در آیات قرآنی، برخی از آداب مهمان نوازی بیان گردیده است؛ چنانچه در سوره مبارکه هود، هنگامی که فرشتگان عذاب بر قوم لوط نزد حضرت ابراهیم علیه السلام آمدند، ایشان، آنها را نشناخت، و چون مهمان بودند، پذیرایی خوبی از سوی حضرت ابراهیم ترتیب داده شد؛ قرآن در این باره می فرماید: «وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ.»[1]

فرستادگان ما [= فرشتگان‌] برای ابراهیم بشارت آوردند؛ گفتند: «سلام!» (او نیز) گفت: «سلام!» و طولی نکشید که گوساله بریانی (برای آنها) آورد.
منظور از «عِجل»، گوساله است؛ و شاید علت نامگذاری آن این باشد که به عجله بزرگ شده‏ و به صورت گاو در مى ‏آید. منظور از واژه ی «حنیذ»، بریان کردن است؛ طبرسى آن را مطلق بریان گفته و از زجاج نقل کرده: بریانى را گویند که به وسیله سنگ داغ بریان شده باشد. حنیذ به معنى محنوذ مى ‏باشد..[2]


آداب مهم مهمان نوازی در این آیه:

در آداب میهمان نوازی، آداب متعددی در این آیه بیان گردیده کمی با اختصار به آن اشاره می گردد.

اولین اصل: سلام کردن به مهمان؛
یکی از مهمترین آداب مهمان نوازی و حتی در آداب معاشرت، سلام کردن به مهمان یا دیگران است؛ سلام برای دیگران دعاست؛ یعنی میزبان با سلام کردن از خداوند برای مهمان سلامتی درخواست می کند و گویا می گوید: «خدایا بر این مهمان سلامتی و امنیت و آرامش را نازل بفرما.!»

آداب اسلامی، سلام را به انسان یاد می دهد و در فرهنگ های دیگر هر چه که باشد، بهر حال در آن اثری از دعا و ارتباط سه ضلع میزبان، میهمان و خدا ممکن است وجود نداشته باشد؛ خیلی هم اگر بخواهیم گمان نیک ببریم، در کلمات ابتدایی هنگام ملاقات، تنها رابطه میان میزبان و میهمان پدید می آید؛ اما نه اسمی و نه رسمی از ارتباط آندو با خدا پیدا نمی شود.

پس معلوم می شود که اسلام به سلامتی و آرامش و امنیت بیشترین توجه را هنگام ملاقات دو نفر می خواهد نشان دهد؛ و این در حالی است که در روایات و احادیث از ریزترین آداب سلام سخن به میان آمده بصورتی که حتی بیان تیترهای آن، از حوصله این مقاله خارج است؛ بهر حال، سلام کردن اولین ادبی است که میان میزبان و میهمان ردو بدل می شود.

اصل دوم: تهیه سریع غذا برای میهمان:
تهیه بهترین غذاها برای میهمان می تواند اصل دوم و نکته مهم دیگری باشد؛ می توان گفت که تا میهمانان سر رسیدند، قرآن کریم، سرعت تهیه کردن غذا را با واژه «فما لبث» یعنی طولی نکشید، بیان می کند؛ یعنی تا میهمان آمد، میزبان باید برای وی غذا تهیه کند؛ و در انجام آن تاخیر نکند؛ اساساً پرسیدن از میهمان در این آیه بیان نشده است؛ معلوم می شود که حضرت ابراهیم علیه السلام بدون آنکه از آنها در مورد غذا خوردن یا نخوردن بپرسد، سریعاً بدنبال تهیه آن رفت؛ و منتظر حرف دیگری نشد.

اصل سوم: تهیه بهترین ها برای میهمان:
در بخش پایانی آیه، در مورد اصل سوم و نکته بسیار مهم دیگری، تصریح می کند که: حضرت ابراهیم علیه السلام، نوع غذایی که برای میهمانان انتخاب می کند؛ مهمترین و قیمتی ترین چیزی بود که می توانست برای میهمانان فراهم آورد: «یعنی گوساله بریان شده»؛ از اینجا این نکته فهمیده می شود که میزبان باید، بهترین چیز ممکن را برای میهمان آماده کرده و به حضورش آورد.

اصل چهارم: بردن غذا نزد میهمان:
اینکه در آیه می فرماید: غذا را نزد میهمانها آورد؛ یعنی اشاره به این مطلب دارد که نباید میهمان را نزد غذا برد، بلکه غذا را آماده کرده و آنرا نزد میهمان برد؛ شاید حکمت آن، این باشد که با این کار، اکرام و احترام میهمان باقی می ماند، و نباید میهمان عزتش را از دست بدهد.

اصل پنجم: پذیرایی توسط خود میزبان؛
در آیه مبارکه اشاره به این نکته نیز دارد که خود حضرت ابراهیم علیه السلام برای تهیه غذا و پذیرایی، دست بکار شد، نه آنکه به فرد دیگری دستور انجام آن را داده باشد. پس معلوم می شود که میزبان، باید خودش برای تهیه غذا اقدام کند؛ نه آنکه به دیگران دستور انجام آنرا صادر کند.

