جشن ها و آیین های ایرانی
 




 
بر پا داشتن‌ جشن‌ و شادمانی‌ و آیین‌های‌ مختلف‌، همزمان‌ با پدید آمدن‌ انسان‌ بر کره‌ زمین‌، همیشه‌با او بوده‌ و هست‌؛ و اگر چه‌ انسان‌های‌ کهن‌ از نظر دانش‌ و آگاهی‌ و تجهیزات‌ در آن‌ حدّ نبودند که‌ علّت‌هارا دریابند، ولی‌ آثار مطلوب‌ آنها را بر کار و زندگی‌ خود و مردم‌ به‌ طور یقین‌ مشاهده‌ می‌کردند و بدین‌ جهت‌با مطالعه‌ تاریخ‌ تحوّلات‌ جشن‌ها و آیین‌های‌ گوناگون‌ ملل‌ دنیا معلوم‌ می‌گردد، که‌ تا به‌ امروز به‌ طور مرتب‌این‌ سنت‌ ادامه‌ داشته‌ و بسیار مورد استقبال‌ و خوشایند مردم‌ بوده‌ است‌. به‌ طور قریب‌ به‌ یقین‌ هیچ‌جامعه‌ای‌ را، حتّی‌ کوچک‌ و بدوی‌، نمی‌توان‌ نشان‌ داد که‌ جشن‌ و آیین‌های‌ شادمانه‌ یا سوگوارانه‌ نداشته‌باشند؛ بنابراین‌ این‌ امراز ویژگی‌های‌ فرهنگی‌ همة‌ جامعه‌ها است‌.
دربارة‌ جشن‌ها و آیین‌ها، به‌ ویژه‌ آیین‌های‌ نوروزی‌، نوشته‌های‌ زیادی‌ وجود دارند، که‌ یکی‌ ازمعروف‌ترین‌ آنها نوروز نامه‌ منسوب‌ به‌ خیام‌ است‌؛ کتاب‌ « آیین‌ و جشن‌های‌ کهن‌ در ایران‌ امروز»، نوشتة‌دکتر محمود روح‌ الامینی‌ یکی‌ دیگر از کتاب‌های‌ با ارزش‌ است‌.
در این‌ کتاب‌ جشن‌ها در پنج‌ دسته‌:

مورد بررسی‌ قرار گرفته‌اند، که‌ نکات‌ بسیار جالبی‌ دربارة‌ آیین‌ها و جشن‌های‌ ایرانی‌ در بر دارد. حقیرخود را در آن‌ حدّ نمی‌بیند که‌ دربارة‌ قدمت‌، نحوه‌ شکل‌گیری‌، تعداد جشن‌های‌ نوروزی‌، آداب‌ و رسوم‌ آنها،و تحولّات‌ آنها در طول‌ تاریخ‌ مطالبی‌ بنویسد، ولی‌ این‌ را می‌دانم‌ که‌ این‌ سنّت‌ دیرینه‌ در برابر هیچ‌ یک‌ ازحوادث‌ تلخ‌ تاریخ‌ ایران‌ تسلیم‌ نشد و اصالت‌ خود را حفظ‌ کرد، زیرا این‌ آیین‌ در جسم‌ و جان‌ مردم‌ وجوددارد و آثار آن‌ را به‌ روشنی‌ حس‌ّ می‌کنند. اگر چه‌ از گذشته‌ها تا به‌ امروز، در دوره‌ هایی‌ کوتاه‌، تلاش‌ هایی‌برای‌ محو آن‌ صورت‌ گرفت‌، ولی‌ همیشه‌ با شکست‌ مواجه‌ شدند، و خوشبختانه‌ در سال‌های‌ اخیر به‌ همّت‌کشورهای‌ تاجیکستان‌ و افغانستان‌، و بعد هم‌ ایران‌، اقدامات‌ قانونی‌ جهت‌ ثبت‌ جهانی‌ این‌ جشن‌ ملی‌صورت‌ گرفته‌ است‌.
انسان‌ به‌ اندازه‌ عمر طولانی‌ خود به‌ این‌ مسئله‌ واقف‌ بود که‌ جشن‌ و شادمانی‌ از ضروریات‌ زندگی‌مفرّح‌ و کار و تلاش‌ است‌، و هزاره‌ها، بدون‌ علم‌ و آگاهی‌، به‌ این‌ سنت‌ها ادامه‌ داد، و اگر آیین‌ هایی‌ خارج‌ ازعرف‌ و عادت‌ به‌ آن‌ جشن‌ها اضافه‌ شده‌، قطعاً توسط‌ زورگویان‌ و سودجویان‌ بوده‌ است‌. دکتر روح‌ الامینی‌در کتابش‌، با مقایسة‌ لفظی‌ کلمات‌ و استعارات‌ و اصطلاحات‌ و معانی‌ آنها در زبان‌های‌ مختلف‌، به‌ این‌نتیجه‌ رسیده‌ که‌: «در زبان‌ فارسی‌ واژة‌ جشن‌ برای‌ برگزاری‌ آیین‌های‌ شاد به‌ کار می‌رود، ولی‌ در برخی‌ اززبانها چون‌ انگلیسی‌ و فرانسوی‌ و عربی‌ برای‌ شادی‌ همان‌ واژه‌ای‌ به‌ کار می‌رود که‌ برای‌ سوگواری‌.»، وبرای‌ آنها مثال‌ هایی‌ هم‌ آورده‌ است‌. او در معنی‌ واژه‌های‌ جشن‌ و عید می‌گوید:«جشن‌، که‌ به‌ فارسی‌امروز به‌ معنی‌ آیین‌های‌ شادمانی‌ است‌، از واژة‌ یسْن‌ /یَسنه‌ اوستائی‌ و «یزشن‌» پهلوی‌ به‌ معنای‌ ستایش‌و پرستش‌ است‌ و همچون‌ بسیاری‌ از آیین‌های‌ ایران‌ باستان‌ رنگ‌ دینی‌ به‌ خود گرفته‌ است‌. عید (به‌ نقل‌از لغت‌ نامه‌ دهخدا) به‌ معنی‌ هر چه‌ باز آید که‌ در آن‌ انجمن‌ یا تذکار برای‌ فضیلت‌ یا حادثه‌ بزرگی‌ باشدگویند. از آن‌ رو بدین‌ نام‌ خوانده‌ شده‌ که‌ هر سال‌ شادی‌ نوینی‌ باز آرد و اصل‌ آن‌ «عود» است‌.». بنابراین‌آنچه‌ که‌ از برگزاری‌ جشن‌ها، به‌ ویژه‌ جشن‌های‌ نوروزی‌، منظور نظر است‌، ایجاد حس‌ّ شادمانی‌ در آغازفصل‌ بهار، یا آغاز زندگی‌ دوبارة‌ طبیعت‌، در همه‌ مردم‌ و از هر طریق‌ ممکن‌ است‌.
