امام خمینی (رضی الله عنه) نیز همواره با تأسی از پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم ) خود را خدمتگزار مردم دانسته و مسئولان را نیز به خدمتگزاری فرا می خواند:من از عواطف شما ملت ایران تشکر می کنم. من شما ملت رنجدیده را فراموش نمی کنم. من از عهده شکر شما بر نمی آیم... من از همه شما منت می کشم. من خادم همه شما هستم. و ایشان خطاب به مسؤلان و کارگزاران می فرماید:دائما در نظرتان باشد که ما یک بنده خدایی هستیم که این مردم،، ما را به این محل رساندند و ما برای آنها باید خدمت بکنیم. رئیس جمهور باید فکر بکند که این مردم کوچه و بازار من را از پاریس آوردند اینجا و رئیس جمهور کردند، من باید خدمت بکنم به مردم، نخست وزیر باید فکر همین معنا باشد که این مردم بودند که من را از حبسها و زجرهای آنجا بیرون آوردند و نخست وزیر کردند، من باید خدمت به آنها بکنم. (امام خمینی در صحیفه نور جلد ۱۱ ص517)درباره اینکه یک مدیر خدمتگزار را چگونه بشناسیم می فرماید : آدمی که امین باشد خدمتگزار به اسلام باشد خدمتگزار به کشور باشد این را باید چراغ برداریم و از این طرف به آن طرف بگردیم و پیدا کنیم .»
 
مدیر خدمتگزار را باید در خدمت رسانی بیشتر تشویق کرد و از او پشتیبانی نمود زیرا خداوند در قرآن در سوره آل عمران آیه 164 می فرماید «اگر نعمتهای مرا شاکر باشید آنها را برای شما افزایش میدهم و اگر کفران نعمت کنید عذاب شما دردناک است».
 
هدف از مدیریت، تربیت انسانی الهی است و در پرداختن به موضوع مدیریت باید اهداف مدیریت اسلامی و راههای وصول به این اهداف تبیین شود و اینکه با به کارگیری مدیریت صحیح و اسلامی در راستای تأمین کدام هدف انجام می شود. در نتیجه مدیریت اسلامی باید روشها، منشها و بینشها اصلاح شود و در مدیریت مورد نظر اسلام باید مدیر از صفات سخت کوشی، سادگی و جدیت برخوردار باشد و دیگران از بینش و منش دینی او متأثر شوند. مدیریت اسلامی باید بینش، روش و منش را اصلاح کند، اگر مدیر حقی از دیگران ضایع کند و یا تعصب دینی او موجب امر به معروف و نهی از منکر در جامعه نشود، خلق نیکو در آن مدیر
 
محقق نشده و نمی تواند زمینه ساز هدایت و اصلاح در جامعه باشد. تعریف شهید مطهری (رضی الله عنه) از مدیریت اینگونه است که مدیریت فن بهتر بسیج کردن، سازمان دادن، کنترل کردن نیروهای انسانی و به کار بردن آنها است و این مدیریت امانت الهی است، کسی باید این مدیریت را به دست بگیرد که کارگزاری آن برای هدایت و خدمت به مردم باشد. در مدیریت اسلامی مدیریت و هدایت انسانها به سوی کمال وظیفه اصلی قلمداد می شود
 
هدایت به معنایی که از آن می فهمیم در هر حال از عناوینی است که افعال به آن متصف می شود، مثلا وقتی گفته می شود من فلانی را به فلان کار هدایت کردم» مقصود بیان چگونگی رسیدن فلان شخص به فلان مقصود است، حال چه اینکه فلان راه رسیدن به مقصود را به او نشان داده باشی و چه اینکه دست او را گرفته و تا مقصد همراهیش کرده باشی. که در صورت اول هدایت به معنای ارائه و نشان دادن طریق است و در صورت دوم به معنای اتصال به مطلوب. خلاصه، آنچه که در خارج از شخص هدایت کننده مشاهده می شود افعالی از قبیل بیان آدرس و یا نشان دادن به اشاره و یا برخاستن و طرف را به راه رساندن است، اما خود هدایت عنوان و صفت فعل و دائر مدار قصد است، همچنان که اعمالی که از طرف مقابل سر می زند معنون به عنوان اهتدا و هدایت یافتن است. به هر حال هدایت که یکی از اسمای حسنی است و به خدا نسبت داده می شود، و به آن نظر خدای تعالی هادی نامیده می شود صفتی است از صفات فعل خدا مانند رحمت و رزق و امثال آن نه از صفات ذات او.
 
