اکران هاي 87 (26)- ريسمان باز






فيلم نامه: مهرشاد کارخاني، بابک پناهي
مدير فيلمبرداري: فرشاد محمدي
تدوين: شهرزاد پويا
موسيقي: ستار اورکي
صدابردار: محمود خرسند
طراح صحنه و لباس: بابک پناهي
طراح چهره پردازي: کورش عليزاد
صداگذاري و ميکس: عليرضا علويان
بازيگران: پژمان بازغي، بابک حميديان، کرامت رودساز، نرگس محمدي
تهيه کننده: حبيب الله کاسه ساز
82 دقيقه
دستياران کارگران: مهدي پورموسي، فرهاد دهقان، مريم بحرالعلومي، با تشکر از مهدي توکلي. برنامه ريز: مجتبي خادم زاده. دستياران فيلمبردار: احمد کاوسي، مرتضي نجفي، احمد گودرزي، علي مدني، حسين داودي. دستيار صدا: محمد ملکوتي. عکس: حميدرضا کشاني. منشي صحنه: بهشته ناصري. دستيار تدوين: شهزاد افتخاري. دستياران صحنه و لباس: سعيد ظهيري، مهدي اوين. دستيار چهره پردازي: فائقه اسلامي. دستيار صداگذاري: علي غرابي تهراني. مجري طرح: محسن کاسه ساز. امور مالي: حبيب قدسي. پوستر: شهرام کانتران. سينه موبيل: علي خضرايي. استوديو صدا و تدوين: استوديو انديشه. لابراتوار: مرکز خدمات صنايع فيلم ايران. سرپرست: حسين شمسي. قطع نگاتيو: ديگران تومانيان، شارا خچاطوريان. اتالوناژ: وحيد تبريزي، حسن حاجيون، مهرداد عزيزي. تيتراژ و تروکاژ: حسين شمسي، هاشم محققي. تله سينما: احسان جعفري، امير ايزدگشسب، جهانبخش بخشي، علي بايرامي، سامان حمداللهي، ظهور: رضا شير محمدزاده، محمود محسني، رضا طاهريان، ولي حسن پور، محمد راسخ، ابوالقاسم محسني، رضا حسين پور. کنترل: محمدعلي صادقي، محمدرضا جمشيدپي. گروه تدارکات: پيمان کماني، امير دهقان، حسين نصيري. جلوه هاي بدل کاري: پيمان ابدي. مسئول هنروران امين رحمتي. مسئول نگه داري حيوانات: علي سلامت. دستياران: محمد عباس زادگان، مجيد غلامي. پذيرايي: محمد مهري. حمل ونقل: مرتضي کماني پور، رضا مرده اي، يزدان کارخاني، محمدحسين شباني شاد، علي جليلي، رضا دهقان. سرمايه گذاران: مهدي کاسه ساز، سيعد زندي منش. ساير بازيگران: اصغر طبسي، هوشنگ صفاريان، پرويز ايماني، بابک پناهي، حميد کارخاني، عبدل باقر کوزه گر، حسين باشتيني، حسين غلامي، مصطفي سلطاني، محمد يحيي پور، رضا شهي، زري آذربين، معصومه طاهري، طليعه فراهاني. محصول مؤسسه عصر انتظار.
شروع نمايش: از سي ام مرداد
سينماهاي نمايش دهنده: آزادي، اريکه ايرانيان، عصرجديد، ايران، گلريز، پارس، فردوسي، فرهنگسراي دختران، سعدي.

خلاصه داستان:

ميکاييل و عسکر کارگران کشتارخانه اي در حومه ي تهران هستند. آن دو دوستاني صميمي نيز هستند و با هم زندگي مي کنند. عسکر بچه ي شهرستان است و بجز ميکايل کسي را در تهران ندارد. روزهاي آن دو با کار سخت در کشتارگاه مي گذرد. آن ها گاه گوسفندهاي مرده اي را که موقع حمل تلف شده اند در زمين کشاورزان دفن مي کنند تا خاک شان قوت بگيرد و پولي هم گير آنها بيايد. يکي روز ولگردي به نام اياز، آن دو را تعقيب مي کند تا بفهمد که با لاشه هاي گوسفندها چه مي کنند.
از اين پس اياز لاشه هايي را که آن دو دفن کرده اند از زير خاک بيرون مي کشد و به رستوران هاي جاده ها مي فروشد. روزي عسکر که متوجه قضيه شده ميکاييل را باخبر مي کند.
ميکاييل هم اياز را موقع بيرون کشيدن لاشه ي گوسفندي از زمين گير مي اندازد و به باد کتک مي گيرد. سپس به سراغ رستوران داري که مشتري لاشه هاست مي رود و پيش مشتري ها رسوايش مي کند. ميکاييل وانتي دارد که آن را قسطي خريده و با آن کار مي کند. يک روز صاحب وانت که قسطش عقب افتاده، از ميکاييل مي خواهد تا در ازاي آن، گاوي را از کشتارگاه به سوپرگوشتي در شهرک قدس ببرد و تحويل دهد. ميکاييل و عسکر پس از جور کردن پول خريد گاو، با وانت ميکاييل براي تحويل دادن گاو راه مي افتند.
در بين راه دختر جواني را که با اتومبيلش تصادف کرده سوار مي کنند و به بيمارستان مي رسانند و به راه خود ادامه مي دهند. پس از پشت سر گذاشتن ماجراهايي وانت ميکاييل خراب مي شود و آن دو مجبور مي شوند گاو را پياده با خود به مقصد برسانند. چند کوچه پايين تر از سوپرگوشت، گاو فرار مي کند و خيابان را به هم مي ريزد. ميکاييل و عسکر سعي مي کنند گاو را بگيرند ولي موفق نمي شوند و در نهايت ميکاييل مجبور مي شود گاو را با چاقو بکشد تا به کسي صدمه نزند. در پايان، آن دو را مي بينيم که در حالي که غروب شده بالاي سر گاو مرده ايستاده اند.
منبع:سالنامه فيلم - ش 18