رویدادهای استرسزای زندگی
در این مقاله به بررسی شواهدی پرداختیم که از نقش علی سندرم شناختی توجهی در اختلال روانشناختی حمایت می کنند.
همچنین دست کاری های تجربی که موجب افزایش تجربهی نگرانی می شوند، باعث افزایش افکار مزاحم در جریان تکلیف بدون نگرانی بعدی می شوند (بورکووک، ۱۹۸۳). القای دوره های کوتاه نگرانی در پی رویارویی با موضوعات استرس زا، موجب افزایش تصاویر ذهنی مزاحم طی دوره ی سه روزه ی بعدی میشود (باتلر و همکاران، ۱۹۹۵؛ ولز و پاپا جورجیو، ۱۹۹۵).
دادههای دیگری نیز در مورد موضوع علیته وجود دارند. راسین، مر کلباخ، موریس و اسپان (۱۹۹۹) اثرات باورهای فراشناختی القا شده به شیوهی آزمایشی را بر افکار وسواسی در افراد غیر بیمار مورد بررسی قرار دادند. در این مطالعه، شرکت کنندگان متقاعد شدند که دستگاه EEG که به سرشان وصل است، می تواند وقوع فکر مربوط به «سیب» را شناسایی کند و به محض شناسایی این فکر، یک شوک برقی به شرکت کننده دیگری که آزمودنی قب؟ او را ملاقات کرده بود، وارد می نماید. به آزمودنی های گروه آزمایش گفته شد که می توانند با فشار دادن دکمه ای در عرض ۲ ثانیه پس از ظاهر شدن واژهی «سیب» در هشیاری شان، جلوی شوک برقی را بگیرند. به آزمودنیهای گروه کنترل گفته شد که دستگاه EEG می تواند فکر «سیب» را شناسایی کند، اما اطلاعاتی دربارهی شوک برقی به آنها ارایه نشد. دست کاری باورهای فراشناختی موجب افزایش افکار مزاحم، ناراحتی، احساس خطر درونی و تلاش برای اجتناب از تفکر شد.
ناسیف (۱۹۹۹) با انجام یک مطالعهی آینده نگر در مورد ایجاد اضطراب فراگیر و نگرانی آسیب زا، نشان داد که باورهای فراشناختی منفی دربارهی کنترل ناپذیری و خطر، وقوع اضطراب فراگیر در چند هفته ی بعد را پیش بینی می کنند. یلماز، جنگز" و ولز (۲۰۰۷) نشان دادند که باورهای فراشناختی اندازه گیری شده در مرحلهی ۱، بروز علایم اضطراب یا افسردگی در ۶ ماه بعد را، حتی پس از کنترل اثر رویدادهای استرس زا، پیش بینی می کنند.
مطالعات زیادی به بررسی اثرات دست کاری سرکوب فکر پرداخته اند. این مطالعات نشان میدهند که سرکوب فکر می تواند به افزایش افکار ناخواسته منجر شود. با این حال، این نتایج با یافته های برخی مطالعات که از اثر فوری سرکوب فکر و برگشت تأخیری افکار مزاحم پس از متوقف شدن سرکوب یا عدم تأثیر آن حکایت می کنند، هماهنگ نیست (برای مثال، وگنر و همکاران، ۱۹۸۷؛ ور کلباخ، موریس، وان دنهات، و دی یانگ، ۱۹۹۱؛ لوی و وان دنهات، ۱۹۹۰؛ موریس، وان دنهات، و دی یانگ، ۱۹۹۲؛ رومر و بورکووک، ۱۹۹۴). این اختلافها در نتایج مطالعات، به تفاوت های روش شناسی آنها نسبت داده شده است، اما در مجموع می توان گفت، به نظر می رسد سرکوب فکر راهبرد متناقضی است.
