نقد رویکرد تبارشناختی
دیدگاه واقع گرای سازه گرا، در حد واسط دیدگاههای سنتی و مابعداثبات گرا به تاریخ قرار می گیرد و در عین توجه به واقعیت تاریخ و اسناد تاریخی، سازه های ذهن مورخ را نیز در تبیین تاریخی دخیل می داند.
می توان گفت، دیدگاه واقع گرای سازه گرا، در حد واسط دیدگاههای سنتی و مابعداثبات گرا به تاریخ قرار می گیرد و در عین توجه به واقعیت تاریخ و اسناد تاریخی، سازه های ذهن مورخ را نیز در تبیین تاریخی دخیل می داند. این نوع نگاه به تاریخ، در ادامه به تفصیل بررسی می شود. دیدگاه واقع گرای سازه گرا در حوزه معرفت تاریخی، معتقد به واقعیت داشتن تاریخ و حوادث و رویدادهای آن است و دغدغه شناخت واقعیت تاریخی را دارد بر خلاف دیدگاه سازه گرایان- اما در عین حال، به دلیل پیچیدگی واقعیت و تلاش عالم برای شکل دهی به سازه هایی برای به دام انداختن این واقعیت، واقع گرایی از حالت خام خارج می شود و شکلی سازه گرا به خویش می گیرد. بدین ترتیب می توان گفت، مواجهة عالمان با واقعیت به گونه ای عریان و بی پرده امکان پذیر نیست و به همین دلیل، این ملاقات همواره از پس سازه هایی صورت می پذیرد که عالمان برای به چنگ انداختن واقعیت صورت بندی می کنند. هرچه این سازهها، تلائم بیشتری با واقعیت داشته باشند و با آن هماهنگ تر باشند، دریافت عالم از واقعیت، واقعی تر و به حقیقت نزدیک تر خواهد بود.
بدین ترتیب هنگامی می توان تبیینهای تاریخی را واقع گرایانه به شمار آورد که در پی احراز واقعیت باشند. مطابقت با واقعیت برای پژوهشگر واقع گرا، دغدغهای اساسی است که در بررسیهای تاریخی بصورت تلاش برای احراز واقعیت تاریخی تجسم می یابد. بنابراین، از نظر واقع گرایی سازه گرا، نه تنها انسجام و سازواری تبیین های تاریخی مهماند، بلکه میزان موفقیت آنها در احراز واقعیتهای تاریخی نیز از اهمیت برخوردار است. در این دیدگاه، حفظ حقیقت جویی پژوهشگر، همواره باید مد نظر باشد و نمی توان به محض دستیابی به طرحواره ذهنی سازوار، منسجم و حتی سازوار با اسناد ، فرایند مطالعه را تمام شده تلقی کرد. به بیان دیگر، واقع گرایی سازه گرا در پی ایجاد تعادلی میان بازپردازی در مقام تلاشی ذهنی و حقیقت جویی- به عنوان امری معطوف به واقعیت است. عینیت(عینیت (objectivity) در فلسفه به معانی مختلفی بکار رفته است. در این میان، منظور ما از عینیت، معتبر بودن برداشت های مورخ و نمایندگی آنها از اوضاع واقعی است. در واقع، عینیت صفت معرفت انسانی است. در این میان، واقعیت با عینیت دارای تفاوت ها خواهد بود. واقعیت بصورت مستقل قابل درک و تصور است در حالیکه ابژه تنها در تقابل با سوژه معنا دار است. در واقع، ابژه، گونه ای از واقعیت است که در تقابل با ذهن قرار می گیرد. در معنایی دیگر عینی بودن در مقابل ذهنی بودن به معنای معطوف بودن به واقعیت بکار می رود. همانگونه که بیان شد، در اینجا منظور ما از عینیت، معتبر بودن برداشتها و تلائم آنها با واقعیت است.) در تبیین های تاریخی، گرچه بصورت تام قابل تحقق نیست، اما باید حضور آن را چون "آرمانی تنظیم کننده" (به نقل از اسنفورد، ترجمه گل محمدی، ۱۳۸۲) مغتنم شمرد و همه تبیین ها را رو به عقربه آن سامان بخشید. مساله مهم در این میان، پرهیز از نگاه مکانیکی و صلب به اسناد است. حقیقت جویی و تلاش برای احراز واقعیت تاریخی، مورخ را بر آن می دارد تا
