«شاهزاده ی روم» یک پویانمایی 76دقیقه ای است که هادی محمدیان، نویسنده و کارگردان و 105 همکار جوانش با صرف هزینه ی دو میلیارد تومان و در مدّت پانزده ماه آن را پدید آورده اند؛ البته به گفته ی خودِ کارگردان، اصلِ مرحله ی ساخت و دکوپاژ اثر در دو ماه ونیم پایانی به انجام رسید و از این بابت می توان گفت ساخت اثر در مدت بسیار کوتاهی انجام گرفته است.

محمدیان گفته است که در تهیه و ساخت این اثر، هیچ کمک مالی از سوی مراکز و ارگان های دولتی به سازندگان صورت نگرفته و تمام هزینه های ساخت اثر به صورت خصوصی تأمین شده است.

این پویانمایی به سه زبان عربی، انگلیسی و فارسی دوبله شده و در کشور لبنان (با حضور وزیر فرهنگ) نیز اکران شده که فروش بسیار خوبی داشته است. «شاهزاده ی روم» در جشنواره ی سی وسوم فجر به نمایش درآمد و دو لوح تقدیر از این جشنواره کسب کرد؛ همچنین تقدیر ویژه ی نهمین جشنواره ی فیلم رویش و چهارمین جایزه سینمایی گفتمان انقلاب اسلامی را نیز از آنِ خود کرد.

این پویانمایی یک بار پیش از اکران در سینماهای کشور برای رهبر معظم انقلاب نمایش داده شده بود و ایشان به سازندگان این اثر تبریک گفته و از تماشای اثر راضی بودند.

 

خلاصه ی داستان

شاهزاده ی روم در مورد زندگی نوه ی قیصر روم، بانویی پاکدامن و خداجو به نام ملیکا است. پس از حمله ی دشمن به کشور روم، بانو ملیکا به بغداد می رود و در آن جا به خانه ی امام حسن عسکری علیه السلام راه می یابد و به دین اسلام می پیوندد و با امام علیه السلام ازدواج می کند که حاصل این ازدواج مبارک، پسری است که روزی جهان را پُر از عدل و داد خواهد کرد. او کسی نیست جز امام عصر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف.
 

سوّمین و بهترین پویانمایی سینمای ایران

بعد از پویانمایی«تهران 1500» و «رستم و سهراب» که در سینماهای ایران اکران شد، «شاهزاده ی روم» سوّمین پویانمایی است که بر پرده ی سینماها نقش بسته است. «تهران 1500» با وجود هزینه میلیاردی که داشت از پسِ هزینه های بسیار بالای ساختش برنیامد و پروژه ای تقریباً ناموفق بود؛ البته سازندگان این اثر با شبیه سازی چهره ی بازیگران معروف سینما سعی کردند بزرگسالان را به سینما بکشانند؛ اما داستان دست وپا شکسته ی اثر، علاقه مندان را راضی نکرد.

«رستم و سهراب» هم که قصّه ای برگرفته از شاهنامه ی حکیم فردوسی بود، اثر قابل توجهی نبود؛ چراکه تکنیک های کارتونی و انیمیشن سازی در آن با استانداردهای روزِ دنیا فاصله ی بسیار داشت و قصّه هم که از پیش معلوم بود؛ از نظر فروش هم، نه به اندازه ی «تهران 1500»، امّا فروشی منصفانه داشت.

از روز 13 آبان ماه1394 که اکران «شاهزاده ی روم» شروع شد، سینماهای کشور برای اوّلین بار شاهد اثری بودند که از نظر تکنیک های انیمیشن سازی و اصول حرفه ای با آثار خارجی قابل رقابت است. فاصله ی «شاهزاده ی روم» با آن دو پویانمایی بسیار زیاد است و به عبارتی قابل مقایسه نیست.

گفتنی است که تماشاگران این پویانمایی فقط کودک و نوجوان نیستند. طی دو باری که برای تماشای این اثر به سینما رفته بودم، افراد جوان، بزرگسال و خانواده هایی را دیدم که برای تماشای این پویانمایی به سینما آمده بودند و این در حالی است که بسیاری از مدارس هم دانش آموزان را به سینما می برند تا آن ها هم لذّت تماشای یک اثر فاخر و ارزشمند را تجربه کنند.

«شاهزاده ی روم» از نظر کارگردانی بسیار عالی است؛ به طوری که وقتی فیلم شروع می شود و تعقیب و گریز خُفّاش و پروانه، صحنه های نخست را تشکیل می دهد، انگار با اثری از جنس پویانمایی های دیزنی و پیکسار طرفیم. همین استفاده از پروانه و خفّاش به عنوان دو نِماد و سَمبل در کل اثر، نشان می دهد کارگردانان جوان ما یاد گرفته اند چطور به اثرشان ارزش هنری تزریق کنند. کادرها و قاب های تصویری که کارگردان انتخاب کرده، بسیار عالی و بی نقص است و شخصیت ها نیز از نظر گفت وگو و حرکت خیلی قابل لمس اند و می شود به راحتی آن ها را حس کرد و شناخت و با آن ها ارتباط برقرار کرد.