اصل ششم: ناراحت نشدن از آمدن مهمان
اصل دیگر، میهمان نواز بودن مومن است؛ یعنی مومن باید در وجود خود روحیه میهمان نوازی را زنده کند؛ البته برای آن راهکارهای مختلفی می توان یافت؛ اما بهر حال نباید، مومن با آمدن میهمان، چهره در هم بکشد و اخم کرده و غر بزند؛ چرا که سیره  اهل بیت علیهم السلام خلاف آن است؛ چنانچه در مورد امیرالمومنین علیه السلام آمده که: «رَأَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَزِیناً فَقِیلَ لَهُ مِمَّ حُزْنُکَ قَالَ لِسَبْعٍ أَتَتْ لَمْ یَضِفْ إِلَیْنَا ضَیْف‏.»[3]

امام على علیه السلام غمگین دیده شد علت را از ایشان جویا شدند. فرمودند: چون هفت روز است که میهمانى بر ما وارد نشده است.»

سیره امامان معصوم اینگونه بود، که در صورتی که مهمانی پیدا نمی کردند، غمگین می شدند. اما در جامعه گاهی می بینیم، تا سخن از آمدن مهمان می شود، بعضی افراد، فشار خونشان افت می کند، و بالعکس از آمدن مهمان غمگین می شوند.

در آیه مورد بحث، حضرت ابراهیم علیه السلام نه تنها از آمدن مهمان ناراحت و غمگین نشد، بلکه با سلام دادن به آنها، نشان داد که برای آمدن آنها رضایت کامل داشته است.

اصل هفتم: تکریم مهمان
از جمله آداب مهمان، تکریم وی است؛ بگونه ای که اگر وی در جامعه از موقعیت اجتماعی پایین هم برخوردار باشد، اما چون مهمان حبیب خداست، تحت عنوان مهمان بودن، از جایگاه والایی برخوردار خواهد شد. چنانچه امیرمؤمنان (علیه السلام) فرموده‌اند: «أَکْرِمْ ضَیْفَکَ وَ إِنْ کَانَ حَقِیراً»[4] «مهمان خود را اکرام کن، گرچه او حقیر و کوچک باشد».

در فضای کل آیه مورد بحث، چنین فهمیده می شود که حضرت ابراهیم تمام و کمال، برای مهمانان احترام قائل است و با دعا برای سلامتی گرفته را مسئله اطعام و خواراکشان، اقدام جدی می نماید؛ این در حالی است که در تاریخ آمده که یکی از صفات مهم حضرت ابراهیم علیه السلام، مهمان نوازی بوده است؛ و این مهمان نوازی حتی در مورد غیر مسلمانها و مشرکین هم انجام می شد.

مثالی از زندگی حضرت ابراهیم علیه السلام
از عادات حضرت ابراهیم علیه السلام این بود که تا مهمان برایش نمی آمد، لب به غذا نمی زد. روزی بر او گذشت و مهمانی برایش نیامد. به صحرا بیرون رفت. بعد ازمقداری جستجو، مرد بیگانه و بت پرستی را دید که در حال گذشتن از آن محل بود. حضرت فرمود: ای دریغا! اگر مسلمان بودی، تا یک ساعت نزد ما می نشستی و انگشتی بر غذای ما می زدی و ما را از بی مهمانی بیرون می آوردی! پیرمرد از کنار او گذشت.

در این هنگام جبرئیل علیه السلام بر حضرت نازل شد وگفت: یا ابراهیم! حضرت حق سلام می رساند و می فرماید: این پیر هفتاد سال مشرک و بت پرست بود، ولی ما رزق و روزی او را کم نکردیم، اما یک روز ناهار او را به تو حواله کردیم، به تهمت بیگانگی به او غذا ندادی؟!

حضرت ابراهیم علیه السلام به دنبال او رفت و او را صدا زد و دعوت کرد. پیرمرد گفت: رد اول برای چه بود و دعوت آخر برای چه؟! حضرت ابراهیم علیه السلام عتاب حق تعالی را به او گفت. پیرمرد گفت: نا فرمانی کردن چنین خداوندی از مروت دور است. پس ایمان آورد و از جمله مؤمنان گشت.[5]

پس آداب مهمان نوازی در یک آیه از قرآن کریم و از سیره حضرت ابراهیم (علیه السلام) دارای حداقل، هفت نکته مهم و اساسی دارد که در این مقاله بدان پرداختیم.

پی نوشت: 
 [1]  سوره هود، آیه 69
[2]  تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی، ذیل آیه.
[3]  مناقب آل ابى طالب (ابن شهر آشوب) ج 2، ص 73
[4]  نوری، میرزا حسین (1407ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط الوسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)،1407ق، ج 16، ص 260
[5]  جوامع الحکایات، ص211، با کمی تصرف.