پرداختن به فرایندهای ساخت حقیقت در نظام‌های مختلف و در طول تاریخ، بازی بودن این نظام‌ها را به گونه‌ای مستدل و مستند به نمایش می نهد و سبب می شود تا مطلق انگاری درباره حقایق علمی موجود تعدیل شده و افراد قادر باشند برخی از حقایق نهادینه را به چالش فراخوانند. این نگاه به نظام های مختلف گفتمانی و غیر گفتمانی، در همه آثار فوکو به چشم می خورد. تغییرهای مکرر تعبیرهای معطوف به جنون که در کتاب "تاریخ جنون" مورد ملاحظه قرار می گیرد(برای نمونه از نظر فوکو، عصر کلاسیک (نیمه قرن هفدهم تا پایان قرن هجدهم که آن را دوران حاکمیت خرد مینامند)، زمانی است که زبان واسطه میان جنون و عقل تغییر می کند و در پی این تغییر، تعبیر هر یک از این دو از دیگری (خرد از بی خردی) نیز دستخوش تغییر شده است. در واقعه بزرگی که از نظر وی نشانه این تغییرند عبارتند از: تاسیس بیمارستان عمومی در ۱۶۵۷ و «حبس بزرگ» فقرا و آزاد کردن دیوانگان در بند در بیمارستان بیستر در سال ۱۷۹۴. دیوانگی در قرون وسطی، رویارویی انسان با نیروهای نهانی عالم بود. در حالیکه در عصر رنسانس، جنون به نوعی بیماری روانی تقلیل یافت .
 
فوکو،( ۱۳۸۷ الف، ترجمه ولیانی، ص۵). همچنین وی در این کتاب (صص ۲۸-۳۲) در قرن هفدهم، حداقل چهار نوع جنون قابل احصا را بر می شمارد: یک) جنون حاصل از همانند پنداری با شخصیت های آثار تخیلی و ذهنیت نقادانه دو) جنون حاصل از خودپسندی بی دلیل (تایید تخیلی خود) سه) جنون حاصل از کیفر بر حق (فرد از فرط گناه دیوانه میشود) ۴چهار) جنون حاصل از شور و عشق نافرجام. فوکو با بررسی‌های تاریخی نشان میدهد که جنون به تدریج نقش غایی و نقادانه ای که افرادی چون شکسپیر بدان عطا کرده بودند از دست داد و در ادبیات قرن هفدهم، جایگاهی میانی یافت. همه ی این نمونه ها بر بررسی تعبیرهای مختلف معطوف به جنون در کتاب مذکور دلالت دارند).تنبیه و شرط‌های لازم آن که در کتاب "مراقبت و تنبیه" بیان میشود و نیز تلقی های مختلف نظام های اقتصادی، سیاسی و علمی از جنسیت که کتاب "تاریخ جنسیت" بدانها می پردازد، همه نمونه هایی هستند که فرد را نسبت به حقایق موجود در زمان خویش به تردید می افکنند و روح احتمال و نقد را در زندگی وی می دمند.
 
در عین حال فوکو در حین وارد ساختن حقیقت به نظام‌های اجتماعی فرهنگی، گویی هنوز هم به حقیقت‌هایی ورای بازی های معطوف به حقیقت نظر دارد. به سخن دیگر، فوکو هنوز هم در پس آثار خویش، از حقیقت‌هایی دفاع می کند که گویی ورای تمام این منازعات ایستاده اند. این حقیقت ها، ناظر به نفی سلطه و و آزادی بخشی به تک تک انسان ها هستند (پریسون، ۱۹۹۸، ص ۱۲۰).

اعتقاد به چنین حقیقت‌های والایی، فوکو را از جرگه نسبی گرایی مطلق برکنار میدارد و تکیه گاه‌هایی - هرچند انتزاعی و دست نیافتنی- را برای وی فراهم می آورد. نگاه نقادانه فوکوسبب شده است تا این حقیقتها بیشتر در قالب سلبی همچون نفی سلطه، نفی شی شدگی انسانها و نفی محدود سازی عرصه خصوصی افراد مطرح شوند و بر وجوه مثبت آنها تأکیدی صورت نگرفت. اما در هر حال، وجود چنین حقیقت هایی در پس تحلیل‌های فوکو، آنها را معنادار ساخته و زاویه نگاه و ملاک انتقاد وی را مشخص میسازد. امری که نبود توجه بدان می تواند به مغالطههای شگرفی در فهم فوکو منجر شود. (. به طور مثال در فصل نخست این کتاب سخن از تنبیهی است که در قرن هیجدهم در ملاء عام و با مراسم ویژه ای انجام می پذیرفت. این نوع تنبیه که بیشتر بر بدن مجرم معطوف بود، به گونهای وحشتناک و بیشتر برای ایجاد هراس در دل افراد دیگر صورت می گرفت. فوکو در بررسی مدارک تاریخی، در قرن نوزدهم به نقطه ای می رسد که در شکل اعمال تنبیه، تحولی ایجاد می شود در همین دوره. حدودقرننوزده- بود کهدر اروپا و ایالاتمتحده، کلاقتصاد ساز و کار مجازاتازنوسازمانیافت. دوره رسوایی های بزرگعدالتسنتی، دوره طرح هایبی شمار اصلاحات؛ دوره نظریه جدید قانون و جرم، دوره توجیه نوین اخلاقی یا سیاسی حق مجازات کردن دوره لغو فرمان ها و قوانین قدیمی و محو رسوم؛» (ص۱۶). در خلال همه این اصلاحات، ناگهان تعذیب ناپدید می شود؛ همچنین هم زمان با ناپدید شدن تعذیب، بدن نیز به منزله أماج اساسی سرکوب کیفری، طی چند دهه ناپدید شد.)
 
به اعتقاد فوکو، این حقیقت‌های ناب دست نایافتنی- که محور آنها خود آفرینی است- ذاتا ضد قدرت اند و به همین دلیل به طور کلی، نقشی رهایی بخش دارند. اما باید در نظر داشت که این حقیقتها بیشتر وجه انتزاعی و ارمانی دارند و کمتر در زندگی واقعی انسانی تجسم و ظهور می یابند. این حقیقت فراتر از بررسی های انسانی و در مقام معیاری کلی، جهانی و البته تا حدی بدون مصداق مطرح می شود.
 
در مجموع می توان گفت، محور قرار گرفتن قدرت در اندیشه فوکو و نگاه به زندگی و فعالیتهای بشری از این منظر، وضعیت آرمانی ویژه ای را برای فوکو ترسیم می کند که در آن، جریان قدرت، جریانی آزاد و غیرسلطه آمیز و فضا برای خودآفرینی انسانها فراهم باشد. این حقیقت، نوعی حقیقت آرمانی و معیار به شمار می رود. از سوی دیگر وضعیتی که در عالم واقع در جریان است با این حالت آرمانی فاصله ای قابل توجه دارد؛ این وضعیت شامل کردارهای گفتمانی و غیر گفتمانی، سلطهها و نابرابریها، پیوندهای دانش و قدرت، تشکیل نظامهای حقیقت ساز و در نهایت مجموعه ای از بازیهای معطوف به حقیقت است. از این رو، بازی های معطوف به حقیقت را باید مفهومی فوکویی برای توصیف وضع موجود به شمار آورد.
 
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1394