دادن منطق، تکه های جا افتاده اسناد را نیز در نظر داشته باشد و تلاش کند تا تبیینی واقعی و نه صرفا سازوار با اسناد موجود - ارائه کند؛ تبیینی که بخشی از موفقیت خود در احراز واقعیت را با توصیف زمان حال به نمایش می نهد. بررسی اسناد با دو رویکرد جزءنگر و کل نگر صورت می گیرد. در رویکرد جزء نگر، میزان سازواری تبیین با هر یک از اسناد مورد بررسی قرار می گیرد و چگونگی این سازواری توضیح داده میشود. دستیابی به دانش تاریخی از این منظر، مبتنی بر انجام مراحل ویژه ای است که در زیر به تفصیل بیان می شوند. فرایند دستیابی به تبیین های تاریخی و داوری میان آنها در دیدگاه واقع گرایی سازه گرا، شامل سه مرحله زیر است:
الف - کار مقدماتی با اسناد و مدارک و قرار گرفتن در فضای واقعه ب-ببازپردازی واقعه در ذهن و ردیابی علل و دلایل آن و ارائه تبیینی از حادثه ج- بازگشت به اسناد و مدارک و آزمون میزان موفقیت تبیین در احراز واقعیت با دو رویکرد جزءنگر و کل نگر، بازگشت به مرحله ب و تصحیح تبیین .
این فرایند می تواند بخصوص در مورد وقایع یا تبیین های پیچیده، تفسیری و فلسفی، فرایندی مداوم باشد که در هر دور به حقیقت تاریخی نزدیکتر میشود. این دیدگاه از یک سو بر واقعیت اسناد تاریخی تاکید می ورزد و با این تاکید، بر آن است تا ویژگی واقع گرایی خویش را حفظ کند. از سوی دیگر، صرف مطالعه اسناد و مدارک تاریخی، قادر نیست واقعیت پیچ در پیچ و عمیق تاریخی را به ما نشان دهد. از این رو، پژوهشگر پس از مطالعه اسناد تاریخی و قرار گرفتن در فضا و حال و هوای وقایع، تلاش می کند تا تبیینی سازوار با این اسناد ارائه کند. در این مرحله است که دیدگاه مذکور از واقع گرایی خام خارج شده، پا به عرصه سازه گرایی می نهد. بنابراین تبیین های مورخ، حاصل فعالیتهای ذهنی وی و قرار گرفتن در فضای اسناد تاریخی خواهد بود. توجه به اسناد تاریخی در نقطه شروع خلق تبیین های تاریخی و بازگشت دوباره بدان، جهت ارزیابی دوباره سازه های ساخته شده و بازپردازی آنها، سازه گرایی در تولید تبیین های تاریخی را به واقعیت گره میزند و سبب می شود تا سازه گرایی مذکور مقید به واقعیت گردد.
در مرحله ج، بررسی اسناد با دو رویکرد جزءنگر و کل نگر صورت می گیرد. در رویکرد جزء نگر، میزان سازواری تبیین با هر یک از اسناد مورد بررسی قرار می گیرد و چگونگی این سازواری توضیح داده میشود. برای نمونه، این سازواری می تواند در حالت های تام، یعنی در صورت همسویی کامل سند با تبیین، وضعی حداکثری و در صورت همسویی زیاد سند با تبیین، وضعی حداقلی داشته باشد. در این مرحله، سازواریهای حداقلی یا منجر به تغییر تبیین می گردند یا به گونه ای موجه و منطقی، توجیه می شوند. رویکرد کل نگر نیز موجب می شود تا توجه به اسناد به گونه ای متعادل صورت گیرد و رابطه تبیین با اسناد به گونه ای متوازن صورت بندی شود. آزمون تبیین با دو رویکرد مذکور می تواند میزان موفقیت آن را در احراز واقعیت، افزایش دهد.
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1394
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}