بررسی عوامل تقویت خودباوری و تاثیر فردی و اجتماعی آن
خودباوری و آثار شگرف آن در پیشرفت
پیشرفت ملت ایران در شاخههای گوناگون به پیش و پس از انقلاب اسلامی تقسیم میشود. پیش از انقلاب و در دوره حاکمیت پهلوی اول و دوم، شهروند ایرانی تحقیر میشد، استعدادهایش ناچیز انگاشته میشدند و توانمندیهایش را کسی به حساب نمیآورد. برای اطلاع از شدت خوارداشتِ (تحقیر) شخصیت ایران و ایرانی، مراجعه به رویدادهای آن دوران ضروری به نظر میرسد.
پیشرفت ملت ایران در شاخههای گوناگون به پیش و پس از انقلاب اسلامی تقسیم میشود. پیش از انقلاب و در دوره حاکمیت پهلوی اول و دوم، شهروند ایرانی تحقیر میشد، استعدادهایش ناچیز انگاشته میشدند و توانمندیهایش را کسی به حساب نمیآورد. برای اطلاع از شدت خوارداشتِ (تحقیر) شخصیت ایران و ایرانی، مراجعه به رویدادهای آن دوران ضروری به نظر میرسد. اکنون به نمونههایی از این رویدادها اشاره میکنیم:
1. در سال 1943 میلادی مصادف با 1322 هجری شمسی، سه تن از رهبران متفقین یعنی آقایان چرچیل، روزولت و استالین که به ترتیب نخست وزیر بریتانیا، رئیس جمهور امریکا و رهبر شوروی بودند در تهران جلسهای سهجانبه برگزار کردند؛ بدون آن که به شاه وقت ایران، محمدرضا پهلوی کوچکترین اطلاعی بدهند! (1) محمدرضا وقتی باخبر شد به جای آن که غیرتمندانه خشمگین شود و از این توهین بیشرمانه برآشوبد خود به دیدار آنان شتافت (2) و کوشید رسم مهماننوازی را به شکل مطلوب به جا آورد!
این میزان از تحقیر و خوارداشت ملت مان را مقایسه کنید با اقتدار و نفوذ امروز منطقهای که در سایه گفتمان انقلاب اسلامی به دست آمده است. اکنون به برکت خون شهیدان و مقاومت اسطورهای ملت ایران، هیچ پرونده مهمی در خاورمیانه بدون مشارکت فعال ایران به ثمر نمینشیند، تکلیف سیاسی کشورهای یمن، سوریه، لبنان، عراق و فلسطین بدون حضور ایران مشخص نمیگردد و پروژههای امریکایی – اسرائیلی به خاطر دخالت محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی، راه به جایی نمیبرد.
2. رزمآرا یکی از نخستوزیران دوران پهلوی دوم به مناسبتی در مجلس گفته بود ایرانی جماعت حتی نمیتواند دسته آفتابه بسازد!
کاش رزمآرا زنده بود و امروز را میدید! میدید که جوانان پرتلاش و انگیزه ایران عزیز چگونه در فناوریهای موشکی و زیستی و نانو و پزشکی و ماهواره، کشورشان را در شمار برترینهای جهان جای دادهاند. کاش زنده بود و میدید رئیس جمهور پیشین امریکا چگونه عاجزانه در مقابل دوربینهای خبرنگاران میگفت اگر میتوانستم تمام پیچ و مهره فناوری هستهای ایران را از بین میبردم اما نمیتوانم!
کاش رزمآرا زنده بود و میدید چگونه رئیس جمهور عربدهکش کنونی امریکا، پهپاد چند ده میلیون دلاریاش را با موشک ایرانساخت از دست میدهد و تنها به تهدیدی توخالی بسنده میکند و ایده درگیری نظامی با ایران را به دلیل توانایی فوق العاده کشورمان در گوشه آمال ذهنش دفن میکند.