هولیوا و همکاران (۲۰۰۱) در یک مطالعهی طولی در مورد ایجاد اختلال استرس پس از آسیب، نشان دادند که تمایل به استفاده از نگرانی به عنوان روشی برای کنترل افکار مزاحم، وقوع بعدی اختلال استرس پس از آسیب، پس از تصادف با وسیله ی نقلیه را پیش بینی می کند. راسیس و ولز (۲۰۰۸) نشان دادند که استفاده از نگرانی به عنوان راهبرد کنترل فکر، علایم استرس را در دانشجویان در طی ماه آینده پیش بینی می کند.
به طور کلی، نتایج مطالعات بررسی شده در اینجا، با این دیدگاه که سندرم شناختی توجهی (CAS) و فراشناختها نقش علی در ایجاد و تداوم علایم هیجانی و اختلال ها یا نارسایی های خود تنظیمی ایفا می کنند، هماهنگ هستند.
در نظریهی فراشناختی، فرض بر این است که ارزیابی های فراشناختی از افکار، مستقل از ارزیابی های شناختی معمولی یا ویژگی های توپولوژیکی (مکان شناسی افکار، موجب بروز اختلال روانشناختی می شوند. برای مثال، تفسیر منفی از نگرانی (فرانگرانی)، در مقایسه با ماهیت نگرانی، در سندرم شناختی-توجهی مهم تر قلمداد می شود. چندین مطالعه، دادههایی در رابطه با این پیش بینی فراهم ساخته اند.
ولز و کارتر (۱۹۹۹) نقش نسبی فرانگرانی و نگرانی نوع ۱ را در تفاوت های فردی در نگرانی آسیب زا، که توسط پرسشنامهی نگرانی ایالت پنسیلوانیا اندازه گیری شده بود، مورد بررسی قرار دادند. فرانگرانی به طور خاص با نگرانی آسیب زا و میزان مشکلات ناشی از نگرانی مرتبط بود و این رابطه به محتوای نگرانی، اضطراب صفت و کنترل ناپذیری وابسته نبود.
ناسیف (۱۹۹۹، مطالعه ۱) ضمن کنترل متغیرهای اضطراب صفت و محتوای نگرانی، نقش فرانگرانی در نگرانی آسیب زا را در نمونه ای از زنان هم جنس باز مورد بررسی قرار داد. فرانگرانی، قوی ترین عامل مؤثر در نگرانی آسیب زا بود. ناسیف (۱۹۹۹) در یک مطالعهی پیگیرانه، افراد غیر بیمار را از افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بر اساس) DSM - III - R (غربال کرد و دریافت که فرانگرانی در افراد مبتلا به اضطراب فراگیر نسبت به گروه غیر بیمار، به طور معناداری بالاتر است.
نیوو، مونتوری و بورکووک (۲۰۰۴) با بررسی رابطه ی بین فرانگرانی و نگرانی در نمونه ای از افراد سالخورده اسپانیایی، مطالعهی ولز و کارتر (۱۹۹۹) را گسترش دادند. در این مطالعه، فرانگرانی به عنوان پیش بینی کننده ی نگرانی آسیب زا و مشکلات ناشی از آن ظاهر شد، رابطه ای که حتی با وجود کنترل نسبی محتوای عمومی (غیر فراشناختی) نگرانی، اضطراب صفت و کنترل ناپذیری نگرانی، نیز پایدار ماند.
ولز و کارتر (۲۰۰۱) با مطالعهی اختصاصی بودن فراباورها و ارزیابی های منفی در اختلال اضطراب فراگیر، نشان دادند که بیماران مبتلا به اضطراب فراگیر در مقایسه با دیگر گروههای منتخب از بیماران، در حیطه های کنترل ناپذیری و خطر، باورهای نیرومندتری دارند. پس از درمان نگرانی نوع ۱ به عنوان عامل هم بسته، این اثرات همچنان پابرجا بود که نشان میدهد تفاوت در فراشناختهای منفی، صرفأ تابعی از فراوانی نگرانی نیست، بلکه ویژگی متمایز کننده ی مهم اختلال اضطراب فراگیر محسوب می شود.
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}