یک قرارداد سری که بعدها با تغییر نظام سیاسی در روسیه از سوی کمونیست ها افشاء شد،،تغییراتی در قرارداد 1907  پدید آمد.

در قرارداد جدید، منطقه نفوذ شمال و جنوب به منطقه اشغالی دولتین روس و انگلیس درآمد و منطقه بی طرف مرکزی، بین آن دو دولت متجاوز، تقسیم گردید.

به علاوه،حوزه عملیاتی نیروهای انگلیسی(هندی) و روسی(قزاق) گسترش یافت و مخارج آن را  دولت ایران برعهده گرفت و کنترل امور مالیه ایران به کمیسیون مختلط سپرده شد.بدین سان،استقلال دولت ایران عملا از بین رفت.[11]

خلاصه این که،وضع ایران در جنگ جهانی اول آشفته بود.جنوب،شمال و غرب کشور،، صحنه تاخت و تاز انگلیس،روسیه و عثمانی بود.

ارتش ایران تحت کنترل افسران سوئدی(ژاندارمری)،انگلیسی(پلیس جنوب) و روسی(قزاق ها) قرار داشت و آن ها بیشتر میل به تأمین منافع اجانب داشتند.کابینه ها مرتب تغییر می کرد و کنترل آن در دست اشراف بود.

با روی کار آمدن فرمانفرما،عملا بی طرفی ایران کنار گذاشته شد و نیروی ژاندارمری از دست افسران سوئدی که متهم به هواداری از آلمان بودند خارج و به پلیس جنوب واگذار گردید.تأسیس کمیته مجازات در  این شرایط، دور از انتظار نبود.کمیته مجازات محصول کار کسانی بود که ادعای وطن دوستی می کردند و هدف خود را مجازات خائنین به کشور اعلام کردند که البته پس از ترور سردبیر روزنامه عصر جدید و رئیس کل غله کشور، اعضای اصلی آن(منشی زاده،ابوالفتح زاده و مشکوه المالک)شناسایی و دستگیر شدند.[12]

 دستاورد ایران از جنگ جهانی اول ناچیز بود،زیرا، بر اساس پیمان منعقده بین دولت بلشویکی روسیه،آلمان،اتریش،بلغارستان و عثمانی،استقلال سیاسی،اقتصادی و تمامیت ارضی ایران به رسمیت شناخته شد،[13]

در نتیجه، قوای روسی از ایران خارج شد اما انگیسی ها خلاء حضور روس ها را با انتقال ستاد عملیات نظامی خود به قزوین و در اختیار گرفتن قزاق های ایرانی کردند.

روس های کمونیست در سیاست های جدید خود مصمم به نظر می رسیدند و لذا با الغای رسمی کلیه امتیازات و حقوقی که روس ها تزاری به زور از ایران گرفته بودند و با ابراز تمایل چندباره به مذاکره با دولت ایران،ظاهرا در پی آن برآمدند گذشته شوم روس ها در ایران را ترمیم کنند!در عوض،دولت وثوق الدوله به بهانه این که لنین دولت رسمی روسیه نیست، نمایندگان اعزامی آن دولت را نپذیرفت و حتی زمینه های ترور و یا دستگیری آنان را فراهم آورد.[14]

دولت روسیه بار دیگر، اظهارات پیشین خود را در یک اعلامیه رسمی به اطلاع دولت ایران رساند اما دولت وثوق الدواله به دلیل گرایش به انگلیسی ها زیر بار نرفت و اقدامی در استفاده از این موقعیت برای تأمین منافع ایران به عمل نیاورد.

