آسیب شناسی سلام عامل توسعه و پیشرفت فرهنگ اسلامی
دین مبین اسلام آن قدر دقیق و عمیق است که بسیاری از مواردی که انسان ها آن موارد را کوچک می شمارند، در دین اسلام از اهمیت والایی برخوردارند. یکی از حربه های شیطان کوچک نمایاندن بزرگ ها و بزرگ نشان دان کوچک هاست.
مقدمه
اگر انسان در آموزه های دینی به طور دقیق توجه نکند، عوامل امور معنوی را بر عوامل امور مادی قیاس کرده دچار اشتباه می شود. مثلاً آنچه باعث برتری اوست آن را سبب کوچک شدن خود می داند و آنچه سبب کوچک شدن اوست آن را باعث برتری خود می پندارد. مانند سلام کردن که نشانه تواضع است و تواضع سبب بزرگی انسان است و تکبر باعث حقارت و کوچک شدن اوست. یکی از دستورات مهم اسلام، "سلام کردن" است.
جایگزین های نادرست سلام
شیطان به جای اوامر و نواهی مختلف الهی، معادل و جایگزین های مشابه و متعددی را ایجاد می کند. انسان اگر توجه دقیق به آموزه های دینی نداشته باشد ممکن است آن جایگزین های فریبنده را بکار ببرد و به خیال خود به دستورات دین عمل می کند، در حالی که آنها راه های انحرافی شیطان است که او می خواهد هر فرد را به گونه ای از صراط مستقیم و عبادت خداوند متعال منحرف سازد و به دنبال خود بکشاند.
برخی از مردم وقتی با یکدیگر روبرو می شوند و می خواهند صحبتی کنند، از همان صحبت خود، سخن گفتن را شروع می کنند، درحالی که اولین سخن در برخورد با یکدیگر باید "سلام" باشد. یعنی سخنی را که انسان با فرد مقابل خود می خواهد بگوید، پیش از آن باید سلام کند سپس سخن بگوید، لذا سلام باید مقدم بر همه سخنان باشد. آغاز به سلام کردن آن قدر مهم است که از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) فرمودند: "مَنْ بَدَأَ بِالْکَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِیبُوهُ وَ قَالَ ابْدَءُوا بِالسَّلَامِ قَبْلَ الْکَلَامِ فَمَنْ بَدَأَ بِالْکَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِیبُوهُ"، "هرکس قبل از سلام شروع به صحبت کند جوابش را ندهید و فرمود ابتدا به سلام کنید قبل از صحبت کردن پس هرکس قبل از سلام شروع به صحبت کند جوابش را ندهید".[1]
سلام کردن و جواب سلام دادن کار دشواری نیست، حداقل یک کلمه است، شخص هنگام برخورد با کسی این یک کلمه "سلام" را نمی گوید اما آن همه سخن پراکنی و پرگویی با طرف مقابل می کند.
وقتی هنگام برخورد با دیگران دستور به سلام کردن داده شده است و سلام کردن مستحب است و بر طرف مقابل جواب سلام دادن واجب است، نباید حرکات دیگر جایگزین سلام و جواب سلام شود، مانند اینکه برخی از مردم به جای سلام کردن یا جواب سلام دادن سر تکان می دهند یا برخی دست تکان می دهند، این حرکات نه سلام کردن است و نه جواب سلام دادن. برخی از مردم هنگامی که به یکدیگر می رسند از یکدیگر احوالپرسی می کنند، این هم صحیح نیست، چون ابتدا باید به یکدیگر سلام کنند.
برخی از مردم وقتی با یکدیگر روبرو می شوند و می خواهند صحبتی کنند، از همان صحبت خود، سخن گفتن را شروع می کنند، درحالی که اولین سخن در برخورد با یکدیگر باید "سلام" باشد. یعنی سخنی را که انسان با فرد مقابل خود می خواهد بگوید، پیش از آن باید سلام کند سپس سخن بگوید، لذا سلام باید مقدم بر همه سخنان باشد. آغاز به سلام کردن آن قدر مهم است که از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) فرمودند: "مَنْ بَدَأَ بِالْکَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِیبُوهُ وَ قَالَ ابْدَءُوا بِالسَّلَامِ قَبْلَ الْکَلَامِ فَمَنْ بَدَأَ بِالْکَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِیبُوهُ"، "هرکس قبل از سلام شروع به صحبت کند جوابش را ندهید و فرمود ابتدا به سلام کنید قبل از صحبت کردن پس هرکس قبل از سلام شروع به صحبت کند جوابش را ندهید".[1]
سلام کردن و جواب سلام دادن کار دشواری نیست، حداقل یک کلمه است، شخص هنگام برخورد با کسی این یک کلمه "سلام" را نمی گوید اما آن همه سخن پراکنی و پرگویی با طرف مقابل می کند.
