مدیر الهی نه می تواند اجبار کند و نه میتواند بر اساس جهل و تقلید و تحریک مردم را به اطاعت بکشاند بلکه مسئول است که افراد تحت فرمانش با آگاهی و اختیار عمل کنند . پس مدیر اسلامی، مسئول است که اختیار مردم بر اساس شعور و آگاهی شان باشد نه بر اساس جوسازی و تبلیغ. مردم باید بصیرت پیدا کنند و بر اساس بصیرت خود عمل کنند. قرآن کریم در سوره انعام آیه ۱۰۶ می فرماید: هر کس بصیر باشد و بصیرت قرآنی را بگیرد، پس به نفع خویش کار کرده است و هر کس کور شود و کلام خدا را نپذیرد، به ضرر خویش اقدام نموده است و من هیچ سلطه و کنترلی برشما ندارم .
 
(ان الله سمیع بصیر) (مجادله /1) طبق این آیه همانگونه که خداوند بصیر است مخلوقاتش هم بصیر هستند و خداوند آنها را با این ویژگی خلق کرده است و آنها بر اساس علم وبینایی خداوند را اطاعت می کنند. موسی (علیه السلام) به فرعون فرمود:« لقد علمت ما انزل هؤلاء الا رب السموات و الارض بصائر »فرعون تو به دو چیز یقین داری: یکی اینکه، این کتاب از جانب خداست و دوم اینکه محتوایش بصیرت و بینایی به مردم می دهد ولی تو بنا داری که مردم را کورکورانه به دنبال خود بکشانی و به همین خاطر است که مانع وسد راه شدی. همه چیز دارای بصیرت و بصیرت یک اصل در عالم معنی می باشد . تا این جای مطلب از این سخنان می توان موارد زیر را استخراج کرد:
 
1 .بصیرت خداوند: بصیرت از صفات فعلی خداوند است. (ان الله سمیع بصیر) (مجادله /۱)
 
٢. بصیرت طبیعت: عالم خلقت نیز بر اساس بصیرت است. (کل قد علم صلاته و تسبیحه ) (نور/41)
 
3.بصیرت کتب آسمانی: قرآن دارای محتوایی بصیرت آور است. ( قد جائکم بصائر ) (انعام/۱۰۶4)
 
4.بصیرت انسان: ما انسان را از نطفه آمیخته‌ای خلق کردیم برای اینکه او را امتحان کنیم و بیازمائیم و به جهت این امتحان و آزمایش او را سمیع و بصیر قرار دادیم. * انا خلقنا الانسان من نطفه امساج نبتلیه فجعلنا سمیعا بصیرا (انسان/۲) اینکه انسان نیز بصیر است و می بایست طی طریق کند اساس دین مبتنی بر تفکر است و انبیاء عظام مردم را به بصیرت دعوت کرده اند .
 
٥. اساس دین مبتنی بر تفکر: همانطور که حضرت علی (علیه السلام) در خطبه ی اول نهج البلاغه میفرمایند: لیثیروا فیهم دفائن العقول انبیاء آمدند تا در وجود مردم دفینه های عقل را فعال نمایند و آثار و برکات عقل و فکر را بروز دهند.
 
6.دعوت انبیاء بر اساس بصیرت: * فاستقم کما أمرت و من تاب معک* (هود/۱۱۲) پس استقامت کن آنگونه که ماموری“ چگونه با اختیار باشد نه اجبار با بصیرت باشد نه جهالت. برای همین است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: این آیه مرا پیر کرد، چون در این صورت است که رسالت مدیریت و رهبری بسیار سنگین می شود، و این یک شاخصه مهم در شیوه مدیریت الهی است. در تبعیت، نکته بصیرت، مسئله ای اساسی و قابل توجه است و از اینرو است وقتی حضرت موسی (علیه السلام) به اصرار می خواهد در خدمت عبد صالح الهی در آید، او نمی پذیرد و تذکر میدهد: شما نمی توانید به همراه من بر آنچه که رخ می دهد صبر و تحمل داشته باشی. * انک لن تستطیع معی صبرا (کهف/۹۷) معلم الهی، علت عدم صبر را عدم بصیرت معرفی می نماید. همانطور که امام (علیه السلام) موظف است که یاران زیر پرچمش با بصیرت عمل کنند، و با بصیرت بجنگند، این است که آزاد می گذارد هر کس با انگیزه دیگری آمده است برود و برای جنگ نماند. حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: پرچم دفاع از انقلاب را بر نمی دارد، مگر کسی که فقط اهل بصیرت است، کسی که به مواضع حق، آگاهی کامل داشته باشد.(نهج البلاغه خطبه 173)
 
داستان حضرت موسی (علیه السلام) و خضر (علیه السلام) دو اصل مهم مدیریت اسلامی را گوشزد می کند: 1-اعمال مدیریت بر اساس اختیار نیروها ۲-اعمال مدیریت بر اساس بصیرت نیروها .
 