برای‌ بررسی‌ رابطه‌ جشن‌ و زندگی‌، یا به‌ عبارت‌ دیگر، آثار «روان‌ ـ تنی‌ = سایکوسوماتیک‌» جشن‌هادر انسان‌ لازم‌ است‌ کلیاتی‌ از آناتومی‌ (کالبدشناسی‌) و فیزیولوژی‌ بخش‌هایی‌ از بدن‌، که‌ دست‌ اندرکارایجاد حس‌ّ شادمانی‌ و کارایی‌ بیشتر است‌، گفته‌ شود.
واحد ساختمانی‌ بدن‌ انسان‌، مانند تمام‌ موجودات‌ زنده‌ پرسلولی‌، یاخته‌ (سلول‌) است‌، که‌ انواع‌مختلفی‌ دارد، و هر نوع‌ آن‌ها، بر حسب‌ وظیفه‌ای‌ که‌ بر عهده‌ می‌گیرند، بافت‌ خاصی‌ به‌ وجود می‌آورند،مانند بافت‌های‌ ماهیچه‌ای‌، استخوانی‌، عصبی‌، خونی‌ و غیره‌.بافت‌های‌ مختلف‌ بدن‌ به‌ شکل‌های‌گوناگون‌ و گاه‌ بسیار پیچیده‌، کم‌ و بیش‌، با هم‌ ارتباط‌ دارند و عملکردشان‌ به‌ وسیله‌ مکانیزم‌های‌ ظریف‌ وحساس‌ کنترل‌ و تنظیم‌ می‌شوند. هر سلول‌ نیز شاید به‌ اندازه‌ کل‌ّ بدن‌ یک‌ انسان‌ پیچیدگی‌ و رمز ورازهای‌ فراوان‌ دارد، که‌ مقدار زیادی‌ از این‌ رموز امروزه‌ به‌ وسیلة‌ فن‌ آوری‌های‌ جدید شناخته‌ شده‌اند، ولی‌هنوز ناگشوده‌ها بسیار است‌. استخوان‌ها اسکلت‌ ساختمانی‌ بدن‌ را تشکیل‌ می‌دهند و باعث‌ می‌شوند که‌انسان‌ بتواند در هر شرایطی‌ استواری‌ جسم‌ خود را حفظ‌ کند. سعدی‌ تعداد آنها را دویست‌ عدد گفته‌، ولی‌ظاهراً چندتایی‌ بیشتر است‌:

ماهیچه‌ها دو نوع‌اند: ماهیچه‌های‌ مخطط‌ یا حرکتی‌، که‌ اهرم‌های‌ حرکت‌ دادن‌ استخوان‌ها هستند؛ وماهیچه‌های‌ صاف‌ یا غیرارادی‌، که‌ حرکت‌ آنها مستقیماً تحت‌ ارادة‌ انسان‌ نیست‌. بافت‌ خونی‌، در واقع‌،تامین‌ کنندة‌ غذا و نیروی‌ دفاعی‌ و رساننده‌ پیام‌های‌ هورمونی‌ کل‌ بدن‌ است‌ و این‌ کار را از طریق‌ رگ‌های‌
و مویرگ‌ها انجام‌ می‌دهد. در مرکز بافت‌ خونی‌، قلب‌ قرار دارد که‌ عضله‌ و رگ‌های‌ ویژه‌ دارد و تنها عضوخستگی‌ناپذیر بدن‌ است‌. سعدی‌ تعداد رگ‌های‌ بدن‌ را سیصد و شصت‌ نوشته‌، از کجا و چرا؟ نامعلوم‌است‌. قطعاً علم‌ زمانش‌ چنین‌ می‌گفت‌:

هماهنگ‌ کنندة‌ مجموعه‌ بافت‌های‌ فوق‌ سیستم‌ «نورو ـ اندوکرین‌»، یا اعصاب‌ ـ غدد، است‌، که‌ درشرایط‌ طبیعی‌ و متعارف‌ کارش‌ بی‌ نظیر و شگفت‌انگیز است‌؛ چون‌ باعث‌ می‌شوند تمام‌ بافت‌ها و اندام‌هابه‌ موقع‌ و بی‌ نقص‌ کارشان‌ را انجام‌ دهند. سیستم‌ اندوکرین‌، یا غدّد، از دو بخش‌ غده‌های‌ برون‌ ریز ودرون‌ ریز تشکیل‌ می‌شود، که‌ همة‌ آنها موادی‌ به‌ نام‌ «هورمون‌» تولید می‌کنند، که‌ در غده‌های‌ مختلف‌،نام‌های‌ گوناگون‌ دارند و کارهای‌ متنوعی‌ نیز انجام‌ می‌دهند. غدد درون‌ ریز هورمون‌ها را داخل‌ خون‌می‌ریزند و از این‌ طریق‌ به‌ بافت‌های‌ هدف‌ می‌رسند. سیستم‌ غدد با اعمالی‌ مانند میزان‌ و سرعت‌ نفوذمواد به‌ درون‌ سلول‌ها و میزان‌ واکنش‌های‌ بیوشیمیایی‌ آنها سر و کار دارند و اغلب‌ پاسخ‌ها به‌ کُندی‌ آغازمی‌شوند و مدّت‌ زیادی‌ هم‌ دوام‌ دارند. ولی‌ سیستم‌ عصبی‌ اعمال‌ اندام‌ها و غدد و عضلات‌ را لحظه‌ به‌لحظه‌ کنترل‌ می‌کند و قادر است‌ فعالیت‌ هر کدام‌ را ظرف‌ چند ثانیه‌ تغییر دهد.
سیستم‌ اعصاب‌ انسان‌ یکی‌ از پیچیده‌ترین‌ و شگفت‌ انگیزترین‌ اندام‌ها است‌، و از دو بخش‌ سیستم‌مرکزی‌ اعصاب‌ (CNS=Central Nervous system) و سیستم‌ محیطی‌ اعصاب‌ تشکیل‌ شده‌است‌. این‌ بدان‌ معنی‌ نیست‌ که‌ این‌ دو بخش‌ از هم‌ جدا هستند، بلکه‌ کاملاً با هم‌ در ارتباط‌اند.