اگر چه رزمآرا امروز وجود خارجی ندارد اما شوربختانه رزمآرایان کم نیستند! کسانی که روزی توانایی ایرانی را منحصر در پخت آبگوشت و قرمهسبزی میدانند و روز دیگر پرچم نمیتوانیم بلند میکنند و دیگر بار علم نومیدی برمیافرازند و سرانجام بر طبل ناکامی میکوبند! زهی خیال باطل! ایرانی مسلمان اگر اراده کند کوه را از جای برمیکند و صخره را میشکافد. اراده پولادین مومن ایرانی بیدی نیست که با این بادها بلرزد؛ آن چنان که پیامبر اسلام فرمود: مومن مانند کوه است، توفانها به او گزندی نمیرساند. (3)
3. نمونه بعدی تحقیر و زیر پا گذاشتن عزت و شخصیت ایرانی در زمان شاه را به قلم حسین فردوست، ارتشبد و رئیس دفتر شاه بخوانید: « رفتار پرون (جاسوس انگلیس در دربار محمدرضا) با محمدرضا بی پروا و بسیار زننده بود. گاه با همین صراحت به محمدرضا میگفت تو ارزش نداری که من با تو صحبت کنم. اوایل من انتظار داشتم که محمدرضا در مقابل چنین توهینی خجالت بکشد... ولی با تعجب میدیدم که محمدرضا سکوت میکرد و گاه تنها چند روزی قهر میکرد. این تمکین و تحمل را باید به حساب ذلت روحی محمدرضا گذارد. محمدرضا به راحتی این ذلت را پذیرفته بود.» (4)
یک بار دیگر متن را با دقت بخوانید. یک عنصر فرومایه انگلستانی به شاه مملکت جسارت میکند و او حتی جرات نمیکند با او تندی و درشتی و از حیثیت خود و کشورش دفاع کند. این را مقایسه کنید با دیدارهای پرعزت سران کشور با مسئولان بلندپایه کشورهای گوناگون در طول سالهای بعد از انقلاب و به خصوص سالیان اخیر. این اگر اسمش به ثمر نشستن درختِ «خودباوری» و چیدن میوههای عزت نیست پس چیست؟
4. «محمدرضا از این که آمریکا مانند سال 1952 اقدامی برای بازگرداندن او به سلطنت انجام نمیدهد فوق العاده عصبانی بود و میگفت: من در طول 37 سال سلطنت خودم هر کاری که آمریکاییها گفتند انجام دادم و ثروت ایران را به کام شرکتهای آمریکایی ریختم. به دستور آنها، تحریم نفتی اعراب را شکستم و به اسرائیل نفت مجانی دادم. در جنگ ویتنام هواپیماهای جنگی ایران را در اختیار فرماندهی نیروهای آمریکایی در ویتنام قرار دادم و سوخت مورد نیاز ارتش آمریکا را تأمین کردم. در جنگ ظفار به دستور انگلستان ارتش ایران را به جنگ انقلابیون ظفار فرستادم و خلاصه به هر سازی که آمریکاییها و انگلیسیها زدند رقصیدم اما سرانجام آنها مرا مانند یک تفاله بیخاصیت از کشور بیرون انداختند.» (5)
متن بالا گوشهای از خاطرات مادر فرح دیبا، همسر محمدرضا پهلوی است که تحت عنوان «دخترم فرح» به چاپ رسیده است. بر اساس شهادت مادر زن شاه، محمدرضا از این که امریکاییها او را مانند ابزاری به کار گرفتند و پس از پایان تاریخ مصرفش، کنار گذاشتند به شدت عصبانی بود. این، سرنوشت کسی است که اقتدار را در چیزی جز رضایت مردمش جستجو کند و به خود و قدرت کشور و ملتش باور نداشته باشد. مقایسه این سخنان شاه با آن چه در طول سالهای اخیر بر انقلاب اسلامی گذشته، بسیار درسآموز است. امریکاییها امروز نه تنها نمیتوانند حاکمان کشورمان را تغییر دهند بلکه با بهرهگیری از وحشیانهترین تحریمهای اقتصادی تاریخ بشریت، هنوز نتوانستهاند عزم کشورمان را در پیمودن مسیر استقلال سیاسی، عزت منطقهای و اقتدار موشکی سست کنند. تفاوت عمده این دوران با زمان حاکمیت پهلوی در یک چیز خلاصه میشود: خودباوری
پینوشتها:
(1) ویکیپدیا، کنفرانس تهران
(2) بیانات رهبری، 14 خرداد 1391
(3) شرح اُصول الکافی، ملاصالح مازندرانی، ج۹ ص۱۸۱ به نقل از وبسایت حدیث نت
(4) ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 191 به نقل از پرتال جامع امام خمینی
(5) دخترم فرح، ج 2، ص 810 به نقل از پرتال جامع امام خمینی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}