همه باید در حد نیازی که به لحاظ اعتقادی و عملی دارند، عالم به دین باشند. جاهل مطلق نسبت به دین، هرگز نمی تواند دیندار باشد. انسان به همان اندازه که عالم به دین است، می تواند دیندار باشد. علم و اعتقاد یکی نیست. بلکه علم، مقدمه اعتقاد و عمل است. بدون علم، اعتقاد و عمل، ممکن نیست. ولی ممکن است علم باشد، و اعتقاد و عمل نباشد. بسیارند کسانی که به مضرات مواد مخدر، علم دارند، ولی در اعتقاد و عمل، به آنچه می دانند، پایبند نیستند. بسیارند کسانی که می دانند دروغ و غیبت و تهمت، قبیح است، ولی به لحاظ اعتقادی و عملی، به آن پایبند نیستند. شیطان رجیم کسی بود که خدا را به یگانگی و عظمت می شناخت، ولی اعتقادی نداشت و در عمل، معصیت خدا کرد و فرمانش را زیر پا نهاد و برای ابد مطرود شد، با آن که در مرتبه فرشتگان قرار گرفته بود.
 
بنابراین، علم بدون اعتقاد و عمل، ممکن است. ولی اعتقاد و عمل، بدون علم، ممکن نیست. بسیار بوده اند عالمان دینی متخلف و عاصی و ملحد و منحرف. ولی عالمان دینی مخلص و متعهد و خدمتگزار، همواره اکثریت داشته و دارند. علم دین، اعم است از علم تقلیدی و علم تحقیقی. لازم نیست که همه مردم در مورد دستورات عملی دین، محقق و مجتهد باشند. مانعی نیست که محتاط یا مقلد باشند. اما در مورد اعتقادات، در حدی که انسان به یقین برسد، تحقیق لازم است و احتیاط یا تقلید روا نیست. هرچند ممکن است گفته شود: آنچه لازم است تصدیق و عقد قلبی است. اعم از این که این تصدیق و عقد قلبی از راه تحقیق و تفکر حاصل شده باشد، یا از راههای دیگر. وانگهی اگر دین - مخصوصا دین اسلام - ساختاری فطری دارد و اگر این دین مبین ریشه در اعماق فطرت و دل و جان انسان دارد، چه لزومی دارد که شخص مسلمان بتواند معتقدات قلبی خود را در قالب استدلالات علمی و کلامی بریزد و به الفاظعبارات بیان کند؟ البته منظور ما در اینجا از علم یا عالم دین، دین شناسی و دین شناس است. یعنی کسی که در اصول و فروع دین، صاحب نظر باشد. علم و دین دو وجه زندگی اجتماعی هستند، اما توجه به سه سئوال اصلی بسیار ضروری است:
 
۱- آیا بین دین و علم تضاد وجود دارد؟ ۲- آیا هریک از علم و دین به تنهایی قادر به ایجاد زمینه مناسب برای رشد و تکامل انسان میباشند؟ ۳-رابطه بین علم و دین چیست و چه تاثیری بر یکدیگر دارند؟
 
در خصوص تضاد علم و دین باید گفت آنچه مسلم است بین ادیان الهی از جمله دین اسلام با علم هیچ تضاد و تعارضی وجود ندارد بلکه اسلام مشوق و موید علم بوده است. در خصوص ارتباط علم و دین و تاثیر آنها بر یکدیگر باید گفت علم و دین دو مقوله جدا از هم هستند ولی استقلال آن دو هیچ تضادی برای ارتباط و تعامل آنها نیست . علم و دین دو روی یک سکه از فطرت پاک انسانی هستند.
 
اگر گفته شود دین اسلام، دین دانش و آموزش برای زندگی سعادتمندانه دنیوی و اخروی است، سخنی به گزاف گفته نشده است. اهمیت علم ودانش در اسلام بقدری است که اولین کلمه ای که خداوند متعال بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل فرمود: اقرأ (بخوان) بوده است. بی گمان ارزش انسان در آموزه های قرآنی به دانش است؛ از این روست که تسخیر فرشتگان و هستی، زمانی برای انسان شدنی شد که خداوند به انسان اسمای خویش را تعلیم داد و انسان به دانش اسمایی آگاه شد. (بقره آیات ۳۱ تا ۳۶) این آگاهی به شکل آگاهی حضوری و شهودی است که از آن به دانش وجودی نیز تعبیر می شود؛ زیرا در جان و وجود انسان جای می گیرد و بخشی بلکه همه وجود وی را شکل می بخشد که در تعبیر مولوی:
 
ای برادر تو همه اندیشه ای   مابقی جز استخوان و ریشه ای
 
 به خوبی تبیین شده است؛ با این همه دانشی دارای ارزش است که انسان را به مقام خودش بازگرداند و از مقام هبوط به عروج رساند و صعود دوباره ای را از خاک به عرش افلاک برین تا عرش سدرة المنتهی آغاز کند.
 
بنابراین آموزه و تعلم به دو معنا در آیات قرآنی به کار رفته است؛ گاه به معنای جعل و ایجاد ظرفیت و توانایی است که به آن تعلیم اسمایی در آیه ۳۱ سوره بقره گفته شده است و گاه به معنای تذکر و یادآوری و یا پدیداری بستر و زمینه ای مناسب برای بروز و ظهور استعداد و دانش اسمایی است که در انسان به ودیعت نهاده شده است. انسان هرچند همه علوم و دانش ها را از منشا آن خداوند به هر دو معنای آموزش و دانش آموزشی می آموزد ولی این آموزش به دو شیوه مستقیم و غیرمستقیم انجام می شود. به این معنا که گاهی این تذکر و به فعلیت آوری به طور مستقیم و بی واسطه صورت می گیرد و از آن به آموزش و تعلیم لدنی یاد می شود که می توان به آموزش و تعلم آموخته های رشد آفرین خضر اشاره کرد. خداوند در آیات 65 و 66 سوره کهف به نوعی علم خاص لدنی اشاره می فرماید. این دانش و علم، از آن جایی که در شیوه یادآوری و تلقی و تکمیل و فعلیت یابی به طور مستقیم از خدا کسب می شود، دانش گرفته شده از منشا و سرچشمه آن می باشد و از هرگونه آلودگی و شبهات و تردیدهامبرا و پاک می باشد.
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده،عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران1390