سیستم‌ مرکزی‌ اعصاب‌ خود از دو بخش‌ مغز(شامل‌ مخ‌، مخچه‌، بصل‌ النخاع‌، تالاموس‌،هیپوتالاموس‌، میان‌ مغز، جسم‌ رابط‌ و…) و نخاع‌ تشکیل‌ شده‌، که‌ اوّلی‌ در جمجمه‌ و دوّمی‌ در ستون‌مهره‌ها جای‌ دارند. سیستم‌ محیطی‌ اعصاب‌ نیز از دو بخش‌ اعصاب‌ خودمختار (اتونوم‌) یا غیر ارادی‌، واعصاب‌ پیکری‌ (سوماتیک‌) یا ارادی‌ تشکیل‌ شده‌، که‌ در واقع‌ تعدادی‌ از رشته‌های‌ عصبی‌ خارج‌ شده‌ ازجمجمه‌ و ستون‌ مهره‌ها هستند. سیستم‌ اعصاب‌ انسان‌ مجموعه‌ای‌ از سلول‌های‌ عصبی‌ هستند، که‌شکل‌های‌ گوناگون‌ و کوتاه‌ و بلند دارند، و در مجموع‌ بافت‌ بسیار ظریف‌ وشکننده‌ای‌ را پدید می‌آورند و به‌همین‌ دلیل‌ با معماری‌ اعجاب‌ انگیزی‌ در درون‌ بافت‌ استخوانی‌ جمجمه‌ و ستون‌ مهره‌ها قرار گرفته‌اند.
این‌ بافت‌ ظریف‌، در ابتدا، مجموعه‌ای‌ سلولی‌ به‌ نظر می‌رسد، ولی‌ باید دانست‌ که‌ تمام‌ اعمال‌ کوچک‌ وبزرگ‌ بدن‌، از جمله‌ کار قلب‌ و گردش‌ خون‌، عملکرد تمام‌ حس‌های‌ پنجگانه‌، اندام‌های‌ احشایی‌، قوای‌جنسی‌، تمام‌ کنش‌ها و واکنش‌های‌ روحی‌ و روانی‌، هشیاری‌، خواب‌، رویا، تعادل‌ و…تحت‌ کنترل‌ آن‌هستند، و این‌ سیستم‌ است‌ که‌ به‌ انسان‌ فرمان‌ می‌دهد فعّال‌ وپرانرژی‌ و خلّاق‌ و هوشیار باشد. سلول‌های‌عصبی‌ برای‌ برقرار کردن‌ ارتباط‌ با تمام‌ بدن‌ مجبور هستند با هم‌ متصل‌ (سیناپس‌) شوند و تارهای‌ کوتاه‌ وبلند به‌ وجود آورند. پیام‌های‌ محیطی‌ به‌ وسیله‌ تارهای‌ حسی‌ به‌ مرکز فرستاده‌ می‌شوند و پاسخ‌ آن‌ها به‌وسیله‌ تارهای‌ حرکتی‌ به‌ عضو مربوطه‌ می‌رسد. در مورد اعصاب‌ خودمختار، عملکرد قدری‌ متفاوت‌است‌.
ولی‌ مسئله‌ مشترک‌ مهمّی‌ که‌ وجود دارد این‌ است‌ که‌ انتقال‌ پیام‌ در طول‌ رشته‌های‌ عصبی‌ از نوع‌الکتریکی‌، یعنی‌ مانند سیم‌های‌ انتقال‌ برق‌، هستند و این‌ کار تا محل‌ پیوستگاه‌ (سیناپس‌) دو سلول‌ یارشته‌ به‌ راحتی‌ انجام‌ می‌گیرد، اما در این‌ محل‌ انتقال‌ پیام‌ باید به‌ وسیله‌ مواد شیمیایی‌ خاصی‌ صورت‌گیرد، که‌ این‌ کار نیز در شرایط‌ متعارف‌ خودخواسته‌ انجام‌ می‌شود. این‌ مواد خاص‌، واسطه‌های‌ ناقل‌ پیام‌عصبی‌ (نوروترانسمیتر) یا نوروهورمون‌ نام‌ دارند، که‌ بسیاری‌ از ویژگی‌های‌ بارز انسانی‌، از جمله‌ هشیاری‌و شادمانی‌ و خلاقیت‌ و…، و همچنین‌ بسیاری‌ از بیماری‌های‌ روحی‌ و روانی‌ و جسمی‌، از جمله‌ افسردگی‌ وجنون‌ و پارکینسون‌ و…، به‌ آن‌ها مربوط‌ هستند. همان‌ طور که‌ گفته‌ شد، سیستم‌ اعصاب‌ و غدد با هم‌ارتباط‌ تنگاتنگی‌ دارند و بسیاری‌ از اعمال‌ حیاتی‌ بدن‌ با همکاری‌ این‌ دو سیستم‌ انجام‌ می‌شود. مثلاً،هورمون‌ کورتیزول‌ که‌ از بخش‌ قشری‌ غدة‌ روی‌ کلیه‌ ترشح‌ می‌شود و هورمون‌ کار و تلاش‌ نام‌ دارد، تحت‌تاثیر هورمون‌ دیگری‌ (ACTH) است‌ که‌ از غده‌ هیپوفیز، مستقر در قاعده‌ مغز، ترشح‌ می‌شود، و نکته‌مهّم‌ آنکه‌، حداکثر مقدار آن‌ در ساعات‌ اولیه‌ صبح‌ ( ۶ تا ۸) ، یعنی‌ آغاز فعالیت‌ روزانه‌، و کمترین‌ مقدار آن‌ درنیمه‌های‌ شب‌ (ساعات‌ استراحت‌) ترشح‌ می‌گردد، و این‌ نظم‌ اعجاب‌ آور شبانه‌ روزی‌ تحت‌ کنترل‌سیستم‌ اعصاب‌ است‌، که‌ به‌ صورت‌ فیدبک‌ مثبت‌ و منفی‌ همدیگر را کنترل‌ می‌کنند. هیپوفیز از طریق‌هیپوتالاموس‌ با مغز ارتباط‌ دارد.
