هدایت در قرآن (قسمت دوم)
قرآن مسأله هدایت را به صورت یک اصل کلی به ما تلقین و القاء می کند و می گوید هیچ چیزی خالی از هدایت نیست، اگر بپذیریم از ناحیه خداوند قصور و نقص و منع و بخلی در کار نیست
خداوند در مورد مشرکان لجوج از اهل مکه به پیامبر می فرماید: تو نمی توانی هر که را دوست داری هدایت کنی، ولی خداوند هر کس را بخواهد هدایت می کند، و او از هدایت یافتگان آگاهتر است : «إنک لا تهدی من أحببت ولکن الله یهدی من یشاء وهو أعلم بالمهتدین» او می داند چه افرادی لایق پذیرش ایمانند، او می داند چه قلبهایی برای حق می تپند، او می داند در چه سرهایی، سودای عشق خدا است، آری او این افراد شایسته را خوب می شناسد و به آنها توفیق می دهد و لطفش را رفیق راه آنها می سازد تا به سوی ایمان رهنمون شوند. اما تاریک دلان زشت سیرتی که در دل با حق دشمن هستند، و با تمام قدرتشان به پیکار با فرستادگان خدا برخاسته اند، و از نظر زندگی آن قدر آلوده و ننگینند که لایق نور ایمان نیستند، خداوند هرگز چراغ توفیق را فرا راه آنها قرار نمی دهد. بنا بر این منظور از هدایت در اینجا" ارائه طریق" نیست، چرا که ارائه طریق کار اصلی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است و بدون استثناء راه را به همه نشان می دهد، بلکه منظور از هدایت در اینجا" ایصال به مطلوب" و رسانیدن به سر منزل مقصود است این تنها کار خدا است که بذر ایمان را در دلها بپاشد و کار او هم بی حساب نیست او به دلهای آماده نظر می افکند و این نور آسمانی را بر آنها می باشد. به هر حال این آیه یک نوع دلداری برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است که به این واقعیت توجه کند نه اصرار بر شرک از ناحیه گروهی از بت پرستان مکه بی دلیل است، و نه ایمان مخلصانه مردم حبشه یا نجران و امثال سلمانها . هرگز از عدم ایمان گروه اول نگرانی به خود راه نده، که این نور الهی به سراغ دلهای آماده می رود و در آنجا ورود می کند و خیمه می زند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در عمر پربرکتشان از هر فرصتی و کلامی به نحو احسنت در راستای اهداف الهی و رساندن افراد به کمال معنوی استفاده می نمودند و نکاتی را متناسب با آن موضوع ارائه می فرمودند تا بتوانند به طور مستقیم یا غیر مستقیم با گفتار و رفتارهایشان مردم را هدایت کنند. بعنوان مثال پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در راستای هدایتگری در ضمن گفتاری فرمود: هنگامی که روز قیامت می شود، منادی ندا می کند به گونه ای که همه صدای او را می شنوند و می گویند کجایند «صاحبان فضل». گروهی از مردم بر می خیزند، فرشتگان از آنها استقبال می نمایند و به آنها می گویند: فضیلت شما چه بوده که به عنوان «صاحب فضل» شما را صدا زده اند؟ آنها در پاسخ گویند: در دنیا وقتی که از ناحیه نا آگاهان به ما آسیب می رسید «تحمل» می کردیم و اگر از ناحیه آنها به ما بدی می شد، «عفو» می نمودیم. منادی از طرف خداوند اعلام می کند: این بندگانم راست می گویند: آنها را آزاد بگذارید تا بدون حساب وارد بهشت شوند. شخصی به حضور رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آمد، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به او فرمود: نمی خواهی تو را راهنمائی کنم تا خدا بوسیله آن تو را به بهشت ببرد. عرض کرد: چرا ای رسول خدا! فرمود: از آنچه خدا به تو داده به دیگران بده. عرض کرد: اگر خودم نیازمندتر باشم چه کنم؟ فرمود: شخص نادان را راهنمائی کن. عرض کرد: اگر خودم نادانتر از او باشم چه کنم؟ فرمود: "فاصمت لسانک الا من خیر. زبانت را جز در موارد خیر، خاموش و کنترل کن.“ آیا دوست نداری که یکی از این خصایل را داشته باشی تا تو را به بهشت ببرد؟!با عنایت به این احادیث و داستانها یکی از ویژگیهای مدیریت اسلامی را هدایت زیردستان بسوی کمال انسانی در تمامی اوقات و اعمال می یابیم .
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}