وقتی هنگام برخورد با دیگران دستور به سلام کردن داده شده است و سلام کردن مستحب است و بر طرف مقابل جواب سلام دادن واجب است، نباید حرکات دیگر جایگزین سلام و جواب سلام شود، مانند اینکه برخی از مردم به جای سلام کردن یا جواب سلام دادن سر تکان می دهند یا برخی دست تکان می دهند، این حرکات نه سلام کردن است و نه جواب سلام دادن. برخی از مردم هنگامی که به یکدیگر می رسند از یکدیگر احوالپرسی می کنند، این هم صحیح نیست، چون ابتدا باید به یکدیگر سلام کنند.
کوچک شمردن ارزش ها، حربه شیطان
دین مبین اسلام آن قدر دقیق و عمیق است که بسیاری از مواردی که انسان ها آن موارد را کوچک می شمارند، در دین اسلام از اهمیت والایی برخوردارند. یکی از حربه های شیطان کوچک نمایاندن بزرگ ها و بزرگ نشان دان کوچک هاست.
مثلاً سلام کردن که مستحب و جواب سلام که واجب است، شیطان این را برای مردم کوچک وانمود می کند. لذا آدمی در یک روز از کنار ده ها نفر عبور می کند و به اکثر آنها سلام نمی کند و نه آنها به او سلام می کنند، چرا؟ چون سلام کردن را کوچک شمرده اند و این دام شیطان است. اصلاً معنا ندارد که امر، امرِ خداوند سبحان باشد و کوچک باشد که اگر انسان به آن بی اعتنایی کند اشکالی نداشته باشد.
از سوی دیگر شیطان چیزهای کوچک و بی ارزش را بزرگ و باارزش نشان می دهد، مانند پست و مقام در اداره، درحالی که میز و صندلی و پست و مقام هیچ ارزشی ندارد که انسان برای رسیدن به آن تلاش و کوشش کند مگر برای انجام وظیفه که اگر واقعاً وظیفه آن شخص باشد. اما اگر وظیفه او نیست یا او کارشناس آن نیست در این صورت تلاش او جز هواوهوس چیزی نخواهد بود. آن گاه چنین شخصِ خودخواه و هوس پرست وقتی بر سِمتی تکیه زند، مغرور می شود و این غرور خود را با روش های مختلف بروز می دهد. مثلاً به مردم سلام نمی کند و سلام کردن را خلاف شأن خود می داند، فقط به بزرگ تر از خود و به هم سطح خود در مقام اداری سلام می کند. اگر توجه شود روشن خواهد شد که این گونه سلام ها برای توسعه در هواوهوس های خود شخص است چون نسبت به کسانی که سلام می کند، سلام او مغرضانه است و به مردم عادی که سلام نمی کند، سلام نکردن او متکبرانه است.
چنین شخص متکبری هرچه مقامش بالاتر رود تکبرش افزایش می یابد لذا اگر در صورت ارتقای رتبه به جایی برسد که در رتبه های بالا بر اریکه قدرت تکیه زند آن گاه نه تنها سلام نمی کند و جواب سلام نمی دهد، بلکه دستش به هر چیزی از مال مردم برسد، آن را غارت کرده خود را مالک مال مردم می داند. آن وقت اگر به مردم سلام می کند، سلام او برای عوام فریبی است، اگر به دشمن اسلام سلام می کند برای مسلط کردن کفار بر مسلمانان است.
درحالی که در همان مراحل آغازین مقام اداری خود و نیز در رتبه های بالاتر باید بداند که این مسئولیت و وظیفه ای است که باید آن را انجام دهد و او تنها مقامی که به دست آورده است مقام خدمتگزاری به مردم است، او باید با استفاده از اختیارات خود به مردم خدمت کرده مشکلات آنها را حل کند، بقیه اش خیالات و توهمات خود اوست که هیچ ارزشی ندارد. او واقعیت را که خدمتگزاری به مردم است رها کرده و به خیالات خود دلخوش کرده است.