تعداد هورمون‌ها و واسطه‌های‌ ناقل‌ پیام‌ عصبی‌ بسیار زیادند و ضرورتی‌ هم‌ برای‌ ذکر نام‌ تمام‌ آن‌هاوجود ندارد، ولی‌ دانستن‌ نام‌ تعدادی‌ از آنها، که‌ در ارتباط‌ با شادی‌ و غم‌ یا فعالیت‌ و تنبلی‌ هستند، شایدخالی‌ از لطف‌ نباشد. مهم‌ترین‌ این‌ مواد عبارتند از:
الف‌ ـ واسطه‌های‌ ناقل‌ پیام‌ عصبی‌: استیل‌ کولین‌، نوراپی‌ نفرین‌، دوپامین‌، سروتونین‌، گاماآمینوبوتیریک‌ اسید پپتیدهای‌ عصبی‌ از جمله‌ افیون‌ مانندهای‌ درون‌ زا. (GABA)،
ب‌ ـ هورمون‌ها: هورمون‌های‌ هیپوفیزی‌، هورمون‌های‌ تیروئیدی‌ و پاراتیروتیدی‌، هورمون‌های‌ غدد روی‌کلیه‌، هورمون‌های‌ لوزه‌المعده‌.
استیل‌ کولین‌ از تعداد زیادی‌ سلول‌های‌ عصبی‌ دستگاه‌ مرکزی‌ اعصاب‌ و پایانه‌های‌ تمام‌ رشته‌های‌عصبی‌ ارادی‌ متصل‌ به‌ عضلات‌ حرکتی‌ بدن‌ و تعدادی‌ از رشته‌های‌ غیر ارادی‌ اعصاب‌ آزاد می‌شود و به‌نوعی‌ تمام‌ فعالیت‌های‌ بدنی‌ انسان‌ مربوط‌ به‌ این‌ ماده‌ است‌.
نوراپی‌ نفرین‌، بخشی‌ از پایانه‌های‌ تعدادی‌ از رشته‌های‌ غیرارادی‌ اعصاب‌ آزاد می‌شود و بخش‌ دیگربه‌ همراه‌ اپی‌ نفرین‌ از بخش‌ مرکزی‌ غده‌ روی‌ کلیه‌ آزاد می‌شود و تمام‌ اعمال‌ دستگاه‌ قلب‌ و عروق‌ و کلیه‌و افزایش‌ سوخت‌ و ساز بدن‌ مربوط‌ به‌ آنها است‌.
اعمال‌ مربوط‌ به‌ شناخت‌، به‌ خصوص‌ حافظه‌، هوشیاری‌، بیداری‌، اعمال‌ تحریکی‌، هیجانی‌،استرسی‌، تصمیم‌گیری‌ و بسیاری‌ از موارد دیگر مربوط‌ به‌ سه‌ ماده‌ فوق‌ هستند و کلاً آنها را واسطه‌های‌ناقل‌ پیام‌ عصبی‌ تحریکی‌ می‌گویند و تمام‌ تلاش‌های‌ خستگی‌ناپذیر شبانه‌ روزی‌ مربوط‌ به‌ ترشح‌ این‌مواد هستند.
بر عکس‌ سه‌ ماده‌ فوق‌، دوپامین‌، سروتونین‌ و گابا، واسطه‌های‌ مهاری‌ هستند و کارشان‌ در واقع‌ مهارآثار تحریکی‌ سه‌ ماده‌ اوّل‌ است‌، تا همیشه‌ حالت‌ تعادل‌ در یک‌ انسان‌ متعارف‌ برقرار باشد. اختلال‌ در هریک‌ از واسطه‌های‌ فوق‌ می‌تواند به‌ صورت‌ بیماری‌ بروز نماید. مثلاً لرزشی‌ که‌ در بیماران‌ پارکینسونی‌مشاهده‌ می‌شود به‌ دلیل‌ اختلالی‌ است‌ که‌ در تولید دوپامین‌ وجود دارد، و زمانی‌ که‌ این‌ ماده‌ تولید نشود،فعالیت‌ استیل‌ کولین‌ غلبه‌ می‌نماید، که‌ در حقیقت‌ مسئول‌ به‌ حرکت‌ در آوردن‌ عضلات‌ بدن‌ است‌، و این‌امر به‌ صورت‌ لرزش‌ عضلانی‌ خودنمایی‌ می‌کند:

همان‌ طور که‌ گفته‌ شد، فعال‌ شدن‌ سیستم‌های‌ عصبی‌ از طریق‌ فعّال‌ کردن‌ غده‌ هیپوفیز و ترشح‌هورمون‌های‌ متعدد آن‌، دیگر غده‌های‌ بدن‌ را، بر حسب‌ نیاز، فعّال‌ می‌نماید، که‌ هر کدام‌ از آنها نقش‌گوناگونی‌ را ایفا می‌نمایند. عمل‌ هورمون‌های‌ تیروئیدی‌ و پاراتیروئیدی‌ ایجاد تعادل‌ انرژی‌ در بدن‌ است‌ واین‌ کار را تقریباً در تمام‌ بافت‌ها انجام‌ می‌دهند. وجود هورمون‌های‌ تیروئیدی‌ برای‌ عمل‌ بسیاری‌ ازهورمون‌های‌ دیگر مثل‌ اپی‌ نفرین‌ و نوراپی‌ نفرین‌، کورتیزول‌، هورمون‌های‌ جنسی‌ و انسولین‌ ضروری‌است‌.
هورمون‌های‌ غدد روی‌ کلیه‌ از دو بخش‌ مرکزی‌ و قشری‌ آن‌ ترشح‌ می‌شوند. هورمون‌های‌ بخش‌مرکزی‌ اپی‌ نفرین‌ و نوراپی‌ نفرین‌ هستند که‌ قبلاً توضیح‌ داده‌ شدند، ولی‌ هورمون‌های‌ بخش‌ قشری‌کورتون‌ها، به‌ خصوص‌ کوتیزول‌، هستند، که‌ اثرات‌ مهمی‌ روی‌ متابولیزم‌ قندها، چربی‌ها، پروتئین‌ها، آب‌ والکترولیت‌ها، عمل‌ قلب‌ و عروق‌، کلیه‌ها، سیستم‌ اعصاب‌ و سایر اندام‌ها دارند.
مهم‌ترین‌ هورمون‌های‌ لوزه‌المعده‌ انسولین‌ و گلوکاگون‌ هستند، که‌ درکم‌یا زیاد کردن‌ قند خون‌ نقش‌اساسی‌ دارند و باعث‌ می‌شوند تا در مواقع‌ ضروری‌ گلوکز مورد نیاز سلول‌ها، جهت‌ سوختن‌ و تولید انرژی‌،در دسترس‌ قرار گیرد. همان‌ طور که‌ گفته‌ شد، تمام‌ سیستم‌های‌ عصبی‌ و هورمونی‌ بدن‌ با هم‌ ارتباط‌ دارندو فعال‌ شدن‌ هر یک‌ از آنها روی‌ بخش‌های‌ دیگر نیز تاثیر می‌گذارد.
