در نگاه نخست به نظر می رسد که مراتب رهبری اخلاقی از رهبری بدون گفتار آغاز و به رهبری کرداری و رهبری گفتاری و کرداری پایان می یابد. ولی با اندکی تامل می بینیم که رهبری گفتاری بدون کردار را نمی توان از مراتب رهبری اخلاقی ارزشی برشمرد، زیرا از دیدگان اسلام امام و رهبر اخلاقی  جامعه، پیش از آنکه مردم را با سخن به ارزشها دعوت کند، باید رفتار و کردارش برای آنان آموزنده باشد.
 
امام علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: هر که خود را امام و پیشوای مردم سازد، بر اوست که پیش از آنکه به گفتار تعلیم فرماید، به رفتار و کردار ادب نماید و آنکه خود را تعلیم دهد و ادب اندوزد، شایسته تر به تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.
 
رهبری گفتاری بدون کردار، نه تنها ارزشی نیست بلکه ضد ارزشی است. قرآن کریم نیز کسانی که مردم را به خودداری از ارزشها فرا می خوانند ولی خود بر خلاف آن عمل می نمایند، ملامت و سرزنش می کند. «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عند الله أن تقولواما لا تفعلون؛ای کسانی که ایمان آورده اید چگونه چیزهایی را می گویید که خود انجام نمی دهید، در پیشگاه خدا نا پسند است که بگویید آنچه را انجام نمی دهید.» (سوره صف، آیه ۲و۳)
 
حضرت علی (علیه السلام) نیز اینگونه رهبران اخلاقی را به نفرین خداوندی گرفتار دانسته و می فرماید : « لعن الله الامرین با المعروف التارکین له و الناهین عن المنکر العاملین به ؛ لعنت خدا بر آن که به معروف فرمان دهند و خود آن را واگذارند و از منکر باز دارند و خود آنرا بجا  آورند.»
 
بنابر این مراتب رهبری اخلاقی، از رهبری گفتاری و کرداری آغاز می شود و در والا ترین مراتب آن کردار انسان بیش از گفتار و باطنش بهتر از ظاهر او می گردد، یعنی کمتر می گوید و بیشتر عمل می کند و بدین ترتیب به زیبا ترین فضایل اخلاقی دست می یابد. امام على (علیه السلام) می فرماید : کردار بر گفتار، زیباترین فضیلت و کاستی کردار از گفتار، زشت ترین رذیلت است. از نظر قرآن کریم همه مؤمنان از ولایت و رهبری اخلاقی بر خوردارند و باید خود را برای این رهبری آماده سازند. والمومنون والمومنات (سوره توبه، آیه ۷۱)
 
یکی از برجسته ترین نمونه های رهبری پیشوایان اخلاقی را می توان در نهج البلاغه دید. آنجا که امام علی (علیه السلام) بدون نام بردن از کسی، به توصیف ویژگیهای یکی از برادران دینی خود که به بالا ترین مراتب رهبری اخلاقی دست یافته است می پردازد و در پایان تأکید می کند که به دست آوردن این ویژگیها برای همگان ضروری است و اگر کسی نمی تواند به این پایه از فضائل اخلاقی دست یابد، به اندازه توانش بکوشد تا بخشی از آن را تحصیل نماید. امام علی (علیه السلام) فرمود: در گذشته مرا برادری بود که در راه خدا برادریم می نمود، خردی دنیا در دیده اش، وی را در چشم من بزرگ می داشت و شکم او بر او سلطه ای نداشت، پس آنچه نمی یافت آرزو نمی کرد و آنچه را می یافت فراوان بکار نمی برد. امروز هم از نظر درک مدیریت و رهبری و هم از نظر عمل کردن به آن روزگاری هیجان انگیز است. آنچنان که در گذشته بی سابقه بوده است، اینک شاهد این آگاهی فزاینده هستیم که توفیق سازمانهایمان مستقیما به استفاده موثر از منابع انسانی متکی به علوم رفتاری کاربردی، بستگی دارد. و صاحبنظران علم مدیریت رمز موفقیت مدیر را در توان هدایت نیروی انسانی تحت سرپرستی وی می دانند تفاوت آن با مدیریت در این است که مدیریت نفوذ در دیگران جهت کسب اهداف سازمانی است. اما در رهبری اهداف می تواند گوناگون باشد در مدیریت اهداف سازمانی اولویت دارد. برای مثال اگر فردی در رده عملیاتی بر تصمیم مدیر عالی سازمان اثر بگذارد در آن صورت آن فرد در این مورد رهبر و مدیر عالی، پیرو است. رهبر ممکن است عضو سازمان نباشد و در رهبری سلسه مراتب مطرح نیست و مضاف بر اینکه هدف رهبر ممکن است با هدف سازمان همگام، یا برخلاف آن باشد. علاوه بر آن در مدیریت ، افراد تحت ضوابط و دستورالعمل های اداری و سازمانی ملزم به اطاعت از مدیر هستند ولی اطاعت از رهبر ارادی و بر مبنای میل شخصی ( مشتاقانه ) است و اجباری در کار نیست .
 
اصطلاح رهبری بوسیله هنری فایول تحت عنوان "جهت دهی یا دستور دهی" بعنوان یکی از وظایف پنجگانه مدیریت مطرح شده، سپس واژه هدایت بعنوان معادل فارسی این عبارت (Direction) وارد متون مدیریتی شد و بالاخره با تطور معنایی، عبارت فوق، ارتباطات، انگیزش و رهبری معنی شد و امروز از واژه رهبری بجای هدایت و جهت دهی استفاده می کنند.
رهبری عبارت است از توانایی ترغیب دیگران به کوشش مشتاقانه جهت کسب اهداف معین " یا فعالیتهایی که مردم را برای تلاش مشتاقانه در جهت کسب اهداف گروهی تحت تاثیر قرار می دهد. در تعریفی وسیعتر رهبری یعنی نفوذ در دیگران جهت کسب هدف می باشد. "
 
بسیاری از مدیران سازمانها، از تفاوت میان رهبری و مدیریت آگاهی ندارند و همین امر باعث می شود که در اجرای وظایف سازمانی خود ، به اشتباه عمل کنند. رهبری همان مدیریت نیست. اگر چه بسیاری از مدیران رهبرند و بسیاری از رهبران مدیر، ولی فعالیت های رهبری و مدیریت فعالیت های یکسانی نیست.
 
باید توجه داشت که «مدیریت» با «رهبری» تفاوتهای عمده ای دارد که باید مدیران در اجرای وظایف خود به این تفاوتها توجه داشته باشند، برای آشنایی مدیران، به چند مورد از تفاوتهای یک «مدیر» با یک «رهبر» در یک سازمان اشاره می کنند:
 
1- مدیران در پست خود منصوب شده اند. آنان قدرت قانونی دارند که اجازه می دهد در مواقع ضروری به دیگران پاداش دهند یا آنان را تنبیه کنند. در حالی که یک رهبر ممکن است منصوب شده و یا از درون گروه پدید آمده باشد و این اجازه را نداشته باشد که در مواضع ضروری دیگران را تشویق یا تنبیه کند چرا که قدرت قانونی ندارد. ۲- توانایی تاثیر گذاری مدیران بر افراد سازمان، بر مبنای اختیار رسمی است که از پست سازمانی آنها ناشی شده است در حالی که رهبران می توانند بر عملکرد دیگران تاثیر بگذارند بدون آنکه قدرت تاثیر گذاری آنان از اختیار رسمی ناشی شده باشد.
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390