مثلاً سلام کردن که مستحب و جواب سلام که واجب است، شیطان این را برای مردم کوچک وانمود می کند. لذا آدمی در یک روز از کنار ده ها نفر عبور می کند و به اکثر آنها سلام نمی کند و نه آنها به او سلام می کنند، چرا؟ چون سلام کردن را کوچک شمرده اند و این دام شیطان است. اصلاً معنا ندارد که امر، امرِ خداوند سبحان باشد و کوچک باشد که اگر انسان به آن بی اعتنایی کند اشکالی نداشته باشد.
از سوی دیگر شیطان چیزهای کوچک و بی ارزش را بزرگ و باارزش نشان می دهد، مانند پست و مقام در اداره، درحالی که میز و صندلی و پست و مقام هیچ ارزشی ندارد که انسان برای رسیدن به آن تلاش و کوشش کند مگر برای انجام وظیفه که اگر واقعاً وظیفه آن شخص باشد. اما اگر وظیفه او نیست یا او کارشناس آن نیست در این صورت تلاش او جز هواوهوس چیزی نخواهد بود. آن گاه چنین شخصِ خودخواه و هوس پرست وقتی بر سِمتی تکیه زند، مغرور می شود و این غرور خود را با روش های مختلف بروز می دهد. مثلاً به مردم سلام نمی کند و سلام کردن را خلاف شأن خود می داند، فقط به بزرگ تر از خود و به هم سطح خود در مقام اداری سلام می کند. اگر توجه شود روشن خواهد شد که این گونه سلام ها برای توسعه در هواوهوس های خود شخص است چون نسبت به کسانی که سلام می کند، سلام او مغرضانه است و به مردم عادی که سلام نمی کند، سلام نکردن او متکبرانه است.
چنین شخص متکبری هرچه مقامش بالاتر رود تکبرش افزایش می یابد لذا اگر در صورت ارتقای رتبه به جایی برسد که در رتبه های بالا بر اریکه قدرت تکیه زند آن گاه نه تنها سلام نمی کند و جواب سلام نمی دهد، بلکه دستش به هر چیزی از مال مردم برسد، آن را غارت کرده خود را مالک مال مردم می داند. آن وقت اگر به مردم سلام می کند، سلام او برای عوام فریبی است، اگر به دشمن اسلام سلام می کند برای مسلط کردن کفار بر مسلمانان است.
درحالی که در همان مراحل آغازین مقام اداری خود و نیز در رتبه های بالاتر باید بداند که این مسئولیت و وظیفه ای است که باید آن را انجام دهد و او تنها مقامی که به دست آورده است مقام خدمتگزاری به مردم است، او باید با استفاده از اختیارات خود به مردم خدمت کرده مشکلات آنها را حل کند، بقیه اش خیالات و توهمات خود اوست که هیچ ارزشی ندارد. او واقعیت را که خدمتگزاری به مردم است رها کرده و به خیالات خود دلخوش کرده است.
آثار سلام کردن
از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل شده که فرمودند: "إنَّ مِن مُوجِباتِ المَغفِرَةِ بَذْلَ السَّلامِ و حُسنَ الکلامِ"، "همانا از موجبات مغفرت، سلام کردن و سخن نیکو گفتن است".[2]
"مغفرت در این حدیث می تواند دو تفسیر داشته باشد: شاید مراد از مغفرت، مغفرت خداوند باشد یعنی با این دو کار، خداوند شما را می آمرزد. معنای دوم این است که مردم همدیگر را می بخشند. ممکن است در درون سینه ها کینه هایی باشد ولی وقتی به هم سلام کنند و با سخنان خوب با هم روبرو شوند آن کینه ها از بین می رود و از هم می گذرند. این احتمال هم وجود دارد که هر دو معنا در روایت فوق ملحوظ باشد زیرا استعمال لفظ در اکثر از معنا اشکال ندارد".[3]
پی نوشت ها:
"مغفرت در این حدیث می تواند دو تفسیر داشته باشد: شاید مراد از مغفرت، مغفرت خداوند باشد یعنی با این دو کار، خداوند شما را می آمرزد. معنای دوم این است که مردم همدیگر را می بخشند. ممکن است در درون سینه ها کینه هایی باشد ولی وقتی به هم سلام کنند و با سخنان خوب با هم روبرو شوند آن کینه ها از بین می رود و از هم می گذرند. این احتمال هم وجود دارد که هر دو معنا در روایت فوق ملحوظ باشد زیرا استعمال لفظ در اکثر از معنا اشکال ندارد".[3]
پی نوشت ها:
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}