شخصیت بانو ملیکا که بعدها به نرجس تغییر نام می دهد، شخصیت اصلی و در کنار او شخصیت های فرعیِ جذّابی مثل خواستگار رومی، پدربزرگش قیصر کبیر روم، کودک بغدادی و پدرش که معتمد امام حسن عسگری علیه السلام است، همه و همه از هر لحاظ به حرکت رو به جلوی اثر، کمک می کنند.

صداگذاری و موسیقی اثر نیز قابل تحسین است. صداپیشگان معروف کشور، صدای شخصیت ها را دوبله کرده اند که خود بر جذّابیت کار افزوده است و مخاطب از شنیدن صدای تک تک شان لذّت می برد؛ چراکه این صداپیشگان، خود بخشی از بار شخصیت پردازی را به دوش می کشند.

از نظر تاریخی و مذهبی هم کارشناسان امر در کنار تیم سازنده بوده اند تا قصّه ی تاریخی و مذهبی اثر به درستی روایت شود و ماجرا آن طور که در واقعیت اتّفاق افتاده با اندکی چاشنی هنری تعریف و روایت شود. دکتر محمود مطهرنیا، مشاور مذهبی و دکتر محمدحسین رجبی دوانی، مشاور مسائل تاریخی در ساخت این اثر بوده اند که نشان می دهد محمدیان، کارگردان جوان این پویانمایی، فکر همه جای کار را کرده است.

مکان ها، فضاهای داستانی و موقعیت هایی که در اثر وجود دارد به خوبی و زیبایی طراحی شده است. استفاده از رنگ های جذّاب و جزئیات دقیق باعث شده وقتی صحنه را تماشا می کنیم، کمبودی حس نکنیم و از تماشای هر صحنه ی آن، لذّت ببریم؛ بنابراین، کار از نظر فضا و رنگ هم دلنشین و قابل قبول است.

در مجموع باید گفت با پویانمایی جذّابی سروکار داریم که یک سر و گردن بالاتر از آثار مشابه داخلی است و با آثار بزرگ و پُرهزینه ی خارجی فاصله ای ندارد؛ تنها تفاوت آن با آثار دیزنی، پیکسار و دیگر شرکت های بزرگ پویانمایی در پرداخت داستانی فیلم نامه است؛ آن جا که تنها ضعف اثر به چشم می آید.

به اعتقاد بسیاری از منتقدان، تنها ضعف این اثر ارجمند و محترم که باید به آن احترام گذاشت، همان بحث فیلمنامه است؛ به عنوان مثال، هر پویانمایی یا فیلم و داستانی که بخواهد موفّق و جذّاب باشد، بایست در مسیر حرکت قصّه برای مخاطب سؤال ایجاد کند و او را نسبت به ادامه ی ماجرا کنجکاو نماید؛ بگذریم که با یک داستان تاریخی سروکار داریم که پایانش معلوم است و مثلاً مخاطب می داند که بانو ملیکا با خواستگار رومی اش عروسی نمی کند و قرار است با امام حسن علیه السلام ازدواج کند. در این جا نویسنده بایست شخصیت منفی و بدجنسی را در مقابل قهرمان قصّه قرار می داد و تا پایان فیلم، مخاطب را کنجکاو نگه می داشت که متأسفانه در همان سکانس های ابتدایی، که دشمن به روم حمله می کند، دیگر شخصیت منفی را نمی بینیم (منظورم همان خواستگار رومی است) و معلوم نمی شود آخر و عاقبتش چه می شود!

وقتی یک قصّه، شخصیت منفی نداشته باشد، چالش ایجاد نمی شود و همه چیز به خوبی و خوشی ادامه پیدا می کند و مخاطب خیالش راحت است و کم کم خمیازه اش می گیرد؛ البته اگر منصفانه قضاوت کنم، این اثر از آن آثار نبود که کسی جلویش خمیازه بکشد.

با وجود این ضعف کوچک که به فیلمنامه برمی گردد و تأکید می کنم که دلیلش عجله بوده، پویانمایی شاهزاده ی روم به عنوان بهترین پویانمایی تاریخ سینمای ایران با دستان پُرتوان جوانان این مرز و بوم ساخته شده و پیام صلح و دوستی میان ادیان الهی را در دنیا منتشر می کند، کاری که اگر در گذشته محال و غیرممکن بود، حالا به لطف اراده و دانش ایرانی ممکن شده است. حالا می شود با افتخار یک سلفی با «شاهزاده ی روم» انداخت و به آن مغرور بود.

 نویسنده: علی خانمرادی