در این قصه قرآنی، حضرت موسی (علیه السلام) نه از خضر (علیه السلام) اطاعت می کند و به همراهی و مساعدتی دارد و نه اینکه، حضرت خضر به او فرمانی می دهد. از طرفی، توبیخی هم از جانب خداوند، نسبت به حضرت موسی (علیه السلام) نمی بینیم؛ با وجودی که این معلم بزرگوار، از جانب خدا معرفی شده است و حضرت موسی به حکمت و مدیریت خضر (علیه السلام) شک ندارد؛ با این وجود، از همراهی و کمک به او خودداری کرده، حتى اعتراض هم می کند. خضر (علیه السلام) هم، به موسی (علیه السلام) کاری را تحمیل نمی کند و حتی به او اعتراض هم نمی کند که: مگر خدا مرا به معلمی معرفی نکرد؟ و مگر من از علم لدنی برخوردار نیستم، پس چرا از من تبعیت نمی کنی؟خدا هم موسی (علیه السلام) را مواخذه نکرده است، هر چند به ایشان امر کرده که شاگردی خضر (علیه السلام) کند، اما خداوند به موسی (علیه السلام) نمی گوید: مگر نگفتم: این معلم از جانب من است: چرا تبعیت نکردی؟، چرا دست روی دست گذاشتی و در سوراخ کردن کشتی، کمکش نکردی؟! چرا در جریان کشتن کودک نابالغ، تماشاچی بودی؟ و بلکه به او اعتراض هم کردی؟! چرا در حالی که خضر تشنه و گرسنه بود و آن دیوار را می ساخت به او کمک نکردی؟.عدم مواخذه حضرت موسی (علیه السلام) از سوی خداوند بزرگ، نشان می دهد حتی در سطح عمل یک معصوم با معصوم دیگر، تبعیت از روی میل و رغبت صورت می گیرد؛ و این میل و رغبت، از بصیرت به عمل بر می خیزد.. وقتی حضرت موسی (علیه السلام) به اصرار می خواهد در خدمت حضرت خضر (علیه السلام) قرار بگیرد، او نمی پذیرد و تذکر می دهد؛ تو هرگز نمی توانی بر همراهی من صبر کنی. و چگونه بر چیزی که آگاهی کامل به اسرار آن نداری صبر می کنی؟ حضرت خضر (علیه السلام) علت عدم صبر را، عدم بصیرت معرفی می نماید. حضرت موسی (علیه السلام) بدون بصیرت، چیزی را قبول نمی کند در مقابل کارهای حضرت خضر (علیه السلام) اعتراض نیز می کند. حضرت خضر (علیه السلام) نیز که خود به این امر آگاه است، اعتراضهای موسی را به دلیل عدم بصیرت و عدم احاطه به موضوع، می داند و به همین خاطر، رغبتی به همراهی موسی ندارد. حضرت موسی (علیه السلام) اصلا از حضرت خضر (علیه السلام) تقلید نمی کند و خضرت خضر (علیه السلام) نیز، موسی را به انجام کارها مجبور نمی سازد. از نظر موسی (علیه السلام) ظاهر اعمال حضرت خضر (علیه السلام)، خلاف شرع بود، و وظیفه شرعی او، امر به معروف و نهی از منکر بود و باید اعتراض می کرد، هر چند که خداوند حضرت خضر (علیه السلام) را تضمین کرده بود. کارهای حضرت خضر (علیه السلام) نیز بر اساس بصیرت بود.
 
بنابراین می توان گفت که سنت الهی در امر تبعیت، محوریت بصیرت و اختیار می باشد. پس درس دوم مدیریتی این قصه قرآنی، اعمال مدیریت بر اساس بصیرت نیروها است؛ یعنی در مدیریت اسلامی برای آنکه نیروهای زیر مجموعه را به اطاعت بکشانیم باید بصیرت دهی مناسب، با توجه به نوع مسئولیت آنها، داشته باشیم. اگر بخواهیم به یک جمع بندی در خصوص درسهای مدیریتی این قصه قرآنی دست یابیم، باید گفت که مدیر الهی، نه می تواند اجبار کند و نه می تواند بر اساس جهل و تقلید و تحریک، مردم را به اطاعت بکشاند؛ بلکه مسئول است که افراد تحت فرمانش، با آگاهی و اختیار، عمل کنند، نه با جهل و غفلت؛ چرا که آن اختیاری هم که از روی جهل باشد، ارزش ندارد. پس مدیر اسلامی، مسئول است که اختیار مردم، بر اساس شعور و آگاهی شان باشد، نه بر اساس جوسازی و تبلیغ و اوضاع ویژه ای که پدید می آید.
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390