مدیریت اسلامی اداره جامعه است؛ به گونه ای که عزت اسلامی مسلمانان محقق شود. از نظر اینان مدیریت کشورهایی نظیر هند و چین اسلامی است. جامعه اسلامی به مثابه سایر جوامع بشری با چالشها و بحرانهایی مواجه است که باید به خوبی مدیریت شوند تا جامعه بتواند مسیر خود را تا رسیدن به هدف دنبال کند. هدف اصلی در جامعه اسلامی رشد و تعالی مادی و معنوی است. همین دو جنبه یعنی برخورداری همزمان از امکانات مادی و ارتقاء معنوی، در کنار مقابله با چالشها و بحرانها - که طبق تجربه تاریخی این چالش ها برای جامعه اسلامی بیشتر از سایر جوامع بوده است - ایجاب می کند که مدیر جامعه اسلامی یا به عبارتی مدیران در جوامع اسلامی از توانمندیها و ویژگیهای خاص و متعالی برخوردار باشند. به دیگر سخن مدیریت جامعه اسلامی با مدیریت یک جامعه سکولار و بی دین متفاوت و در عین حال سنگین تر است. برای درک این معنا باید به مفاهیم، مبانی و اهداف مدیریت اسلامی توجه کرد.
 
تا آنجا که تاریخ نشان میدهد در تمام جوامع بشری نوعی از حکومت و مدیریت وجود داشته است . بشر در هر مرحله از علم و دانش و فرهنگ که قرار داشته ضرورت وجود حکومت و مدیریت را درک می کرده است و میدانسته که زندگی اجتماعی بدون وجود مدیریت امکانپذیر نیست . انسان از آغاز پیدایش خود و تا جائی که تاریخ مدون او نشان می دهد زندگی خود را به صورت دسته جمعی و گروهی داشته است که لازمه آن تقسیم کار و مسئولیت و درجه بندی نقش افراد در گروه می باشد ، و اگر مفهوم رهبری و مدیریت را به صورت نسبی بپذیریم هر نوع تقسیم وظائف ، بین گروهی از مجموعه انسانها ، مبین نوعی تقسیم بندی اهمیت افراد در گروه و در نتیجه نشان دهنده نوعی طبقه بندی مدیریت با رهبری است. این مفهوم از آنجا نتیجه می شود که امروز در تعریف مدیریت با رهبری گفته اند که در هر مجموعه ای از انسانها موضوع بودن یا نبودن رهبر یا مدیر مطرح نیست بلکه موضوع میزان درجه تاثیر آن است، چرا که مدیریت عبارت از تاثیری است که یک فرد در یک مجموعه روی سایر افراد می گذارد لذا در آن مجموعه هر کس به نسبت تاثیری که روی افراد دارد و نقشی که بعهده می گیرد به همان نسبت نقش مدیریت را ایفا کرده است.
 
مدیریت بر اساس نوع آفرینش انسان و از دیدگاه عقل و از دیدگاه آیات و روایات تایید شده است. بعنوان مثال ضرورت وجود مدیریت و رهبری در جامعه از بدیهیات اولیه عقل می باشد. در قران مجید سرگذشت پیامبران بعنوان مدیران و رهبران جامعه در سوره ها و آیات متعدد آمده است و همه آنها ضرورت و اهمیت و نوع مدیریت در جامعه را گوشزد می کنند به نحوی که بشر بتواند برای هدایت و مدیریت جامعه از آنها درس و پندهای گرانبها بگیرد.
 
دین در قاموس و فرهنگ الهی عبارت است از مجموعه قوانینی که از سوی خدا توسط انبیای الهی برای هدایت بشر ارسال می شود. قرآن کریم کاملترین قوانین را برای بشر هدیه کرده است. سیاست در تعریف هم اگر به معنای مدیریت گرفته شود و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی عمر انسان در مسیر حیات معقول که هدفش حرمت دادن به انسان است برداشت می شود.
 
می توان تفکیک ناپذیری دین و مدیریت را مبرهن دانست . به طوریکه در اسلام دین و مدیریت را لازم و ملزوم یکدیگر می دانند. این پیوستگی به چند دلیل قابل بررسی است :
 
ارتباط ذاتی: گفتیم دین به مجموعه قوانین و دستوراتی که توسط پیامبران الهی جهت اداره افراد و اجتماع بیان شده گفته می شود که هدایت جامعه بر مبنای قوانین الهی است. پس در اندیشه اسلام هر مدیری لازم است در چارچوب برنامه مشخص که آنرا دین می نامند حرکت کند پس مدیریت از دینداری جدانیست..
 
محتوا و پیام وحی: قرآن و رهبران معصوم ضمن شرح مبانی اندیشه های مدیریتی و حکومتی ، اعتقاد و عمل به این مبانی را تاکید کرده اند . به طوریکه در تفکر اسلامی ، تفکیک اندیشه و عمل ممکن نیست.
 
سیره عملی و پیامبر و امامان معصوم (علیه السلام): به گواه تاریخ ، پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) نخستین پایه گذار حکومت و مدیریت اسلامی است که به اداره امت پرداخت و سران سایر کشورها را به دین اسلام دعوت نمود که همه این اقدامات دال بر تفکیک ناپذیری دین از مدیریت است . همچنین طه حسین مصری در مورد امیر المومنین (علیه السلام) می گوید ، علی در مراقبت بر کارگزاران خویش هوشیار بوده و برای هر کدام آنها روش کاری می نوشت وقتی مردم آن پیمان را می شنیدند می پذیرفتند . روش های کار برگرفته از دین بود.
 
 با این تعلیمات روشن اسلامی مشخص نیست چرا بعضی مسلمانان به مساله مدیریت و آگاهی اهمیت نمی دهند و حد اکثر کشش فکر آنها در شرایط واگذاری پستها، همان مساله امانت و پاکی است با اینکه توجه به سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و علی (علیه السلام) در دوران حکومتشان نشان میدهد، آنها به مساله آگاهی و مدیریت همانند امانت و درستکاری اهمیت میدادند .
 
منظورو هدف از مدیریت اسلامی این است که مدیران شیوه اسلامی را در مدیریت، پیشه خود کنند و در هدفهای خود عدالت اجتماعی را مدنظر داشته باشند و مقصود نهایی آنها کسب رضایت خداوند باشد و خدمت به خلق را نوعی عبادت بدانند و زندگی و معیشت افراد در راستای این مدیریت تامین شود. هدف نهایی در مدیریت اسلامی "تقرب إلى الله“ است. مدیر اسلامی، هم برای خدا کار می کند و هم خلق را به سوی او رهنمون می سازد، اگر مدیریت دینی و معنوی مردم را بر عهده داشته باشد هدفش رشد معنویت جامعه است و اگر مدیریتش در جهت سیاسی و اجتماعی باشد هدفش رشد سیاسی و اجتماعی خواهد بود و اگر مدیریتش در جهت اقتصادی باشد هدفش، رشد و شکوفایی اقتصادی است. خلاصه اینکه هدف در مدیریت اسلامی رشد معنوی، مادی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه است.
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده،عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران1390