حال‌ با این‌ توضیحات‌ کلی‌ و مختصر، توضیحاتی‌ نیز دربارة‌ جشن‌ها و تاثیر آنها بر فیزیولوژی‌ بدن‌عرضه‌ می‌شود، تا مشخص‌ گردد که‌ چرا باید جشن‌ و شادی‌ واقعی‌ در زندگی‌ روزمره‌ مردم‌، مانندگذشته‌های‌ باستانی‌ ما، امری‌ ضروری‌ و جزئی‌ از زندگی‌ تلقی‌ گردد و آن‌ را به‌ شکل‌ وقت‌ گذرانی‌ یا هوی‌ وهوس‌ تعبیر نکرد، و دائماً ترفندهایی‌ برای‌ حذف‌ آنها به‌ کار نبرد یا مجلس‌های‌ «شادمانه‌ ـ سوگوارانه‌» رابه‌ نام‌ جشن‌ برگزار ننمود.
برگزاری‌ مراسم‌ جشن‌ و شادمانی‌ از ویژگی‌های‌ ایرانیان‌ بوده‌، و آن‌ طور که‌ نوشته‌اند، ایرانی‌ها برای‌برپا داشتن‌ جشن‌، روزهای‌ هر ماه‌ را، و همچنین‌ ماه‌ها را، نام‌ هایی‌ خاص‌ و قابل‌ احترام‌ می‌دادند، تازمینه‌ای‌ برای‌ برگزاری‌ جشن‌ فراهم‌ شود. می‌گویند زمانی‌ تعداد این‌ جشن‌ها به‌ قدری‌ زیاد بود، که‌ مجبورشدند دوباره‌ آنها را محدود نمایند و به‌ روزهای‌ بزرگ‌ و فرشتگان‌ و فَرَوَهْران‌ اختصاص‌ دهند. تمام‌ این‌جشن‌ها و شادمانی‌ها بدین‌ منظور بود که‌ توان‌ و روحیة‌ کار کردن‌ را، که‌ عمدتاً کارهای‌ کشاورزی‌ ودامداری‌ و…بود، در مردم‌ فراهم‌ نمایند، چون‌ تاثیر آنها بارز و آشکار بود.
تعدادی‌ از این‌ نوع‌ شادی‌ها وپایکوبی‌ها حتی‌ تا سال‌های‌ اخیر نیز به‌ جا مانده‌ است‌. به‌ طور یقین‌، همه‌ سنت‌های‌ «یاوربری‌» زنان‌ ودختران‌ روستایی‌ گیلانی‌ را در کارهای‌ کشت‌ و زرع‌ برنج‌ به‌ یاد داریم‌، که‌ در ساعات‌ اولیه‌ صبح‌ در محلّی‌خاص‌ جمع‌ می‌شدند و جشن‌ و سرودخوانی‌ را آغاز می‌کردند و به‌ طور دستجمعی‌ به‌ سرِزمین‌ کشاورز موردنظر می‌رفتند و تا غروب‌ رقص‌کنان‌ و آوازخوانان‌ کار می‌کردند، طوری‌ که‌ خستگی‌ کار در وجودشان‌احساس‌ نمی‌شد. خوشبختانه‌، استاد فریدون‌ پوررضا، ملودی‌های‌ بسیاری‌ از این‌ آوازها را جمع‌ آوری‌ وثبت‌ و ضبط‌ کرده‌اند، که‌ جای‌ تشکر و تقدیر فراوان‌ دارد؛ ترانه‌هایی‌ بیادماندنی‌ مانند«بگردانا، بگردان‌،ایبچه‌ آتوبگردان‌، ایبچه‌ اوتوبگردان‌…» و غیره‌.
خانم‌ پروفسور مری‌ بویس‌ در مقاله‌ «جشن‌های‌ ایرانیان‌» (چاپ‌ شده‌ در بخش‌ دوم‌ از جلد سوم‌ تاریخ‌ایران‌ کمبریج‌، زیر نظر دکتر احسان‌ یارشاطر) دربارة‌ ایرانیان‌ می‌نویسد: «جشن‌ و جشنواره‌ از خصایص‌ویژه‌ی‌ کیش‌ زرتشتی‌ است‌. در این‌ کیش‌ تکلیف‌ مطبوع‌ شاد بودن‌ و نشاط‌ داشتن‌ از واجبات‌ دینی‌ است‌.در این‌ کیش‌ روزه‌ گرفتن‌ مرسوم‌ نیست‌ (به‌ نقل‌ از آثار الباقیه‌ ابوریحان‌ بیرونی‌). طبق‌ اصول‌ آن‌ کیش‌گرسنگی‌ نیز، مانند اندوه‌، از وجوه‌ مشخصه‌ی‌ اهریمن‌ است‌. پس‌ تمام‌ اعیاد مذهبی‌ همراه‌ بود با ضیافت‌ وسرود و آواز و پایکوبی‌ و بسیاری‌ آداب‌ و رسوم‌ لطیف‌ و ظریف‌ دیگر.». نوروز و جشن‌های‌ مربوط‌ به‌ آن‌ یکی‌از کهن‌ترین‌ آیین‌های‌ شادمانه‌ است‌ که‌ به‌ اندازه‌ تاریخ‌ ایران‌ قدمت‌ دارد و آن‌ راحتی‌ به‌ جمشید شاه‌منسوب‌ می‌دانند. در شاهنامه‌ فردوسی‌ و ویس‌ ورامین‌ فخرالدین‌ اسعد گرگانی‌ و آثار اوستایی‌ به‌ جای‌مانده‌، اشاره‌های‌ فراوانی‌ دربارة‌ آیین‌های‌ نوروزی‌ به‌ یادگار مانده‌ است‌. قبل‌ از تنظیم‌ و تثبیت‌ گاهشماری‌ایران‌، جشن‌ها و آیین‌ها در سال‌های‌ مختلف‌ در روزها و ماه‌های‌ متفاوت‌ برگزار می‌شدند، که‌ آن‌ هم‌ به‌دلیل‌ به‌ حساب‌ نیاوردن‌ کبیسه‌ها و پنجه‌ مسترقه‌ بود، که‌ بعدها با ابداع‌ تاریخ‌ جلالی‌ این‌ اشکال‌ برطرف‌شد و نوروز و جشن‌های‌ آن‌ با اعتدال‌ ربیعی‌ و آغاز فصل‌ بهار همزمان‌ شد، که‌ به‌ راستی‌ یکی‌ از بی‌نظیرترین‌ آیین‌های‌ شادمانه‌ جهان‌ است‌، چون‌ با دگرگونی‌ و زنده‌ شدن‌ طبیعت‌ و آغاز کار و تلاش‌ همراه‌است‌.
