اکران هاي 87 (37)- قند تلخ






مدير فيلمبرداري: حسين پويا
صدابردار: حسين بشاش
طراح چهره پردازي: محمدرضا توسلي
تدوين: محمدحسين دارالشفايي
آهنگ ساز: بامداد بيات
بازيگران: يکتا ناصر، رضا توکلي، رامتين خداپناهي، طاها عرب، محسن اشرفي، شاهين جعفري، محمدرضا صميمي، حسن رستماني، خديجه موسوي، يگانه بهادران
تهيه کننده: اردشير ايران نژاد
85 دقيقه
دستياران کارگردان و برنامه ريزان: امير حسين عسگري، قدرت الله صالحي. عکاس: محسن جسور. منشي صحنه: فرحناز خسروآبادي. دستيار دوم کارگردان: امير سليم خان. دستيار اول فيلم بردار: ابراهيم عزت خواه. طراح و ترکيب کننده ي صداها: آرش قاسمي. مدير توليد: شاهين جعفري. دستياران فيلمبردار: حسن عليزاده، حسين مختاري، ناصر اسدي، بهادر مافي، احسان نادري. اجراي چهره پردازي: محمدرضا توسلي، ليلا شنگله. دستيار صدابردار: مسيح دراج. دستيار طراح صحنه و لباس: زهرا قاسمي. دستيار تدوين: شهرزاد افتخاري. مديرصحنه: محمد دهقان. سينه موبيل: محمدرضا فولادي. مسئول لباس: مريم نيک رفتار. عوامل صحنه: موسي پايين محلي، صفر اسدي. تصويربردار پشت صحنه: فرامرز رضايي. تدارکات: جواد عابدين، علي شمش آبادي. خدمات: ميلاد نظري، هادي اميدنژاد، مجيد ايران دوست. لابراتوار: شرکت فيلم ساز. محصول سازمان توسعه ي سينمايي سوره.
شروع نمايش: از هفتم اسفند
سينماهاي نمايش دهنده: استقلال، شاهد، ايران، بهمن، فردوسي

خلاصه داستان:

پارسا نوجواني است مبتلا به ديابت که بايد هر روز انسولين تزريق کند. او عضو يک تيم کاراته ي نوجوانان نيز هست و قرار است به يک اردوي تدارکاتي در خارج از شهر برود. پدر به دليل بيماري مايل به رفتن او نيست اما مادرش (يکتا ناصر) اصرار دارد که او به زندگي عادي ادامه دهد. ضمن اين که به دليل ترس کنار گذاشته شدن پارسا، موضوع بيماري را از مربي و مسئولان پنهان مي کنند. به دليل غائله ي يک جوان (رامتين خداپناهي) که عاشق دختر راننده ي ميني بوس است. مادر مجبور است که خود راهي شود. او در ابتدا به امامزاده اي مي رسد و نذري مي کند تا دارو به موقع به پارسا برسد. راه عبور از ميان کوه و دشت دشوار است و او نمي تواند به موقع برسد. حال پارسا بدتر مي شود و دچار کاهش هوشياي عميق مي شود. سرانجام يکي از بچه ها که از ماجرا خبر داشته، موضوع را افشا مي کند و آنها به سرعت با ميني بوس به سمت شهر حرکت مي کنند. از طرفي پدر پارسا هم که به دنبال همسرگم شده ي خود مي گردد مطلع مي شود که او عازم مکان اردو بوده تا دارو به فرزندشان برساند. براي همين خودش هم به دفتر مدرسه مي رود و نشاني آن جا را مي پرسد. همان موقع جوان عاشق هم سر مي رسد و سراغ مکان برگزاري اردو را مي گيرد تا بتواند با پدر دختر صحبت کند. پدر پارسا جعبه ي دارو را به او مي دهد تا به آنها برساند. در اين سو نيز ميني بوس در رودخانه گير مي افتد و پارسا در آستانه ي کماي ديابتي ست. در همين لحظه مادر پارسا سر مي رسد اما دارو در جيب لباسش نيست و لحظه اي پيش در رودخانه افتاده. در حالي که او بر مرگ اجتناب ناپذير فرزند خود پريشان است، ناگهان جوان عاشق پيشه با چتر از آسمان پايين مي آيد و جعبه ي دارو را به آنها مي رساند. در پايان، اختتاميه ي مسابقه ي کاراته را مي بينيم و مدال نفر اول را بر سينه ي پارسا مي آويزند.
منبع:سالنامه فيلم - ش 18