شاید نتوان مرزبندی میان مدیریت اسلامی و مدیریت غیر اسلامی به آسانی ایجاد کرد، زیرا اسلام برای آن قسمت از مدیریت غیر اسلامی مبتنی بر علم، حد و مرزی قائل نشده است. توصیه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) مبنی بر زگهواره تا گور دانش بجوی ولو در چین باشد، دلیلی برای این مدعاست.هر علمی هدفی را دنبال می کند و در پی دستیابی به مقصدی است. در تعریف مدیریت نیز عنوان شد که هدف نیل به اهداف سازمان است. این هدف می تواند ارائه خدمات و یا تولید محصول باشد.
 
 1- هدف مدیریت در یک جامعه غربی حداکثر کردن سود است. به عبارت دیگر سود اصالت دارد و انجام وظایف مدیریت در راستای نیل به این هدف است. حال چرا مدیریت در جامعه غربی به دنبال حداکثر سود است؟ زیرا سعادت را در مادیات و در دنیا جستجو می کند و به پایان کار وآخرت اعتقادی ندارد. حال آنکه در قرآن این صفت از ویژگیهای کافران شمرده شده است. مدیریت در سایر مکاتب بر مبنای تصمیم گیری و مدیریت سود و زیان است. دیدگاه این مکاتب تجارت مآبانه، از انسان آغاز شده و مهمترین وظیفه اش استمرار حیات برای کسب مال بیشتر و رفاه افزونتر است و در این مکاتب ارکان و اجزای مدیریت سود آوری است و در راه کسب این هدف، انسان، جامعه، مشتری و ارزشهای الهی و انسانی می تواند در مقطعی هدف یا ابزار یا عاملی حاشیه ای قلمداد گردند.
 
 ۲- بسادگی می توان دریافت که عمده تفاوت بین مدیران در مکتب اسلام و سایر مکاتب مربوط به دیدگاه آنها به جایگاه انسان و ارزشهای انسانی است. در واقع هنگامی که بحث حفظ شان و مرتبت انسانها در سازمان و جامعه مطرح می شود و تعالی انسانها و رشد آنها در مسیر الهی در اولویت اول قرار می گیرد و سازمان اسلامی و انسانی جای انسان سازمانی را می گیرد، وجوه تفاوت دو دیدگاه به صورت عمده پدیدار می گردد. نگرش به انسان در مکاتب مختلف مبنای بسیاری از رفتارها را در آن جامعه تشکیل می دهد. مدیریت یکی از رشته‌های علوم انسانی است و محور آن انسان است و به همین دلیل در رشته مدیریت نیاز خاصی به شناخت انسان می باشد . دیدگاه مکاتب غربی استفاده حداکثری از انسان است و تفسیرشان از مدیریت در چهارچوب ماده و خارج از معنویات و الهیات است ولی در مدیریت اسلامی با تئوری کمال و سعادت انسانی روبرو هستیم و تولید و تعالی مکمل یکدیگر هستند. در مدیریت اسلامی هدف اصلی تکامل یافتن انسان و استفاده صحیح از انسان است بطوریکه ارزشهای انسانی در سرلوحه تصمیم گیری مدیران قرار دارد.
 
 ٣- مدیران اسلامی نمی توانند از هر وسیله ای برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند. ( هدف، وسیله را توجیه نمی کند) مدیریت در مکتب اسلام بر مبنای عمل به حق می باشد و مدیران در این مکتب با در نظر گرفتن آخرت و همچنین ارزشهای الهی و انسانی استراتژیهای خود را ترسیم می کنند و در حقیقت ارزشهای الهی و انسانی جهت دهنده مدیران اسلامی هستند. مدیران اسلامی باید در همه حال مساوات و عدالت را رعایت کنند و بر هوای نفس خود تسلط داشته باشند. و باید بخاطر بسپارند، مسئولیت و پست و مقامی را که در اختیار دارند امانت الهی است و باید همچون امانتداری صادق و امین از هر آلودگی و گناهی از آن حفاظت کنند و در همه احوال در اعمال شیوه مدیریت به امیر المومنین علی (علیه السلام) اقتدا کنند.
 
4- یکی دیگر از تفاوتهای مدیریت اسلامی با سایر مکاتب مدیریتی در تاثیر گذاری مدیریت بر اعتقادات مردم می باشد. اگر در مدیریت اسلامی مدیریت خوب صورت نپذیرد لطمات جبران ناپذیری به ریشه های دینی و اعتقادات مردم خواهد زد و دلیلش این است که اصول مدیریت اسلامی آمیخته با اصول دین است و بر عکس اگر مدیریت خوب اعمال شود می تواند باعث جذب افراد شود ولی در مکاتب دیگر اینطور نیست، زیرا اصول مدیریت عموما بر پایه اعتقادات مردم نیست و دیدگاه مدیران به مدیریت دیدگاه فردی است، لذا مدیریت آنها بر عقاید افراد جامعه تاثیری ندارد و در حقیقت نوعی بی تفاوتی در قبال دیدگاه مدیران و عملکردشان در میان مردم وجود دارد و تنها نگرش و کنترل سطحی از سوی جامعه بر مدیران حاکم است. البته مروری کوتاه بر تعاریف ارایه شده در مورد مدیریت اسلامی نشان می دهد که نویسندگان، برداشتهای متفاوت و در عین حال هم جهتی را در مورد آن داشته اند. ولی همین برداشت ها نیز محدوده ای از مدیریت اسلامی را به دست می دهد.
 
5 -در اسلام مدیریت بر مبنای ارزشهای الهی اسلام و دستورات و قوانین خداوند ، زمینه‌های تعالی انسان را فراهم می آورد. این امر چه در سطح جامعه و چه در سطح سازمان مصداق دارد، در عین حال ذکر این نکته نیز ضروری است که این امر مغایرتی با بکارگیری اصولی که در مدیریت از نظر صاحب نظران غربی مورد قبول قرار گرفته است، ندارد. مدیریت از دیدگاه صاحب نظران غربی، در واقع به کار بردن مجموعه ای از تکنیکها و روشهای ابزاری است تا مدیر و سازمان یا جامعه را به اهداف تعیین شده برساند. این امر فی نفسه چندان بد و مذموم نیست. مقایسه این دو رویکرد ، نشاندهنده جایگاه برتر و متکاملتر مدیریت اسلامی است که جدا از مقوله هدف، به چگونگی نیل به آن و نیز تعالی انسانها نظر دارد . مروری بر تحقیقات انجام شده در خصوص مدیریت و رهبری در جوامع غربی نشان می دهد که رویکردهای جدید رهبری و مدیریت غربی توجه به ارزشهای انسانی و اخلاقی را عاملی اثربخش جهت نیل به اهداف پیدا کرده اند . مواردی مانند صداقت ، تعهد، وفاداری، تواضع، عدالت که در دیدگاه اسلام مبانی اساسی در روابط رهبران و پیروان ( در هر سطح) به شمار رفته و از بدو ظهور اسلام، به وسیله پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و سپس ائمه معصومین (علیه السلام) مورد توجه اکید قرار گرفته به تازگی مورد توجه صاحبنظران علوم مدیریت در غرب قرار گرفته اند. به عبارت دیگر، مدیریت غربی در حال نزدیک شدن به رویکرد اسلامی مدیریت است .
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده،عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران1390