اهمیت‌ جشن‌های‌ نوروزی‌ بیشتر به‌ جهت‌ تقارن‌ جشن‌هایی‌ چند در زمانی‌ کوتاه‌ است‌، مانند مراسم‌پنجه‌ کوچک‌، پنجه‌ بزرگ‌، گاهنبار ششم‌، زاد روز تولّد زرتشت‌، ایّام‌ فروردگان‌، جشن‌ سوری‌، مراسم‌میرنوروزی‌، کوسه‌ برنشین‌، جشن‌ آبریزگان‌ و غیره‌. برگزاری‌ تمام‌ این‌ جشن‌ها و آیین‌ها در آغاز فصل‌ بهار،صرفاً سرگرمی‌ها و تفریحاتی‌ بودند برای‌ آماده‌ کردن‌ مردم‌، جهت‌ کار و تلاش‌ بیشتر. بسیاری‌ از این‌سنت‌ها، با تفاوت‌ هایی‌ اندک‌، در کشورها و جوامع‌ گوناگون‌ دنیا، ولی‌ در ایران‌ بسیار کمرنگ‌تر، هنوز هم‌دیده‌ می‌شوند، و تصاویر آن‌ها را می‌توان‌ از صفحه‌ تلویزیون‌ها و اینترنت‌ و غیره‌ مشاهده‌ کرد. برپا داشتن‌جشن‌ و شادمانی‌ در آغاز هر کاری‌ سیستم‌های‌ فیزیولوژیک‌ بدن‌ را جهت‌ ایجاد نیرو و انرژی‌ لازم‌ فعّال‌ وآماده‌ می‌کند. فلسفه‌ انجام‌ نرمش‌ در ابتدای‌ فعالیت‌های‌ ورزشی‌ به‌ همین‌ دلیل‌ است‌، زیرا سیستم‌های‌عصبی‌ محرّک‌ فعّال‌ می‌شوند و واسطه‌های‌ شیمیایی‌ آنها شروع‌ به‌ آزاد شدن‌ می‌کنند و روی‌ هدف‌های‌خود، که‌ غالباً عضلات‌ هستند، تاثیر می‌گذارند. از سوی‌ دیگر، فعالیت‌ سیستم‌ عصبی‌ باعث‌ فعال‌ شدن‌غدد و ترشح‌ هورمون‌ها از آن‌ها، به‌ منظور تولید انرژی‌، می‌گردد. هر قدر این‌ سیستم‌های‌ تحریکی‌ درطول‌ روز بیشتر غیر فعال‌ نگهداشته‌ شوند، به‌ همان‌ نسبت‌ سیستم‌های‌ مهاری‌ سلسله‌ اعصاب‌ تقویت‌می‌گردند، که‌ پیامد آن‌ سستی‌ و رخوت‌ و تنبلی‌ خواهد بود.
برپا داشتن‌ جشن‌ و شادمانی‌ در اکثر نقاط‌ دنیا از جمله‌ فعالیت‌ هایی‌ است‌ که‌ بسیار مورد استقبال‌مردم‌ و حکومت‌هاست‌ و گاهی‌ برای‌ آنها ضوابط‌ نه‌ چندان‌ دست‌ و پاگیر نیز وضع‌ می‌کنند، تا باعث‌ بی‌نظمی‌ و هرج‌ و مرج‌ زیاد نگردد. نمونه‌ بارز آنها آیین‌های‌ گاوبازی‌ در اسپانیا، جشن‌ زیتون‌ در ایتالیا و جشن‌محصولات‌ کشاورزی‌ در برزیل‌ و کشورهای‌ امریکای‌ جنوبی‌ و بسیاری‌ موارد دیگر. ایران‌ و بعضی‌کشورهای‌ همسایه‌ شاید جزء معدود ممالکی‌ باشند که‌ برای‌ برگزاری‌ جشن‌ و آیین‌های‌ شادمانی‌ انواع‌ضوابط‌ دست‌ و پاگیر را دارند، که‌ باعث‌ می‌شود تا در واقع‌ مردم‌ از خیر همه‌ چیز بگذرند. ناگفته‌ نماند، این‌محدودیت‌ها قطعاً عواقب‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ و…دارند. چون‌ تحرک‌ و شاد بودن‌ از نیازهای‌ حتمی‌ همه‌انسان‌ها است‌، زیرا خداوند وقتی‌ این‌ سیستم‌های‌ عصبی‌ و غده‌ای‌ پیچیده‌ را با آن‌ همه‌ ظرافت‌ِ کاری‌ دربدن‌ انسان‌ به‌ ودیعه‌ گذاشته‌، قطعاً برای‌ هدفی‌ بوده‌ است‌، و این‌ انسان‌ است‌ که‌ باید آن‌ را دریابد و درست‌استفاده‌ نماید. راه‌ درست‌ با توضیحات‌ فوق‌ کاملاً مشخص‌ است‌، اما راه‌ نادرست‌ همان‌هایی‌ است‌ که‌یکی‌ از بزرگترین‌ معضلات‌ اجتماعی‌ ایران‌ است‌. قطعاً همه‌ از مشکلات‌ استفاده‌ از قرص‌های‌ ایکس‌ واکستیسی‌ و…یا به‌ عبارت‌ دیگر، قرص‌های‌ شادی‌ بخش‌، و محفل‌های‌ آنچنانی‌ چیزهایی‌ شنیده‌اند.
جالب‌ است‌ دانسته‌ شود، که‌ اکثریت‌ قریب‌ به‌ اتفاق‌ این‌ مواد و قرص‌ها در واقع‌ باعث‌ آزاد سازی‌ واسطه‌شیمیایی‌ «نوراپی‌ نفرین‌» در سیستم‌ اعصاب‌ می‌شوند، یعنی‌ همان‌ کاری‌ که‌ یک‌ جشن‌ و شادمانی‌طبیعی‌ انجام‌ می‌دهد. بنابراین‌، زمانی‌ که‌ مردمی‌ نتوانند از طریق‌ شیوه‌های‌ طبیعی‌ و سنجیده‌ این‌ واسطه‌شیمیایی‌ دستگاه‌ عصبی‌ را جهت‌ تولید انرژی‌ و سوزاندن‌ آن‌ به‌ کار گیرند، قطعاً راه‌های‌ دیگر مطرح‌خواهد شد، چون‌ انسان‌ موجودی‌ خلاق‌ و آفریننده‌ است‌ و راه‌ آن‌ را نیز پیدا می‌کند. نکته‌ جالب‌ اینکه‌، تمام‌مواد مخدّر شادی‌ بخش‌ از منشاء ماده‌ای‌ به‌ نام‌ «آمفتامین‌» است‌، که‌ این‌ ماده‌ نیز از یک‌ ماده‌ گیاهی‌ به‌نام‌ افدرین‌ مشتق‌ شده‌ است‌. دانستن‌ نکاتی‌ درباره‌ افدرین‌ و گیاه‌ آن‌ شاید خالی‌ از لطف‌ نباشد.