فرصت طلایی دیگری برای وثوق الدوله پدید آمد و آن مذاکرات صلح در کنفرانس ورسای بود.ایران تصمیم گرفت در این کنفرانس شرکت نماید و خسارات وارده در جنگ را مطالبه کند.مشاورالممالک انصاری، وزیر امورخارجه به همراه هیأتی مرکب از ذکاءالملک فروغی رئیس دیوان عالی، عازم پاریس شدند اما از شرکت هیأت ایرانی به بهانه بی طرفی ایران در جنگ،ممانعت به عمل آمد.هیأت ایرانی بدون پافشاری و تنها با انتشار خواسته های ایران و اعلام آن به دول شرکت کننده در کنفرانس، به ایران بازگشت.[15]

خواسته های ایران عبارت بود از:الغای فوری قرارداد 1907،برچیده شدن گارد سفارتخانه ها و کنسول گری های خارجی در ایران،استرداد کلیه سرزمین های به زور گرفته شده از ایران،جبراان خسارت اقتصادی ناشی از جنگ جهانی بر ایران،لغو کاپیتولاسیون و تعطیل شدن محاکم کارگذاری مربوط به رسیدگی به امور خارجیان.[16]

 دلیل اصلی مخالفت انگلیسی ها از شرکت ایران در کنفرانس صلح،مذاکرات محرمانه ای بود که بین دولت وثوق الدوله و سرپرسی کاکس به نمایندگی از انگلیس در جریان بود.وثوق الدوله با اعزام هیأتی برای شرکت در کنفرانس صلح،درصدد فریب مردم ایران بود.

اگر او به منافع ایران می اندیشید به تقاضای روس ها برای بازپس دادن مناطق متصرفی ایران، پاسخ منفی نمی داد و مقدمات یک قرارداد ننگین که به وابستگی رسمی ایران به انگلیس می انجامید را تدارک نمی دید.بیش از این، از او که غلام حلقه به گوش انگلیسی ها بود و با کمک آنان به کرسی نخست وزیری دست یافته بود،انتظار نمی رفت.

در پایان این بخش،اشاره به مشارکت دیگر ایرانیان در کاهش صدمات و لطمات جنگ جهانی اول و دیگر حوادث ،تلخی های حوادث تاریخی مذکور را التیام می بخشد.

در جنگ جهانی اول،ایلات و عشایر مرد کلهر،سنجابی و قلخانی، جهت جمع آوری نیرو برای مقابله با قشون متفقین، همکاری کردند

.کردهای کرمانشاهی و ایلامی مهاجر به گیلان در حمایت از نهضت جنگل به ایفای نقش مؤثر پرداختند.

"از جمله رهبران مجاهد کرد که در کنار [میرزا]کوچک خان برای آزادی ایران جنگیدند،کریم خان کرد و برادرانش(میرزا مراد،آقا مراد و زکی) از طایفه کلهر بودند،"[17]

بعدها،کریم خان و برادرانش به دستور رضاشاه در میدان مشق تهران، تیرباران شدند.

رهبران کرد از جمله مصطفی پاشا، شرکت کننده در کنفرانس صلح، درخواست ایران مبنی بر الحاق کردستان عراق به ایران را به آن کنفرانس ارائه کردند.[18]

پیش از این نیز،رهبران کرد از جمله:نامق بیک مقیم موصل و خسرو بیک و محمد بیک جاف،درخواست الحاق کردستان عراق به ایران را به  کنفرانس، تلگراف کردند.[19]

پی نوشت:
[1]- جمیله عباسی،اوضاع سیاسی ایران در جنگ جهانی ائل(تهران:کورش،1388)ص113.

- گراهام رابرت،ایران سراب قدرت،ترجمه فیروز فیروزنیا(تهران:سحاب،1358)ص89.[2]

[3]-مدنی،تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران،ج2،همان،ص273.

[4]- همان، ص279-274.

- همان.[5]

[6]- همان،ص279.

[7]- همان، ص282.

[8]- همان،ص284.

[9]- همان،ص285.

[10]- ابوالحسن غفاری،"قرارداد 1097 و جمهوری سوم،"مجله آینده،،سال 12،ص3.

[11]- همان، ص287.

[12]- همان،ص302.

13]- همان، ص309.

[14]- همان، ص312-310.

15]- همان،ص314-313.

[16]- همان،ص314.

- محمدی(کلهر)،همان، ص286.[17]

- همان،ص293.[18]

- همان، ص296.[19]

منبع: مرکز مطالعات شیعه