کلمه هدایت در قرآن در مورد فراوانی استعمال شده است ولی ریشه و اساس همه آنها به دو معنی بازگشت می کند: الف:هدایت تکوینی که در تمام موجودات جهان وجود دارد .منظور از هدایت تکوینی رهبری موجودات به وسیله پروردگار زیر پوشش نظام آفرینش و قانونمندیهای حساب شده جهان هستی است. قرآن مجید در این زمینه از زبان موسی (علیه السلام) می گوید : ربنا الذی أعطى کل شیء خلقه ثم هدی» : پروردگار ما همان کسی است که همه چیز را آفرید و سپس آن را هدایت کرد(طه - ۵۰)
 
هدایت تشریعی که به وسیله پیامبران و کتابهای آسمانی انجام می گیرد و انسانها با تعلیم و تربیت آنان در مسیر تکامل پیش می روند، شاهد آن نیز در قرآن فراوان است از جمله می خوانیم: و جعلناهم أئمه یهدون بأمرنا: آنها را راهنمایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کنند (انبیاء- ۷۳) یک اصلی که در قرآن خیلی هم روی آن تکیه شده ، اصل هدایت اشیاء است، قرآن می فرماید ربنا الذی اعطى کل شی ء خلقه ثم هدى که ما هیچ چیزی را عاری از هدایت خلق نکردیم. (طه /۵۰)
 
در ساختمان هر چیزی آنچه که برای آن چیز لازم است قرار دادیم و سپس او را هدایت کردیم. آنچه که قابل استدلال است ” کل شیء ” است، یعنی هر موجودی، در هر مرتبه ای، به هر نوع هدایتی که نیاز دارد و در مسیر تکاملی آن قرار گرفته است آن هدایت به او داده شده است. بنابراین آنچه مهم است اینکه انسان در چه مرتبه ای و در چه مرحله‌ای از تکامل است و در آن مرحله به چه هدایتهایی نیازمند است. اگر نیازمندی ثابت شد ممکن است مقبول نشود، ولی اگر نیازمندی بشر به هدایت وحی قبول گردید به حکم قرآن که هیچ موجودی در مرتبه ای که احتیاج دارد به یک هدایت، مهمل گذاشته نمی شود، باید قبول کنیم چنین هدایتی وجود دارد. دوباره در تأیید این اصل می فرمایند: الذی خلق فسوى و الذی قدر فهدى (اعلى /۲ و ۳). آنجا هم باز خلقت و تسویه و تعدیل و تکمیل ساختمان شیء علیحده ذکر شده، و هدایت به عنوان یک امر علیحده ذکر شده است. و لکل وجهه هو مولیها (بقره/۱۶۸) . این همان اصل غائیت است . هر چیزی در جهان یک وجهه ای، یک طرفی دارد، یک غایتی دارد که آن غایت را پیش می گیرد یعنی اشیاء تنها از پشت سر رانده نمی شوند که همین علل مادی باشد، به سوی جلو هم کشیده می شوند، یک جاذبه ای هم در جلو دارند که راه خودشان را به واسطه آن جاذبه ای که از جلو آنها را می کشد به سوی کمال آینده خودشان می پیمایند. تکامل هدایت شده برخلاف آنچه که داروین و بسیاری اشخاص دیگر می پنداشتند که تکامل یعنی جمع شدن شرایط مادی، کافی نیست برای اینکه جاندارها به این تکاملی که پیدا کرده اند برسند، در عین حال یک هدایتی هم هست، یک کشیدنی هم هست که اینها را از این مسیرها دارد عبور می دهد، یعنی مجموع آن شرایط مادی کافی نیست که جاندار به آنجا برسد، باز در میان این مجموع علل و شرایط، دارد رهبری و هدایت می شود.
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390