سابقة‌ کاربرد افدرین‌ در درمان‌شناسی‌ به‌ بیش‌ از حداقل‌ سه‌ هزار سال‌ می‌رسد. این‌ ماده‌ از گیاه‌افدرا(از تیرة‌ گنتاسه‌) به‌ دست‌ می‌آید. واژة‌ «هَومَه‌» که‌ در شاهنامه‌ و بازمانده‌های‌ اوستایی‌ و پهلوی‌ آمده‌،در واقع‌ نوشابه‌ای‌ حاوی‌ عصاره‌ گیاه‌ افدرا بوده‌ است‌. استاد جلیل‌ دوستخواه‌ در کتاب‌ «حماسه‌ی‌ ایران‌»،در پی‌ نوشت‌ مقاله‌ «هَومَه‌» چنین‌ می‌نویسد:«در فرهنگ‌های‌ قدیم‌ مانند برهان‌ قاطع‌، انجمن‌ آرا وآنندراج‌ و نیز در کتاب‌های‌ داروشناسی‌ چون‌ ذخیره‌ی‌ خوارزمشاهی‌، تحفه‌ی‌ حکیم‌ مؤمن‌ و جز آن‌،«هَوم‌» را گیاهی‌ دارویی‌ خوانده‌اند که‌ شبیه‌ به‌ یاسمین‌ست‌ و شکوفه‌یی‌ به‌ رنگ‌ تیره‌ دارد و در آن‌، اندکی‌شیرینی‌ و تیزی‌ هست‌ و برای‌ فرو انداختن‌ سنگ‌ مثانه‌ و نیرومند کردن‌ معده‌ و جز آن‌ کاربرد دارد. اقرب‌ُالموارد نام‌ آن‌ را هَوم‌ُ المَجوس‌ نگاشته‌ و سبب‌ این‌ نامگذاری‌ را چنین‌ نوشته‌ است‌:«آتش‌ پرستان‌ آن‌ را درعبادت‌ خود به‌ کار برند و منافع‌ عجیبی‌ بدان‌ نسبت‌ دهند.». اما در پژوهش‌های‌ نوین‌، دقّت‌ بیشتری‌ درشناخت‌ این‌ گیاه‌ به‌ کار رفته‌ است‌.
ایران‌ شناس‌ سوئدی‌ «ه  س‌. نیبرگ‌» می‌نویسد:«آنچه‌ امروز به‌ نام‌گیاه‌ هَومَه‌ (هَوم‌) به‌ کار می‌رود گیاهی‌ است‌ از گونه‌ی‌ اِفدِرا(Ephedra) که‌ در کوه‌های‌ ایران‌ و افغانستان‌می‌روید و به‌ بلندی‌ بوته‌ای‌ کوچک‌ می‌رسد. به‌ نظر می‌رسد که‌ پاره‌ای‌ ویژگی‌های‌ پزشکی‌ داشته‌ باشد ومردم‌، آن‌ را به‌ صورت‌ دم‌ کرده‌ به‌ کار می‌برند. در فرهنگ‌ معین‌، در زیر درآمد هَوم‌ می‌خوانیم‌: «در تداول‌عامّه‌ در زبان‌ فارسی‌، این‌ گیاه‌ را ریش‌ بُز می‌گویند…از این‌ گیاه‌ و سایر درختان‌ این‌ تیره‌ (تیره‌ی‌ گنتاسه‌)،که‌ به‌ نام‌ علمی‌ اِفِدرا خوانده‌ می‌شود، آلکالوئیدی‌ به‌ نام‌ اِفدرین‌ به‌ دست‌ می‌آورند که‌ اثراتی‌ مشابه‌آدرنالین‌ (اپی‌ نفرین‌) دارد و سمیتش‌ از آن‌ کمتر است‌ و بر خلاف‌ آدرنالین‌ بیشتر از راه‌ دهان‌ مصرف‌می‌شود.» واژة‌ «هَومَه‌» زبان‌ فارسی‌ را با واژة‌ «سَومَه‌» فرهنگ‌ هندو، که‌ در «ریگ‌ ودا» آمده‌، یکی‌دانسته‌اند، و وصف‌ها و ستایش‌های‌ عجیب‌ و زیادی‌ برای‌ آن‌ توصیف‌ کرده‌اند، از جمله‌:«دارای‌ جان‌تابناک‌ و جاودانه‌،
دور دارنده‌ی‌ مرگ‌، گیتی‌ افزای‌، ستوده‌ی‌ سوشیانت‌ها، نیک‌، مزدا آفریده‌، خوب‌ آفریده‌، درمان‌ بخش‌،خوب‌ کنش‌، پیروز، زرّین‌، زرّین‌ برگ‌، بهترین‌ و شادی‌ بخش‌ترین‌ آشامیدنی‌، افزاینده‌ی‌ سرخوشی‌ ودلیری‌ و درمان‌ و بالندگی‌، نیرومندی‌ی‌ِ تن‌ و فرزانگی‌ و زور و نیروبخشنده‌ به‌ دلیران‌ اسب‌ تا زنده‌ در پیکار،بخشنده‌ی‌ِ شوهران‌ مهرورز (پیمان‌ شناس‌) به‌ دوشیزگان‌ِ دیرزمانی‌ شوی‌ ناکرده‌ مانده‌، دارنده‌ی‌ نیرو وپیروزی‌ و گشایش‌ بس‌ رهایی‌ بخش‌، پهلوان‌ِ گیاهان‌ِ خوشبو، نابود کننده‌ی‌ هر گونه‌ آلودگی‌، آن‌ که‌نوشابه‌اش‌ را مش‌ اَشَه‌ در پی‌ دارد و سرخوشی‌ ی‌ آن‌، تن‌ را سبک‌ کند، پدید آورده‌ی‌ِ خداوندگار هنر، آن‌ که‌درمان‌ هایش‌ با خوشی‌ی‌ِ بهمن‌ پیوسته‌ است‌، بزرگ‌ کننده‌ی‌ِ مَنِش‌ِ درویش‌ و توانگر به‌ یکسان‌، وبسیاری‌ موارد دیگر. لازم‌ به‌ یادآوری‌ است‌ که‌ تمام‌ توصیف‌های‌ فوق‌ دربارة‌ «هَومَه‌» یا گیاه‌ افدرا هیچ‌ربطی‌ به‌ ماده‌ افدرین‌ ندارد، زیرا امروزه‌ کاملاً مشخص‌ شده‌ که‌ این‌ ماده‌ باعث‌ آزاد سازی‌ «نوراپی‌ نفرین‌»از پایانه‌های‌ عصبی‌ می‌شود، و در حقیقت‌، این‌ «نوراپی‌ نفرین‌» است‌ که‌ تمام‌ اثرات‌ فوق‌ را ظاهرمی‌سازد؛ کاری‌ که‌ با برپا داشتن‌ جشن‌ و شادمانی‌ نیز قابل‌ دستیابی‌ است‌. حال‌ ببینیم‌ این‌ ماده‌ شگفت‌آور امروزه‌ چگونه‌ به‌ کار گرفته‌ می‌شود.
ماده‌ افدرین‌، به‌ دلیل‌ اثرات‌ نیرومندی‌ که‌ بر اندام‌های‌ حساس‌ بدن‌ به‌ جا می‌گذارد و نیز به‌ جهت‌ غیرقابل‌ کنترل‌ بودن‌ اثراتش‌، امروزه‌ کمتر در درمان‌ بیماری‌ها به‌ کار می‌رود. ماده‌ای‌ دیگر به‌ نام‌«پسودوافدرین‌»، به‌ عنوان‌ ضد احتقان‌، در بیشتر فرآورده‌های‌ ضد سرماخوردگی‌ استفاده‌ می‌شود، که‌اثراتی‌ بمراتب‌ ملایم‌تر و اختصاصی‌تر از افدرین‌ دارد. این‌ مادة‌ دارویی‌ کهن‌ و معجزه‌ گر امروزه‌ مورد سوءاستفاده‌ قرار گرفته‌ و، علاوه‌ بر تولید مواد شادی‌ بخش‌ از آن‌، مواد مخدّر بسیار خطرناک‌تری‌ مانند کراک‌ وشیشه‌ و غیره‌ نیز از آن‌ تولید شده‌ است‌، که‌ معضلی‌ بسیار بزرگ‌ و پیچیده‌ است‌. بررسی‌ زمینه‌های‌ جامعه‌شناختی‌ این‌ مسئله‌ قطعاً از حیطة‌ تخصص‌ و دانش‌ من‌ خارج‌ است‌، ولی‌ از نظر پزشکی‌ یقیناً بخشی‌ از آن‌به‌ فراهم‌ نبودن‌ زمینه‌های‌ شاد بودن‌ و شادمانی‌ کردن‌ مردم‌ مربوط‌ است‌. با مقایسه‌ آمارهای‌ این‌ نوع‌مشکلات‌ اجتماعی‌ کشورهای‌ دیگر با کشور ما موضوع‌ کاملاً آشکار و مبرهن‌ می‌گردد.
پایان‌ سخن‌ اینکه‌، جهان‌ امروز با دوره‌های‌ کهن‌ و سده‌های‌ گذشته‌ تفاوت‌های‌ بسیاری‌ پیدا کرده‌است‌، و یقیناً بسیاری‌ از کارها و فعالیت‌ها مانند گذشته‌ انجام‌ نمی‌شوند، و در موارد زیادی‌ فکر بیش‌ ازعضله‌ درگیر فعالیت‌ها است‌. ولی‌ در هر حال‌، این‌ بدان‌ معنی‌ نیست‌ که‌ جشن‌ و شادمانی‌ امروزه‌ جزءنیازهای‌ ضروری‌ انسان‌ نمی‌باشد، بلکه‌ باید با تاکید بیشتر یادآوری‌ شود که‌ در همه‌ حال‌ این‌نوروترانسمیترهای‌ عصبی‌ و هورمون‌ها هستند که‌ جسم‌ و روح‌ و روان‌ آدمی‌ را هدایت‌ و رهبری‌ می‌کنند وتاثیر جشن‌ و شادمانی‌ نیز بر آنها انکارناپذیر است‌. بنابراین‌، هر چه‌ بیشتر باید تنگناها را برطرف‌ کرد وزمینه‌ برگزاری‌ جشن‌ها، حتی‌ جشن‌ها و آیین‌های‌ کهن‌ را، از جمله‌ آیین‌ هایی‌ مانند نوروزبل‌، تیرماسینزه‌،چهارشنبه‌ سوری‌ (حتی‌ به‌ صورت‌ نمایشی‌) و غیره‌، فراهم‌ کرد و از طریق‌ رسانه‌های‌ جمعی‌ مردم‌ را به‌شرکت‌ در آنها تشویق‌ کرد. همان‌ کاری‌ که‌ اکثر ملّت‌ها و کشورها با جان‌ و دل‌ و علاقه‌ و افرا انجام‌ می‌دهندو قطعاً نتیجه‌ آن‌ را نیز، که‌ به‌ شکل‌ها گوناگون‌ در جامعه‌ ظاهر می‌شود، مشاهده‌ خواهند کرد.


۱ ـ روح‌ الامینی‌، دکتر محمود، آیین‌ها و جشن‌های‌کهن‌ در ایران‌ امروز، چاپ‌ اول‌، زمستان‌ ۱۳۷۶
۲ ـ صنعتی‌ زاده‌، همایون‌، علم‌ در ایران‌ و شرق‌باستان‌، چاپ‌ اول‌، ۱۳۸۴
۳ ـ رضی‌ هاشم‌، جشن‌های‌ آب‌، چاپ‌ دوم‌، ۱۳۸۳
۴ ـ دوستخواه‌، جلیل‌، حماسه‌ی‌ ایران‌، چاپ‌ اول‌،پائیز ۱۳۸۰
۵ ـ فروغی‌، محمدعلی‌، کلیات‌ سعدی‌، چاپ‌ سوم‌، ۱۳۸۵
۶ ـ کاتزونک‌، برترام‌. ج‌، فارماکولوژی‌ پایه‌ و بالینی‌،ترجمه‌ دکتر علیرضا فتح‌ الهی‌، چاپ‌ اول‌، ۱۳۸۰
۷ ـ سبحانی‌، دکتر عبدالرسول‌ و سپهری‌، دکترغلامرضا، فارماکولوژی‌، ۱۳۸۴

* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : shadow